نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
از تپه صهيون تا فرمان دهم
پایگاه رصد


در اين مقاله مي خواهم به بررسي ماهيت صهيونيسم و رژيم صهيونيستي بطور خلاصه و فهرست وار بپردازم تا با توجه به شناختي كه از اين جهت پيدا مي كنيم، بتوانيم به تحليل بهتري از وضعيت فلسطين و اهداف رژيم صهيونيستي در منطقه دست يابيم.

مفهوم صهيونيسم

براي درك ماهيت صهيونيسم ابتدا بايد به ريشه يابي عنوان صهيونيزم و مشخصات فكري آن بپردازيم. معناي بسيار ساده واژه صهيونيسم، يهوديت سياسي است.

در ادبيات سياسي جهان، از اسلام سياسي با عنوان بنيادگرايي اسلامي ياد مي شود، در برخي كشورها نيز مسيحيت سياسي وجود دارد. هنگامي كه پسوند سياسي در كنار يك دين قرار مي گيرد به اين معناست كه پيروان آئين مذكور مترصد تشكيل حكومت و دولتي بر مبناي ديدگاه مذهبي خويش هستند.

زماني كه از اسلام سياسي و يا به عبارتي بنيادگرايي اسلامي سخن به ميان مي آيد چنين است كه عده اي از مسلمانان به منظور تشكيل حكومتي برگرفته از احكام شريعت اسلامي تلاش مي كنند.

جمعي از يهوديان نيز ايجاد ساختار حكومتي بر اساس تعاليم كتاب آسماني تورات و اصول عقايد دين يهود را رسالت خويش مي دانند.

حال اين سوال مطرح است كه چرا از يهوديت سياسي به نام صهيونيسم ياد مي شود ؟

عنوان صهيونيسم از نام تپه اي در نزديكي شهر بيت المقدس معروف به صهيون اخذ شده است .تپه صهيون يكي از اماكن مقدس يهوديان جهان است كه بسياري از آثار مذهبي و تاريخي دين يهود در آن واقع شده است ؛ اين كوه سمبل يهوديت است، همانگونه كه كعبه سمبل اسلام است.

يكي از دلايل نامگذاري مكتب سياسي يهود بر منباي نام تپه صهيون اعتقاد به ظهور منجي آخر الزمان بر بلنداي كوه صهيون و تشكيل حكومت جهاني توسط اوست. گروهي از يهوديان با سوء استفاده از اين سمبل تلاش مي كنند به نظام خويش مشروعيت بخشند.

اعتقاد به ظهور منجي آخر الزمان يكي از نقاط اشتراك همه اديان الهي و حتي برخي از اديان غير آسماني است. اين اديان معتقدند كه در آخر الزمان فردي ظهور خواهد كرد و جهان را از ظلم و جور رهايي مي بخشد. البته نظريات در مورد اين كه اين شخص كيست و در چه زماني ظهور مي كند متفاوت است.

مسيحيان عالم معتقدند كه حضرت عيسي بن مريم (ع) زنده شده و باز مي گردد ومسلمانان جهان اعم از شيعه و سني به ظهور مهدي (عج) در نهايت تاريخ ايمان دارند.

البته مهدي شيعه، مهدي فاطمه( س)واز نسل پاك حسين (ع) است. اهل سنت صرفاً به ذكر نام مهدي كفايت كرده اند. به همين د ليل درميان اهل سنت هرازگاهي شخصي قيام مي كند و نام خود را مهدي مي نهد و نجات مسلمانان را بشارت مي دهد. معتقدان دين يهود نيز به آمدن شخصي در نهايت تاريخ ايمان دارند و او را منجي خويش مي دانند. در آيين زرتشت و نيز بسياري از اديان غير آسماني نيز وجود يك منجي مشهود است.

پيشينه قوم يهود

به منظور آشنايي با ريشه هاي تفكر يهوديت سياسي و انديشه تشكيل دولت متمركز يهودي، ناچار بايد به بررسي اجمالي پيشينه قوم يهود پرداخت.

حضرت موسي در آغاز رسالت خويش، مأموريت يافت تا بني اسرائيل را براي رهايي از ظلم فرعون از مصر خارج كند. مطابق آيات قرآن بني اسرائيل پس از عبور از نيل در سرزمين كنعان سكني گزيدند. هنگامي كه موسي (ع) براي عبادت به كوه طور رفته بود، در همين مكان ده فرمان از جانب خداوند بر او نازل گرديد و بني اسرائيل با فتنه انگيزي شخصي به نام سامري از پرستش خداوند غافل شدند و به گوساله پرستي روي آوردند.

همين امر، خشم و قهر الهي را بر بني اسرائيل نازل كرد و آن قوم به مدت 40 سال در صحراي سينا سرگردان شدند. پس از اين مدت خداوند بني اسرائيل را مورد عفو خويش قرار داد و آنها را بسوي سرزمين فلسطين رهنمون شد.

