نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
تلاش صهیونیسم بین الملل برای تسخیر سینمای جهان - قسمت دوم
دشمن شناسی


قاعده بازی آن است كه یهودیان همواره در اولویت‌اند و اگر یك یهودی از مرام سیاسی صهیونیسم نیز جانبداری كند، طبعاً مدارج ترقی در هالیوود را با سرعت بیشتری خواهد پیمود. اما اگر همین هنرمند یهودی بی‌طرف باقی بماند یا ندرتاً بر خلاف نظام تبلیغاتی صهیونیسم گام بردارد، به سهولت حذف شده و به سرعت از گردونة هالیوود بیرون خواهد افتاد كه نمونة روشن و آشكار آن «چارلی چاپلین» است و سرنوشت باورنکردنی او گواهی است بر این مدعا. سرگذشت تلخ چارلی چاپلین «چارلز اسپنسر چاپلین» یهودی‌زادة فقیری بود كه دوران كودكی را در عسرت و تنگدستی گذراند و در نخستین سال‌های شكوفایی سینما در آمریكا، با تكیه بر خلاقیت و استعداد خود به اوج شهرت رسید. او به عنوان یك هنرمند یهودی، در اكثر نقش‌های سینمایی آغازین خود، تصویری بدیع و جذاب از یك یهودی سرگردان به نمایش گذاشت و این همان الگوی مطلوب سیاستگزاران هالیوود محسوب می‌شد. به تدریج چاپلین به محبوب‌ترین هنرمند تاریخ سینما تبدیل شد و تهیه كنندگی آثارش را نیز بر عهده گرفت. اكنون این فرصت برای او پدید آمده بود تا پس از سالها به دل مشغولی‌های خود بپردازند و فارغ از نظام مافیایی حاكم بر هالیوود، حرف دل خود را به زبان تصویر بیان كند. ولی لابی صهیونیسم در هالیوود این روال را نمی‌پسندید و از همین جا بود كه دشمنی‌ها آغاز شد. چارلی چاپلین كه تا كنون در نقش یك فقیر خانه به دوش، تمثیلی از مظلومیت جهانی یهودیان بود، اكنون از قالب یهودی سرگردان بیرون آمده و در نقش‌هایی متفاوت (همچون: انسانی ماشینی، ثروتمندی عیاش یا دیكتاتوری زورگو) نظام ارزشی غرب را به مسخره می‌گرفت و این روالی نبود كه صهیونیست‌های هالیوود آن را تحمل كنند. لذا ماشین سانسور هالیوود به كار افتاد و چاپلین را نیز همچون بسیاری دیگر از هنرمندان مستقل هالیوود (به جرم واهی كمونیست بودن) برای همیشه از عرصة بازیگری كنار گذاشت. ناگزیر چاپلین به اروپا رفت و همزمان با ترك هالیوود بازگشت او به آمریكا ممنوع اعلام شد!! و این گونه بود كه پروندة هنری مشهورترین بازیگر یهودی تاریخ سینما به جرم عدم تمكین از مرام صهیونیسم بین‌الملل برای همیشه بسته شد و او واپسین سالهای عمر خود را در عزلت و گمنامی سپری كرد. به طوری که بسیاری از ما اگر عکس واپسین سالهای عمر او را ببینیم او را نخواهیم شناخت در این حق کشی «چاپلین» تنها نبود و تا به امروز این روند در هالیوود ادامه دارد مثلا «ایزابل اجانی» ، فرانسوی که جایزه بهترین زن را در کن 1994 گرفته بود ، جایزه را از او گرفته و به دیگری دادند و حتی تهمت ایدز به «ایزابل اجانی» زدند چون حاضر نشده بود عرب بودن پدرش را منکر شود و یا مثلا در مورد «آلن دلون» و «ژان پل بلموند» ، فرانسوی «سوفیا لورن» ، ایتالیایی «اما تامسون» ، انگلیسی و «کوین