نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
دایناسور یا گوسفند!
عدل و داد


به نامش و به یاریش

مطلب زیر برگرفته از کتاب تلخ ترین نوشته من نوشته حاج حیدر رحیم پور است:

در فیلمی ژاپنی، آموزگاری، بچه های کلاس دوم دبستانی را به گردش بیابانی برده بود و پس از خوردن چاشت شان، آموزگار، عکس چند گیاهی را که پیش تر کشیده بود به بچه ها نشان داد و گفت بچه ها! بروید این گیاهان را گرد آورده و بیاورید! هر کس بیشتر بیاورد جایزه بیشتری می گیرد و در بازگشت شان به تشویق آنانی پرداخت که بیشتر آورده بودند، لیکن هر یک را با زبانی خرسند می ساخت و در دفترش چیزهایی پیرامون ارزش بچه ها یادداشت می کرد، تا به روان شناسان داده و دلیل ناتوانی درماندگان را بیابند و برای مشاغل مناسبی تربیت کنند.

چون گیاهان را آوردند، به شرح حال هر گیاهی پرداخت: از این گیاه دارو می سازند، از این رنگ و این یکی پر از مواد غذایی و انرژی زاست و... پس از آن گزارش داد که شناساندن ارزش اینان درس امسال ماست و سپس به بازیِ چه حیوانی، چه غذایی می خورد پرداختند و هر کس پاسخش درست بود بچه ها دست می زدند و اگر غلط، بر پایه کودکی می خندیدند. لیکن آموزگار با بیانی شیرین، اشتباه کودک را برطرف می ساخت.

و من شرمنده از این که می خواهم پیرامون نوه هایم چنین گزارشی را بدهم، گوسفندی را برای قربانی در گوشه ای از منزل بسته بودند و بچه ها به تماشای او می آمدند و بازتاب شان اینها:

یکی جرأت نگاه کردن به آن را نداشت، دیگری که مهربان و شجاع بود کمی از غذاهای خود را برای گوسفند برد! و یکی استخوان به پیشش افکند! و به جای اینکه بگوید بیا! بیا! می گفت: چخه! چخه! و سوگند به جان خودشان که در همان لحظه، این بچه ها مشغول بازی با کارت هایی بودند که روی هر کارتی، گونه ای از دایناسورها نقاشی شده بود و به شرح هرگونه از آنها و دوران زندگی و چگونگی غذاهای آنها پرداخته بودند و همه، مربوط به دوران پیش از زندگی بشر و همین بچه ها، یعنی فرزندان بزرگترین دامدار مشهد که به گوسفند چخه! چخه! می گفتند و پیشش استخوان می ریختند! همگان، دوران تاریخ زندگی و مشخصات هر دایناسوری را حفظ و آگاه بودند که تک تک آنها چه می خورند و چگونه بوده اند! آری سروران! استحمار و استثمار شاخ و دم ندارد تا همین که او را ببینیم بشناسیم.

استثمارگر، از گونه جن است و هر روزی به شکلی درآید و به گونه ای مغزها را پر و خالی کند که ما ناخودآگاه هر روزی به شکلی به سازش برقصیم! دیروز که مردمان ساده دل بودند، تنها با وارونه ساختن معنی واژه ها و به کارگیری واژه استعمار بجای استحمار و استعمار، به کشورهای فریب خوردة واژه، هجوم می آورند که ما آمده ایم اوضاع سیاسی، اقتصادی و خرابی های ساختار حکومت شما را عمران کنیم و آنان را استثمار می کردند و نتیجة استعمارشان آنهمه خرابی! ولی امروز، چیزهای دیگری می گویند: مگر ورق بازی حرام نیست؟ و ما هم بدون اینکه به علت حرمتش بیاندیشیم می گوییم چرا! و در این فرصت، استثمار به یاری مان برخاسته و می گوید: در این صورت از آنجا که لازم است کودکان و نوجوانان به گونه ای به بازی پردازند برای بچه های خود ورق های حلالی بخرید مانند کارت های ماشین بازی، شناخت فوتبالیست ها و یا دایناسورها، تا هنوز بچه های ما سر از تخم درنیاوردند، تک تک، ماشین های خارجی را شناخته و شیفته بهترین ها گردند و به جای شناخت بزرگ مردان ایران زمین، فوتبالیست شناس شوند و به جای شناخت گونه های دام کشور، دایناسورها را بشناسند و به چگونگی همه جانبه آنها بپردازند تا دایناسورشناسان ماهری گردند و پول دارانشان در ماشین های لوکس خارجی بنشینند و به تماشای مسابقات فوتبال بروند و همه از این ناراضی که در جوار میدان های ورزش، پارکینگ کم داریم! ولی با مشخصات سگ و گوسفند آشنا نباشند و به گوسفند چخ! چخ! بگویند و از چند نوع گوسفندی که داریم حتی یک گونة آن را هم نشناسند زیرا هنوز در اندیشه فرهنگ سازان ما راه نیافته که به جای دایناسورها و ماشین ها و فوتبالیست های خارجی، شکل گوسفندان را کشیده و به خصوصیات آنها پردازند تا فرزندان گوشت خوارشان، استخوان به جای علف پیش گوسفند نریزند و از گوسفند بیش از گرگ نترسند و نیز در کارت هایی دیگر عکس هایی از ماشین های خودمان را کشیده و به قوت و ضعف آنها بپردازند و در هر ورقی این شعار را بدهند «ایرانی، ماشین ایرانی می خرد و ماشین ایرانی باید بهترین ماشین جهان باشد» تا فرزندان ما بر پایه مکتبشان، از کودکی، پیرامون سلامت سازی سازه های خود بیاندیشند و همین شعار در مغز بچه ها ریشه دواند.

http://www.adlodad.blogfa.com

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=263&tab=weblog