نسخه چاپی سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز |
اصلاحطلبان چگونه به راهبرد «عدم مشارکت فعال» رسیدند؟
سرویس سیاسی مفید نیوز :: با ورود کشورهای منطقه به مرحلهی نظامسازی، آمریکا تمام امکانات خود را برای ممانعت از الگو شدن جمهوریاسلامی بسیج کرده است. از سوی دیگر آخرین برآوردها نشان میدهد جریان اصلاحات با هدف ایجاد چالش در مشروعیت نظام، در انتخابات آیندهیمجلس مشارکت فعال نخواهد داشت. آیا میتوان بین این دو اتفاق رابطهی علی و معلولی برقرار کرد؟ تاریخ: ۱۲ آذر ۱۳۹۰ شواهد و قراین از حرکت جریان اصلاحات و فتنهی سبز در راستای تکمیل پروژه و نقشهی جدید براندازی جمهوری اسلامی حکایت دارد. از آن جا که طراحی جدید سازمانهای امنیتی آمریکایی برای براندازی جمهوری اسلامی بر پایهی انتخابات پیش رو است، به نظر میرسد تحول در سناریوی انتخاباتی جریان اصلاحات و فتنهی سبز هم در گذر از تعیین پیش شرط و تحریم، به سمت مشارکت خنثی و حداقلی در همین راستا است.
این جریان که با پیش گامی «محمد خاتمی» از یک سال پیش با مطرح ساختن پیش شرط برای نظام، تلاش نمود نظر مثبت نظام برای حضور در انتخابات را جلب نماید. پس از مواجهه با مجموعه عواملی، با تغییر دیدگاه، اکنون عدم مشارکت گسترده و یا به عبارتی تحریم چراغ خاموش را در دستور کار خود قرار داده است. از مدتی پیش برخی از چهرههای تأثیرگذار این جریان، تغییر در راهبرد انتخابات را با بیانهای مختلف ابراز کرده بودند.
در همین راستا، چندی پیش «مصطفی تاجزاده» در گفتوگویی اظهار داشته بود: «در مجلس هشتم در تهران باید لیست حداقلی معرفی میکردیم، نه 30 نفر را لیست میدادیم و چهرههای ناشناخته را معرفی میکردیم. با این کار جناح مقابل را هم به اتحاد رساندیم، در حالی که اگر 5 نفر از چهرههای اصلی خود را معرفی میکردیم، آنان به چند بخش تقسیم میشدند.»[1]
وی در این جملات، هدف از این استراتژی را جلوگیری از شکست و حذف چهرههای تأثیرگذار معرفی میکند. اما واقعیت این است که این پیشنهاد راهی برای عملی ساختن سناریوی امنیتی و پیچیده برای یک حضور حداقلی با اهداف ساختار شکنانه است. امری که در ادامهی این نوشتار به ابعاد آن پی خواهیم برد. با گذشت زمان و لزوم شفافیت در مواضع، چهرههای اصلی جریان اصلاحات یکی پس از دیگری مجبور شدهاند با وجود تأکیدهای چند ماهه برای حضور در انتخابات، همراهی خود را با این پروژه اعلام کنند.
یکی دیگر از نمونههای اتخاذ این رویکرد، سخنان اخیر «موسوی خوئینیها» است. وی که پیش از این مدعی بود انتخابات 88 یک سوء تفاهم بوده است، میگوید: «ما به تحریم انتخابات فکر نمیکنیم، شرکت در انتخابات حق مسلم ما و همهی شهروندان است، ولی از آن جایی که سلیقه و تفسیر جناب آقای جنتی از جمهوری اسلامی تعیین کنندهی سرنوشت انتخابات است، از هم اکنون پیداست که اکثر قریب به اتفاق اصلاحطلبان نمیتوانند انتخاب شوند و طبیعی است که ما، لیست انتخاباتی نخواهیم داشت و نمیتوانیم در انتخابات شرکت کنیم.»[2]
در این جملات، آشکارا وی میگوید بدون این که انتخابات را تحریم کنیم در آن شرکت نخواهیم کرد. این امر به منزلهی تأییدی است بر فرضیهی اصلی این مقاله مبنی بر شرکت خنثی در انتخابات با هدف تکمیل پازل آمریکایی «براندازی با سلاح انتخابات»، از میان عوامل مؤثر در اتخاذ این راهبرد تحریم چراغ خاموش یا مشارکت حداقلی توسط براندازان اصلاحطلب، میتوان دو عامل را مهمتر دانست.
1- مشاهدهی اقتدار نظام در مقابل جریانهای برانداز، در کنار مشاهدهی کاهش شدید اقبال عمومی به جریان اصلاحات و سبز. به این دلیل اصلاحطلبان با ناامید شدن از امکان حضور مجدد در عرصهی تصمیمسازی و دنبال نمودن استراتژی استحاله از درون، حرکت در داخل پازل آمریکایی را دنبال مینمایند.
