منافقين همكار با جبهه اصلاحات و دست اندركاران فتنه سبز همچنان تأكيد مي كنند كه توسل به نفاق كساني چون موسوي و خاتمي و كروبي، تنها شيوه براندازي است.
به گزارش کیهان، دويچه وله آلمان از قول سعيد رضوي فقيه (عضو مشاركتي ستاد انتخاباتي كروبي!) نوشت: در شرايط فعلي، جمهوري اسلامي هيچ آلترناتيوي ندارد بايد واقع بين باشيم. شعار سرنگوني جمهوري اسلامي بدون ارائه يك چشم انداز روشن و بدون اينكه به واقعيت هاي موجود و توازن قواي اجتماعي و سياسي توجه داشته باشيم، مي تواند ما را دچار نوعي خيال گرايي يا تقديرگرايي كند كه هيچ فايده اي براي نيروهاي سياسي ندارد.
وي كه به اتفاق همسرش با حلقه بد نام مهاجراني در لندن همكاري مي كند، اضافه كرد: طبيعتاً چون آقايان موسوي و كروبي و حتي خاتمي شخصيت سياسي شان بر بستر جمهوري اسلامي شكل گرفته، هيچ چاره اي ندارند جز اين كه بر مبناي همين پيشينه و همين پس زمينه فعاليت سياسي خود را ادامه دهند و قطع ارتباط آنها با ميراث آيت الله خميني يعني جمهوري اسلامي، مي تواند آنها را در يك خلأ سياسي قرار دهد و آنها را حداقل براي مدت كوتاهي دچار يك بي هويتي سياسي كند. من فكر مي كنم آنها عاقلانه ترين شيوه را برگزيده اند.
سايت روز آن لاين هم از قول علي افشاري ديگر آشوبگر فراري عضو دفتر تحكيم نوشت: جنبش سبز زمانمند بوده و عمر محدودي دارد. بافت جنبش سبز حالت ناهمگون دارد كه قدرت تكثر آن را محدود مي كند. رابطه اندام وار و سازمند بين نيروهاي گوناگون جنبش سبز به وجود نيامد. «ما همه با هم هستيم» بيشتر جنبه شعاري داشت تا باور اعتقادي.
وي افزود: جنبش سبز محصول ائتلاف دو تفكر اصلاح در درون حكومت و تغيير حكومت است. لذا استراتژيي در آن مي تواند موفق باشد كه اين واقعيت را بپذيرد و راه حلي متناسب با آن ارائه دهد. پيشنهاد خانم رهنورد مبني بر دو مرحله اي كردن جنبش در قالب موفقيت در اجراي كامل و بي تنازل قانون اساسي ]!؟[ موجود و سپس فراهم كردن زمينه تغيير قانون اساسي مي تواند گزينه مناسبي باشد. عبور از نظام سياسي و غلبه يافتن ديدگاه تغيير بنيادين در سپهر نيروهاي تحول خواه نتيجه جنبش سبز نيست بلكه پسامد آن است.