نسخه چاپی سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز |
بچه ها آرام؛ حاج احمد بیدار می شودها!
قطعه ۲۶
با یک عرق گیر سرخ به سرخی رنگ خون ات، به سرخی گلبرگ سرخ لاله ها، در کوچه های شهر ما، کنجی دنج گرفتی خوابیدی و ۲ بسیجی دم پر تو نشسته اند تا مگر امام را در بیداری ببیند. خمینی اگر هم بیاید، می آید به خواب تو. چند شب نخوابیدی که اینچنین خواب چشمان ات را گرفته؟ راستش را بگو. در بیداری که تو یک جا بند نمی شوی. بگذار یک دل سیر نگاهت کنند. خوب بخواب. این چشمان به خون بسته هم بگذار کمی آرام بگیرد. کل فتح خرمشهر را بیدار بودی. با اینکه پایت مجروح بود، عصای دست رزمندگان بودی در جاده اهواز – خرمشهر. از جنگ ما تو را بگیرند، تمام تقدسش را از دست می دهد. از بسیجی تو را بگیرند، بی جگر می شود. معیار بسیجی بودن هر کسی، غیرت بی مثال توست. تناسب شجاعتش با غیرت توست. بسیجی واقعی تو هستی. سبزها هنوز مانده زبان کثیف شان به نام مقدس تو باز شود. نام تو فقط ورد زبان ماست. سبزها این لیاقت را ندارند. حتی نام تو قافیه شعرشان را به هم می زند. همه شان مثل سگ حتی از اسم تو می ترسند. همت و باکری، شاگردان تو بودند. بسیجی واقعی حضرت فرمانده است. همت با آن همه عظمت، عاشق تو بود. تو فرمانده اش بودی. حساب می برد از تو. اگر کلید فتح خرمشهر دست حسن باقری بود، آنکه قفل غم و غصه مغز متفکر جنگ؛ بهشتی جبهه ها را باز می کرد، کلید شهامت تو بود. مثل سگ بنی صدر خائن از تو می ترسید. سران فتنه مثل سگ از تو می ترسند. هر کسی بی وضو دم پر نامت پرید، یک گلوله حرامش می کنیم. تو فقط حاج احمد تندروترین بچه بسیجی ها هستی. شیطان با هیچ وسوسه ای نتوانست سد راهت شود. شیطان هم مثل سگ از تو می ترسد. تو را نه با وسوسه ترس، نه با بهانه تقوا، نه با نمایش چرب و شیرین دنیا، نه با توجیه ادب و نه با قرائت های خنده دار از ولایت پذیری نتوانست رام خود کند. بنی صدر فرمانده کل قوا بود و رئیس جمهور منتخب مردم و چو انداخته بودند امام هم به او رای داده اما تو گفتی که هلی کوپتر این نامرد اگر در آسمان پاوه در بام مریوان آفتابی شود، می زنمش. دم غیرتت گرم. گمانم ام البنین باشد مادرت. گمانم تو اگر در کربلا بودی، به تعداد برادران عباس یکی دیگر اضافه می شد. خوب بخواب اما زود بیدار شو. روز واقعه، بسیجی واقعی می خواهد. شنیده ام سال هاست که اسرائیل را به گروگان گرفته ای؟ شیر به تو می گویند و سید حسن نصرالله افتخار می کند که در شجاعت، شاگرد کوچک تو بوده است. حسین بهزاد هر وقت نامی از تو می برد، انگار دارد یکی از صحابی حسین را وصف می کند. تمام زندگی ات تعزیه عباس بود. تو وجه تسمیه غیرتی در این آخرین روزهای زمین. هیچ شمری نتوانست از تو جواب سلام بگیرد و امان نامه ها، جملگی در حسرت پاسخ تو ماندند. شبی که منجر به فتح خرمشهر شد، در قمقمه ات هنوز چند قطره آب باقی بود و تو به یاد علقمه، آن چند قطره را دادی به بسیجی ۱۶ ساله عبدالمجید رحیمی و آب را مثل عباس تشنه معرفت خود کردی. قمقمه تو انشعابی بود از علقمه عباس. اسمت هم به آدم روحیه می دهد. خوب بخواب. خمینی می خواهد به خوابت بیاید و این ۲ بسیجی زل زده اند به چشمان تو و نگاه از فرمانده خود برنمی گیرند؛ http://ghadiany.com |
http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=60&tab=weblog |