نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
ماه رمضان و رسانه ملی
به قلم محمد رضا موذن زاده :: همچنان سریال ها می تازند تا روابط ما را کمرنگ و کمرنگ تر کنند و ما به خودمان رحم نمی کنیم پای این خزعبلات که در غیر ماه رمضان هم ارزش تماشا کردن ندارند چه برسد به ماه مبارک. کسی به حرف ما گوش نمی کند.

تاریخ: ۱۹ شهريور ۱۳۸۹


۱- بس است هر چه در نکوهش سریال های ماه رمضان گفتند و گفتیم. سال های گذشته در همین جا نقد کردیم و از مسئولان درخواست کردیم که لااقل تعداد سریال هاشان را کمتر کنند و جلوی این مسابقه شبکه ها با هم را بگیرند و اجازه دهند مردم جرأت کنند افطاری بدهند و افطاری بروند منزل همدیگر و نترسند از اینکه نکند قسمتی از سریال هاشان قضا شود. اما کو گوش شنوا؟ کو بصیرت؟ کو جهت دادن به مسیر از هم گسیخته و پریشانی که فرهنگ این کشور پیش گرفته؟

خواهش کردیم از مردم که در میهمانی های افطار سفره هاتان را جلوی تلویزیون پهن نکنید و او را گوشه ای از سفره نشانید و صدای آن را به سرتان نکشید و ساعاتی را دور هم باشید نه دور تلویزیون. کمی از احوال هم، از احوال فامیل، از مشکلات یکدیگر با خبر شوید نه از احوال کاراکترهای ساخته ذهن نویسنده ها و کارگردان ها. اما نشد که نشد.

همچنان سریال ها می تازند تا روابط ما را کمرنگ و کمرنگ تر کنند و ما به خودمان رحم نمی کنیم پای این خزعبلات که در غیر ماه رمضان هم ارزش تماشا کردن ندارند چه برسد به ماه مبارک. کسی به حرف ما گوش نمی کند. فامیل به ما توجه نمی کنند. ما ماندیم و خانواده کوچک خودمان و خاموش کردن تلویزیون درست بعد از آخرین لا اله الا الله اذان مغرب. همین قدرش خدا را شکر. (بگذریم که در خانه خودمان هم آسایش نداریم و میهمانان مان در به در یافتن کنترل تلویزیون و کلید بلند کردن صدای آن اند. مطهره را باید تا حد ممکن دور کنیم از تلویزیون که این داد و هوارها و فحاشی ها و «جراحت» ها و مزخرفات به گوشش نخورد)

۲- روز اول ماه رمضان است. گزارشگر مثلا مبتکر خواسته گزارشی متفاوت و هیجان انگیز بگیرد در باب ماه مبارک رمضان. گزارشش شروع می شود: «امروز روز اول ماه رمضان است. اذان صبح امروز چه ساعتی بود؟ ساعت فلان. اذان مغرب هم ساعت فلان. یعنی مدت روزه داری مان می شود این قدر ساعت و اینقدر دقیقه» همین جور می گوید و روی صفحه دارند با پاورپوینت اعداد و ارقام را نمایش می دهند که حواسمان خوب تر جمع شود. ادامه: «اما درست سی روز بعد در روز آخر ماه رمضان چه؟. با هم ببینیم. اذان صبح ساعت فلان و اذان مغرب ساعت فلان. یعنی مقدار زمان روزه داری در روز آخر ماه رمضان امسال می شود این قدر ساعت و این قدر دقیقه. که اگر آن را از میزان روز اول کم کنیم چیزی در حدود یک ساعت و تقریبا سی دقیقه می شود. یعنی تا روز آخر ماه رمضان کم کم یک ساعت و نیم از زمان روزه داری کم می شود»

این یعنی چه؟ ما مخاطبان چه بگیریم از این گزارش تو؟ خوشحال باشیم؟ ترغیب شویم که روزه بگیریم ولو که اولین روزهایش سخت باشد؟ و خودمان را نوید دهیم که کم کم یک ساعت و نیم کم می شود؟ اوعه چقدر زیاد! آخ جون! بریم روزه بگیریم پس بچه ها! از کل چیزهایی که می شود در باب شروع ماه رمضان گفت و به آنها پرداخت، بهترین چیزی که در چنته داشتید همین بود؟

