نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
می‎ فرماید ما بوقیم خلاصه!
یادداشت های یک طلبه


آنچه که با همه اشیاء هست، وجه‎الله است و وجه‎الله هم از بین نخواهد رفت و انسان به غیر وجه خدا اگر رو کرد، به یک امر هالک رو کرد. چرا؟ چون فرمود «کُلُّ شَیْ‎ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ» (القصص ۸۸)، این «کُلُّ شَیْ‎ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ» یا «کلُ‎ مَنْ عَلَیهَْا فَانٍ، وَ یَبْقَى‎ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الجَْلَالِ وَ الْاکْرَامِ» (الرحمن ۲۶ و ۲۷) که در بحث دیروز ملاحظه فرمودید، که خدا می‎فرماید «وجه خدا باقیست» و این وجه را متصف می‎کند، می‎گوید این وجه «ذوالجلال» است، که این «ذو» مرفوع است و صفت «وجه» است، نه نعت مقطوع باشد یا خبر باشد برای مبتدای محذوف. نه، «کلُ‎ مَنْ عَلَیهَْا فَانٍ، وَ یَبْقَى‎ وَجْهُ رَبِّکَ» که آن وجه «ذُو الجَْلَالِ وَ الْاکْرَامِ».

خوب، همین کریمه را وقتی شما مطالعه می‎کنید می‎بینید که برداشت‎های گوناگون [وجود دارد]. یکی استفاده می‎کند «کلُ‎ مَنْ عَلَیهَْا فَانٍ»، یعنی همه می‎میرند، وجه خدا باقی می‎ماند. یا «کُلُّ شَیْ‎ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»، همه از بین می‎روند، فقط وجه خدا می‎ماند. این یک برداشتی‎ست و صحیح. یک قدری جلوتر رفتید می‎بینید این آیه یک معنای دقیق‎تری به شما نشان می‎دهد. و آن این است که «هالک» مشتق است، «فانی» مشتق است. استعمال مشتق در «من قضی» (وصفی که رفع شده است) محل اختلاف است که آیا حقیقت است یا مجاز. ولی نسبت به متلبس بعدی که همه می‎گویند مجاز است. «هالک» را اگر ما به معنای «سَیَهْلِکُ» بگیریم، یقینا مجاز است. «فانی» را اگر به معنای «سَیَفْنی» بگیریم یقینا است و مجاز قرینه می‎خواهد. وقتی جلوتر رفتید می‎بینید می‎توان از آیه استفاده کرد که همه چیز الآن مرده‎اند، نه اینکه بعدا می‎میرند. فقط یک چیز زنده است و آن وجه‎الله است. «کُلُّ شَیْ‎ءٍ هالِکٌ» نه «یَهْلِکُ». هم‎اکنون هالک است و اگر یک مقدار جلوتر رفتید می‎بینید این مناجات‎ها یک طعم دیگر، یک مزه دیگر، یک لذت دیگری دارد.

این مناجات‎ها مجاز نیست. اگر در آن مناجات حضرت امیر سلام الله علیه هست که «مَولایَ یا مَولایَ! أنتَ الحیّ و أنا المَیّتُ»، نه من بعد می‎میرم. نه من بعدها از بین می‎روم. تو الآن زنده‎ای، من هم الآن زنده‎ام، ولی من بعدها از بین می‎روم؟ نه! «مَولایَ یا مَولایَ! أنتَ الحیّ و أنا المَیّتُ، فهل یَرحَمُ المَیّتَ الّا الحَیّ» نه یعنی خدایا الآن تو زنده‎ای، من هم الآن زنده‎ام، من بعدها می‎میرم، وقتی مُردم به من رحم کن. این چنین نیست. خدایا! الآن من مرده‎ام. روحی تو دمیدی. نظیر این صوتی که به این بوق بلندگو دمیده می‎شود. این بلندگو که حرفی ندارد. آن صوت است که به این بلندگو و به این بوق می‎دمد. می‎فرماید ما بوقیم خلاصه! آن صدایی که هست صدای توست. ما ذاتا مرده‎ایم، نه بعدها می‎میریم. تو این روح را بدم، دائما بدم. «أنتَ الحیّ و أنا المَیّتُ» بدم که نمیرم «فهل یَرحَمُ المَیّتَ الّا الحَیّ»، نه اینکه الآن تو زنده‎ای، من هم الآن زنده‎ام. بعدا که من مُردم به من رحم کن. نه! مثل اینکه این آینه به صاحب صورت بگوید که من جمالی ندارم. تو اگر از کنارم رد بشوی چیزی در من نیست! من چه نشان بدهم؟ فرمود «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنینَ، وَ فىِ أَنفُسِکمُ‎ أَ فَلَا تُبْصِرُون‎» (الذاریات ۲۰ و ۲۱) در درون هم وجه‎الله است.

والحمدلله رب العالمین.

می‎فرماید ما بوقیم خلاصه!
(از اینجا دریافت کنید)

http://hemati.ir

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=512&tab=weblog