نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
گلپور: پدر معنوی فرقه فرقان به دنبال بازتولید میرحسین به جای گودرزی است


تاریخ: ۱۵ آبان ۱۳۸۹
رضا گلپور:
             پدر معنوی فرقه فرقان، به دنبال بازتولید میرحسین به جای گودرزی است.


محمد موسوی خوئینی ها (صاحب سلسله مباحث تفسیر تفنگی! قرآن در مسجد جوستان نیاوران) لیدر معنوی و پدرکاریزماتیک فرقه فرقان.



رضا گلپور پژوهشگر و نویسنده ی کتاب شنود اشباح که اخیراً کتاب بسیار ارزشمند و گرانپایه ی کابوس در بیداری را منتشر نموده است؛ با حضور در غرفه ی سایت عماریون ضمن تشکر از انعکاس سخنرانی بیست ماه قبل خود در بومهن (یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388) توسط این سایت تأکید کرد همچنان ضرورت پاسخگویی میرحسین موسوی وهمسرش زهره کاظمی (مشهور به زهرا رهنورد) پیرامون سوابق سؤال برانگیزشان در ایالات متحده ی آمریکا و نیز اسرار همراهی و پیروی شان از محمد نخشب (مؤسس خداپرستان سوسیالیست که در لینک همکاری با ساواک و سیا قرار داشت) احساس می گردد.
او تشنگی نسل جدید در یافتن پاسخ های مستند و معقول را انگیزه بخش خود در تحمل همه ی فشارهای گوناگون در مسیر بازشناسی افراد و جریانات مؤثر در تاریخ معاصر عنوان نمود.
قبل از خداحافظی او به ضرورت دقت و اندیشه ورزی در نکات مطروحه در ویژه نامه ی جدید مجله ی یادآور نشریّه ی مؤسّسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران(کتاب ماه فرهنگی تاریخی شماره ی بهار 1389) که درباره ی فرقه ی جنایتکار فرقان می باشد پرداخت و قول داد این نکات را برایمان ارسال نماید.

 



با مروری بر خاطرات مربوط به فرقه فرقان نقش کلیدی انحرافات تفسیری موسوی خوئینی ها در راه اندازی ماتریالیستهای منافق و فرار رو به جلوی او در پیوستن به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا جای مداقه دارد.
با تشکر و امتنان فراوان از این پژوهشگر ارجمند نکات مهم مطرح در زاویه ی دید کاوشگر او را مرور می نماییم:

{تلخیص توضیحات نشریه ی یادآور :}
در ظهر روز دوشنبه سوم اردیبهشت 1358 در خیابان ولیعصرتهران سپهبد محمد ولی قرنی اقدام به ترور از سوی اکبر گودرزی و محمد متحدی و با مشارکت محسن سیاهپوش، مهدی ملاحسینی و حسین قاسمی که اعضای فرقه ی فرقان بودند ، صورت گرفت که به شهادت سپهبد قرنی و جراحت باغبان حاضر در صحنه ی ترور منجر شد.

در آخرین ساعات روز سه شنبه 11 اردیبهشت 1358 علامه ی حکیم و فیلسوف گرانقدر آیت الله مرتضی مطهری در حال خروج از منزل دکتر سحابی در یکی از کو چه های خیابان فخرآباد تهران توسط فرقان به شهادت رسید.

 


{مصاحبه ی حمیدرضا نقاشیان: }

در روز سوم ترحیم شهید مطهری در فیضیه موقعی که آقای هاشمی رفسنجانی شروع به سخنرانی کردند روی حزب توده انگشت گذاشتند! آقای هاشمی اطلاعات جامعی نسبت به گروه فرقان نداشتند انحرافات اینها را نمی شناختند یا اگر هم می شناختند تلقی شان این نبود که این کار به دست گروه فرقان انجام شده باشد.[!]...لذا شروع کردند پرخاش کردن به توده ای ها...




