نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
صالح مقبول یا اصلح غیرمقبول؟!
رنج نامه


تاریخ گذشته ی اسلام و دوران های مختلف حکومت اسلامی ، دارای نمونه های ارزشمندی است که در پیشبرد جامعه اسلامی و ترسیم آینده ای روشن برای هر حکومت اسلامی نقش بسزایی دارند.

از جمله ی این نمونه ها ، بحث نوع تعیین حاکم اسلامی است که از دیرباز و پس از وفات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، شاهد روش های مختلف در تعیین خلیفه و جانشین آن حضرت بوده ایم.از بیعت اکثریت گرفته تا وصیت خلیفه و تعیین از سوی شورای بزرگان ، که البته نظر مذهب حقّه ی تشیّع این است که جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امام و حاکمِ حکومت اسلامی ، از سوی خداوند متعال جلّ جلاله تعیین گردیده و از طریق رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به مردم جامعه اسلامی ابلاغ می شود؛ همان گونه که در مورد امیرالمؤمنین علی علیه السلام اتفاق افتاد و بارها از سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جانشینی و امامت و زمامداری حکومت اسلامی توسط ایشان تصریح گردید. مصداق بارز این مسأله هم در روز عید غدیر خم و اعلام عمومی جانشینی امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از رسول خدا و به دستور خداوند متعال صورت گرفت.

علی علیه السلام پس از پیامبر اسلام شایسته ترین فرد عالی برای اداره ی امور جامعه اسلامی بود و در حوزه اسلام بجز پیامبر اسلام هیچ کس از نظر فضیلت، تقوا، بینش فقهی، جهاد و کوشش در راه خدا و سایر صفات عالی انسانی به پایۀ علی علیه السلام نمی رسید. به دلیل همین شایستگی ها، آن حضرت بارها به دستور خدا و توسط پیامبر اسلام به عنوان رهبر آیندۀ مسلمانان معرفی شده بود که از همۀ آنها مهمتر جریان «غدیر» است. از این نظر انتظار می رفت که پس از درگذشت پیامبر، بلافاصله علی علیه السلام زمام امور را در دست گیرد و رهبری مسلمین را ادامه دهد. اما عملاً چنین نشد و مسیر خلافت اسلامی پس از پیامبر منحرف گردید و علی علیه السلام از صحنه سیاسی و مرکز تصمیم گیری در ادارۀ امور جامعۀ اسلامی بدور ماند.1

 اگر بخواهیم یکی از علت های سیاسی موضوع سلب حاکمیت از امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مورد بررسی قرار دهیم باید به مجلس سقیفه نگاهی بیندازیم. آنجا که عده ای از سرشناسان مهاجرین و انصار و دیگران جمع شده بودند تا برای تعیین خلیفه ای که از قبل توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و از سوی خداوند متعال معین و اعلام شده بود، چاره اندیشی کنند.

به فرض که هیچ تعیین خلیفه ای از سوی پیامبر اسلام صورت نگرفته بود و ابوبکر هم فردی صالح در بین مسلمانان و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در نظر بگیریم، این سؤال همچنان باقی است که آیا آن افراد حق داشتند در جایی که فرد اصلح یعنی علی علیه السلام در بین مسلمانان حاضر باشد ، به فرد دیگری همچون ابوبکر که از مقبولیت در شورای سقیفه برخوردار شد ، رجوع کنند و وی را برای زمامداری جامعه اسلامی منصوب کنند یا خیر؟!

در اصلح بودن علی علیه السلام می توان به این موضوع اشاره کرد که در بسیاری از موارد سیاسی و علمی ، ابوبکر و دو خلیفه بعد از وی، برای کسب تکلیف از علی علیه السلام استمداد می کردند. برای نمونه به یکی از موارد حیرت ابوبکر در بُعد زمامداری جامعه اسلامی اشاره می کنیم:

پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پس از آنکه فضای سیاسی مدینه که دچار بحران شده بود، به آرامش گرایید و ابوبکر زمام امور را به دست گرفت ، خلیفه در اجرای فرمان پیامبر در نبرد با رومیان کاملاً دو دل بود. لذا با گروهی از صحابه مشورت کرد و هر کدام نظری دادند که او را قانع نساخت. سرانجام با علی علیه السلام به مشورت پرداخت و آن حضرت او را بر اجرای دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تشویق کرد و افزود که اگر با رومیان نبرد کند پیروز خواهد شد. خلیفه از تشویق امام علیه السلام خوشحال شد و گفت: «فال نیکی زدی و به خیر بشارت دادی.»2

 هر عقل سلیمی می تواند درباره این مسأله قضاوت کند که چنین شخصی (علی علیه السلام) که محل رجوع خلیفه وقت می باشد ، اولی و اصلح نسبت به خلیفه است که در تعیین راه حکومت اسلامی و گره گشایی در موقعیت های حساس به داد جامعه اسلامی می رسیده است.

اما تنها یک اشتباه از سوی بزرگان مهاجرین و انصار و برخی صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و آن هم روی آوردن به مقبولیت اکثری ابوبکر، به محروم ماندن جامعه اسلامی و مسلمانان از برکات حاکمیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و خانه نشینی آن حضرت به مدت 25 سال و آن هم با خار در چشم و استخوان در گلو ، منجر گردید.

حال درس بزرگی که می توانیم از این وقایع تاریخی صدر اسلام بگیریم این است که در پیشبرد اهداف جامعه اسلامی ، مقبولیت یک شخص در نظر اکثریت مردم جامعه، شرط و ملاک اصلی تصدّی یک جایگاه در حکومت اسلامی نیست و همیشه باید به دنبال شخص اصلح ، و در فقدانِ اصلح، به فرد صالح رجوع کنیم.

در این برهه ی حساس و سرنوشت ساز که به «روز انتخاب» نزدیک می شویم ، مراقب باشیم که تحت تأثیر جوّ غالب و عمومی جامعه قرار نگیریم و بدون در نظر گرفتن مقبولیت اکثری ، که گاهی هم بطور کاذب و در اثر تبلیغات یک فرد و اطرافیانش صورت می گیرد، به دنبال شناخت فرد اصلح  میان نامزدهای تصدّی یک جایگاه در حکومت اسلامی باشیم تا علاوه بر انجام وظیفۀ دینی و ملّی خویش، از عواقب انتخاب صالح مقبول و کنار گذاشتن اصلح غیر مقبول در امان باشیم؛ تاریخ صدر اسلام بزرگ ترین شاهد بر این امر است.

 


1. سیرۀ پیشوایان ، مهدی پیشوائی ، ص 64

2. فروغ ولایت ، آیت الله سبحانی / تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 123، ط نجف


http://ranjnameh.blog.ir

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=759&tab=weblog