نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
انتقال مفاهیم اعتقادی مخصوص کودکان و نوجوانان//چیزهایی رو که نمی دونیم انکار نکنیم!!
سرويس فرهنگ و هنر مفيدنيوز ::‌ علّت طرح این سؤال ها اینه که من و شما بدونیم که هر کس و هر چیزی جای خودش رو داره. اینکه من و شما نمی تونیم این کارها رو انجام بدیم دلیل نمیشه که کسی نتونه، باید بگیم ما نمی تونیم،برای ما نمی شه.امّا برای برگزیدگان خداوند امکان پذیره. //اختصاصي

تاریخ: ۲۸ اسفند ۱۳۹۰

مگه میشه؟ حتماً می پرسید چی مگه میشه؟،خوب باید صبر کنید تا از این غوره نرسیده براتون حلوا درست کنم .حالا برسیم به این که چی مگه میشه؟خوب دارم میگم اصلاً چرا اینقدر عجله دارید؟من که بالاخره باید این صفحه را پر کنم.اول سوالی رو که جوابش «بله می شه» است رو براتون می گم :مگه میشه معجزه بشه؟ مگه میشه عصا اژدها بشه؟مگه میشه یک نفر دعا کنه بارون بیاد؟ مگه میشه بچّه ای پاهاشو رو زمین بکشه، چشمه ی زمزم بجوشه؟ مگه میشه کور بینا بشه؟ مگه میشه کبوتر گِلی، زنده بشه؟ مگه میشه ماه دو قسمت بشه؟ مگه میشه دریا شکافته بشه؟

و هزارتای دیگه از این مگه میشه ها که جواب همه ی اینها «بله می شه» است.شاید می پرسید چرا؟خب جواب این سؤال معلومه!حتماً می پرسید که کجای این سؤالات جوابش معلومه؟شاید بگید که می خوام شما رو بپیچونم؟!

نه اصلاً این طور نیست باور کنید، علّت طرح این سؤال ها اینه که من و شما بدونیم که هر کس و هر چیزی جای خودش رو داره. اینکه من و شما نمی تونیم این کارها رو انجام بدیم دلیل نمیشه که کسی نتونه، باید بگیم ما نمی تونیم،برای ما نمی شه.امّا برای برگزیدگان خداوند امکان پذیره.

من و شما که قرار نیست خودمون رو با ائمه معصومین(علیهم السلام)و پیامبران(علیهم صلوات الله)مقایسه کنیم. فکر کنم این قصه آقا خرسه و آقا زنبوره منظور ما رو خوب می رسونه! یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود، یک جنگل بود با کلّی حیوان بزرگ و کوچیک. یه روز آقا خرس قصّه ما رفت دیدن آقا زنبوره، به رسم ادب و مهمون نوازی جناب زنبور برای آقا خرسه یک مقدار عسل آورد. آقا خرسه که تا حالا عسل ندیده بود و نخورده بود گفت:دوست عزیز این غذای شیرین و خوشمزه رو از کدام فروشگاه خریدی؟

زنبور جواب داد:از جایی نخریدم!ما اینجا خودمون عسل درست می کنیم. جناب خرس با تعجب گفت: اذیتمون نکن دیگه، بگو از کجا خریدی؟ نکنه از فروشگاه بوق خریدی؟ شاید هم از فروشگاه بوق بوق خریدی ؟ آقا زنبوره باز هم حرف قبل را تکرار کرد و گفت ما از همین گل های کوهستانی عسل درست می کنیم. اصلاً کار ما اینه.

جناب خرس که دیگه کلافه شده بود گفت: مگه میشه؟ توجه کنید!(خرسه خودش رو با زنبور مقایسه می کرد)و با عصبانیت اومد پایین کوه و همه حیوانات جنگل رو جمع کرد و قضیه را برای آنها تعریف کرد. حیوانات جنگل جلسه گذاشتند و در آخر جناب آقای گاو که سخنران جلسه بود آماده صحبت شد. صدایی صاف کرد و گفت: خانم ها و آقایان! اهالی محترم جنگل! مطلبی که دوست عزیزم آقای خرس گفتند رو همه شنیدیم و همه به این نتیجه رسیدیم که نه ، نمیشه و اما مهمترین دلیل ها، دلیل حسی خود من است. من یک عمر است از همین علف ها و گلهای کوهستانی تغذیه می کنم ولی در تمام عمرم حاصل این خوردن ها فقط و فقط ...بوده است. بنابراین نمی شه که بشه آقا زنبوره بتونه چنین چیزی درست کرده باشه....

پس دوستان!بیایید دعا کنیم هیچ کدوم از ما هیچ وقت گاو و خرس داستان نباشیم و چیزهایی رو که نمی دونیم انکار نکنیم!!

عليرضا پاكن‍ژاد - مفيدنيوز 

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=898&tab=news