{تلخیص توضیحات نشریه ی یادآور: }
روز جمعه 3 خرداد 1358 علی اکبر هاشمی رفسنجانی پس از درگیری همسرش با میهمانان فرقانی خود مورد اصابت دو گلوله قرارمیگیرد.

روز شنبه 16 تیرماه 1358 حاج تقی حاج طرخانی توسط فرقان (پس از عدم قبول تداوم همکاری مالی) ترور شد .

4 شهریور 1358 حاج مهدی عراقی و پسرش حسام در خیابان زمرد در نزدیکی منزل حاج حسین مهدیان که مجروح شد .
جمعه 11 آبان 1358 پیکرمطهر آیت الله قاضی طباطبایی پس از ترور توسط فرقان تشییع میلیونی شد.

27 آذر 1358 محمد مفتح و دو پاسدارش اصغر نعمتی و جواد بهمنی توسط فرقان به شهادت رسیدند .

8فروردین1360 بقایای فرقه ی فرقان اقدام به ترورعبدالرحیم ربانی شیرازی نمودند....
 

{حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی: }
فرقه ی فرقان همانند سازمان آرمان مستضعفین و سازمان مجاهدین با استناد ظاهری به آیات قرآن و تفسیر مادی گرایانه آنها در راستای اهداف و امیال فرقه های خودشان خواستار حذف علما و رهبران جریان اصیل اسلامی بودند و این به موازات فعالیت هواداران سکولاریسم الحادی بود که با اساس دین و باورهای مذهبی مخالفت می کردند. عقیده ی این سازمان ها و گروهها که خواستار به اصطلاح اسلام منهای آخوند و یا سیاست منهای روحانیت بودند،درواقع زاده ی گروهی بودند که از زمانهای بسیار دور به مبارزه ی مستقیم و صریح برای حذف کامل مذهب از زندگی مردم برخاسته بودند و در واقع با قیافه ی مذهبی و تفسیرهای مادی از مبانی اسلامی مزورانه در تحریف و مسخ و حذف عناصر و ارزشهای اخلاقی فرهنگی و اجتماعی مذهب می کوشیدند . این گروهها نقطه ی مشترکی با هم داشتند و آن اسلام منهای روحانیت بود زیرا که روحانیت سدّی محکم و مقاوم در برابر آنان به شمار می رفت ...

...من در تحلیل ها و بررسی های سیاسی – تاریخی خود به این جمع بندی رسیده ام که بی تردید رهبری این فرقه علاوه بر عناصر و سازمان های ضد انقلاب داخلی با عناصر سیا و جاسوسان بیگانه هم ارتباط داشته و از آنها برای اجرای توطئه های خائنانه خط می گرفته و حتی به آنها وعده ی ترور هفتگی می دهد...

به دنبال اشغال [تسخیر] سفارت آمریکا اسنادی به دست آمد که دلیلی روشن بر ارتباط همه جانبه ی یک طلبه ی قدیمی با سفارت و وعده ی ترور های هفتگی! وی به وزارتخارجه آمریکا بوده و به طور محرمانه مخابره شده است.
نمونه ای از این اسناد سند زیر است:

محرمانه و فوری
از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه
یکی از دوستان قدیمی دفتر سیاسی که یک طلبه ی قدیمی است وسال گذشته مسئول مرکز بحث های ایدئولوژیک برای شاگردانش بود یک دید خلاصه ای از فرقان داد.یازده نفر از شاگردان قدیمی این شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند.تعداد اعضای گروه فرقان چهل الی پنجاه نفر می باشد.آنها ترکیبی از چپ گراها و راست گراها هستند. اگر چه بیشتر آنها نامتعادل هستند.به جز بعضی از افراطیون اغلب آنها اصول اسلامی را قبول دارند و احساس می کنند که ترور راهی است که آنها از دست روحانیونی که با نظرات آنها هماهنگی ندارند خلاص می شوند.یکی از اعضای فرقان افتخار می کرد که آنها در نظر دارند خرابکاری را با ترور هفته ای یک روحانی شروع کنند و تا رسیدن به موفقیت ادامه دهند.اشکال در این است که در اینکه موفقیت چقدر می تواند باشد به توافق نرسیدند.منبع بیان داشت اعضای گروه فرقان که با آنها در تماس است توجهشان را به اهداف داخلی معطوف کرده اند.