کاستنر» ، آمریکایی «ونسی رادرگریف» ، انگلیسی هم چنین حق کشی هایی را روا داشتند. درمقابل، بسیاری از گمنامان عرصه بازیگری به دلیل برخورداری از حمایت لابی صهیونیسم، ره صد ساله را یك شبه پیمودند و… حكایت هم‌چنان باقی است… یهودیانِ هالیوود: شبكه جهانی اینترنت اخیراً فهرست 28 صفحه‌ای از 1500 یهودی شاغل در هالیوود (اعم از بازیگر، كارگران، تهیه كننده و…) منتشر كرده است كه شامل بسیاری از مشاهیر سینما می‌شود و به اعتراف تهیه‌كنندگان آن هنوز كامل نیست و بسیارند یهودیان گمنامی كه در هالیوود مشغول به كار هستند. از میان تهیه‌كنندگان یهودی هالیوود: آدولف زوكر، ساموئل زنتسر، جوئل سیلور و رابرت مردوخ از شهرت بیشتری برخوردارند. در فهرست كارگردانان یهودی با اسامی مشهورتری مواجه می‌شویم كه برخی از آنها تهیه كنندة آثار خود نیز محسوب می‌شوند؛ اریك فون اشتروهایم، ژوزف فون اشترنبرگ، ارنست لوبیچ، استنلی كوبریك، ماكس افولس، دیوید كروننبرگ، فریتس لانگ، ویلیام شاتنر، رومن پولانسكی، سیدنی لوست، بیلی وایلدر، استیون اسپیلبرگ، وودی آلن، سیدنی پولاك، راب راینر، كلودللوتش، ژان لوك گدارد، مل بروكس، پیتر باگرانوویچ، ساموئل گلدوین، اندی اكرمن، مایك نیكولز، تیم برتون، ران سیلور، تونی راندال و… فهرست بازیكنان یهودی هالیوود آنچنان طولانی و مفصل است كه جز انتخاب اسامی مشهور، گریزی نیست. اسامی تعدادی از بازیگران مرد یهودی این چنین است؛ جری لوئیس ، جک لمون ، داگلاس فیربنكس، كرك داگلاس ، مایكل داگلاس ، هریسون فورد، ریچارد گر، داستین هافمن، رابرت رد فورد، رابرت دویزو، پیتر لوری، جان گارفیلد، جرج سیگال، پل نیومن، الی والاش، چارلز برانسون، ارنست بورگنابن، هورست بوخهلست، ژان گلود ون دام(فرانکی) ، تلی ساوالاس، لی‌كاب، جان استیوارت، جف گولد بلوم، پیتر سلرز، تونی كریتس، برادران ماكس، یول براینر، ران ریفكین، ادوارد جی رابینسون، مارتین شین، چارلی شین، باب هاپكینز، ریچارد دریفوس، فرد آستر، رابرت داونی جونیور، والتر ماتائو، آلن آلداء، رابین ویلیامز، روژه هنی، كوین پولاك،‌ اندی كافمن، انتونی شه، رود استایگر، باب هاسكینس، مایكل وایزه و … و در فهرست بازیگران زن یهودی نیز اسامی آشنا فراوانند از جمله؛ میشل افایفر، ریتا هایورث، سیلویا سیدنی، سارا برنارد، هدی لامار، الیزابت تیلور، مریلین مونرو، لورن باكال، آن نیكرافت، آدری هیپورن، باربارا شرلی، جودی هالیدی، جنیفر رابین، سالی فیلد، سارا جسیكا پاركر، لیز تیلور، كری فیشر، شلی وینترز، دایان وست، سارا بولاك و … علاوه بر آنچه ذكر شد در فهرست یهودیان مشهور، اسامی آشنایی چون؛ هری هودین، الویس پریسلی، مایكل جكسون، رینگو استار، دیوید گاپرفیلد و مادونا (كه به مكتب صوفیانه كابالا پیوست و در مؤسسه نارالتوراه اسرائیل تعلیم دیده است) ، جلب نظر می‌كند … صرف‌نظر از مضامین سیاسی ـ صهیونیستی رایج در سینمای آمریكا، همچنان این سؤال به قوت مطرح است كه تعداد اندك یهودیان مقیم آمریكا و اروپا، چگونه این راكم معنی‌دارِ سینماگرانِ یهودی را در هالیوود و سینما توجیه می‌كند؟ مگر شایستگی هنرمندان یهودی در نظام طبقاتی هالیوود چه اندازه است كه اینگونه مشاغل كلیدی را در عرصه سینما قبضه كرده‌اند و سؤال دیگر آنكه آیا به راستی هالیوود یهودی است؟ صهیونیسم و برنامه‌های كودكان لابی (گروه فشار) صهیونیسم در هالیوود، در عرصه تولید فیلم‌های كودكان نیز تا كنون بسیار مؤثر و فعال عمل كرده است. امروز در سراسر دنیا «والت دیزنی» نامی آشناست و بیشتر كودكان شخصیت‌های كارتونی والت دیزنی را به خوبی می‌شناسند. بد نیست بدانیم اولین شخصیت مشهور آثار والت دیزنی: «میكی ماوس» نمادی از همان یهودی سرگردان و بی کس است كه مدام از سوی رقیبان قوی‌تر تهدید می‌شود و او صرفاً با اتكا به زیركی و چالاكی خویش، بر تمامی دشمنان فایق می‌آید. امروز هم تداوم این شخصیت كارتونی را در انیمیشن «تام و جری» می‌توان مشاهده كرد که موشی بد جنس و فریب کار با تکیه بر شیطنتها و ناجوانمردی هایش به طرز اعجاب آوری همیشه بر گربه ای نادان و احمق پیروز می شود. این قبیل آثار در دادن حس اعتماد به نفس به مخاطبان یهودی ( که دقیقا مفهوم سمبل « موش » را می فهمند) و همچنین در دادن الگویی دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بی گناه جهانیان تأثیر بسزایی دارند. همیشه در این فکر بوده ام که جواب کودکان معصومی را که می پرسند: «چرا بر خلاف عالم واقع در این قبیل فیلمها همیشه موش برنده می شود؟» چگونه بدهم و هیچ گاه پاسخی جز همین تحلیل به ذهنم نرسیده است. مورد دیگر، شخصیت‌های كارتونی مطرود و گوشه‌گیری هستند كه به دلیل زشت‌رویی توسط دیگران تحقیر می‌شوند ولی در نهایت این ناتوانی و زشتی با توانایی و زیبایی جایگزین می‌گردد و آنها بر تمامی مشكلات غلبه می‌كنند و غبطه رقیبان را بر می‌انگیزند. انیمیشن «دامبو، فیل پرنده» در زمره این گروه از آثاراست. در این فیلم شاهدیم که مادر دامبو بر خلاف سایر فیلها که کلاهی زنگوله دار بر سر دارند ، كلاه عرقچین مانند مخصوص یهودیان را بر سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر می‌برد! و خود دامبو هم طی عملیاتی در سیرك پرچمی را كه به پرچم رژیم اشغالگر قدس بی‌شباهت نیست به اهتزاز در می‌آورد. کارتون «جوجه اردك زشت» هم که شخصیت گوشه گیر و آواره و زشت روی فیلم نامه تبدیل به قوی زیبایی می شود و در پایان فیلم به سمت خورشید می رود ، از همین کلیشه پیروی می کند و نماد یهودی تنها و مطرودی است که با رفتن به سمت سرزمین موعودش به سعادت رسیده است. « عبارت رفتن به سمت خورشید در تورات آمده و در بین یهودیان رایج است که منظور از آن بازگشت به سرزمین موعود است(51).» کارتونهای بسیاری هم مروج زندگی و اخلاق غربی هستند و سعی دارند خصوصا شرقی ها را شیفته و هضم شده در روشهای غربی نشان دهند و با این الگودهی مخاطبان را به سمت ارزشهای دنیوی یهودی-آمریکایی بکشانند ؛ مثلا در سری جدید كارتون سند باد (افسانه هفت دریا) شاهد آنیم كه فضای شرقی مجموعه های پیشین مبدل به فضایی خشونت بار و پر زد و خورد شده است.