نسخه چاپی سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز |
محوریت دکترین منجی گرایی در انگیزش صهیونیسم مسیحی
پایگاه جمعیت دفاع از ملت فلسطین به باور مسیحیان انجیلی که پیگیر اخبار آخرالزمان هستند، از نظر انجیل، 21 نشانه حتمی برای آخرالزمان وجود دارد که یکی از آنها تجدید قوای پرشیا(ایران) و تبدیل شدن آن به یکی از چند قدرت برتر جهانی است. درک این معنا که ایران سلاح اتمی ندارد، برای صهیونیسم مسیحی بسیار سخت است. براساس این دیدگاه، ایران مشغول یارگیری در دنیای اسلام است. طرح بحث آزادی فلسطین از سوی ایران و مبارزه تمام عیار با اسرائیل، توهم اتمی بودن ایران را تقویت می کند.
یک. راهبرد انتظار
برای مشاهده انتظار فعال صهیونیسم مسیحی کافی است در یکی از جستجوگرهای اینترنتی، کلماتی چون «پیشگویی های انجیل»، «آنتی کرایست»، «نازارین» و «آخرالزمان» را جستجو کنیم تا ببینیم چندین هزار مقاله و پایگاه پیش روی ما در فضای سایبر قرار خواهد گرفت. پیش از حمله آمریکا به عراق، صهیونیستهای مسیحی با انتشار دهها مقاله، این جنگ را یکی از نشانه های آخرالزمان دانستند. استدلالشان نیز این بود که عراق، محل جغرافیایی بابل باستانی است و یکی از پیشگویی های انجیل در مورد آخرالزمان می گوید بابل از نو پدید می آید و به دلیل گناهانش نابود می شود و حمله آمریکا نیز نابودی همان بابل ثانی است. حتی به دلایل طنزآلودی استدلال می کردند و می گفتند که در عراق روزنامه ای به نام «بابل» منتشر می شود که پسر بزرگ صدام سردبیر آن است یا در عراق سیگاری وجود دارد که نامش «بابل» است. شبکه های ماهواره ای متعددی نیز برنامه های مذهبی جنبش صهیونیسم مسیحی را شبانه روزی پخش می کنند. تمام برنامه های شبکه TBN که متعلق به کلیسای اونجلیست هاست، بر محوریت آخرالزمان تعریف شده است. شخصی به نام هایلینزی که از چهل سال پیش بر مبنای پیشگویی های کتاب مقدس، اخبار آخرالزمان را پخش و بررسی می کند در این شبکه، سخنرانی هفتگی دارد. این شخص در یکی از سخنرانیهای تازه اش به صراحت، از نبرد دنیای مسیحیت با اسلام و فرا رسیدن آخرالزمان به میان آورد.(3)
القای تفکر آخرالزمانی در افکار عمومی مسیحیان و یهودیان و آمادگی آنان برای جنگ با مسلمانان در جنگ جهانی آرماگدون، رقابت تسلیحاتی را تشدید کرده و بازار تولید و مصرف تجهیزات نظامی را رونق داده است.
خویشتن داری غیر معمول امریکایی ها در این رویداد، تاکید جرج بوش، رئیس جمهور امریکا بر اینکه باید «منافع ملی امریکا، منافع جهانی تلقی شود»(5)(یعنی همه جهانیان از آن دفاع کنند) و درخواست کالین پاول، وزیرامور خارجه وقت امریکا، برای تشکیل ائتلاف بین المللی با شرکت کشورهای اسلامی و غیراسلامی در روند مبارزه با تروریسم جهانی نشان دهنده اراده امریکا برای دفاع همه جانبه از کیان رژیم صهیونیستی است. در این صورت با مشغول کردن افکار جهانی به مبارزه با تروریسم مورد نظر امریکا اسرائیل توانست با آزادی کامل و خارج شدن از تیتر اول جهان، به شهرک سازی و کشتار فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی ادامه دهد. با توجه به تاثیر فزاینده لابی صهیونیستی بر سیاستهای کلان ایالات متحده امریکا بنظر می رسد«طرح خاورمیانه بزرگ» بیش از آنکه صرفا امریکایی باشد طرحی امریکایی- صهیونیستی است. توجه ویژه یهود به خاورمیانه برای رسیدن به سرزمین موعود سبب شده است اسرائیل طرحهای گوناگونی را برای نفوذ بیشتر در منطقه طراحی کند. آخرین و خطرناک ترین طرحی که شیمون پرز، نخست وزیر اسبق اسرائیل در اوایل دهه 90م. ارائه کرد، «خاورمیانه جدید» بود. پرز در کتاب خاورمیانه جدید(6) که در سال 1993م. منتشر شد، با تاکید بر ایجاد منطقه تجاری مشترک در خاورمیانه همراه با صلح و امنیت فراگیر، اسرائیل را بخشی از این منطقه دانست و آن را تنها دولت مسلط بر مقدرات منطقه قلمداد کرد. پرز در فصلنامه الشرق الاوسط (مارس 1995م) نیز از اهداف نهایی اسرائیل برای این طرح پرده برداشت و اعلام کرد هدف آینده اسرائیل، پیوستن به جامعه کشورهای عربی است.