در اینجا باید اشاره کنم که رابط سفارت با فرقان شخصی بنام ویکتور تام ست بوده که به هنگام اشغال سفارت و گروگانگیری به وزارت خارجه ایران پناهنده شد و به رغم درخواست رسمی و کتبی دادستانی انقلاب اسلامی از وزارت خارجه برای بازجویی از وی در رابطه با ماجرای فرقان سرپرست وزارت خارجه ایران یعنی آقای صادق قطب زاده از تحویل او به دادستانی خودداری نمود و او که عضو اصلی و فعال شبکه ی جاسوسی سیا در ایران و حلقه ی وصل سیا با فرقان بود به کمک سفارت کانادا در ایران به سلامتی به واشنگتن برگشت!

{مصاحبه ی حمیدرضا نقاشیان:}
علی مشکینی که در زندان خودکشی کرد رابط بین گودرزی و آقای محمد ملکی – رئیس اسبق دانشگاه تهران – بود.
دانشجویان پیرو خط امام در لانه جاسوسی با چسباندن تکه های کاغذ به هم نامه ای را پیدا کردند که مضمون آن نشان می داد که گروه فرقان از طریق سفارت آمریکا مورد عنایت و توجه سازمان جاسوسی سیا بوده است! و ملاقاتهایی هم با آقای محمد ملکی داشته اند.

بعد از اینکه آنها این نامه را پیدا کردند کیهان تیتر زد که رابطه ی گروه فرقان با آمریکا کشف شد....ما این روزنامه را به داخل زندان بردیم و به بچه های فرقان نشان دادیم که چنین اتهامی هم علیه شما مطرح شده است.ساعت 6 صبح روز بعد زندانبان ها به من خبر دادند که ما وقتی برای صبحگاه رفتیم آقایان را بیدار کردیم دیدیم علی مشکینی از گوشه ملافه خودش طناب درست کرده و آن را به دستگیره پنجره سلول بسته و خودش را حلق آویز کرده است!...البته واقعیت این خودکشی کماکان در هاله ای از ابهام باقی ماند .

{حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی: }
... فرقانی ها فهرست بلند و بالایی از شخصیتهای مختلف تهیه کرده بودند که به قول خودشان هفته ای یکی از آنها را ترور کنند!محصول این توطئه ی خائنانه ترور 20 نفر بود که از آنها نه نفر از جمله آیت الله مرتضی مطهری ،آیت الله قاضی طباطبائی ،دکتر محمد مفتح ،سرلشگر محمد ولی قرنی ،حاج مهدی عراقی ،حسام عراقی ،تقی حاج طرخانی ،شیخ قاسم اسلامی و ... شهید شدند و 6 نفر از جمله آیت الله آقارضی شیرازی، آیت الله هاشمی رفسنجانی ،آیت الله ربانی شیرازی ،آقای حسین مهدیان و ... مجروح شدند. پنج نفر دیگر هم که در میان آنها دو کارخانه دار و یک تبعه ی آلمانی و یک واعظ دوران رژیم قبل (محسن بهبهانی) و یک مداح (سید جواد ذبیحی) که از زندان آزاد شده بود دیده می شود. اینها هم توسط فرقه ی فرقان ترور و کشته شدند.

... با توجه به اینکه بعدها معلوم شد که یکی از اعضای هسته ی دوم فرقان به نام محمد حسینی عضو سازمان (منافقین خلق) بوده است باید حداقل این را پذیرفت که سازمان افراد نفوذی خود را در این فرقه داشته و می توانسته در ترورها خط دهی کند و یا اطلاعات مقدماتی برای انجام ترورها را در اختیار این فرقه بگذارد. از سوی دیگر خانه های امن تیمی فرقان مملو از کتابها و نشریات سازمان بوده که با توجه به کمیت آنها بی تردید فقط برای مطالعه ی گودرزی و هوادارانش نبوده است.

