نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
وصيتنامه شهيد سيد اسدالله لاجوردي
خداوندا ! از تو مصرانه مي خواهم دست و قدم ، زبان و قلم ِ همه کساني را که در جهت رهانيدن ضد انقلابيون و مرتدين و محاربين از چنگال عدالت ، اعمال قدرت و نفوذ کرده اند و همه کساني که پذيراي اين ننگ شده اند ( تا چند روزي به کام ِ وهم و خيال رسند ) ، براي هميشه از سونوشت اين مردم شهيد پرور و شاهد قطع فرمايي.


بسم الله الرحمن الرحيم
"اشهدُ ان لا اله الا الله و اشهدُ انّ محمدً رسول الله و انّ علياً ولي الله وصي رسول الله و الائمة حادي عشر من بعد علي ٍ عليه السلام ائمة المسلمين "
بار الها ! با تمام وجود مي گويم : " کَم مِن ثناء ٍ جميل ٍ لَستُ اهلاً لَهُ نَشَرتَه".
خداوندا ! عمري را - که بهترين نعمت بوده - از دست داده ام ، در حالي که مي توانست در راه تو و خدمت به انسانهاي مظلوم و مستضعف به کار گرفته شود ؛ عمري که مي توانست تا حدودي در جهت از بين بردن ارزشهاي منفي و ايجاد و احياي ارزشهاي الهي - انساني مثمر ثمر افتد ؛ عمري که مي توانست در راه تحقق هدفهاي مقدس اسلام و اعتلاي کلمة التوحيد و تکامل صاحبش سپري گردد ؛ عمري که مي توانست از کميّتش بکاهد و بر کيفيّتش بيفزايد و همگام با شهداي خداجوي ، جوياي راه وصول به تو باشد ؛ عمري که با کميّت نسبتاً زياد ، کوچکترين توشه اي بر نگرفته . لذا همين جاست که تمامي اميدش را و تمامي رجايش را ، به عفو تو و به اغماض تو و بزرگواري تو و رحمت و فضل تو بسته است . خدايا ! باز هم اميد و باز هم اميد به فضلت ! " اللّهم اغفر لي الذنوب التي تَهتِکُ العِصَم".
خدايا ! خوب مي داني آنچه را هم اکنون به قلم مي آورم مدتهاي مديدي است در درونم مي گذرد و بر سر چند راهه هاي حيرت ِ ندانم چيست ؟ چه بايد کرد ؟ امور به کجا مي انجامد ؟ چگونه است که با نام اسلام و در ذيّ اسلاميت شعارهاي مردم فريب ِ خالي محتوا ، رواج پيدا مي کند و آنها که مسئوليت جلوگيري از انحراف افکار را دارند ساکت مي نشينند ! و سهل است ، بعضا تاييد هم مي کنند و هزاران سؤال ، که هر کدام راهي را ايجاب و خطّي را ترسيم مي کند ، قرار گرفته ام . اما خوشبختانه چون مقلد امام عزيز هستم ، راه سعادت برايم روشن است و از خدا مي خواهم اگر عمري بود ، توفيق عمل بدان را پيدا کنم .
خدايا ! با تمام وجودم به اين انقلاب عشق مي ورزم و به همان مقدار که دوستدار انقلابيونم ، نسبت به حاميان ضد انقلاب نفرت دارم و با همه اينها ، اين مسئله را بخوبي دريافته ام که هر کس به نفع دشمنان انقلاب و به خيال واهي و بي اساس ، رضايت ِ به اصطلاح مردم و به خيال خام و پوچ ، پايگاه به اصطلاح ملّي پيدا کردن ، موضعگيري کند ، مصداق فرموده گرانقدر معصوم "ع" است که : " مَن طَلَبَ رضي الناس بِسَخَطِ الله ، فَجَعَلُ الله حامده من الناس ذامّاً".
خدايا ! تو شاهدي به همان اندازه - بلکه صد چندان - که به امام ِ قاطع و سازش ناپذيرم عشق مي ورزم ، نسبت به سازشکاران و مدافعان عملي ضد انقلاب ( اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند) نفرت دارم . بيم آن دارم حوادث مشروطه مجدّداً تکرار شود و يا ايران اسلامي به سرنوشت الجزاير دچار شود . خداوندا ! از تو مصرانه مي خواهم دست و قدم ، زبان و قلم ِ همه کساني را که در جهت رهانيدن ضد انقلابيون و مرتدين و محاربين از چنگال عدالت ، اعمال قدرت و نفوذ کرده اند و همه کساني که پذيراي اين ننگ شده اند ( تا چند روزي به کام ِ وهم و خيال رسند ) ، براي هميشه از سونوشت اين مردم شهيد پرور و شاهد قطع فرمايي.