(7) مجید سفتاج(8) نیز معتقد است بحث «خاورمیانه بزرگ» و ایجاد تغییرات در منطقه کاملا به نفع صهیونیسم است و مقامهای اسرائیل سالها پیش آن را اعلان کرده بودند. آریل شارون، نخست وزیر سابق رژیم صهیونسیتی یکی از کسانی است که ابتدا از«طرح صهیونیسم برای خاورمیانه جدید» سخن گفت. در آن زمان، از«خاورمیانه بزرگ» نام برده نمی شد، چون بخشی از جمهوریهای تازه استقلال یافته شوروی، هنوز بخشی از شوروی بزرگ بودند و بصورت مستقل نمی توانستند با اسرائیل قرارداد داشته باشند. امروزه با عقد قراردادهای مهم اقتصادی و نظامی کشورهای تازه استقلال یافته شوروی با اسرائیل، می توان پیش بینی کرد که طرح اسرائیلی «خاورمیانه بزرگ» در حال عملیاتی شدن است. باید دانست عنوان «خاورمیانه بزرگ» از پروتکل های صهیونیستها گرفته شده است. رژیم صهیونیستی معتقد است برای رسیدن به آرزوی «ارض موعود» از نیل تا فرات، بخشی از شمال افریقا شامل مصر و سودان تا خلیج فارس و یمن از سوی دیگر عراق و بخشی از ایران تا شیراز و بخشی از کشورهای آسیای میانه باید در حیطه قدرت و نفوذ صهیونیسم قرار بگیرد.
اسرائیل به دلیل جمعیتی نمی تواند در منطقه حضور فیزیکی داشته باشد ولی تلاش می کند با برقراری روابط اقتصادی در منطقه یا عقد قراردادهای نظامی و امنیتی مشترک با برخی کشورها همچون ترکیه، جمهوری آذربایجان و ازبکستان در منطقه نفوذ کند.(9) مفهوم «خاورمیانه بزرگ» برای نخستین بار در اجلاس سازمان جهانی اقتصاد(WEO) که در ژانویه 2004 در شهر کوهستانی سوئیس بنام داووس(11) برگزار گردید، توضیح داده شد. در آنجا، دیک چنی، معاون رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، یک استراتژی پیش رو برای آزادی را مطرح ساخت که امریکا را متعهد به حمایت از کسانی می کند که در راه اصلاحات در «خاورمیانه بزرگ» فعالیت می کنند و فداکاری به خرج می دهند.(12) وی در این اجلاس برای مجموعه ای از نخبگان جهان سخن می گفت که عمدتا غیر امریکایی بودند و مقامهای دولتی و تجاری فرانسوی و آلمانی هم در میان آنها حضور داشتند. او در ادامه صحبتهای خود گفت که دولت بوش اصرار دارد «دموکراسی را در سراسر خاورمیانه و فراسوی آن ارتقا بخشد»(13) اساس این طرح بر آزادی و دموکراسی بنا نهاده شده و این همان چیزی است که منافع امریکا را با براندازی تنها چالش فراروی آن در خاورمیانه یعنی جنبشهای اسلام گرا بوسیله تاسیس حکومتهای دموکراتیک از نوع امریکایی حفظ می کند. امریکا در ژوئن 2004، سند راهنمای «طرح خاورمیانه بزرگ» را به صورت رسمی در جریان گردهمایی سران گروه هشت در سی آیلند جرجیا(35) منتشر کرد، پیش از آنکه کشورهای عرب از محتوای آن مطلع شوند، البته با همه پنهان کاریهای اولیه، محتوای طرح در ماه فوریه 2004، یعنی چند ماه قبل از گردهمایی یادشده، در روزنامه عرب زبان «الحیات» منتشر شده بود. بوش یک ماه پیش از آن نیز در جریان یک سخنرانی پیشنهاد کرده بود که تا یک دهه آینده منطقه تجارت آزاد میان ایالات متحده امریکا و خاورمیانه ایجاد شود.
