عمليات شکار بن لادن؛ حربه تازه امريکا
تاریخ: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰
با گذشت حدود يک هفته از انتشار خبر کشتهشدن اسامه بن لادن، سرکرده شبکه تروريستي القاعده به دست نيروهاي امريکايي، هنوز حقايق بسياري درباره صحت اين اخبار بيپاسخ باقي مانده است.
پرس تيوي به منظور بررسي روابط امريکا و پاکستان و خبر آن چه که سران واشنگتن آن را عمليات کشتار سرکرده شبکه تروريستي القاعده در خاک پاکستان ميخوانند، با چند کارشناس مسائل خاورميانه و سياست خارجي امريکا گفتوگو کرده است که در زير برگردان آن را ميخوايند:
مهمانان اين برنامه استفان لندمن نويسنده و مجري راديو در شيکاگو، وبستر تارپلي نويسنده و مورخ از واشنگتن و يوجين مايکل جونز سردبير نشريه Culture Wars در از ايالت اينديانا امريکا، هستند.
استفان لندمن: درباره ارتباط اسامه بن لادن با حادثه يازدهم سپتامبر بايد بگويم که هيچ ربطي به هم ندارند. ما در حال حاضر با دو موضوع روبرو هستيم؛ حادثه يازدهم سپتامبر (بزرگترين دروغ زمان ما) و حمله روز يکشنبه (دروغ زمان کنوني) که ميگويند به کشته شدن بن لادن منجر شده است. وي به دلايل طبيعي در اواسط دسامبر سال 2001 مرده و بسياري اين مطلب را عنوان کردهاند، از جمله يک مقام شبهنظاميان طالبان که در مراسم خاکسپاري وي شرکت داشته است. پرويز مشرف رئيس جمهور سابق پاکستان، بينظير بوتو پيش از اين که ترور شود و يک مقام سابق اف بي آي نيز همگي اين امر را تائيد کردند. حتي جورج بوش نيز در مصاحبهاي در سال 2002 گفته بود که ديگر علاقه و توجهي به موضوع بن لادن ندارد.
بن لادن چندين بار در مصاحبههاي خود با الجزيره گفته بود که هيچ اطلاع و نقشي در حادثه يازدهم سپتامبر نداشته است، اما الجزيره حرف وي را تحريف کرد و گفت که وي مسئوليت اين حادثه را پذيرفته است. در اين مورد حق با محمود احمدي نژاد رئيس جمهور ايران است که ميگويد، حادثه يازدهم سپتامير کار خود امريکاست.
درباره تصميم باراک اوباما براي انداختن جسد بن لادن 24 ساعت پس از کشته شدن وي به دريا و ادعاي کاخ سفيد که اين کار همسو با قوانين اسلامي اتخاذ شده است، بايد بگويم همانگونه که ميدانيد مسلماً اين کار خلاف قوانين اسلامي است، ولي مردم امريکا هر چه رئيس جمهور گفته باور کردند.
با کشته شدن بن لادن درصد محبوبيت اوباما بلافاصله افزايش يافت. از اين اتفاق براي منحرف کردن افکار عمومي نسبت به وضعيت بد اقتصادي استفاده شده است. برخي ميگويند که اين کار را براي انتخابات 2012 رياست جمهوري انجام ميدهد اما هنوز يک سال و نيم به انتخابات مانده است و مردم در انتخاب شرايط اقتصادي را در نظر خواهند گرفت.
در مورد افغانستان نيز بايد گفت که امريکا ممکن است تاکتيکهاي خود را در اين کشور تغيير دهد اما من واقعاً فکر نميکنم که افغانستان را ترک کند. اين يک جنگ فوقالعاده براي امريکاست که تمامي ندارد. در واقع امريکا برنامه يک جنگ دائمي را در دستور کار خود دارد که تجارتهاي مرتبط با قراردادهاي هنگفت، کار خود را پيش ببرند. در افغانستان، عراق، و در ليبي و احتمالاً سوريه و لبنان. شايد هدف در نهايت منزويکردن ايران باشد تا اين کشور را از متحدانش جدا کند. امريکا تلاش ميکند تغييراتي در خاورميانه، آفريقاي شمالي و پاکستان ايجاد کند و در حقيقت کل منطقه را به قطعات کوچکتر تقسيم کند تا کنترل آن بدون هيچ چالشي آسانتر باشد.