مثلا در صحنه ای كه سند باد از پشت سكان كشتی كنار می رود،با هفتاد ضربه شمشیرو خون ریزی بسیار ، كنترل كشتی را به دست می گیرد . شدت خشونت در این فیلم آن چنان زیاد است كه حتی دریا با خون افراد سرخ می شود و مثل بسیاری از فیلمهای جدید غربی لشگری از شیطانكها و دیوها با سند باد و نامزد خشن و مبارزطلب او «ماریا» و دوست وفادارش «کیل» می جنگند. حتی دیالوگها هم خشونت بار است. جالب است كه نویسنده این فیلم«جان لوگان» در كارنامه خود اثری پر برخورد چون «گلادیاتور» را دارد. در این محصول والت دیزنی هم «میشل افایفر» یهودی به جای«اریس» خدای جنگ صحبت می كند.در این فیلم سند باد بر خلاف گذشته ظاهری كاملا غربی و بی هویت گرفته که در نقش یک دزد دریایی قهار باید از هفت دریا عبور کند وکتاب صلح را از خدای جنگ (اریس) بدزدد و شهر و شاهزاده را از خطر نابودی نجات دهد. جریان در شهر «سیراکیوس» که شاهزاده عادلی به نام «پروتئوس» در آنجا حکومت می کنداتفاق می افتد. در این فیلم از علاء الدین وعلی بابا هم خبری نیست. (52) در کارتون «لوک خوش شانس» گانگستری سفید پوست که نماد کلانتر و قانون اومانیستی آمریکایی است وهمیشه ورد زبانش تنهایی و غریبی و آوارگی خودش می باشد ، با چهره و اخلاقی نیکو (که با وجود اسب بذله گویش « سالی» و سگ خنده رویش «بوشویک» جذابیت دوچندانی می یابد) همیشه در جستجوی مجرمان و تبهکاران است و هیچگاه با شکست روبرو نمی شود. در بعضی از قسمتهای آن شاهدیم که لوک متمدن و مهربان فرشته نجات سرخپوستان ساده لوح و مردمی از فرقه های مذهبی خرافی می باشد و اگر نبود لوک جنگ قبیلگی و ظلم تبهکاری همه جا را فرا می گرفت. بالاخره برای ما هنوز جای این سوال باقی است که خانه لوک کجاست؟ و چرا همیشه در پایان غرور انگیز پیروزیهایش در غروبی زیبا به سمت خورشید (نماد سرزمین موعود درکتاب مقدس) می رود! بالاخره فسادها و جرمهای فراوان و رو به رشد موجود در غرب را ببینیم یا حرف کارگردان «لوک» را گوش بدهیم. در بسیاری از فیلمها و کارتونهای پلیسی هم جای این سوال باقی است. در کارتون «گالیور» هم می بینیم سفید پوست بزرگی با سمبلها و مدلهای مو و لباس نژاد انگلیسی-آمریکایی به جزیره آدم کوچولوها (جهان شرقی) می رود و این کوچولوهای بی دفاع بر قدرت مادی و مغز پرجولان گالیور تکیه کرده و دشمنان خود را شکست می دهند و بدون حضور گالیور شکست آنها قطعی بود. (53) در فیلم «رابینسون کروزوئه» هم شاهدیم سفید پوستی انگلیسی تبار که کشتی اش شکسته و در جزیره ای تنها مانده است با سیاه پوستانی بی تمدن و وحشی و آدم خوار رو برو می شود که یکدیگر را قربانی کرده و می خورند؛ اما رابینسون پرعاطفه و دل نازک یکی از این بی تمدنها را به نام «جمعه» از دست قبیله آدم خوار و سبک مغزش نجات می دهد و جمعه