پیروز مجتهدزاده(14) با اشاره به خاستگاه این طرح، براین باور است که امریکا یک سلسله مفاهیم از جمله«خاورمیانه بزرگ» را از طریق محافل دانشگاهی برای توجیه و از بین بردن موانع موجود بر سر راه تحقق یافتن «نظام نوین جهانی» مطرح می کند. بنظر وی، اصطلاحات جعلی «نظام نوین جهانی» و بحث «برخورد تمدنها» نیز از مواردی بودند که برای توجیه عملیات توجیه ناپذیر در شرایط عادی مطرح شدند.(15) توجیه افکار عمومی درباره توسعه طلبی و امپریالیسم فرانو، به تعریف مشروع اقدامات سیاسی نیاز دارد و این «غیری»(16) که امریکا پس از فروپاشی جبهه کمونیسم بدان تمسک جسته، همان «اسلام گرایی»(17) در خاورمیانه است. امریکا همه اقدامات خود را با هدف از بین بردن خشونت و ترور ناشی از اسلام و مسلمانان در منطقه توجیه می کند و با استفاده از باورهای دینی مردم امریکا اقدام خود را «رسالت الهی» می داند که خداوند بر عهده مردم امریکا نهاده است تا مردم دنیا را از قید استبداد و دیکتاتوری برهانند و به آزادی کامل برسانند.
متن طرح به نقل از روزنامه الحیات به اختصار چنین است: سرنگون شدن دو رژیم دیکتاتور در افغانستان و عراق، فرصت استثنایی برای کشورهای صنعتی غربی بوجود آورد تا رهبری جریان اصلاحات را در کشورهای خاورمیانه بدست گیرند. کشورهای صنعتی غرب با در دستور کار قرار دادن برنامه توسعه انسانی سازمان ملل متحد باید برای اجرای اصلاحات در خاورمیانه فعالیت جدی و موثری داشته باشند. حمایت از نهادینه شدن اصول دموکراسی، روی کار آمدن حکومتهای منتخب مردمی، بسترسازی برای گسترش دانش و فن آوری در جوامع خاورمیانه و ایجاد فرصتهای مناسب اقتصادی که منافع دراز مدت این کشورها را تامین کند، بخشی از اقدامهای کشورهای صنعتی غربی در این منطقه مهم جهان را تشکیل می دهد. براساس طرح «خاورمیانه بزرگ» کشورهای عرب از نظر آزادیهای اجتماعی، بویژه آزادی بیان در همسنجی با دیگر کشورهای جهان در پایین ترین جایگاه قرار دارند. هشت کشور صنعتی جهان برای اجرای تغییرات بنیادین در جوامع عرب باید نهادینه شدن دموکراسی و ضرورت اجرای بنیان های دموکراسی را در کشورهای عرب در نظر بگیرند. کشورهای پیشرفته غربی برای برگزاری انتخابات آزاد می توانند آموزه ها و تجربه های خود را در زمینه برگزاری انتخابات سالم و به دور از تقلب در اختیار این کشورها بگذارند. افزون براین، با توجه به حضور کم رنگ زنان در مجالس نمایندگان این کشورها باید مراکز غیردولتی با هدف آشنا کردن زنان دانشگاهی برای استیفای حقوق سیاسی و اجتماعی شان تاسیس شود.