2- آن چه که از مجموع برآورد رفتار غرب در ماههای اخیر بر میآید، این است که آنان برای مقابله با چالشهایی که در منطقه با آن مواجهاند، مجبور به اتخاذ یک رویکرد جدید در مقابل جمهوری اسلامی ایران هستند. این استراتژی که با هدف نهایی براندازی جمهوری اسلامی طراحی شده، طوری تدوین گردیده است که حداقل هزینهی مورد نظر را به دنبال داشته باشد. ابعاد این رویکرد جدید عبارت است از:
1-2- ایجاد مانع در مقابل الگو شدن جمهوری اسلامی برای کشورهای انقلابی منطقهی خاورمیانه و شمال آفریقا
همان طور که انتظار میرفت با ورود این کشورها به مرحلهی نظام سازی و شروع فرآیند انتخابات در آنها، آمریکا تمام امکانات خود را بسیج کرده است تا ساختار نظام جدید این کشورها را متأثر ساخته و مانع الگو شدن جمهوری اسلامی گردد. در همین بستر، باید یکی از عوامل اصلی در تشدید جنگ روانی برضد جمهوری اسلامی در قالب سناریوی سه ضلعی حقوق بشر، تروریسم و انرژی هستهای را در جهت ایجاد مانع در روند این الگو برداری احتمالی دانست تا از یک طرف جمهوری اسلامی با درگیر شدن در مسایل مبتلابه خود از تأثیرگذاری در روند یاد شده باز بماند و از طرف دیگر این پیام به مخاطب عربی– اسلامی مخابره شود که مدل جمهوری اسلامی به ناچار در جهان تحت سلطهی آمریکا با چه مصائبی دست و پنجه نرم خواهد کرد. در همه پذیر کردن این بعد از سناریو سازی آمریکایی، جریان اصلاحات و فتنهی سبز میکوشند به شکلهای مختلف به یاری بیایند. نامهی «ابراهیم یزدی» به رهبران تونس و برحذر ساختن آنان نسبت به مواظبت از تکرار الگوی حکومت اسلامی، یکی از جلوههای این همسویی است.
یکی از عوامل اصلی در تشدید جنگ روانی برضد جمهوری اسلامی این است که از یک طرف جمهوری اسلامی با درگیر شدن در مسایل مبتلابه خود از تأثیرگذاری در منطقه باز بماند و از طرف دیگر این پیام به مخاطب عربی– اسلامی مخابره شود که مدل جمهوری اسلامی به ناچار در جهان تحت سلطهی آمریکا با چه مصائبی دست و پنجه نرم خواهد کرد.
از سوی دیگر حرکت مجدد مردم مصر برای باز پس گیری انقلاب از نظامیان حامی غرب که به باور بسیاری از تحلیلگران واکنشی است به هشدارهای رهبر معظم انقلاب برای جلوگیری از مصادره شدن انقلابشان توسط غربگرایان؛ عامل دیگری در تشدید فشارهای روانی غرب برضد ایران و همراهی جریان داخلی با آن است. اکنون بسیاری از چهرههای سیاسی اصلاحطلب و سبز نگرانی خود را از شدت گرفتن گرایشهای اسلامی در مصر، تونس، یمن و لیبی اعلام میدارند[3] و این امر نشان میدهد که چرا چهرهای چون ابراهیم یزدی پیش گام دعوت مردم انقلابی تونس به دوری از حکومت اسلامی است. آنها از مدتها پیش میکوشیدند این الگو را خدشهدار کنند. سخنان «محمد رضا خاتمی» در این راستا به وضوح از ایدهی بدنام ساختن انقلاب اسلامی از سوی این جریان پرده بر میدارد. وی میگوید: «شما میخواستید بگویید صدور انقلاب یعنی صدور اندیشه و الگو، ما با گرفتاریهای بعد از انقلاب متأسفانه الگوی درخشانی را که به دنبالش بودیم، نتوانستیم بسازیم نه تنها الگو را نساختیم بلکه در زمینهی تولید فکر و اندیشه هم دچار اختلال شدیم.»[4]
سطح دیگر این همگامی و همسویی با طرحهای آمریکایی، همراهی این جریانها با تهدیدها و جنگ روانی شدید آمریکا در هفتههای اخیر است. بی تناسب نیست که یکی از رسانههای متعلق به موسوی (کلمه) از جمهوری اسلامی میخواهد، در مقابل فشارهای غرب از حقوق هستهای ملت کوتاه بیاید. به احتمال قریب به یقین این جریان تمایل دارد با عقبنشینیهای جمهوری اسلامی از مواضع خود، مسیر تداوم این قبیل مقاومتها در مقابل غرب بسته شود. امری که میتوان مصادیق متعددی برای آن یافت.