در اثر همنمشینی با این یار مهربان « با سواد» می شود و به سمت تمدن و پیشرفت حرکت می کند و به تدریج تمام آن مردم عقب مانده به شیوه های زندگی و معاشرت رابینسون ایمان آورده و آن قهرمان بزرگ را به عنوان رهبر و منجی عزیز خود می پذیرند و به سبک او زندگی می کنند. آیا غلوآمیزتر از این هم می شد تمدن غرب را به عنوان تنها سرور و راهبر جهانیان توسعه نیافته و به اصطلاحِ غربی ها «جهان سومی» ، معرفی کرد یا نه؟ نگره صهیونیستی حاكم بر آثار والت دیزنی، بعضاً به تولید انیمیشن‌ها و فیلمهای تاریخی در خصوص زندگی انبیای الهی منجر شده كه سه كارتون: «كشتی نوح، زندگی حضرت موسی و زندگی حضرت یوسف» علیهم‌السلام از آن جمله‌اند. در تمامی این آثار، بر اساس قصص تورات، روایات تحریف شده‌ای از زندگی انبیای اولوالعزم ارائه شده است که شأن و منزلت و عصمت این بزرگ مردان را در ذهن مخاطب پائین می آورد و رواج سکولاریسم (جدایی دین و دنیا) و مادی گرایی را تسریع می کند. جالب توجه آنكه در برخی از این آثار، شخصیت‌های اصلی انیمیشن با صدای مشهورترین ستارگان یهودی سینما سخن می‌گویند! مثلاً در انیمیشن «پرنس مصر» كه روایتگر زندگی حضرت موسی علیه‌السلام است، «وال كیلمر» به جای موسی علیه‌السلام، «میشل اِفایفر» به جای همسر و «ساندرا بولاك» به جای خواهر او صحبت می‌كنند. همچنین در تیتراژ پایانی این انیمیشن پر هزینه اسامی مشهور دیگری (از بازیگران یهود هالیوود) می‌توان دید كه صدای آنها برای بسیاری از تماشاگران غربی خاطره‌انگیز و آشناست. علاوه بر انیمیشن، در عرصه فیلم كودك نیز هالیوود از تعدی صهیونیست‌ها مصون نمانده و كلیشه‌های خاصی در قالب فیلم كودكان، طی چند دهه اخیر مدام تكرار شده‌اند. مثلاً كلیشه كودك محروم مانده از میراث اجدادی یا جدا افتاده از آغوش گرم مادر كه هر یك به نوعی تداعی‌گر یهودی مظلوم و به دور مانده از سرزمین مادری خویش‌اند در این قبیل داستان ها از پیام هایی که در کتب مقدس یهودیان آمده است ومخاطب یهودی و بسیاری از غیر یهودیان به راحتی می فهمند که منظور از آن چیست استفاده می شود یهودیان اسراییل را مادر قوم خویش می دانند و اینکه شهر یا منطقه ای به انسان تشبیه شود، درجای جای تورات آمده است.«داستان سیندرلا»مثال خوبی برای این كلیشه نخ‌ نما وتكراری است. داستان « هاچ زنبور عسل » هم به کودک یهودی می فهماند که باید به دنبال مادرزیبا و نورانی خویش باشی و همه غیر یهودیان موجوداتی مخوف ، بدجنس و حتی بد بو هستند که می خواهند او را از بین ببرند . این داستان به بچه های غیر یهودی هم این پیام را القاء می کند که دیگران دشمنان و موانع رسیدن او به هدفش هستند و در مجموع حس اعتماد به دیگران را در کودک از بین می برد (54). كلیشه كودك شیطانی كه با زیركی بر دشمنانی كه قصد تجاوز به خانه و كاشانه او را دارند، فایق می‌آید و آنها را به سختی مجازات می‌كندهم شبیه مورد قبلی است . مجموعه طنز «تنها در خانه» بر اساس