تأمین هزینه های سنگین چاپ و نشر دهها کتاب در صدها هزار نسخه و پرداخت هزینه های جاری افراد که بالغ بر پنجاه نفر شده بودند نخست از راه تهدید و باج گیری از مردم به دست می آمد! و سپس برای توسعه ی کار به سرقت مسلحانه از بانک ها دست زدند!

چارت سازمانی آنها تقریبا به این شکل بود:
 

 

رهبر : اکبر گودرزی
مرکزیت : علی حاتمی، سعید مرآت، کمال یاسینی، عباس عسگری
هسته ی وابسته: حسین اقرلو، علی اسدی، بهرام تیموری، حسن حسنی، حمید نیکنام، سعید واحد، محسن سیاهپوش، عبدالرضا رضوانی، محمد حسینی

... در همان مصاحبه [مرتضی الویری با مجله ی داخلی!مجاهدین خلق یعنی چشم انداز] پس از ذکر علت قطع همکاری [ الویری] باآن فرقه[تحت امر گودرزی] از قول آقای الویری آمده است که: دیگر برای توزیع ونگهداری کتابهای آنها آمادگی نداشتیم. به یاد دارم چند صد هزار جلد کتاب آنها نزد ما باقی ماند که کتابها را معدوم کردیم .

خُب! [فرقه ی فرقان به عنوان] سازمانی که امکانات مالی ندارد چگونه فقط چند صد هزار جلد کتاب با هزینه های گزاف چاپ می کند و آنها را علاوه بر خودشان و دیگران در اختیار سازمان فلاح هم که توسط ایشان و مهندس محمد [کاظم پیرو] رضوی و حمید فغفور مقربی و حسین شیخ عطار و چند نفر دیگر اداره می شد قرار می دهد؟

{دکتر علی مطهری (فرزند شهید): }
فرقانی ها متأثر از افکار مارکسیستی بودند... می خواستند اسلام را بر مارکسیسم تطبیق بدهند و احکام اسلامی را بر اساس مارکسیسم توجیه کنند. من معتقدم اینها بیشتر متأثر از افرادی چون موسوی خوئینی ها و دکتر پیمان بودند و همینطور از نهضت آزادی خارج از کشور و دکتر یزدی و قطب زاده و جزواتی که از طرف آنها می آمد...

عبدالعلی بازرگان


{دکتر سید محمد مهدی جعفری [تنظیم کننده و تدوینگر تفسیر پرتوی از قرآن مرحوم سید محمود طالقانی]:}
یک روز آقای دکتر ملکی که استاد دانشگاه و علاقه به حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی وجه مشترکمان بود گفت جوان طلبه ای هست به نام گودرزی که بعضی از سوره های قرآن را تفسیر کرده و دنبال ناشری است که این تفسیر را منتشر کند.

... یک روز من و دکتر پیمان به منزل دکتر ملکی رفتیم.در آنجا نشسته بودیم که بعد از چند دقیقه جوانی 27،28 ساله همراه با گاردهایی که خود را معرفی نکردند آمد . دکتر ملکی گفت ایشان آقای گودرزی است...گودرزی نشست و بدون مقدمه گفت ما این تفسیر قرآن را نوشته ایم. دو نمونه را هم همراه خودش آورده بود..دکتر پیمان سوره ی یوسف را گرفت و من هم سوره ی نور را. گفتیم می بریم و بررسی می کنیم... قرار شد هفته ی بعد در منزل دکتر ملکی با گودرزی ملاقات داشته باشیم که من رفتم. ولی دکتر پیمان جای خودش دکتر نمازی را که بعدها وزیر دارائی شد فرستاد...

