نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
مردم اسلام را مي خواهند
کیهان


تفاوت جمهوري اسلامي ايران با جمهوري هاي اسلامي ديگر
جمهوري اسلامي، از لحاظ معناي تحت اللفظي، بر دو پايه استوار است: يكي جمهور مردم؛ يعني آحاد مردم و جمعيت كشور. اينها هستند كه امر اداره كشور و تشكيلات دولتي و مديريت كشور را تعيين مي كنند. و ديگري اسلامي؛ يعني اين حركت مردم، بر پايه ي تفكر اسلام و شريعت اسلامي است.
اين، يك امر طبيعي است. در كشوري كه اكثريت قريب به تمام آن مسلمان هستند، آن هم مسلمان مؤمن و معتقد و عامل، كه در طول زمان، ايمان عميق خودشان را به اسلام ثابت كرده اند و نشان داده اند، در چنين كشوري، اگر حكومتي مردمي است، پس اسلامي هم است.
مردم اسلام را مي خواهند. اين از روز اول گفته شد و در طول سالهاي متمادي نيز تجربه گرديد. امروز هم واضح ترين حقيقت در نظام ما اين است كه آحاد و توده ي مردم، از نظام حاكم بر كشور مي خواهند كه مسلمان باشد و مسلماني عمل كند و اسلام را در جامعه تحقق ببخشد.
اين حكومت و اين نظام، با اين نام در دنيا اعلام شد و تشكيل گرديد؛ مردم هم رأي دادند. رأي را هم ـ همان طور كه عرض كردم ـ در حقيقت مردم به اسلام دادند و نام جمهوري اسلامي را حاكي از اسلام دانستند؛ لذا آرايشان را به نام جمهوري اسلامي در صندوق ريختند.
دنيا چنين نظامي را نمي شناخت و تا آن وقت سابقه نداشت. البته به نام جمهوري اسلامي، قبل از ما باز هم در دنيا كشورهايي بودند. هم در آسيا و هم در آفريقا، كشورهايي وجود دارد كه عنوان رسمي آن، جمهوري اسلامي است. شايد كساني در دنيا و حتّي كساني در داخل كشور هم بودند كه در اول كار تصور مي كردند كه اين جمهوري اسلامي هم مثل آن دو جمهوري اسلامي است كه قبلاً تشكيل شده بود و اسمش اسلامي است و در عمل هيچ گونه فرقي با كشورهاي غيراسلامي ندارد؛ نه مجلس و دستگاه قانونگذاري آن موظف است كه قوانين را بر اساس شريعت اسلام وضع كند؛ نه رؤساي اين كشورها موظفند كه اسلام را ترويج بكنند و نه مردم از اين دولتها توقع اجراي احكام اسلامي دارند.
خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 10/1/69
جمهوري اسلامي، شكست جهان دوقطبي
تا قبل از آن [برقراري نظام جمهوري اسلامي]، دنيا دو نوع حكومت را در طول سالهاي متمادي تجربه كرده و پذيرفته بود؛ يكي دمكراسيهاي غربي، و ديگري حكومتهاي كمونيستي. در دوران قديم، سلاطيني بودند كه با استبداد رأي حكومت مي كردند؛ بدون اين كه قانوني برايشان وجود داشته باشد؛ قانون را هم خودشان وضع مي كردند و اراده ي آنها، كارگزار و حاكم مطلق در بين مردم بود. اين، يك روش مرتجعانه و باستاني در حكومت است؛ اگرچه همين امروز هم كشورهايي هستند كه با همين روش، اما با شكلها و نامهاي مختلف اداره مي شوند و قبل از انقلاب، كشور خود ما با همين روش اداره مي شد. بعد از آن كه كشورهاي مترقي عالم توانسته بودند از اين گونه استبدادها خودشان را خلاص بكنند، دو نوع حكومت را تجربه كرده بودند و مي شناختند: يكي دمكراسيهاي غربي، كه در كشورهاي غربي و اقمار آنها رايج بود؛ يكي هم حكومتهاي كمونيستي، كه خودشان اسمش را حكومتهاي كارگري گذاشته بودند؛ اگرچه در رأس اين حكومتها، اعيان و اشراف بودند، نه كارگران، و در بالاي هرم آن قدرتها، كساني كه قدرتراني و حكمراني مي كردند، با همان سلاطين و رؤساي غيرسبك خودشان تفاوتي نداشتند!