حكومت يهوديان بر فلسطين تا زمان حمله امپراطوري روم به اين كشور ادامه داشت. با حمله روميان بسياري از يهوديان از فلسطين مهاجرت كرده و در نقاط مختلف دنيا پراكنده شدند و آوارگان يهودي در سراسر دنيا سكني گزيدند.

اين پراكندگي يهوديان در مناطق مختلف موجب گرديد كه در تمامي جوامع، پيروان آئين يهود در شمار اقليت قرار گيرند و به گمان ايشان سرچشمه تمامي مشكلات و مرارتهاي ملت يهود به همين امر برمي گردد. با شروع رسالت حضرت عيسي (ع)، يهوديان به مخالفت با آن حضرت برخاستند و بنا به نظر پيروان مسيح عامل اصلي به صليب كشيده شدن ايشان قوم يهود بوده است. اين ديدگاه زمينه ايجاد دشمني تاريخي بين يهوديان و مسيحيان را وجود آورده است.

علت اصلي مخالفت يهوديان با حضرت عيسي (ع) هراس علماي يهود از ايستادگي آن حضرت در مقابل دنيا طلبي آنها بود، ليكن اين ترس خويش را در قالب دغدغه هاي مذهبي مطرح كردند و در اين راه تا آنجا پيش رفتند كه حضرت عيسي را به امپراطوري روم تسليم كردند.

نمونه هايي از كينه و دشمني پيروان مسيح (ع) نسبت به يهوديان در دوره جنگهاي صليبي به وضوح ديده مي شود. در فرازي ديگري از تاريخ مي بينيم كه مسيحيان پس از بازپس گيري اندلس از مسلمانان، يهوديان ساكن اندلس را نيز به همراه مسلمانان از آن سرزمين بيرون كردند و يهوديان به ناچار به جهان اسلام و امپراطوري عثماني پناهنده شدند.

اگرچه در صدر اسلام، يهوديان در قضاياي بني قريظه و خيبر شكست سختي را در برابر مسلمانان متحمل شدند لكن اين رويدادها به كينه و عداوت در ميان پيروان يهود و مسلمين منجر نگشت و يهوديان در كنار پيروان ديگر اديان همواره در كمال آسايش در جوامع اسلامي بسر برده اند.

در اروپا اذيت و آزار در حق يهوديان چنان بود كه اصطلاح يهود ستيزي و يهود آزاري توسط يهوديان بنيان نهاده شد. ادعاي يهوديان چنان است كه خود را به صورت مظلومترين قوم تمامي ادوار تاريخ مطرح مي كنند كه بخشي از اين گفته ها مقرون به حقيقت و بخشي به كلي داستان پردازي است.

در جهان اسلام هيچگاه پديده اي به نام يهود آزاري وجود نداشته است. اين پديده در ميان مسيحيان اروپا ديده مي شود، ليكن تاوان كينه ها و عقده هاي يهوديان را امروز مسلمانان فلسطين مي پردازند.

اگر چه يهوديان در جوامع خويش به عنوان يك اقليت ديني مطرح بوده اند، ليكن همواره از نظر اقتصادي بسيار قوي بوده اند كه در اكثر مواقع اين قوت از طريق رباخواري بدست آ مده است .

در جامعه ايران قبل از انقلاب نيز يهوديان عمده ثروت خويش را از طريق رباخواري و واسطه گري در معاملات اندوخته بودند . بنابراين مسيحيان علاوه بر كينه مذهبي و تاريخي نسبت به قوم يهود مشكلات اقتصادي خود را نيز معلول سلطه اقتصادي يهوديان مي دانستند.

در قرن 19 با افزايش فشار تزارهاي روس به يهوديان، ايشان وادار به مهاجرت دسته جمعي به فلسطين شدند. افزايش مشكلات يهوديان در كشورهاي اروپايي و مهاجرت دسته جمعي آنها از روسيه به فلسطين، روشنفكران يهود را به تلاش براي تشكيل كشوري با اكثريت يهود رهنمون ساخت وبر اين اساس و مبنا، صهيونيسم در قرن 19 شكل گرفت.

در اين زمان يك روزنامه نگار يهودي مجاري الاصل مقيم اتريش به نام "تئودور هرتسل" كتابي با عنوان "دولت يهود" را منتشر ساخت كه در اين كتاب مسئله تشكيل دولت يهودي به گونه اي سيستماتيك مطرح شده بودو تشكيل كشوري يهودي تنها راه نجات قوم يهود از رنج تاريخي خويش بر شمرده بود. بازتاب گسترده اين كتاب در بين يهوديان جهان، مشوق هرتسل در تشكيل كنگره صهيونيسم در شهر وال سوئيس بود.