شاید در نگاه نخست، این طرح را دخالت در امور داخلی کشورها بپنداریم و عملیاتی سازی آن را با حمله امریکا به افغانستان، عراق و کمک به اسرائیل در حمله به لبنان، جنون سیاسی بدانیم. با این حال، وقتی با عینک آخرالزمانی صهیونیسم مسیحی به وقایع بنگریم، همه این کارها توجیه پذیر و معقول می نماید. طرح «خاورمیانه بزرگ» با پاک سازی منطقه خاورمیانه از اسلام سیاسی به بهانه مبارزه با تروریسم و محوریت بخشیدن به اسرائیل در این منطقه، با واسطه سازی موعودگرایی و آماده ساختن مقدمات ظهور مسیح صورت می گیرد. براساس این دیدگاه، ایران مشغول یارگیری در دنیای اسلام است. طرح بحث آزادی فلسطین از سوی ایران و مبارزه تمام عیار با اسرائیل، توهم اتمی بودن ایران را تقویت می کند. با تلاش جنبش صهیونیسم مسیحی، ارتباط کشورهای اسلامی با حوادث 11سپتامبر به ورای پیشگویی های کتاب مقدس سرایت کرد. برخی تعبیرهای نوستراداموس در مورد کشورهای اسلامی مصداق یافت. تعبیرThe king of Terror «سلطان وحشت» در مورد اسامه بن لادن تفسیر شد، به این صورت که پادشاه ترس از آسمان می آید و وحشت را با خود می آورد. او از آسمان سخن می گوید، ولی در زمین، بذر مرگ می پاشد.(20)
بن لادن در کنار ایجاد چهره ای دگم و خشن از اسلام که انسان غربی از آن نفرت دارد، شخصی است که پرچم مخالفت با شیعه را نیز یدک می کشد. غرب با انتخاب او به مثابه طرف حساب خود، دلایل مختلفی را دنبال می کند که نشان دادن اسلام به صورت دین تروریست پرور و ایجاد اختلاف بین شیعی و سنی در جهان اسلام از آن جمله است. اسطوره ها در دو صورت کارایی خود را از دست می دهند. نخست، در صورتی که واسطه ها قدرت توجیه خود را درباره اعمال سیاسی قدرتها از دست بدهند و این کار با عیان شدن روابط زیرین قدرت صورت می پذیرد. دوم، در صورتی که موانع پیش روی به اندازه ای جدی باشند که با وجود نیرومندی ساختارها و قدرت توجیه گری واسطه ها، نتوانند به اهداف خویش دست یابند. به نظر نگارنده، هر دو صورت برای آینده این جنبش صهیونیسم مسیحی قابل ترسیم است. برای نمونه، امروزه مبلغان این جنبش در بعد واسطه ها(آموزه های دینی) عقب نشینی کرده اند، بگونه ای که حتی پیامبری حضرت موسی(ع) نزول وحی در کوه سینا و نیز معجزات ایشان را نوعی روان پریشی آن حضرت می پندارند. بنی شانون، محقق اسرائیلی، مدعی است موسی بر فراز کوه سینا تحت تاثیر مواد مخدر قوی بود و بر اثر آن ادعا کرد که ده فرمان را از طرف خداوند دریافت کرده است. به تعبیر او،«چنین موادی که سبب تغییر و تحول در ذهن انسان می شوند، در آن دوران جزو لاینفک آداب بنی اسرائیل بودند». به گفته وی، «موسی بر کوه سینا یا تحت تاثیر وقایع ماورایی بوده است که من به آن عقیده ندارم یا این موضوع، یک افسانه است که به این هم اعتقاد ندارم یا اینکه موسی و بنی اسرائیل همگی تحت تاثیر مواد روانگردان بوده اند. البته نظر آخر بسیار محتمل تر از دو نظر قبل است. به احتمال زیاد، موسی هنگامی هم که درخت مشتعل را دیده، از مواد مخدر استفاده کرده است»(21) عبارتهای بالا، کم رنگ شدن آموزه دینی یهود در جنبش صهیونیسم مسیحی و ضعف توجیه پذیری کارکردهای سیاسی این جنبش را نشان می دهد.
صورت دوم ناکارآمدی جنبش، یعنی برخوردن به موانع جدی در راه رسیدن به اهداف هژمونیک گرایانه، در چشم انداز این جنبش پررنگ تر و بااهمیت تر باشد. جدی ترین مانع پیش روی مسیحیان صهیونیست، رشد بیداری اسلامی بویژه اسلام سیاسی در جهان اسلام در خاورمیانه است. اسلام سیاسی که کانونی ترین عنصر آن، مهدوی گرایی اسلامی است، این حرکت را به انتظاری فعال و مثبت واداشته است که برای پاک سازی درونی و بیرونی منتظران و نگاه دکترینال به مقوله منجی عمل می کند. به باور وی، امروزه جنبشهای اسلامی در دنیای اسلام با نیازی عمومی روبرو می شوند که پس از گذشت چندین دهه از عمل گرایی، احساس میشود و هنوز هم به فرجام خود نرسیده است. کاهش نقش اسلام سیاسی در صورت وقوع، معلول دو علت است: ضعف یا نبود شرایطی که به اسلام گرایی کمک کرده است تا وارد زندگی سیاسی شود؛ ظهور نیرو یا ایدئولوژی دیگری که تلاش کند برخورد موثرتری با این نیاز داشته باشد. به باور فولر، ظهور اسلام سیاسی پدیده ای فوق العاده است. امروزه برای اولین بار احیای اسلامی در صحنه مدرن سیاست، یعنی عرصه دموکراسی سازی و جهانی سازی اجرا شده است.