 
محمد تقی امانپور
• رییس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران از سال 1386 تاکنون
• مشاور وزیر نفت و مدیر عامل شرکت کالای نفت به مدت 4 سال
• مشاور عالی وزیر نفت در امور صنعتی و رئیس هیئت مدیره شرکت کالای نفت
• معاون وزیر جهاد سازندگی به مدت 22 سال
• عضو هیأت موسس وزارت جهاد سازندگی
• دارنده نشان درجه 2 دولتی لیاقت و مدیریت
• دریافت کننده جایزه ملی حفاظت محیط زیست کشور
• برگزیده به عنوان یکی از مدیران برتر وزارت نفت
• عضو کمیته ملی توسعه پایدار
• عضو شورای عالی محیط زیست کشور از سال 1380 تاکنون
• عضو هیأت امنای جامعه فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی امیر کبیر (پلی تکنیک تهران) محمد تقی امانپور
• عضو شوراهای بخشی و فرا بخشی و تخصصی برنامه ریزی آموزش و تحقیقات کشور

---------
مجاهدین ... می گفتند ما تجربه حزب ملت ایران را داریم.حزب مردم ایران از مرحوم نخشب شروع شد که کاملاً یک سوسیالیست بود و می گفتند ما سوسیالیست های خداپرست! هستیم. آنها اعضای حزب را وادار می کردند که مارکسیسم را یاد بگیرند منتهی عده ای از آنها از جمله اکبر اکبری منحرف شدند و قبل از اینکه برای بهتر فهمیدن و عمل کردن به اسلام مارکسیسم را یاد بگیرند خودشان رفتند و مارکسیست شدند! مجاهدین این تجربه را در نظر داشتند و لذا می گفتند ما اول باید از نظر اسلامی آسیب پذیر بشویم و بعد به سراغ مارکسیسم برویم...

{آیت الله محمد تقی مصباح یزدی :}
...اینکه چطور این گروهها پیدا می شوند روانشناختی خاصی دارد. افرادی پیدا می شوند که استعداد خاصی دارند و غروری در آنها پیدا می شود. می بینند کسانی کارهای بزرگی را انجام داده اند به خود می گویند چرا ما این کار را نکنیم. عامل روانی مشترک بین همه ی اینها غرور است و اینکه احساس میکنند می توانند کارهای بزرگی انجام دهند!
قبل از پیدایش فرقان گروه مشابهی هم در قم سربرآورد که پس از انقلاب هم تا مدتی مشغول فعالیت های خطرناک بود. مؤسس این گروهک هم طلبه ی ساده ای بود که بسیار مغرور بود : سید مهدی هاشمی را از زمانی که کت و شلواری بود می شناختم. همان زمانی هم که هنوز درس رسائل و مکاسب می خواند حس می کرد عُرضه ی خاصی دارد..به این توهم دچار شد که می تواند دنیا را تسخیر کند کشور های دیگر را تابع دیدگاه خود کند با رئیس فلان کشور ارتباط برقرار کند و از این نوع بلندپروازی ها پیدا کرد.خودش هم نهایتا در اعترافاتش گفت که عامل همه ی اینها غرور بوده است.
رهبر گروهک فرقان هم همینطور بود.او فرد با استعدادی بود و به یک خانواده ی فقیر و مذهبی تعلق داشت. او همراه با درس های طلبگی که خیلی هم طول نکشید به مطالعه ی کتاب های روشنفکران روی آورد و سخت تحت تأثیر آنها قرار گرفت و تز اسلام منهای روحانیت را که بعدا اینها پرچمدارش شدند از نویسنده ی دیگری اخذ کردند.
مطالعات او هم روی همان کتابها بود و سخنرانیهایی هم که می کرد ترجمانی از همان کتابها بود.تفسیرهایی هم که برای قرآن می گفت و می نوشت برگرفته از همان تفسیر سمبلیک قرآن بود که از فرانسه به ارمغان آورده شده بود.فردی که این نگاه را از فرانسه آورد در تفسیر هابیل و قابیل در قرآن گفته بود: هدیه ی قابیل پذیرفته نشد چون سرمایه دار بود! و خوشه های گندم هابیل پذیرفته شد چون کشاورز زحمتکشی بود! سپس می گوید: من مانده بودم این کلاغ سیاه در این قصه چه کاره است؟ بعد متوجه شدم که آن کلاغ سیاه آخوند است! و این آقا شد الگوی تفسیر سمبلیک قرآن!
و این نوع نگاه و تفسیر منتقل شد به آقای گودرزی که سواد کم و غرور زیاد داشت و شرایط مساعد اجتماعی هم در او این پرسش را برانگیخت که ما چرا فقط برای داستان هابیل و قابیل این کار را بکنیم؟می شود همه ی قرآن را این طور تفسیر کرد!
متأسفانه بعضی از اشخاصی که الان هم از شخصیتهای پشت پرده ی جریانات اخیر هستند در مسجد قلهک و جاهای دیگر همین حرف ها را زدند.. در سایه ی اظهارات آن افراد چهره هایی مانند گودرزی هم جرئت بیشتری پیدا می کردند ...