۳- آخرین لحظات مغرب است و داریم به اذان نزدیک می شویم. شبکه ها را می چرخانم تا ببینم چه خبر است. گوشه سمت چپ و پایین شبکه سه (فکر کنم سه بود) چیزی توجه ام را جلب می کند. مثل این فیلم ها مثلا چشم هایم را می مالم که ببینم دارم درست می بینم! بانو می پرسد چی شده؟ «هیچی داریم به لحظه انفجار مغرب نزدیک می شیم. داره شمارش معکوس نشون می ده. ترغیب می کنه همه رو به حمله. به اینکه درون شون در لحظات غروب آفتاب آروم نباشه و به فکر فرو نرن و مشغول راز و نیاز نباشن. داره یاد می ده به مردم که اگر اذان مغرب گفته بشه و یک لحظه هم درنگ کنی در خوردن، قافیه رو باختی ها. دست به خرما باش تا صفر شد خودت رو بترکون. اینقدر همه با گارد حمله اند، می خواد کسی اشتباه نکنه»

باز اگر در مورد اذان صبح بود می گفتیم لبه ی تیغ است و اگر یک ثانیه آن ور تر چیزی بخورد روزه اش باطل می شود. لذا با شمارش معکوس هی گوشزد می کنند که چند دقیقه مانده به اذان صبح و بعد در لحظات آخر هم شمارش راه می اندازند که حواس ها جمع شود. ولی اذان مغرب چه؟ می میرم اگر کمی دیرتر افطار کنم؟!

۴- سردار است و رئیس تیم فوتبال. از گزارشگر برنامه نود می خواهد که سخنان او را سانسور نشده پخش کنند. درباره اخراج یک بازیکن فوتبال دارد حرف می زند. یک آدم. یک مسلمان. می گوید جرمش این است که روزه خواری کرده. عیب نداشت اگر می رفت در رختکن. ولی او گوش نکرده و گفته که می خواهد همین جا در زمین و جلوی همه بخورد. وگرنه داخل رختکن که همه چیز برای بازیکنان ما مهیاست. در بخشنامه و دستور العمل فدراسیون هم آمده که نباید جلوی بقیه بخورند.

۵- گزارش تلویزیونی: – شما روزه می گیری؟ از چند سالگی گرفتی؟

- راستشو بگم یا دروغ؟ از ۱۸ سالگی، – از بیست سالگی، – ورزشکارم نمی تونم بگیرم، – از هفده سالگی، – از همون موقع که بقیه می گیرن دیگه، …

دستت درد نکنه گزارشگر، خیلی چیز بهم اضافه شد. مخصوصا فهمیدم که روزه نگرفتن برخی را که گناه است و تخطی از دستور خدا چقدر راحت می شه برگزار کرد و خندید و مردم را خنداند.

۶- تلویزیون دارد تبلیغات نشان می دهد. بین دو نیمه فوتبال ها نه بین سریال! از کل تلویزیون همین فوتبالش را لااقل ببینیم که تلویزیون مان خمس بر ندارد سر سال. تبلیغ انیمیشنی و کم کیفیتی دارد پخش می شود. پدر خانواده دارد رژه می رود و همش نگران سلامتی اش است. مادربزرگ می گوید «نگران نباش پسرم. چیزیت نمی شه.» – «آخه می ترسم ضعف کنم. خیلی گشنه م شده. می خوام روزه نگیرم. برای سلامتیم ضرر داره گمونم.» بعد تلویزیون خانواده ناگهان اجی مجی می شود و شروع می کند با حضرت آقا دیالوگ گفتن که: «نه عزیز من. روزه نه تنها برای سلامتی ضرر ندارد بلکه برای بدن شما مفید هم هست.» پدر خانواده هم مثل یک ابله به تمام معنا که هدایت شده، سر تکان می دهد و متنبه می شود.

فکر نمی کردم به این زودی به جایی برسیم که برای روزه گرفتن و نماز خواندن تبلیغ بسازند و از فواید بهداشتی و سلامتی افزای روزه و نماز بگویند که نماز ورزش است و کش و قوس اش بدن را حال می آورد.

حالم را به هم می زنی تلویزیون!

محمدرضا موذن زاده

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=97&tab=news