2-2- ارایهی الگوی مطلوب غرب به مردم انقلابی منطقه
این الگو طبق غالب تحلیلها، اسلام میانه رو و مصداق عملیاتی آن یعنی ترکیه است. در این مسیر، طبیعی است که ابتدا باید در مدل اسلام سیاسی ایران و نظام مطلوب آن خدشه ایجاد شود. این سناریوی غرب هم از مواردی است که اصلاحطلبان از مدتها پیش نسبت به آن سمپات کرده و همراهی داشتهاند. چهرههایی چون تاجزاده از چندین ماه قبل میکوشند ترکیه را اتوپیای جهان اسلام در زیر لوای دموکراسی و مدرنیزاسیون معرفی کنند.[5]
اگر این اتفاق تحقق یابد، ضمن تضمین و تحکیم استراتژی آمریکایی، تأمین کنندهی خواست اصلاحطلبان نیز خواهد شد و مزیتهایی چون تداوم حمایت آمریکا از این جریان، ایجاد پایگاه سیاسی برای آنها در بین کشورهای اسلامی و ایجاد مشروعیت سیاسی در میان انقلابیون منطقه به دنبال خواهد داشت، چیزی که از ابتدای آغاز روند بیداری اسلامی این جریان با به راه انداختن غائلههایی مانند 25 بهمن دنبال آن بوده است.
3-2- استفاده از فرصت انتخابات ایران
بُعد سوم اقدام غربیها در تحرکات ضدایرانی خود، تلاش برای استفاده از فرصت انتخابات برای مشروعیت زدایی از نظام اسلامی و زمینه سازی برای فتنهی داخلی دیگری است که پایهی اصلی آن بر ظرفیت جریان برانداز داخلی استوار است. این مسأله بخشی از مدل امنیتی و سیاسی آمریکا برای به چالش کشاندن کشورها با استفاده از پتانسیل مخالفان داخلی است. طبق مدلی که «فرید زکریا» عضو شورای روابط خارجی آمریکا مطرح ساخته است، یکی از تاکتیکهای موفقیت آمریکا تکیه بر عوامل داخلی در هر کشوری است. میتوان مصادیق متعددی از همراهی اصلاحطلبان و اهالی فتنهی سبز با این سناریو ذکر کرد. به عنوان نمونه در حالی که گزارش «احمد شهید» یکی از اضلاع طراحی آمریکا برای بستر سازی جهت برخورد سخت با جمهوری اسلامی است، «امیر ارجمند» مشاور فراری «میرحسین موسوی» طی نامهای به اصطلاح مستندات جدیدی از نقض حقوق بشر را در اختیار وی قرار میدهد و خواستار رسیدگی به آنها میشود. این یکی از موارد چراغ سبز این جریان برای تشدید فشارها برضد کشور است.
این همان سرنخی است که چندی پیش در قالب انتخابات رسوا از سوی تاجزاده مطرح شد و کم کم به اتخاذ راهبرد تحریم با چراغ خاموش منجر گردید. این طرح آمریکایی دنبال این است که انتخابات مجلس را به یک نقطهی امنیتی برای جمهوری اسلامی تبدیل نموده و با تضعیف جایگاه مقبولیت مردمی نظام، زمینهی فشارهای گسترده را فراهم نماید و در صورت موفقیت در این مرحله، کلید یک درگیری داخلی تمام عیار را بزند.
اگر جریان برانداز آمریکایی بتواند در داخل با تکیه بر سناریوی تکراری مهندسی انتخابات، عدم وجود رقابت دموکراتیک و... مشروعیت نظام را با چالش مواجه سازد، امیدوار است با به راه انداختن یک سری آشوبها و ناامنیهای داخلی، همانند الگوی لیبی و سوریه مسیر تعرض آمریکا و همپیمانانش را فراهم سازد.(*)
پینوشتها:
[1] - کلمه، 18/4/1390
[2] - روزنامهی جوان، 28/8/1390
[3] - برای مثال رجوع شود به؛ مقالهی نقد رفتار دختر مصری، نوید یوسفیان، دانشجوی علوم سیاسی مردمک، 3/8/1390
[4] - پایگاه خبری جماران، 4/7/1390
[5] - به عنوان نمونه، تاجزاده نیز در نامهای که خطاب به علی مطهری نوشته، آورده است: «حقیقت آن است که ایران پس از عصر اصلاحات، به جای آن که «الگوی» دیگران شود، همچنان که برای دموکرات- مسلمانان ترکیه شد، «عبرت» دیگران شده است. به هر حال بسیار مشتاقم به این سؤال جواب دهید که چرا اکثر نخبگان مسلمان پس از قیامهای مردمی اخیر اعلام میکنند قصد تأسیس نظامی مشابه ایران را ندارند؟» (نوروز، 3/7/1390) منبع: پایگاه تحلیلی برهان |
http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=693&tab=news |