اين دو اردوگاه غرب و شرق، با يكديگر هم بشدت مقابله داشتند و همديگر را نفي مي كردند؛ اما وقتي جمهوري اسلامي ـ اين سبك جديد حكومت ـ پديد آمد، هر دو اردوگاه با حيرت و سپس با وحشت، در مقابل نظام جمهوري اسلامي قرار گرفتند!
خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 10/1/69
خصوصيات جمهوري اسلامي
علت چه بود؟ علت اين بود كه جمهوري اسلامي، داراي خصوصياتي بود كه هر دو سبك حكومت رايج در آن دو اردوگاه را نفي مي كرد و آنها را براي زندگي بشر، غلط و مضر مي دانست و آن را اعلام مي كرد. به عبارت ديگر، آن دو سبك حكومت كه در شرق و غرب رايج بودند، مشتركاتي داشتند و فرهنگ عمومي در اين كشورها يكسان بود. آن فرهنگ، عبارت از كشاندن آحاد مردم به غفلت و رها كردن زمام شهوات و هواهاي نفساني بود. اين، چيزي بود كه در هر دو سبك حكومت وجود داشت و وجود دارد. اين، فرهنگ مشترك شرق و غرب است.
با اين خصوصيات مشترك، اسلام مخالف بود و اعلام مخالفت كرد و گفت كه حكومت جمهوري اسلامي، استقلال كامل ملّت تحت تابعيت خود را تضمين و تأمين مي كند. اين استقلال كامل، شامل استقلال سياسي و اقتصادي و بالاتر از همه، استقلال فرهنگي است. يعني جمهوري اسلامي، به اين اكتفا نكرد كه حكومتي را مستقل از قدرتها به وجود بياورد؛ اين قدم اول است.
1. استقلال سياسي
كشورهايي كه به استقلال مي رسند، قدم اول استقلال آنها همين است كه نظام سياسي خودشان را مستقل كنند؛ يعني حكومتي مستقل از نفوذ قدرتهاي بيگانه به وجود آورند. به اين هم اكتفا نكرد كه در جهت استقلال اقتصادي حركت بكند.
2. استقلال اقتصادي
استقلال اقتصادي، از استقلال سياسي مشكل تر و ديرياب تر است. مي بينيد كه به آساني نمي شود رشته هاي نفوذ و سلطه ي اقتصادي قدرتها و دولتهاي بيگانه را قطع كرد. اگر كشوري بخواهد به سمت استقلال اقتصادي برود، احتياج به نيروي انساني كارآمد، منابع درآمدزا، امكانات فراوان، دانش، تخصص، همكاريهاي علمي و فني بين المللي و بسياري از چيزهاي ديگر دارد. كشورهاي انقلابي و كشورهايي كه تازه به استقلال مي رسند، براي به دست آوردن همه ي اين مقدمات و ابزار استقلال اقتصادي، دچار زحمت و دردسرند.
كشور ما از ساعت اول، در جهت استقلال اقتصادي حركت كرد. درست است كه قبل از انقلاب، تسلط حكومتهاي وابسته، يك اقتصاد كاملاً وابسته ي به غرب و بخصوص امريكا را در اين كشور رشد داده بود و بريدن اين رشته ها كار بسيار دشواري بود؛ اما اين رشته ها بريده شد و ما توانستيم در جهت استقلال اقتصادي حركت كنيم.
البته تا رسيدن به يك استقلال اقتصادي كامل، هنوز فاصله داريم و مردم بايد كار كنند، جوانان بايد درس بخوانند، متخصصان بايد تلاش نمايند و كساني كه مي توانند در اين مقصود مهم ملي كمك كنند ـ هر گونه كمكي ـ آن را بايد انجام دهند.
براي يك كشور، استقلال اقتصادي يك ضرورت حياتي است. وقتي رشته هاي اقتصاد يك كشور به بيگانگان وصل باشد، معنايش اين است كه رگ حيات و تغذيه ي اين پيكر به جايي ديگر وصل است؛ پس اختيار در دست ديگري خواهد بود.
بيشتر كشورهاي انقلابي در قرن معاصر، متمايل به شرق بودند. اينها از دولتها و قدرتهاي شرقي استفاده مي كردند. مثلاً وقتي كه چين انقلاب كرد، تا ده سال بلكه بيشتر، كشور شوروي ـ كه برادر بزرگ او محسوب مي شد و در انقلاب سوسياليستي پيشگام بود ـ به چين كمك اقتصادي و فني مي كرد و متخصص و كارشناس به آن كشور مي فرستاد. ساير كشورهاي كمونيستي هم همين گونه بودند. اما جمهوري اسلامي، براي بريدن رشته هاي پيوند و وابستگي اقتصادي خود، فقط به اراده ي نيرومند ملّت خويش و استعداد درخشان ايرانيان متكي بود و هست. پس، در راه استقلال اقتصادي، ملّت ما پيش رفت و باز هم پيش مي رود و بحمدالله برنامه ريزيها در همين جهت حركت مي كند و بايد هم بكند.