 
اکبر گودرزی سر سلسله مریدان موسوی خوئینیها

مرحوم آقای مطهری به عنوان یک اسلام شناس واقعی می دانست که اگر تفسیر سمبلیک مطرح شود و جا بیفتد بزرگ ترین خطری است که اسلام را تهدید می کند و قرائت های مختلف و من درآوردی از قرآن را به همراه خواهد داشت و از آن پس هر حرفی بزنید جواب خواهند داد این قرائت شماست .ما قرائت دیگری داریم! و دیگر چیزی که بشود به آن استناد کرد باقی نمی ماند.
چه خطری بالاتر از این برای دین وجود دارد؟

این خطرات را امثال آقای مطهری درک می کردند ... دیگران می گفتند حالا یک طلبه ای یک حرفی زده و یک اشتباهی کرده حرفش ارزشی ندارد ولی آقای مطهری می دانست این حرفها چه پتانسیلی دارند و چگونه به سرعت رواج پیدا می کنند... ایشان می دانست که این درخت از ریشه فاسد است.تشخیص اینکه فساد مربوط به ریشه است یا برگ یا شاخه کار امثال مطهری است...

حاج احمد قدیریان :
بعدها در خلال اعترافات دستگیر شدگان فرقان بدست آمد هم گودرزی و هم دوستانش در جلسه ی تفسیر قرآن آقای موسوی خوئینی ها در مسجد جوستان شرکت می کردند. من خودم هیچ وقت به جلسات ایشان نرفتم اما چون برخی از دوستانم می رفتند از محتوای سخنان ایشان به ما خبر می دادند.

{حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی:}
اکبر گودرزی...به تکثیر و نشر دروس تفسیری به شکل پلی کپی اقدام می کرد و از اسفند 1356 نشریه ی فرقان را منتشر ساخت که تا اسفند ماه 1359 سی و پنج شماره از آن به طور ماهانه منتشر گردید.
فعالیت های گودرزی پیش از انقلاب محدود به کارهای به ظاهر دینی و فرهنگی بود و به رغم فشار همه جانبه رژیم بر همه ی نیروهای چپ و راست هیچ نوع محدودیت و مشکلی هم توسط رژیم شاه و ساواک بر سر راه فرقان ایجاد نمی شد. حتی به گفته ی خود گودرزی برای فعالیت های بیشتر با دامنه ی وسیعتر وی با هماهنگی دو نفر به نامهای دکتر عابد و دکتر ملکی تصمیم می گیرد رهسپار اروپا شود و به همین منظور بدون هیچ مشکلی راهی پاکستان می گردد. قرار می شود از آنجا به لبنان برود ولی آنها به وعده ی خود وفا نمی کنند و او را حتی به بیروت هم نمی برند. لذا پس از اقامت دو ماهه در پاکستان باز به ایران بر می گردد و از نو به کار تشکیل جلسات مذهبی و نشر کتاب و صدور اعلامیه می پردازد که باز با هیچ مسئله ای از طرف ساواک روبرو نمی شود!