خدايا ! چون عاشق نظام بوده ام ، از آن ترس داشتم که افشاي چهره سازشکاران ، لطمه اي ناچيز به نظام وارد آرد ، به آنها توصيه مي کنم که جداي از لفّاظي و بازارگرمي هاي صنفي ، به قيامت و حسابرسي هاي دقيق آن روز باور پيدا کنند و مواظب باشند که از آن دسته اي نباشند که قرآن درباره شان فرموده : " لِمَ تقولونَ ما لا تفعلون . کَبُرَ مَقْتاً عند الله انْ تقولوا ما لا تفعلون ".
وصيّتم به صاحبان قدرت و نفوذ اين است که اگر حرکتشان را دوست مي دارند ، به جاي شعارهاي مردم فريب و سياستمدارانه ، توصيه هايي را که تلفني و شفاهي در جهت استخلاص ضد انقلاب و مَلَأ و مترفين و حرامخواران و حرام اندوزان اعمال مي دارند ، با شهامت و رشادت ، براي مردم بازگو کنند و از هر نوع توجيه و ماستمالي کردنهاي حفظ سمت و استمرار موقعيت صدارت ! بپرهيزند که خودفريبي و مردم فريبي بالاخره به پايان رسد و سر و کار با خير الماکرين افتد و باز توصيه ام به سردمداران اين است که به خدا توکل کنند و قاطعيت و سازش ناپذيري را از امام ِ مردم بياموزند و شعار نه شرقي و نه غربي را که خواست و حق مردم است و علت موجده اين انقلاب بوده فراموش نکنند و مبادا که گذشت روزها و فرو افتادن ، طبيعي شود و انقلاب و مهمتر از همه سختيهاي حرکت و فشارهاي بين المللي موجب شود تعادلي را که شعار فوق ايجاب مي کرده و بحمد الله تا حدودي ايجاد گرديده ، به هم زنند و بدانند که قدرت مطلق از آن خداست و صرفاً تکيه بر اوست که از هر قدرتي ، انسان را و جامعه را بي نياز مي کند و باز اين که بدانند که اگر دچار حسابگريهاي سياسي جداي از توکل شوند و بر ذهنيتهاي شکل گرفته ، رضايت خدا و مردم مسلمان را ملاک قرار ندهند ، گور خود و انقلاب را کنده و براي مردم ، گورستاني بي نام و نشان در پهنه تاريخ ايجاد کرده اند و يادشان باشد که علت موجده ، علت مُبْقيه نيز هست و فراموش نکنند که سيادت و موقعيتهاي اجتماعي آنان ، اهدايي انقلاب اسلامي است و جداي از انقلاب ، فردي از چهل ميليون افراد ديگر قبل از انقلاب خواهند بود.
خدايا ! تو شاهدي چندين بار به عناوين مختلف ، خطر منافقين انقلاب را ( همانان که التقاط ، به گونه منافقين خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که رياکارانه براي رسيدن به مقصودشان ، دستمال ابريشمي بسيار بزرگ - به بزرگي مجمع الاضداد - به دست گرفته اند ، هم رجايي و باهنر را مي کُشند و هم به سوگشان مي نشينند ، هم با منافقين خلق ، پيوند تشکيلاتي و سپس ... ! برقرار مي کنند ، هم آنان را دستگير مي کنند و هم براي آزاديشان و اعطاي مقام و مسئوليت بدانان تلاش مي کنند و از افشاي ماهيت کثيف آنان سخت بيمناک مي شوند ، هم در مبارزه عليه آنان و در حقيقت براي جلب رضايت مسئولين و نجات بنيادي آنان خود را در صف منافق کُشان مي زنند و هم در حوزه هاي علميه به فقه و فقاهت روي مي آورند تا مسير فقه را عوض کنند ) ، به مسئولين گوشزد کرده ام ولي نمي دانم چرا ؟ ( گرچه نسبت به بعضي ، تا اندازه اي مي دانم چرا !) ترتيب اثر نداده اند .