فرمان ده گانه صهيونيزم

صهيونيست ها با بهره گيري از قداست ده فرمان الهي كه بر موسي (ع) در كوه تور نازل شده بود فرمان ده گانه اي را تدوين نمودند.

فرمان اول

در فرمان اول آمده است كه يهوديت جرياني ديني نيست بلكه جرياني قومي است يعني از ديدگاه صهيونيسم ماهيت ديني يهود به ماهيت نژادي تغيير يافته است.

يهوديان بر خلاف پيروان ديگر اديان، براي پيوستن به دين خويش هيچگونه تبليغي انجام نمي دهند؛ چرا كه از نظر يهوديان تنها فردي يهودي به حساب مي آيد كه اجداد او در طول تاريخ يهودي بوده اند. سخت گيري در اين زمينه تا حدي است كه معتقدند اگر مردي يهودي با زن غير يهودي ازدواج كند، فرزند آنها يهودي نيست.

در كشور اسرائيل به شخصي كه مادرش يهودي نيست تابعيت اين كشور داده نمي شود. يهوديان با اتخاذ اين سيستم بسته نژادي خود را امت ممتازي مي دانند كه بر تمامي اهل كتاب فضيلت دارند. ايشان معتقدند كه خداوند متعال تنها متعلق به قوم يهود است و اين قوم در نزد خداوند از جايگاهي بلند مرتبه برخورداراست.

بنابر اين، قوم گرايي در دين يهود حاصلي جز نژادپرستي به همراه نداشته كه البته با روح دين آسماني در تضاد است.

فرمان دوم

فرمان دوم صهيونيسم بيان مي دارد كه هر فرد يهودي در هر نقطه دنيا بايد از ستم و فقر و محروميت نجات يابد و تنها راه نجات يهوديان مهاجرت به سرزمين موعود است .

بنابر فرمان اول و دوم صهيونيسم، تمامي اقوام خدمتگزاران يهوديان هستند و آوارگي شان از سرزمين خويش در مقابل تشكيل حكومت يهود بسيار كم ارزش است.

علت اصلي توصيه مذهبي انتخاب فلسطين براي تشكيل دولت يهود، در اين است كه فلسطين خاستگاه تمام اديان الهي است. يهوديت و مسيحيت از اين سرزمين پاك برخاسته اند. از آنجا كه جد گرامي پيامبر اكرم (ص) حضرت اسماعيل و پدر بزرگوارش ابراهيم در اين سرزمين مبعوث شده اند مي توان فلسطين را خاستگاه اسلام نيز دانست.

شهر بيت المقدس محل اجتماع تمامي اديان الهي است و كليسا و مسجد و كنيسه در كنار يكديگر قرار دارند. قبل از روي كار آمدن دولت صهيونيسم شهر بيت المقدس نمونه اي از همزيستي مسالت آميز پيروان اديان الهي در كنار يكديگر بود.

فرمان سوم

فرمان سوم صهيونيسم بيانگر اين مساله است كه مشكلات يهوديان بايد به دغدغه اي جهاني تبديل شود و تمام امكانات بشر براي حل آن به كار رود. از آنجاكه يهوديان، اقليت كوچكي از دنياي امروز را تشكيل مي دهند، به تنهايي قادر به حل مسائل فرا روي خويش نيستندو بنا بر اين لازم است كه تمامي امكانات جهان براي حل مشكلات آنها بسيج شود كه تا حدود زيادي نيز در اين مساله موفق بوده اند.

تمامي سياستمداران جهان به فكر ارائه راه حلي براي بحران فلسطين هستند و در جهت خواسته اسرائيل گام برمي دارند، حال آن كه به طور مثال مساله كشمير كمتر مورد توجه قرار مي گيرد.

سياست اسرائيل براي اينكه همواره در كانون توجه عالم قرار گيرد بر منباي ارتباط با قدرتهاي بزرگ سياسي و اقتصادي جهان قرار گرفته است. صهيونيست ها در دوره اي از تاريخ به استعمار پير انگلستان بسيار نزديك بودند و بعد از جنگ جهاني دوم، همزمان با افول استيلاي انگليس، خود را به يهوديان آمريكا پيوند زدند، به گونه اي كه اگر امروز دولت آمريكا دست از حمايت اسرائيل بردارد، سرنوشت اين كشور در خاورميانه به گونه اي ديگر رقم خواهد خورد.

التبه اين ارتباط چنان هوشيارانه و سيستماتيك بنا نهاده شده است كه افكار عمومي مردم دنيا، به خصوص مردم ايالات متحده با سياستهاي اسرائيل همراه است و در اين راه فعاليتهاي فرهنگي و رسانه اي نقش بسيار مهمي ايفا كرده اند.

تفكر مردم آمريكا به گونه اي جهت داده شده است كه از فلسطينيان با عنوان تروريست و از يهوديان با نام مظلوم ياد مي كنند.