اسلام به خودی خود، ایدئولوژی سیاسی نیست، بلکه یک دین است. با این حال اسلام گرایی برخی ابعاد ایدئولوژی سیاسی را دارد و این ایدئولوژی اشکال گوناگونی بخود می گیرد. اسلام گرایی شامل مجموعه ای از کارکردهای کاملا متفاوت سیاسی، اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی- حتی طبقاتی- می شود. اسلام گرایی معرف انواع مختلف جنبشهایی است که عموما از اسلام الهام گرفته اند. امروزه جنبشهای اسلام گرا صرفا آخرین موج جنبشهای سیاسی و اجتماعی در تاریخ اسلام هستند که در شرایط خاص تاریخی از ایمان و فرهنگ ریشه گرفته اند. برخی گونه های کنونی اسلام گرایی در ادامه مسیر خود، محبوبیت و اهمیتشان را از دست خواهند داد که نشانه های آن را در برخی جنبشهای حاشیه ای و افراطی تر می بینیم. بنابراین، «امت» را به مثابه یک ایدئال فراتر از دولت- ملت بنیان نهاد. وحدت معنوی امت هدفی ثابت و دایمی است حتی اگر هرگز بطور کامل در قالب سیاسی آن تحقق نیابد. برخلاف دولت- ملت، خداوند مفهوم «امت» را تقدیس کرده است. این تمایز وفاداری به دولت- ملت را نفی نمی کند، بلکه به معنای وفادار نبودن به دولتی است که رژیم سرکوب گر آن را اداره می کند. در دوره ای که جهان اسلام دچار آشوب باشد، اسلام گرایان در زمینه پیشبرد مفهوم امت بحث از نهادهای بالقوه آن توسعه ارزشهای مشترک مسلمانان و ظاهر شدن در قالب رسولان هماهنگی بین جنبشهای اسلام گرا، بسیار فعال می شوند. اخوان المسلمین، سازمان اسلام گرای بین المللی است که در سرتاسر جهان عرب نمایندگی دارد و با شبکه جنوب آسیایی جماعت اسلامی نیز روابط صمیمانه برقرار کرده است. اسلام گرایان از هر برنامه ای برای ایجاد بازارهای منطقه ای مشترک، پیمانهای دفاعی یا دیگر سیاستهای هماهنگی بین دولتهای اسلامی- دست کم به مثابه یک آرمان- حمایت می کنند. در این میان در حوزه امنیتی استثنا قایل می شوند: از نظر اسلام گرایان، میان وزرای کشور عربی و مسئولان امنیتی هماهنگی و برنامه ریزی وجود دارد و دیگران چیزی بیش از تقویت کننده قدرت سرکوب گر دولت اتوریته برای آزار مخالفان نیستند. امروزه اسلام گرایان، واژه «امت» را در همه جا از طریق حلقه های فراملی خود و از همه مهمتر با یاری ابزارهای الکترونیکی جدید نهادینه می کنند. در نتیجه، اسلام، کمتر عرب محور می شود؛ زیرا بخشهای غیر عرب دنیای اسلام مانند پاکستانیها، مالزیاییها، ترکهاو اندونزیایی ها که مدت زمان زیادی از جدایی شان نمی گذرد، همگی برای تقویت تفکر جدید همکاری می کنند. بجز آن، مهاجرت مسلمانان نیز سبب گسترش تماس مسلمانان با یکدیگر می شود و آگاهی جدیدی نسبت به مسائل عمومی و دیدگاههای فرامحلی ایجاد می کند. در حقیقت، اسلام گرایان جوامع ایدئولوژیک جدیدی را ایجاد می کنند که به مفاهیم یک امت زنده با ارزشهای مشترک و جهان شمول اسلامی متعهد باشد.(24) مهمترین مصداقهای اسلامی سیاسی را که در قالب زمینه سازان ظهور منجی عمل می کنند، می توان چنین برشمرد:
1. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در عصر افول معنویت؛ براساس مطالعه جریان شناسانه، در ترسیم چشم انداز این جنبش و ناتوانی اش در دستیابی به اهداف سیاسی به دو صورت می توان بحث کرد: 1. ناتوانی واسطه ها در توجیه عملیات سیاسی این جنبش: تحریف و گسترش بی باوری به آموزه های دینی در درون صهیونیستهای مسیحی را می توان نشانه آن دانست. 12. -Cheney,http://www.theglpbalist.com/DBWeb/Storyld.aspx?Storyld=3754.
|
http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=60&tab=mobareze |