{حجت الاسلام والمسلمین جعفر شجونی:}
گودرزی بعد از آنکه از طرف علمای محترم و شناخته شده و حوزه های علمیه ی مهم تهران طرد شد به سراغ آقای موسوی خوئینی ها در مسجد جوستان رفت و او هم گودرزی را پذیرفت و این هم امر غیر منتظره ای نبود. آقای خوئینی ها قبل از انقلاب در آن مسجد در مقام تفسیر قرآن حرف های عجیب و غریبی می زد که من اسم آن را گذاشته بودم قرآن شناسی آسان!...این آقای موسوی خوئینی ها هم به گفتن تفاسیر مارکسیستی معروف بود.آقای مطهری چند باری به او هشدار داده بودند ولی او کار خودش را می کرد.مدتی در آن مسجد این حرف ها را زد و عده ای جوان ناآگاه هم دور و برش را گرفتند و تصور می کرد که بازارش همیشه گرم می ماند...گودرزی به مسجد جوستان رفت و آقای موسوی خوئینی ها هم او را به مسجد خمسه فرستاد.مسجد خمسه در اواسط خیابان سراب در خیابان دولت – یخچال واقع شده است....
موسوی خوئینی ها از کسانی بود که قبل از انقلاب به این ذهنیت دامن می زد که هر نوع فعالیتی در دستگاههای دولتی و شبه دولتی کمک کردن به رژیم است و حال آنکه توجه نمی کرد که بعضی ها از همین کارهای شبه دولتی توانستند به اندازه ی ده ها سال تأثیر کار او داشته باشند و بلکه بسیار بیشتر . علناً می گفت آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفته اند با حکومت سازش کرده اند و تبدیل به ترمز انقلاب شده اند!...او همین حکم را هم درباره ی آقای بهشتی و آقای باهنر می داد که به آموزش و پرورش رفته بودند و کتابهای درسی را تدوین می کردند.می گفت که اینها همکار فرخرو پارسا شده اند! و حال آنکه اگر قرار به انقلابیگری و منبرهای داغ رفتن و بعد هم زندانی شدن باشد من که از بسیاری از اینها جلوتر بودم ولی هیچ وقت از این فکرها نمی کردم.من 25 بار زندان رفته و شلاقهایی خورده ام که اگر به دیوار می زدند خراب می شد منتهی کار امثال بنده روبنایی بود.یعنی اگر یک پروژه ی ساخت و ساز خانه را در نظر بگیرید کار ماها حکم دکوراسیون خانه را داشت و کارهای زیربنایی و پی ریزی و اسکلت بندی را امثال آقای مطهری انجام میدادند....
یک شیخ محترمی ... آقای قاسمی.. نقل می کرد من یک شب در مسجد جوستان کنار آقای کروبی نشسته بودم وآقای موسوی خوئینی ها هم روی منبر بود. اکبر گودرزی و محمود کشانی.. نشسته ومحو حرف های آقای خوئینی ها شده بودند. این آقارفته بودبالای منبر و آیه ی شریفه ی و یصدون عن سبیل الله را کنایتاً و گاهی تصریحاً بر آقایان مطهری و مفتح و بهشتی تطبیق می داد و می گفت اینها ترمز انقلاب و سازشکارند و با دستگاه روی هم ریخته اند! من که دیدم گودرزی و کشانی مات و مبهوت حرف های خوئینی ها هستند به کروبی گفتم بابا اگر فردا انقلاب پیروز بشود اینها با اولین اسلحه ای که به دستشان بیفتد می روند و اینها را می کشند.
کروبی را که می دانید هم احساساتی است هم عصبی. دستش را بلند کرد و زد روی پای من و گفت نه بابا! اینجوری نیست .ولی بعدها دیدیم که اتفاقاً اینجوری شد!...
همین محمود کشانی از کسانی بود که آقای مفتح را در دانشگاه الهیات به گلوله بست. این مسأله که فکر را چه کسی توی کله ی یک مشت بی سواد کرده بود باید ریشه یابی کرد. بعد از سی سال که از انقلاب می گذرد باید معلوم شود محرکین اینها چه کسانی بودند که اینقدر به خود جسارت دادند که چنین شخصیت هایی را بکشند...