حمايت دولت آمريكا از توسعه طلبي اسرائيليان، منافع ايالات متحده در خاورميانه را به خطر انداخته است. مادلين آلبرايت، وزير امور خارجه سابق ايالات متحده بعد از حادثه 11 سپتامبر طي سخناني،اين حادثه عظيم را نتيجه سياست خاورميانه اي ايالات متحده دانست.

معمرقذافي رهبر ليبي نيز محاصره عرفات توسط ارتش اسرائيل را در واقع محاصره جرج بوش رئيس جمهور ايالات متحده در ميان صهيونيستها مي داند.

فرمان چهارم

فرمان چهارم، بيانگر ديدگاه توسعه طلبانه مكتب صهيونيسم است. سياست گسترش سرزميني دولت يهود بر مبناي همين فرمان پي ريزي شده است.

در واقع سياستمداران مكتب صهيونيسم به قلمرو كنوني دولت اسرائيل كه شامل سرزمين فلسطين است قانع نبوده و ايده سرزميني از سواحل نيل تا كرانه فرات را در ذهن مي پرورانند. پرچم اسرائيل گوياي اين واقعيت است كه تحقق چنين سرزميني از اهداف رسمي دولت يهود است. پرچمي با زمينه سفيد و طرح ستاره داوود كه در متن آن نقش بسته و دو نوار آبي رنگ كه در حاشيه بالايي و پاييني آن به چشم مي خورد. اسرائيل، در تبيين پرچم خويش، از دو نوار بالايي و پاييني با عنوان دو رود نيل و فرات ياد مي كنند و در واقع مدعي تصرف سرزمينهاي واقع در بين اين دو رود هست. اگرچه اين رفتار در روابط بين المللي محكوم است، ليكن حمايت ابرقدرتي چون آمريكا، صهيونيستها را در رفتار گستاخانه خويش، مصمم تر مي سازد.

يكي از سياستمداران تندرو اسرائيل از دو نوار آبي پرچم اين دولت به عنوان رودهاي نيل و سند ياد مي كند. با توجه به موقعيت جغرافيايي رود سند كه در كشور پاكستان واقع است مي توان به مقصود يهوديان كه همانا روياي تصرف تمام سرزمنيهاي اسلامي است پي برد.

ستاره داوود در پرچم اسرائيل اشاره به اعتقاد يهوديان به حضرت داوود، پيامبر بزرگ الهي و بينانگذار آل يهود است . اسرائيل حكومت خويش را تالي حكومت شكوهمند آن حضرت مي داند. به عبارت ديگر ستاره داوود سمبل اعتقادات و ديدگاههاي قوم يهود است. زمينه سفيد پرچم نيز بيانگر صلح است كه هيچ سنخيتي با ماهيت تجاوزگرانة اين دولت ندارد.

نكته جالب در قانون اساسي اسرائيل مشخص نشدن مرزهاي جغرافيايي اين كشور است .چه اين كه هيچ حد و مرزي را در گسترش دولت خويش نمي پذيرند. در صورتي كه به سابقه تاريخي تشكيل كشور اسرائيل مراجعه كنيم، در مي يا بيم كه قلمرو اين كشور از مرزهاي ابتدايي خويش بسيار فراتر رفته است.

استراتژي ارتش اسرائيل بر اين مبناست كه در هر گوشه دنيا كه امنيت اسرائيل تهديد شود، بايد در آنجا حضور داشت، بطور مثال اگر سوريه خطري براي امنيت اسرائيل ايجاد كند ارتش اسرائيل بايد سوريه را تصرف كند؛و يا در صورت تهديد آميز بودن برنامه هاي هسته اي ايران، نيروگاه هسته اي بوشهر بايد نابود شود. بنابراين ماهيت فرمان چهارم صهيونيسم خطري بالقوه فراروي همسايگان اسرائيل و در واقع تهديدي جدي عليه امنيت جهان اسلام است.

فرمان پنجم

فرمان پنجم صهيونيسم تخليه سرزمين فلسطين از غير يهوديان است. آواره كردن فلسطينيان از سرزمين مادري خويش، پيامد عمل به اين فرمان است؛ به عبارتي ديگر پروژه مهاجرت يهوديان به فلسطين با كوچ اجباري فلسطينيان از ديار خويش تكميل خواهد شد.

سردمداران يهود بر پاكسازي فلسطين از غير يهوديان اصرار مي ورزند و معتقدند كه سرزمين موعود تنها، منزلگاه يهوديان پاك نهاد است. بنابراين پروژه آواره كردن فلسطينيان از سرزمين خويش از پشتوانه ايدئولوژيكي بسيار قوي برخوردار است.

