هنگامی که از منظر افکار عمومی به وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام نگاه میشود، اغلب آن را گسترده و به عنوان جایگاهی برای ارایهی مشاوره به مقام معظم رهبری میدانند. خیلی از مردم و نخبگان اعتقاد دارند جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام، بالاترین سطح در جهتگیریها و استراتژیهای اساسی نظام است.اما متأسفانه با نگاهی به شواهد و قرائن موجود در کشور میتوان به این نکته اذعان کرد که این وظایف و خواستهها آنطور که شایسته است به واقعیت نپیوسته اند. شاهد عینی این موضوع را میتوان در تدوین الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به وضوح مشاهده کرد. متأسفانه مجمع با آنکه در این موضوعات میتوانست به عنوان اتاق مشاوره رهبری و نظام عمل کند، اما اقدامی درخور، در این حوزه صورت نداده است که البته اگر انجام میداد، مطمئناً جامعه ما، هم اکنون برنامههای بلند مدت برای پیشرفت کشور را بر اساس الگوی ایرانی- اسلامی در اختیار داشت.
به نظر میرسد مجمع آنگونه که باید و میتوانست اقدامی در این حوزه انجام نداد! این یک نقد اساسی است. به گواه بیشتر کارشناسان، در صورتی که مجمع تشخیص مصلحت نظام میتوانست وظایف خود را در حوزههای مدلسازی و برنامهریزی استراتژیک به بهترین شکل انجام دهد، بسیاری از خلأها و چالشهای جامعه به شکل کنونی وجود نداشت.
این یک واقعیت است و نیاز به آسیب شناسی جدی دارد که چرا تاکنون بدین گونه رفتار شده است؟!
ضمناً باید این سؤال پاسخ داده شود که چرا نهادی با این منزلت هنگامیکه با چنین مطالبهی جدی (طراحی الگوی اسلامی- ایرانی) روبهرو است، سطحی و صوری برخورد میکند. بعد هم که به این نتیجه میرسد بایستی اقدامی جدی انجام دهد، وظیفهی خود را به خوبی انجام نمیدهد و در نهایت الگویی مبتنی بر نگاه آمارتیاسن و یا نئوکیزینها را جهت تدوین الگوی اسلامی پیشنهاد میکند.
یکی از مهمترین دلایل عدم کارآیی برخی از برنامههای اقتصادی ـ سیاسی کشور به دلیل فقدان یک الگوی مناسب با شرایط کشور است و تا کنون هیچ یک از برنامههای توسعهای کشور نتوانسته است اقتصاد ایران را به حالت آرمانی تبدیل کند.
بنابراین توقع حاکمیت و نظام از دستگاه با اهمیتی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام این است که سرمدار جدید حاکمیت اسلام و تبعیت از فرامین مقام معظم رهبری باشد. به جرأت میتوان اذعان کرد یکی از مهمترین دلایل عدم کارآیی برخی از برنامههای اقتصادی ـ سیاسی کشور به دلیل فقدان یک الگوی مناسب با شرایط کشور است و تا کنون هیچ یک از برنامههای توسعهای کشور نتوانسته است اقتصاد ایران را به حالت آرمانی تبدیل کند. این یک واقعیت است. حتی خیلی از اقدامها و برنامههای اقتصادی دولتها در نیمهی راه رها شده و به سرانجام نرسیده است.
تمام اینها به دلیل نبود یک الگوی مستقل اسلامی ـ ایرانی است. متأسفانه در طول این سالها هر دولتی سرکار آمده به دلیل فقدان یک الگوی اسلامی ـ ایرانی نتوانسته کارهای خود را به خوبی به پیش ببرد و برنامههای اقتصادی، سیاسی و... پس از مدتی متوقف شده است.
تدوین و طراحی برنامههای توسعهای مانند سیاست تعدیل اقتصادی و برنامههای سوم و چهارم و... نمونههایی از این ادعاست. دولتمردان کشور در طول این سالها به دلیل نبود یک الگوی بومی ـ اسلامی به دنبال برنامههای غربی رفتند و البته پاسخی هم نشنیدند. در حالی که انتظار میرفت مجمع به عنوان یک اتاق فکر و مشاوره برای مقام رهبری وارد میدان شود. هیچ وقت چنین انتظاری از سوی مجمع به طور کامل پاسخ داده نشد!
در هر صورت این مسأله نباید از اذهان نخبگان و مردم فراموش شود.
دکتر سید مهدی زریباف
برهان