وبستر تارپلي: درباره تصميم اوباما مبني بر منتشرنکردن عکسها يا ويديوي مربوط به کشتن بن لادن بايد گفت که چندان سودي ندارد که خيلي وارد جزئيات مسئله و تناقضهاي موجود در اين نمايش شويم. بايد بگويم اين ماجرا در واقع شستشوي مغزي افراد و تلاشي جدي براي کشاندن دنيا در مسير يک جنگ سراسري است.
اين "شِبه بن لادن" در واقع بن لادن بيولوژيکي حقيقي نبوده است و همانطور که گفته شد بن لادن مدتها پيش مرده است. در مورد اين رويداد ساختگي هيچ گواه و مدرکي وجود ندارد و در حقيقت به اين منظور طراحي شده است که تقابل استراتژيک ميان امريکا و پاکستان ايجاد کند؛ و در اين مسير تا حدودي پيش رفته است بهعنوان مثال حمله به محل سکونت بن لادن حداقل در سطوحي از دولت پاکستان قابل قبول نبوده است و به آن اعتراضاتي شده است. دولت چين نيز روز گذشته عنوان کرد در اين بحران از پاکستان حمايت ميکند.
بايد به خاطر داشته باشيم که سياست امريکا در اين منطقه هيچ ربطي به "جنگ جهاني عليه تروريسم" ندارد و اين تنها يک بهانه راهبردي است که توسط خود امريکا ايجاد شده است. و هدف آن تجزيه پاکستان است. اين کشور ميتواند به عنوان راهروي انرژي ميان ايران و چين يا ميان هند و اروپا عمل کند. در حقيقت امريکا ميخواهد جنگ کنوني افغانستان را به پاکستان صادر کند و ميان فرقههاي مختلف اين کشور تفرقه و درگيري ايجاد کند.
در مورد ادعاهاي دروغين امريکا مثلاً سلاح کشتار جمعي در عراق و يا تناقضهاي مربوط به بن لادن و غيره، گفتني است که هر کسي که اين چيزها را باور کند بسيار سادهلوح است. در مورد اينکه چرا بن لادن را دستگير نکردند و کشتهاند، در نوامبر سال 2001 رامسفلد اعلام کرد، دستور اين است که بن لادن بايد کشته گرفته شود و نه زنده.
پيشتر شوروي و بعد بن لادن بودند. دشمن فعلي چه کسي قرار است باشد. زمزمههايي ميشنويم که احتمال حملات انتقامجويانه عليه امريکا يا اروپا وجود دارد که ادعا ميکنند بيش از اينکه از سوي القاعده باشد، ممکن است از سوي سرويس اطلاعاتي پاکستان باشد. که اين ميتواند اين دو کشور را وارد جنگ کند. بنابراين مسئله جنگ عليه تروريسم نيست.
يوجين مايکل جونز: با اين مطلب که امريکا 10 سال را صرف جنگ در سه کشور عراق، پاکستان و افغانستان کرده و ميليونها نفر را به کشتن داده و ميلياردها دلار هزينه کرده، تنها براي کشتن يک نفر و در حقيقت کشتهشدن بن لادن، بيانگر آن است که اين جنگ 10 ساله امريکا بيهوده بوده و در حقيقت هيچ دليلي براي حضور آنها در اين کشورها وجود نداشته است و اکنون امريکا بايد از افغانستان و عراق خارج شود.
امريکا از حادثه يازدهم سپتامبر به عنوان بهانهاي براي حمله به اين کشور استفاده کرد. همچنين آنچه امروز در دنياي عرب شاهد هستيم، هيچ ربطي به تروريسم ندارد و در حقيقت اعتراض عليه رژيمهاي دستنشانده است. من فکر ميکنم سياست خارجي امريکا از اين انقلابهاي مردمي دنياي عرب شگفتزده شده است و با توجه به سياست غيرمنطقي شکستخورده آنها در افغانستان و تا حدودي در عراق، آنها برنامه و سياست خود را در رابطه با خاورميانه مورد بازنگري و بازسازي قرار خواهند داد.
مردم امريکا بايد به اين موضوع در بافت بزرگتري نگاه کنند. گفته ميشد در امريکا قانون، پادشاه است. با اين حادثه و عدم انتشار ويديوي حمله به محل سکونت بن لادن در حقيقت ما شاهد تضعيف حاکميت قانون هستيم و مگر ما به جز حاکميت قانون چه چيز ديگري داشتهايم. فرق ما با تروريستها چيست؟ اگر حاکميت قانون را تضعيف ميکنيم پس هيچ فرقي وجود ندارد.
|