پروژه اكتشاف بقاياي معبد سليمان در طبقه زيرين مسجد الاقصي بهانه اي براي نابودي قبله اول مسلمانان است. در صورت نابودي مسجد الاقصي تمامي تاريخ اسلام در اين منطقه به فراموشي سپرده مي شود و سياست كلي اسرائيل نيز بر همين روال است. در سال 1968 ميلادي فردي يهودي، مسجد الاقصي را به آتش كشيد كه به بهانه ديوانگي وي مسئاله را مختومه اعلام كردند.

مسئله مهمي كه بايد يادآور شوم اين است كه تصوير معروف مسجدي با گنبد طلايي كه از رسانه ها پخش مي شود، در واقع نمايي از مسجد عمر است و مسجد الاقصي به فاصله چند متري اين مسجد واقع شده كه داراي گنبدي به رنگ نقره اي است. اسرائيلي ها نيز سعي مي كنند در تبليغاتشان، مسجد عمر را به عنوان مسجد الاقصي به جهانيان معرفي كنند. دراين صورت دولت صهيونيسم مي تواند بدون رويارويي با هيچگونه اعتراضي به تخريب مسجد الاقصي بپردازد.

فرمان ششم

فرمان ششم صهيونيسم بر مبناي نظامي گري شكل گرفته است، يهوديان به سبب اقليت اجتماعي خويش در طول تاريخ همواره در جو ترس و وحشت زيسته اند. صهيونيسم براي از بين بردن هراس يهوديان تشكيل ارتش منظم و قدرتمند را هدف خويش قرار داده است. دولت اسرائيل چنان به اجراي اين فرمان پايبند است كه نظامي گري از حالت وسيله اي براي دفاع از دولت اسرائيل خارج شده و خود به صورت يكي از اهداف اصيل رژيم صهيونيستي در آمده است.

يك انديشمند اسرائيلي در اظهار نظري بيان مي دارد كه همه دولتها، ارتش دارند اما اسرائيل ارتشي است كه دولت دارد به همين خاطر دولت اسرائيل را با اصطلاح دولت پادگاني مي نامند.

لازمه پيشرفت سياستمداران اسرائيلي، يكي توانايي صحبت به زبان عبري و ديگري سابقه حضور در ارتش و عمليات هاي مهم نظامي است.با نگاهي به رهبران رژيم صهيونيستي از زمان تشكيل دولت اسرائيل در سال 1948 مي بينيم كه تمامي آنها توانايي صحبت به زبان عبري را دارا هستند و به جز خانم گلداماير، تمامي رهبران اسرائيل از ميان نظاميان اين كشور بوده اند. دستيابي خانم گلداماير به مناصب بالاي دولت اسرائيل يكي از استثنائات مكتب صهيونيسيم است، چرا كه اصولاً چهره هاي متعصب قوم يهود، زن را موجودي آلوده مي دانند كه ورود او به معابر يهوديان، ممنوع است. گلداماير يكي از چهره هاي حزب كار اسرائيل است كه به سبب ديدگاه سوسيا ليستي اين حزب به مقام نخست وزيري اسرائيل رسيد.

آريل شاررون نخست وزير كنوني اسرائيل، جنايت هاي بسياري را در مبارزه با فلسطينيان مرتكب شده است. بنيامين نتانياهو و ايهود باراك نخست وزيران قبلي دولت اسرائيل نيز از صاحب منصبان ارتش اسرائيلي بوده اند. موشه دايان و مناخيم بگين نيز از شمار سياستمداراني هستند كه همگي از درجه داران ارتش اسرائيل بوده اند.

در صورتي كه در ساير كشورهاي دنيا مانند انگلستان، ميليتارسيم(نظامي گري) نقطه تاريكي در پرونده سياستمداران محسوب مي شود.

در كشور اسرائيل فرد غير نظامي وجود ندارد بلكه تمامي افراد اجتماع جايگاه ويژه اي در ارتش اين كشور دارند، و به جهت حفظ آمادگي رزمي در دوره هاي يكماهه آموزش نظامي شركت مي كنند. در واقع آرزوي تشكيل بسيج 20 ميليوني در ايران، به طور رسمي در اسرائيل محقق شده است.

نكته ديگر در خصوص فرمان ششم(فرمان نظامي گري)، تكيه بر عنصر تكنولوژي در امر نظامي گري است. در صورتي كه در كشوري مانند ايران در دوره جنگ تحميلي هشت ساله، تكيه بر فرد، يعني رزمنده شجاع و شهادت طلب يك اصل بود.