همین كلیشه پدید آمده و با نگاهی ساده به مضامین آن، ردپای چهار جنگ اعراب و اسراییلی و شكست اعراب در هر چهار جنگ را می‌توان دید. برخی از آثار انیمیشن نیز محملی برای پیام‌های سیاسی هستند. مثلاً در كارتون «شیر شاه» ردپای نزاع دو ابرقدرت طی سال‌های جنگ سرد و آشتی مجدد نسل‌های آتی بعد از فروپاشی نظام كمونیستی در شوروی سابق به وضوح مشهود است. توضیح اینکه شیر نماد سلطه جهانی یهود است و در تورات آمده است : « وبقیه یعقوب ، در میان امتها و قومهای بسیار مثل شیردر میان جانوارن جنگل و مانند شیر درنده در میان گله های گوسفند خواهند بود که هنگام عبور پایمال می کند و می درد و کسی نمی تواند مانع او شود . قوم اسراییل دربرابر دشمنانش خواهد ایستاد و آنها را نابود خواهد کرد . » (55) . خرافات دینی: «خداوند به ما امت برگزیده‌اش آوارگی را به مثابه یك نعمت الهی عطا كرده است و این مسأله كه همه آن را ضعف ما پنداشته‌اند در واقع قوت ماست. همین آوارگی اكنون ما را در آستانه سلطه جهانی قرار داده است.» آنچه بیان شد فرازی از سخنان یکی از بزرگان یهود است كه به وجود نوعی نظام تقدیریو از پیش تعیین شده در ساحت عالم اشاره دارد. نگاه تقدیری به نظام هستی از مشخصه‌های آیین یهود است و صهیونیسم بین‌الملل همچون طراری كه چهره در ورای نقاب دین پوشانده، همواره این نگاه تقدیری و اسطوره‌ای آیین یهود را به نفع خویش به كار گرفته است. با مرور اجمالی «اسناد و مکتوبات و اعمال صهیونیستها » به سهولت می‌توان دریافت كه صهیونیسم بین‌الملل به هدفی كمتر از تصاحب كامل دنیا و تشكیل حكومت واحد جهانی نمی‌اندیشد و برای نیل به این مقصود، ترویج خرافات دینی را به عنوان یكی از راهكارهای اساسی خود برگزیده است. سوء استفاده از برخی فرازهای تحریف شده كتاب تورات و ترویج این خرافات از طریق فیلم‌های سینمایی از همان آغاز دستور كار صهیونیسم بین‌الملل قرار داشته و همین امر حجم گسترده‌ای از فیلم‌های ظاهراً دینی (ولی در باطن: خرافی) را در تاریخ سینمای جهان پدید آورده است. مقصود از خرافات دینی شوائبی است كه آدمی بر مبنای تخیل نفس اماره به ساحت لایزال دین منتسب می‌دارد و این شوائب خیالی را عین حقیقت می‌انگارد. حال آنكه دین، جلوه‌ای از حقیقت رحمان است و خرافات، زاییده مكاید شیطان. انگار تقدیر عالم اینگونه است كه همواره در كنار هر اعجاز موسایی، سامری طراری به ساحری برخیزد و دعوی قادری كند. امروز در اردوی صهیونیسم، هیچ ساحری برتر از سینما و هیچ سحری مهیب‌تر از خرافات دینی نمی‌توان یافت. خرافات دینی یهود متكی بر چند ركن است كه هر یك تا كنون بارها دستمایه آثار سینمایی گوناگون قرار گرفته و بعضاً به ادیان دیگر (از جمله آیین مسیحیت) نیز تسری یافته‌اند. ركن اول: نگاه خرافی نسبت به شیطان بر اساس این نگرش، شیطان مفهومی اهریمنی است كه با قدرتی مخوف و ویرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم می‌كند و با كمك پیروانش ، نسل