3. استقلال فرهنگي
اما از همه ي اينها مهم تر، استقلال فرهنگي بود. جمهوري اسلامي، از اول نشان داد كه زير بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربي نخواهد رفت. اين نكته را من عرض كنم كه سلطه ي واقعي قدرتها، سلطه ي فرهنگي است. يعني اگر ملّتي بتواند فرهنگ و باورها و اعتقادات و رسوم و آداب و عادات خود را، و در مرحله ي بالاتر، زبان و خط خويش را در ملّت ديگري نفوذ بدهد، بر آن ملّت مسلط است و سلطه ي او، يك سلطه ي حقيقي است؛ كاري كه در دوره اي از اين دويست سال گذشته فرانسويها با كشورهاي ديگر كردند، و در يك دوره ي ديگر انگليسيها كردند، و در اين اواخر امريكاييها انجام دادند؛ يعني زبان و خط و فرهنگ و روشهاي زندگي خودشان را به هر كشوري كه توانستند، صادر كردند. اگر كشوري از لحاظ اقتصادي هم مستقل باشد و وابسته ي به قدرتها نباشد، اما چنانچه قدرتهاي بيگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در اين كشور نفوذ بدهند، بر آن مسلطند.
فرهنگ، مثل آب و هواست. فرهنگ، يعني همين رسوم و آدابي كه بر زندگي من و شما حاكم است. فرهنگ، يعني باورها و اعتقادات ما و چيزهايي كه زندگي شخصي و اجتماعي و داخل خانه و محيط كسب يك جامعه با آنها روبه روست. جمهوري اسلامي، فرهنگ غربي را رد كرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامي داريم.
اسلام، تكليف مسلمانان را در معاشرت، در كيفيت زندگي فردي، در خورد و خوراك، در لباس پوشيدن، در درس خواندن، در روابط با حكومت، در روابط با يكديگر و در معاملاتشان معين كرده است. ما نمي خواهيم اينها را از غربيها ياد بگيريم و از آنها تقليد كنيم. جمهوري اسلامي، از اول اين را نشان داد.
در غرب، ارتباط بي بندوبار زن و مرد، يك كار رايج است و عدم حجاب و واسطه و فاصله يي بين زن و مرد در معاشرتها، يك كار معمولي است. نمي گوييم كه در كشورهاي غربي، همه ي مردان يا زنان فاسدند. نه، چنين ادعايي نمي كنيم، چنين تهمتي نمي زنيم؛ واقعيت هم ندارد. در ميان آنان، يقيناً مردان و زنان خوب و نجيب هم هستند؛ اما آزادي جنسي در جوامع غربي حاكم است. اين، در آن جا يك فرهنگ است. در فرهنگ غربي، آزادي شهوات جنسي، يك امر مباح و مجاز و بي قيدوشرط است.
بعضي از كشورهاي غربي، در اين قسمتها خيلي هم پيش رفته اند و زندگي خودشان را به شكهاي شرم آوري درآورده اند و البته پشيمانند. اين چيزي است كه متفكران و سياستمداران و برنامه ريزان و مديران كشورهاي غربي در آن گير كرده اند و واقعاً برايشان مشكل درست كرده است.
غرب، اين فرهنگ و اين خصلت و خو و عادت را به تمام كشورهاي ديگر هم صادر كرد. در كشورهاي ديگر، چنين فسادي نبود. در كشورهاي اسلامي و حتّي كشورهاي غيراسلامي شرق هم، چنين چيزي وجود نداشت؛ اين را غربيها وارد كردند.
جمهوري اسلامي، در مقابل اين مفاسد ايستاد و از اول اعلام كرد كه به روابط بي بندوبار زن و مرد معتقد نيست؛ معتقد به وجود حجاب و روابط اسلامي ميان زن و مرد است، و بر اين مسأله هم پافشاري كرد. به نظر بعضيها، اين يك مسأله ي فرعي و جزيي است؛ در حالي كه اشتباه مي كنند، اين مسأله ي بسيار مهمي است.
خطبه ها نماز جمعه ي تهران ـ 10/1/69

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=477&tab=weblog