در دوران جنگ تحميلي به سبب تحريم تسليحاتي كشور، تكيه بر شجاعت فرزندان ملت نقش تعيين كننده اي در تعيين سرنوشت جنگ داشت؛ در صورتي كه به سبب هراس شديد يهوديان از مرگ، سياست ارتش اسرائيل بر مبناي تكنولوژي پيشرفته نظامي بنيان نهاده شده است. در سوره جمعه خداوند متعال صريحاً مي فرمايد كه يهوديان ادعا مي كنند كه بهترين مردم هستند و خود را از مقربان درگاه الهي مي دانند خداوند مي فرمايد اگر اين چنين هستيد آرزوي مرگ كنيد سپس خداوند مي فرمايد اينان به سبب اعمالشان هرگز آرزوي مرگ نخواهند كرد.

بازتاب وسيع كشته شدن يك سرباز صهيونيسم در جامعه اسرائيل بيانگر هراس شديد يهوديان از پديده مرگ است. به همين خاطر انجام عمليات شهادت طلبانه ضربه مهلكي بر ساختار امنيتي اين كشور وارد مي آورد.

ضعف روحي يهوديان در برابر پديده مرگ موجب شكل گيري ساختار نظامي اسرائيل بر اساس تكنولوژي پيشرفته است تا تلفات انساني جنگ در پايين ترين حد ممكن نگاه داشته شود.

به علت همين ترس يكي از نقاط ضعف ارتش اسرائيل پرهيز از شركت در جنگهاي فرسايشي است. با نگاهي اجمالي به تاريخ جنگهاي اعراب اسرائيل ملاحظه مي شود كه هيچ يك بيش از 7 روز طول نكشيده است؛ يعني دولت اسرائيل در جنگها همواره سعي نموده به كمك تكنولوژي پيشرفته ارتش خويش طي همان هفته اول جنگ به اهداف خويش رسيده سپس ميدان جنگ را به پاي ميز مذاكره بكشا ند.

اعتراف به شكست و عقب نشيتي اسرائيل ازسرزمينهاي عربي تا پيش از پيروزي حزب الله در لبنان، سابقه نداشته است.در صورتي كه ارتش لبنان از ضعيف ترين ارتشهاي منطقه در ميان كشورهاي عربي محسوب مي شود. اين پايمردي جوانان متدين شيعه مذهب لبناني بود كه در يك فرايند فرسايشي ارتش خونخوار اسرائيل را وادار به عقب نشين كرد.

فرمان هفتم

فرمان هفتم، سياست ترور و ايجاد وحشت است. پي گيري سياست ترور نيز مانند نظامي گري بخشي از ماهيت رژيم صهيونيستي است. بدين معني كه ترور وسيله اي جهت رسيدن به اهداف توسعه طلبانه رژيم اسرائيل نيست بلكه يكي از مباني شكل گيري رژيم اسرائيل ايجاد وحشت در سرزمينهاي اشغالي با استفاده از پديده ترور است.

يكي از عوامل تسهيل كننده و شتاب دهنده تشكيل دولت اسرائيل پذيرش پديده ترور به عنوان مبناي عملكرد اين رژيم است.

تفكر صهيونيسم مورد قبول تمام يهوديان جهان قرار نگرفته است، به گونه اي كه حتي در كشور اسرائيل نيز يهوديان فلسطين الاصل معتقدند كه تشكيل دولت يهود قبل از ظهور منجي موعود حرام است و صهيونيسم دولتي اسرائيل را غاصب مي دانند.اين عده از يهوديان، همچنان شناسنامه هاي فلسطيني خويش را حفظ كرده اند.

نمونه هايي از يهوديان مخالف صهيونيسم در ايران، ايالات متحده و ديگر كشورهاي دنيا فعال هستند. نوام چامسكي منتقد معروف آمريكايي، نمونه اي از يهودياني است كه به شدت با جريان صهيونيسم مخالف است.

تمامي جناحها و شخصيتهاي داخلي رژيم اسرائيل، همانند حزب كار و حزب ليكود، آريل شارون و شيمون پزر، ترور را براي پيشبرد اهداف خويش ضروري مي دانند. 5 گروه هدف حملات تروريستي اين رژيم قرار گرفته اند. اولين هدف ترور، فعالان فلسطين به منظور ايجاد جو رعب و وحشت در بين فلسطينيان و تسريع در امر فرار آنها از سرزمنيهاي اشغالي بودند . دومين گروهي كه هدف ترور اسرائيليان قرار گرفتند، انگليسي هاي مقيم فلسطين بودند. شخصيتهاي خارجي مستقل كه افكار و عملكردشان در مجامع بين المللي تهديدي بر منافع اسرائيل بود سومين گروهي بودند كه هدف حملات تروريستي رژيم اسرائيل قرار گرفتند. براي مثال چندي بيش يكي از رهبران مسيحي لبنان به نام ايلي ابيقه براي فاش ساختن نقش آريل شارون در كشتار آوارگان اردوگاههاي صبرا و شتيلا اعلام آمادگي كرد. اين شخصيت در حادثه بمب گذاري در اتومبيل حامل وي كشته شد و در نتيجه شاهد اصلي پرونده اي كه در دادگاه بلژيك براي بررسي جنايات آريل شارون تشكيل گرديده بود خاموش شد.