آدمی را در معرض نابودی قرار می‌دهد. در آن گروه از آثار سینمایی كه شیطان را از این منظر به تصویر كشیده‌اند، انسان بره بی‌پناهی است كه به چنگال شیطان اسیر شده و هیچ امدادی از جانب پروردگار به او نمی‌رسد. لاجرم آدمی در نبرد نابرابر با شیطان یكه و تنهاست و امیدی هم به امداد الهی ندارد و اگر دارد سرانجام به نومیدی بدل خواهد شد. در این مهلكه، اراده خود او یا انسان‌های دیگر تنها سرمایه‌ای است كه می‌توان به آن امیدوار بود.(56) . در سینمای كلاسیك، شیطان بر اساس تقدیری ازلی در زمانی معین از زندان دوزخی خود رها می‌شود و برای انتقام گرفتن از نسل بشر معمولاً در كالبد یك انسان حلول می‌كند. و آن انسان را به انجام اعمال شیطانی وا می‌دارد. به تدریج پیروان شیطان، گرد میزبان شیطان صفت جمع می‌شود و حلقه شیطان پرستان شكل می‌گیرد. بر اساس این باور خرافی، شیطان برای انجام شرارت محتاج كالبد آدمی است و هرگاه انسان میزبان كشته شود یا اینكه به صورت داوطلبانه خودكشی كند، شیطان كالبد انسانی خود را از دست خواهد داد و ناگزیر دستش را آزار آدمیان كوتاه خواهد شد. در این صورت شیطان دوباره به زندان باستانی خود باز می‌گرد و در انتظار فرصتی دیگر برای نابودی نسل بشر باقی می‌ماند. در این فیلم ها شیطان گاهی كودكان معصوم و خردسال را به عنوان میزبان خود بر می‌گزیند و زمانی جسم سیاستمداران یا كشیشان را تسخیر می‌كندتا سازندگان موذی این فیلم ها از طرفی سیاست را عین نهوست و پلیدی نشان دهند و بتوانند سیاست را از دیانت جدا کنند و حکومت ها را به سمت لائیسم و بی دینی سوق دهند و از طرفی کشیشان را هم، هرچه بیشتر خراب کنند و نسل جوان معصوم و حتی خرد سال را با الگوهای کم سن و سالی که تبدیل به مرکب شیطان شده اند به سمت بی بند وباری و هرزگی و پوچ گرایی سوق دهند و هرچه بیشتر به اهداف استعماری و امپریالیستی خود دست یابند . در بسیاری از این قبیل فیلم ها محل آزاد شدن و فرو رفتن شیطان در زندان دوزخی خود، کلیسای مسیحیت است . این باور خرافی و كودكانه تا كنون دستمایه آثار سینمایی متعددی قرار گرفته كه فیلم‌هایی نظیر: «جن‌گیر»، «طالع نحس»(57)، «پایان روزگار»، «وكیل مدافع شیطان» ، « مومیایی » و « ارباب حلقه ها » از آن جمله‌اند. این فیلم ها غالبا همراه با خشونت ،برهنگی ،یاس ،نومیدی ،جادوگری ، اسطوره سازی ،خون آشامی، وحشت و ترس هستند،مثلا فیلم« شركت هیولاها»ویا داستان «شیطان كوچولو»تصویر خوب وجذابی از دیوها و شیاطین ارائه می دهند. فیلم هایی چون «هری پاتر» و « دیوید کاپرفیلد» مخاطبان نوجوان وبزرگسال خود را به سمت سحر و شعبده وافسانه پیش می برندو اثاری چون و«دراكولا»با حاكم كردن وحشت وناامیدی بر مخاطبان انها را قسی و سنگدل می كنندو در مجموع روح انسان ها را به سیاهی وتباهی می كشانند. این قبیل آثار سمبل ها و نمادهای شیطانی وفرقه جدیدالتاسیس شیطان پرستی(!؟) را ترویج و تبلیغ می كنند ؛مظاهری چون: «خفاش، مار، عقرب، عنکبوت ، شغال، كلاغ، بزوحشی،جمجه و استخوان ، شمشیر خون آلود، صلیب وهلال وارونه،ستاره پنج پر و شش پر ،نیزه سه سر،صورتك های شیطانی، غول و جن و روح های وحشتناك و بعضا مهربان،جارو و عصا و سایر ابزار سحر و جادو،مدل های مو و لباس خاص،رنگ هایی چون سیاه،قرمز وآبی روشن،ادبیات و شعر های نفرت برانگیز وزننده،اعدادی چون 6و 666 ،اشكالی مثل مثلث و دایره های ناقص وانواع موسیقی های شیطانی.(البته باید توجه داشت که این سمبلها همه جا نماد شیطان نیستند و در ترکیب با مضموم و ادبیات و موسیقی نفرت انگیز شیطانی این معنا را می رسانند. و نباید بابی خیالی از کنار این نمادها گذشت ؛ چراکه ده ها سال است که در لوای همین علائم و نشانه ها غرب فرهنگ خودرا به سایر نقاط جهان صادرکرده است و در فقه اسلامی داریم که تشبه به کفار حرام است .) متاسفانه بسیاری از تولید كنندگان محصولات فرهنگی هم به توسعه این نمادها كمك شایانی را می كنندو داخل نشریات وروی لباس ها وانواع لوازم التحریروماسكها وعروسكها وتابلوهای تبلیغاتی و... (حتی در کشور خودمان ) این سمبل ها وتفكرات خطرناك وضد خدا را رواج می دهند؛ بر ماست كه بصیر باشیم واز غرق شدن خود و جامعه در این منجلاب تباهی جلوگیری كنیم و بر مسئولان فرهنگی و سیاسی و امنیتی است که این سر نخهای نمایان را پیگیری کنند وپایگاههای صهیونیسم بین الملل در کشوررا منهدم کنند ، همانطور که در مصربا بازجوئی از بعضی جوانان شیطان پرست ارتباط مستقیم آنها با سفارت رژیم صهیونیستی مشخص شد . نقد شیطان پرستی راستی اگر شیطان آن همه قدرتمند است كه می‌تواند در مقابل اراده الهی سركشی كند نسل انسان را براندازد، پس برای انجام شرارت‌های خود چرا اینگونه که این فیلم ها به نمایش می گذارند، محتاج كالبد آدمی است؟ البته سینما برای این سؤال پاسخی ندارد. همه می دانیم که بزرگ شیاطین یعنی «ابلیس » آنقدر ضعیف است که نتوانست حرف خالقش را اجرا کند و در مقابل اشرف مخلوقات سجده کند . کبراو تبلور خلأ شخصیتی و روح ناتوانش بود . خود پرست بود و بی عرضه که با یک نافرمانی زحمات چندین هزار ساله خود را به باد داد. در حقارت شیطان همین رابس که برای انحراف انسانها ، از راه پست ترین خواسته های نفس آدمی وارد می شود و هرجا نور و آگاهی و علم و بصیرت و دقت باشد جایی برای او نیست .شیطان پرستی فرقه ای ساختگی است وهیچ وجود حقیقی و عینی فرای فیلم های صهیونیستی ندارد و از کمترین پشتیبانی منطقی برخوردار نیست و در تعارض کامل با فطرت عاشقانه و زیبایی طلب و عقل و استدلال و برهان است . این فرقه فقط در موهومات قدرت طلبان جهان آن هم صرفا برای «استحمار» و« استثمار » سبک مغزان و شهوت پرستان عالم وجود دارد. به همین دلیل در کشورهای اسلامی و کلاً شرقی و هرجا بویی از نور و طراوت باشد خبرچندانی ازاین نحوستها نیست . (58)

http://haqiqat.mihanblog.com

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=20&tab=mobareze