نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
و خرمشهر اينگونه آزاد شد ...
سرویس حماسه و مقاومت مفیدینوز :: شهيد صياد شيرازي فضاي حاكم بر جلسه را چنين توصيف مي‎كند: "مقدمه را طوري گفتم كه احساس كنند نيازي به بحث نيست و به عبارت ديگر دستور ابلاغ مي‎شود و بايد فقط براي اجرا بروند. گفتم من مأموريت دارم كه تصميم فرماندهي قرارگاه كربلا را به شما ابلاغ كنم، خواهش مي‎كنم خوب گوش بدهيد و اگر سوال داشتيد بپرسيد تا روشن‎تر توضيح بدهم...

تاریخ: ۴ خرداد ۱۳۹۴

با گذشت 25 روز از آغاز مرحله آخر عمليات بيت المقدس با هدف آزادي خرمشهر فرماندهان نتوانستند به نتيجه دلخواه خود دست يابند.
نيروها كاملاً خسته شده و نيازمند بازسازي بودند از سويي با توجه به مرحله قبلي آزادي خرمشهر بايد هرچه سريع‎تر صورت مي‎گرفتاما تمام مشورت‎ها در قرارگاه كربلا به در بسته خورده بود. در آخرين اين نشست‎ها، فرماندهان سپاه و ارتش به طرح مشتركي دست پيدا كردند كه بارقه‎هاي آزادي خرمشهر را روشن مي‎ساخت.
اين طرح بايد هرچه سريع‎تر به فرماندهان ابلاغ مي‎شد اما مشكل اين بود كه چه كسي ابلاغ طرح را به عهده مي‎گيرد.
در نهايت پس از مشورت، مسئوليت ابلاغ به شهيد صياد شيرازي واگذار مي‎شود كه اين امر با موافقت برادر محسن رضايي همراه مي‎گردد.
پس از اين مباحثات شهيد صياد شيرازي خود را به نزديك‎ترين قرارگاه به خرمشهر رسانده و به فرماندهان ابلاغ مي‎كند كه هرچه سريع‎تر جمع شوند به اين ترتيب نشستي تشكيل مي‎شود كه به گفته شهيد صياد شيرازي از تاريخي‎ترين جلسات است و با بحث‎هايي از سوي فرماندهان وقت سپاه و ارتش همراه مي‎شود.

فضاي حاكم به اين جلسه را شهيد صياد شيرازي چنين توصيف مي‎كند : " مقدمه را طوري گفتم كه احساس كنند نيازي به بحث نيست و به عبارت ديگر دستور ابلاغ مي‎شود و بايد فقط براي اجرا بروند. گفتم من مأموريت دارم كه تصميم فرماندهي قرارگاه كربلا را به شما ابلاغ كنم، خواهش مي‎كنم خوب گوش بدهيد و اگر سوال داشتيد بپرسيد تا روشن‎تر توضيح بدهم، مأموريت را بگيريد و سريع برويد براي اجراء."
با ابلاغ مأموريت بهت و حيرت سراسر جلسه را فرامي‎گيرد اما بعد واكنش‎ها شروع مي‎شود:
"اولين كسي كه صحبت كرده برادر شهيدمان – كه ان‎شاءالله جزء ذخيره‎ها مانده باشد – احمد متوسليان فرمانده تيپ 27 حضرت رسول (ص) بود. ايشان در اين چيزها خيلي جسور بود، گفت: چه جوري شد؟ نفهميدم اين طرح از كجا آمد؟ گفتم: همين‎طور كه عرض كردم اين دستور است و جاي بحث ندارد"
پس از اين نوبت به شهيد حسين خرازي و شهيد حاج احمد كاظمي مي‎رسد تا به دنبال چرايي طرح باشند و اين موجب مي‎شود تا سپهبد صياد شيرازي كمي ناراحت شود اما وجود رحيم صفوي به اين مباحث پايان داد.
" از آن ته ديدم آقاي رحيم صفوي با علامت دارد حرف مي‎زند. توصيه به آرامش مي‎كرد. خودش هم لبخندي بر لب داشت و به اصطلاح مي‎گفت مسئله‎اي نيست. هم متوجه بود كه اين‎طور بايد گفت و هم متوجه بود كه اين صحنه طبيعي است و بايد تحملش كرد."
اين رفتار برادر صفوي سبب مي‎شود تا شهيد صياد شيرازي كمي به خود مسلط گردد.
" من كه غافل شده بودم در اثر برخورد رواني برادر رحيم صفوي يك خورده تحمل خودم را بيشتر كردم."
اين واكنش‎ها ناگهان فضاي حاكم بر جلسه را تغيير مي‎دهد به صورتي كه " برادر احمد متوسليان گفت : من خيلي عذر مي‎خواهم كه اين مطلب را بيان كردم. ما تابع دستور هستيم و الآن مي‎رويم به دنبال اجرا. هيچ نگران نباشيد."
سپس ديگر فرمانهان نيز از وي پيروي مي‎كنند. " برادر خرازي هم همين‎طور همه‎شان با هم هماهنگ كردند و شروع كردند به تقويت فرماندهي براي اجراي دستور."
به اين ترتيب تمامي نيروها با آرايش و طرحي كه توسط فرماندهان قرارگاه كربلا تنظيم شد مرحله آخر عمليات را آغاز كردند كه در نهايت به آزادي خرمشهر انجاميد.

حميد نجار – نويد شاهد
پي نوشت :
برگرفته از ناگفته هاي جنگ(خاطرات سپهبد شهيد علي صياد شيرازي)،احمد دهقان ، انتشارات سوره مهر و و نشر شاهد

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=1833&tab=news