چهارمين گروه كه هدف ترور اسرائيليان قرار گرفتند، يهوديان مخالف صهيونيست بودند كه در جهت مقابله با اهداف رژيم اسرائيل گام برمي داشتند.

ترور گروهي از يهوديان ساكن كشورهاي ديگر به منظور وادار كردن آنها به مهاجرت به سرزمين فلسطين پنجمين هدف اسرائيل در راستاي اجراي سياست ترور است.

يكي از تاكتيكهاي جذب يهوديان به سرزمين فلسطين ترور يهوديان در سرزمين خويش توسط مزدوران اسرائيلي و نسبت دادن اين اقدامات به مخالفان يهوديت بوده است. براي مثال عده زيادي از يهوديان ساكن عراق هدف حمله اسرائيل قرار گرفتند و با نسبت دادن اين حملات به مسلمانان عراق، جو وحشت آوري در بين يهوديان عراق ايجاد كردند و همين عامل زمينه مهاجرت يهوديان عراق به اسرائيل را فراهم ساخت. يكي از گمانه زني ها، در مورد حادثه انفحار كنيسه اي در تونس كه چند جهانگرد آلماني نيز، در آن كشته شدند، بر مبناي دخالت امنيتي اسرائيل استوار است. دليل چنين گماني نيز سكونت جمعيت قريب به سه هزار نفري يهودي در تونس مي باشد كه اين انفجار موجي از رعب و وحشت در بين آنها به وجود آورد و توانست سرآغازي بر مهاجرت اين عده به اسرائيل باشد.

آريل شارون، نخست وزير كنوني اسرائيل در پاييز سال 2001 ترور هدفمند رهبران فلسطيني را از سياستهاي راهبردي خويش اعلام كرد. چنين اعلام نظر صريحي در مورد ترور از سوي مقامات بلند پايه كشورها در ادبيات سياسي امروز جهان پذيرفته نيست.

تشديد حملات تروريستي عليه رهبران سازمانهاي فلسطيني نظير گروه حماس و جهاد اسلامي و جنبش فتح بيانگر عزم راسخ شارون بر اجراي سياست ترور است.

يهودياني كه از مهاجرت به اسرائيل امتناع مي ورزند به كمك اهرم ترور و وحشت ناشي از آن تحت فشار قرار مي گيرند. توجيه ايدئولوژيك اين رفتار بر اين اساس است كه يهودياني كه از مهاجرت به سرزمين موعود سرباز مي زنند به آرمان يهود خيانت كرده ومرتكب گناه نابخشودني شده اند.ماموران امنيتي اسرائيل گاهي به واسطه چنين توجيهاتي و زماني بدون هيچگونه توجيه ايدئولوژيك به ترور اهداف مورد نظر دولت اسرائيل مي پردازند.

سياست ديگر دولت اسرائيل در كوچاندن يهوديان به فلسطين، وعده امنيت، رفاه و ثروت براي مهاجران يهود است. دولت اسرائيل يهودياني را كه در كشورهاي مختلف از فقر اقتصادي رنج مي برند، با وعده هاي بهبود وضع اقتصادي، برخورداري از بيمه هاي اجتماعي و تأمين امكانات مناسب زندگي تطميع كرده و خلاصه اينكه از اسرائيل با عنوان بهشت روي زمين نام مي برد. بسياري از يهوديان شوروي سابق، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي به اميد برخورداري از سطح زندگي بهتر به اسرائيل كوچ كردند؛ البته دولت اسرائيل تمامي مقدمات استقبال از يهوديان تازه وارد را فراهم آورده است.

سياست جديد دولت اسرائيل، بهره گيري از اقتصاد بهم ريخته كشور آرژانتين و جذب سرمايه داران يهودي اين كشور به سوي سرزمين فلسطين است. بسياري از يهوديان ساكن ايران نيز همزمان با تشكيل دولت اسرائيل،عازم سرزمين روياهاي خويش گشتند، و تنها عده معدودي از آنها هم اكنون در ايران به سر مي برند. جهت گيري سياسي يهوديان ساكن ايران چندان ملموس نيست و به وضوح نمي توان گفت كه چه تعداد از آن پيرو خط مشي صهيونيسم هستند و چه تعدادي مخالف سياستهاي دولت اسرائيل مي باشند.

به طور مثال چندي بيش، عده اي از يهوديان به جرم جاسوسي براي دولت اسرائيل در شيراز دستگير و محاكمه شدند، ليكن به طور كلي مي توان گفت كه اكثريت يهودياني كه سكونت در ايران را بر مهاجرت به اسرائيل ترجيح داده اند، با سياستهاي دولت اسرائيل مؤافق نيستند.

