نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
انقلب ، ینقلب ، انقلاب
واژگون


هر ساختاری ذاتآ در حال ریزش و رویش مدام است. تلاش برای حفظ هر ساختاری تلاشی بیهوده و جاهلانه است. همواره جور دیگری می توان زیست. هر چقدر ساختارها خود را متصلب و جاودان نشان دهند باز هم می توان سوراخ هایی را یافت که دنیای دیگری و نحوه زیستن دیگری را نمایان می کند. خنده دار اینجاست که برخی ساختارهای سیاسی خود را پایان تاریخ می دانند. اگر پایان تاریخ به این معناست که دیگر به پایان راه رسیده اند و تمام شده اند خوب حرفی نیست. ما نیز موافقیم که آنها به پایان راه رسیده اند و در حال فرسایش و گندیدن اند اگر منظورشان از پایان تاریخ این است که لیبرال دموکراسی تنها غایت بشری است خوب این جز حماقت نیست که سرنوشت مفلوکانه خود را برای تمام آدمیان بخواهیم.

آخر راه و خط پایان تنها برای فرهنگ های محافظه کار و غیر انقلابی معنا دارد. کسی دم از خط پایان می زند که خسته شده باشد و حوصله اندیشه و یافتن راهی جدید و تکاپویی نو را نداشته باشد. به قول رهبر انقلاب آنهایی که دم از تمام شدن انقلاب می زنند انقلاب را قیاس به نفس کرده اند. خودشان تمام شده اند فلذا انقلاب را تمام شده می پندارند. انقلابی بودن در چنین دنیایی دقیقآ امری گریز ناپذیر است. بشر پس از هبوط از عالم والا به عالم دنی دنیا دچار فقدان و گمگشتگی است. مدام باید خود را به در و دیوار بکوبد تا راهی بیابد. چونان پرنده ای که در قفس زندانی است. پرنده ای که به وضعیت اش در قفس تنگ عادت می کند قفس را پایان تاریخ می داند. اما انقلابی بودن به معنای مدام نو شدن است. مدام به فکر رهایی بودن.

((حفظ انفلاب)) ترکیب جالبی است. ((حفظ)) تداعی گر نوعی ثبات طلبی و محافظه کاری است و انقلاب به معنای منقلب شدن و دگرگون شدن. انقلابی کسی است که محافظه کار نباشد. این دو کلمه که در ظاهر متناقض هم به نظر می رسند در ترکیب با هم معنای جدیدی را تولید می کنند. حفظ انقلاب محافظه کاری در محافظه کار نبودن است، محافظت از انقلابی بودن و محافظه کار نبودن. حفظ انقلاب یعنی محافظت از محافظه کار نبودن. محافظه کاری ایستگاهی است که انقلابی بودن در آنجا به پایان می رسد.

http://vajgoon.blogfa.com

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=90&tab=weblog