در دو روز گذشته سایت و وبلاگ‌های جریان فتنه با ارائه مقالات به تحلیل و دسته بندی نیروهای انتظامی و بسیجی حاضر در خیابان برای مقابله با آشوب‌های احتمالی پرداخته است. این سایت‌ها هشدار‌ها و آموزش‌های مربوط با چگونگی برخورد با این نیروها و سوزاندن موتور و ضرب و شتم بسیجی‌های حاضر در صحنه پرداختند و از سوی دیگر با بازنشر چند ویدئو از حوادث روز عاشورای سال گذشته که چند مامور نیروی انتظامی را به ضرب و شتم می‌پردازند و نیز ویدئوی دیگری که در آن ده‌ها نفر با حمله به موتور سواری بسیج آن‌ها را به وحشیانه‌ترین حالت ممکن کتک می‌زنند را منتشر کرده‌اند.

به نظر می‌رسد این حجم به اشتراک گذاری یک موضوع علاوه بر تهییج هواداران معدود خود بر مقابله با نیروهای انتظامی بیشتر با این هدف در فضای مجازی منتشر گردیده است که ترس را به نیروهای انتظامی و بسیجی منتقل کنند که در صورتی که به دست آشوب گران بیافتند وحشیانه با آن‌ها برخورد خواهد شد و آخر الامر لباس از تنشان درخواهد آمد و…

اما روز گذشته مطلبی که همسر یکی از مجروحان حوادث روز ۲۵ اسفند در وبلاگ عکاس مسلمان نوشت به نظر آبی بود بر آتشی که قصد برافروختنش را داشتند.

افتخار من این است که شوهرم یک هنرمند بسیجی است، یک عکاس بسیجی که پرونده‏ای در بسیج ندارد، اما تفکرش تفکر یک بسیجی است. همه ما که عاشق این انقلاب و ولایتیم بسیجی هستیم و تا آخر بسیجی می‌‏مانیم و تا آخرین قطره خونمان پای این انقلاب می‌‏ایستیم.

خوشحالم از اینکه سایه شوهرم را هنوز بر سر خود و فرزندم دارم تا خود او بتواند پسرش را برای این انقلاب مثل خودش تربیت کند تا هردو سرباز ولایت باشند و انشاءالله در رکاب حضرت ولی عصر (عج) سربازی کنند.

دوستان و دشمنان بدانند اگر از سر‌هایمان کوه‏‌ها بسازند، فرزند‌هایمان هرگز در کتاب تاریخ خود نخواهند خواند که:» خامنه‏ای را تنها گذاشتند.

شوهرم، خودم و فرزندم فدای ولایت.