فرمان هشتم

فرمان هشتم بر ايجاد جامعه يهودي در فلسطين اشغالي تاكيد دارد. منظور از ايجاد جامعه يهودي، تشكيل جامعه اي با فرهنگ مشخص يهودي است. امروزه جامعه يهود در اسرائيل با نام جامعه موزاييكي شناخته مي شود، بدين معنا كه يهوديان از كشورهاي مختلف با فرهنگهاي متفاوت در قالب كشور اسرائيل در كنار يكديگر قرار گرفته اند.

يهوديان اروپايي تبار با فرهنگي برگرفته از دموكراسي و ليبراليسم حاكم بر اروپا، هيچ قرابتي با يهوديان داراي تمايلات كمونيستي كه از شوروي سابق مي آيند احساس نمي كنند. وضعيت يهودياني كه از كشورهاي اسلامي به اسرائيل كوچ كرده اند نيز بر همين منوال است.

در واقع يك نوع گسيختگي فرهنگي در جامعه اسرائيل به چشم مي خورد كه تشكيل دولت اسرائيل براي پيوند بين اين فرهنگها كافي به نظر نمي رسد. يهودياني كه از كشورهاي شرقي به اسرائيل آمده اند، پايبندي شديدي به اصالت زندگي خانوادگي در خويش احساس مي كنند؛ حال آن كه يهوديان با تمايلات غربي ارزشي براي بنيان خانواده قائل نيستند.

بنابراين فراهم آوردن مقدمات فرهنگ سازي در جامعه اسرائيل و ايجاد جامعه اي يكپارچه و مبتني بر ارزشهاي مشترك از سوي تئوري پردازان صهيونيسم مورد توجه قرار گرفته است. تاكنون اسرائيليها در ايجاد چنين جامعه اي توفيقي بدست نياورده اند و شكافهاي موجود در جامعه اسرائيل در لحظات حساس نمود بيشتري پيدا مي كند.

سياست دولت اسرائيل، همزمان با شروع موج جديد انتفاضه، بر مبناي تلاش براي تقويت وحدت ملي در مقابل دشمن خارجي شكل گرفته است.

فرمان نهم

فرمان نهم اذعان مي دارد كه اسرائيل دولتي است متعلق به تمامي يهوديان جهان. از ديد صهيونيسم، هر يهودي در هر نقطه دنيا كه ساكن باشد، شهروند اسرائيل محسوب مي شود و دولت اسرائيل با نام دفاع از حقوق شهروندان خويش، حق دخالت در امور داخلي كشورهاي ديگر را خواهد د اشت .

به طور مثال درجريان محاكمه يازده يهودي به جرم جاسوسي براي اسرائيل، درشهر شيراز، اقدامات اسرائيل موجب اعتراض نظام بين المللي عليه ايران شد. سياست ديگري كه دولت اسرائيل از اجراي فرمان نهم دنبال مي كند، فراهم آوردن زمينه نفوذ يهوديان در هيئت حاكمه ساير كشورهاست تا در سايه آن به منافع ملي اسرائيل در ساير كشورها لطمه اي وارد نشود.

آثار چنين تفكري، به روشني در ساختار قدرت كشورهاي اروپايي و ايالات متحده به چشم مي خورد.

اقدام به جاسوسي توسط يهودياني كه شهروند اسرائيل محسوب شده و در كشورهايي ديگر به سر مي برند، هيچ احساس گناهي را در نزد چنين اشخاصي بر نمي انگيزد و نوعي خدمت به سرزمين مادري خويش محسوب ميشود.

فرمان دهم

بر اساس فرمان دهم اسرائيليان اعتقاد دارند كه ابزارهاي متفاوت، براي نيل به اهداف ثابت مورد نياز است. صهيونيستها معتقدند كه به منظور رسيدن به اهداف خويش بهره گيري از هر وسيله اي هر چند در دين يهود حرام شده باشد مجاز است.

به عنوان مثال، به رغم تحريم فساد اخلاقي در دين يهود، صهيونيستها از به كار گرفتن اين ابزار در مقابله با دشمنانشان كوتاهي نمي كنند. يكي ديگر از تاكتيكهاي صهونيستها اين است كه هيچگاه منظور اصيل خويش را در هنگام بيان ديدگاههاي خود بروز نمي دهند و همواره در هاله اي از ابهام سخن مي گويند.

هدف اسرائيليها از اينگونه سخنان ابهام آميز، اين است كه گريزگاه مناسبي براي فرار از زير بار تعهدات خويش داشته باشند.

گرچه تاكتيكهاي صهيونيستها در جهت نيل به اهدافشان بسته به شرايط متغير است ليكن اسرائيليها همواره بر رعايت اين 10 اصل كلي اصرار مي ورزند.

مسعود اسداللهي-رصد

 

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=68&tab=mobareze