به مسئولين بارها گفته ام که خطر اينان بمراتب زيادتر از خطر منافقين خلق است ، چرا که علاوه بر همه شيوه هاي منافقانه ي منافقين ، سالوسانه در صف حزب اللهيان قرار گرفته و کم کم آنان را در صفوف آخرين و سپس به صف قاعدين و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده اند ، به گونه اي که عملاً عقل و اراده منفصل برخي تصميم گيرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصبها و حفظ و ابقاء ها دست به تخريب مي زنند و اعمال قدرت مي کنند .
اينها همه پوچ است و بي اهميت ! مهم و بسيار مهم اين است که هدف غايي از همه اين تلاشها ، گسترش فکر التقاطي و انحرافي سازمان ضد خداييشان است که جز انديشه هاي ماديگرايانه و ماترياليستي ، چيز ديگري نيست و با بهره گيري از تجربيات مثبت و منفي همپالگيهاي چپ و منافقشان توانسته اند متاسفانه به نسبت بسيار زيادي ( زيادتر از توفيق منافقان خلق در سالهاي 51 تا 54 ، تعداد کثيري از روحانيون را تحت تاثير قرار دهند و با لطايف الحِيَل ، بر ذهن و روان آنان اثرات دلخواهشان را بگذارند تا بدانجا که بر اعمال جنايتکارانه آنان با ديده اغماض بنگرند و حتي در مواردي نظير به شهادت رساندن باهنر و رجايي ، به دست روي دست ماليدنهاي مسامحه کارانه و مصلحت انديشيهاي پشيماني آورنده متوسل شوند . باز مهمتر از همه اينکه با کمال تاسف ، توانسته اند تعداد فراواني از جوانان مسلمان را جذب کرده منحرف نمايند.
هان اي خانواده عزيزم ! بهوش باشيد مبادا که فريب تاييد و تکريمهاي رياکارانه اين منافقان جدا از دين را بخوريد . چه بسا با ظاهري چاکرانه و دلسوزانه به سراغتان بيايند و خود را چنان حزب اللهي جا بزنند که مسلمانها و ابوذرها را جرئت لحظه اي هم لباسي و همشکلي با آنان نباشد !
فرزندانم ! اگر گاهي بر شما سخت مي گرفته ام و اين در حالي بوده که برايم امکان فراهم آوردن رفاه بيشتر بوده ، از آن جهت بوده است که اعتقادي استوار به کريمه " انّ مع العُسر يُسراً" داشته ام و اگر مي توانستم شما را و خانواده رابيشتر از آنچه تحمل کرديد قانع کنم به طور قطع چنان مي کردم و يقين داشتم که در تکوين شخصيت سالم و رشد يابنده شما مؤثرتر و کارسازتر بود .
به هر صورت ، پدرتان که از همه چيز جز انقلاب و اسلام بيشتر دوستتان مي دارد ، خير و صلاح شما را در رفاه نمي دانسته و نمي داند و اميد دارد در زندگي ، رفاه جويي و عافيت طلبي را آگاهانه به دور اندازيد و با عزمي آهنين در کام مشکلات رويد و توقع نداشته باشيد ديگران براي حل مشکلاتتان اقدامي ولو ناچيز کنند . به جاي چنين انتظاري در حل مشکلات مردم کوشا باشيد و از سختيها نهراسيد و به گونه اي عمل کنيد که هر مصيبتي و هر مشکلي هر قدر عظيم ، در پيش اراده و عزم شما سر تسليم فرود آورد و به جاي اينکه بر شما چيره شود و شما را دست و پا بسته بر زمين افکند ، بر امواج بظاهر سهمگينش سوار شويد و مهارش را به دست گيريد و بدانسو هدايتش کنيد که مي خواهيد و اجازه ندهيد که بر شما مسلط شود و تعادل شما را بربايد .
خانواده عزيز و مهربانم ! درست است آنگونه که شايسته مقام والاي انساني شما بود ، به خدمتتان کمر نبستم و در اين راه ، تقصير ها و قصورهاي فراوان داشتم ، اما درست تر آن است که بر من ببخشاييد و اجازه ندهيد که در پيشگاه خداوند در روز تُبْلَي السّرائر و در انظار خلايق ، شرمنده و سر افکنده پيش رويتان قرار گيرم .
والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=49&tab=shohada