سعيد نخستين بار در اواسط سال تحصيلي60-59 بود كه با يكي از دوستانش به مدت 20 روز به جبهه جنوب رفت.

با فراغت از تحصيل وگرفتن ديپلم در رشته علوم تجر بي هنگام انتخاب بود و او در برابر دهها راهي كه در مقابلش بود بعد از مدتي كه در بسيج مسجد الزهرا به فعاليت پرداخت رفتن به جبهه را انتخاب كرد .

براي رفتن به جبهه همراه با 14 نفر از دوستانش در كلاس آموزش بهداشت و ضدعفوني كردن سنگرها كه توسط جهاد سازندگي در دانشگاه تهران ترتيب داده شده بود شركت كرد و پس از يك دوره آموزش 15 روزه روانه جبهه هاي غرب شد .اين گروه 15 نفري براي سمپاشي سنگرها به 3دسته 5 نفري تقسيم شدند .گروهي به ايلام گروهي به گيلان غرب و گروهي به سرپرستي سعيد به سر پل ذهاب رفتند .

دوماه از تلاش مداوم ايشان مي گذشت در حالي دستگاهاي آموزش داده شده به علت صداي فراوان در جبهه قابل استفاده نبودند و همه دوستانش پس از اتمام مدت ماموريت به تهران بازگشتند .

پس از مدتي كه تنها شد مسؤليتهايي قبول كرد كه به درستي از آن خبر نداريم و پراكنده از قول هم رزمانش شنيده ايم كه راننده آمبولانس ديده بان مسؤل تيپ 106 وسرپرست تيم گشت هم بوده است .

شش ماه گذشت تا اينكه در عملياتي كه براي فتح ارتفاعات بازي دراز از روز 18 اسفند سال60 آغاز شد برادر شهيد پيچك و جمعي از هم رزمانش به درجه رفيع شهادت نائل شدند و شهيد محسن حاجي بابا به فرماندهي سر پل ذهاب رسيد .

سعيد پركار و مؤمن و با تجربه كه مورد علاقه شديد شهيد حاجي بابا بود به وا سطه ايمان اخلاص و تلاش صادقانه اش به پيشنهاد شهيد حاجي بابا به فرماندهي جبهه راست ـ يكي از 5جبهه سر پل ذهاب ـ منصوب شد

مي گويند سعيد اولين بوده كه به بالاي تپه رسيده است .با تفنگ خود زير سيم خاردار را بالا مي گيردتا بقيه رزمنده ها از زيرآن ردشوند و به آن سوبروند.

كه ناگهان صفير گلوله اي در فضا طنين مي افكند و تيري پهلوي استوار و مقاوم سعيد را مي شكافد و قامت بلندو پيكرستبر او را به خاك شهادت مي افكند و اورا به فردوس اعلامي برد.

بعضي دوستانش كه سعيدراعاشقانه دوست مي داشتند ميگفتند:شهادت براي سعيد كم بود اما مي بايست برود و چه رفتني زيباتر از شهادت

واينك هنگام آزمون الهي بود . چه بسيار كساني كه قبل از رسيدن به اين پستها به تزكيه و خودسازي نپرداخته بودند به پرتگاه پستيهاي نفس سقوط كردند و سعيد كه شاكله اش براساس خدامحوري و خدمت مخلصانه وصادقانه بود پايش نلغزيد و بي هيچ توقعي خستگي ناپذير براي خدا جهاد كرد و با نفس مطمئن به شهادت رسيد.

شهادت:جمعه 15مرداد 61-قصر شيرين