 
شهید مفتح دقایقی قبل از شهادت


...موسوی خوئینی ها... صریح بگویم آقای مطهری معتقد بود که او مارکسیست شده است! آقای مطهری اعتقاد افراد را از روی ظاهر و لباسشان نمی سنجید بلکه محتوای حرف و فکر آنها را بررسی می کرد.ایشان می فرمود این نوع تفاسیر تفاسیر مارکسیست هاست.حالا بر زبان هر کسی که می خواهد جاری شده باشد...
از آیت الله آقا رضی شیرازی بپرسید. ایشان تعریف می کرد که وقتی آیت الله انواری از زندان آزاد شدند با آقای مطهری به دیدن ایشان رفتیم .وقتی به منزل ایشان وارد شدیم دیدیم موسوی خوئینی ها هم آنجا نشسته. او چون با آقای مطهری بد بود تا چشمش به ایشان افتاد بلند شد و رفت بیرون! آقای مطهری با حالت عصبانیت و تحکم از آقای انواری پرسیده بود او را می شناسید؟ آقای انواری جواب داده بود بله این آقای خوئینی هاست. آقای مطهری می گوید:خبر دارید مارکسیست شده؟


آیت الله سید رضی شیرازی
پس از ترور فرقه فرقان در بیمارستان
 

آقای مطهری واقعاًدرباره ی آقای موسوی خوئینی ها همینطور فکر می کرد و بخشی از هشدارهایی هم که در مقدمه ی کتاب گرایش به مادیگری داد درباره ی همین آدم و اطرافیانش بود....

... وقتی بعد از سالها به این موضوع فکر می کنم می بینم فقط دو دسته بودند که در این لباس[لباس روحانیت شیعه] می ماندند. یک عده با نیت خالص می خواستند خدمت کنند و جوانمردی به خرج می دادند.دسته ی دوم هم یک عده آدم مرموز بودند که دستی اینها را در این لباس نگه می داشت تا در مواقع مقتضی در جامعه شبهه افکنی کنند...

در دوران قبل از انقلاب ...چیزی که برای همه مهم بود پیش بردن مبارزه و پیروزی انقلاب بود . در آن سالها هر کسی که به نوعی به جریان مبارزه منسوب می شد نزد مردم احترام پیدا می کرد چون مردم از دستگاه نفرت داشتند.کمتر کسی مثل آقای مطهری متوجه تفاوت صفوف و انحراف افرادی می شد که خود را در میان مبارزین جا زده بودند....بسیاری معتقد بودندحالا وقت طرح این مسئله نیست چون در صفوف مبارزین با رژیم شکاف ایجاد می شود ولی ایشان معتقد بود که باید از همین حالا جلوی رشد این جریان را بگیریم وگر نه در آینده مسئله ساز خواهد شد... عده ای از حامیان [آن دوره ی] گروه فرقان [بعد از پیروزی انقلاب] توسط خود آنها ترور شدند.. یکی از آنها شهید حاج تقی حاج طرخانی است. این شهید بزرگوار خیلی به گودرزی خدمت کرد... بعد از انقلاب گودرزی می رود دم در منزل حاج طرخانی و می گوید ما پانصد هزار تومان پول نیاز داریم. پول زیادی بود. حاج طرخانی می پرسد شما این پول را برای چه چیزی لازم دارید؟ گودرزی می گوید می خواهیم انقلاب کنیم.حاج طرخانی می گوید انقلاب که کردیم! گودرزی می گوید نه این انقلاب نشد. ما می خواهیم علیه این آخوندیسم موج سوار انقلاب کنیم! حاج طرخانی بنده خدا هم گفته بود: ما از این پولها نداریم به کسی بدهیم. گودرزی هم کینه ی او را به دل گرفت و در ماه رمضان با دو سه نفر دم در منزل شهید حاج طرخانی آمد و او را جلوی چشم دختر ده دوازده ساله اش به گلوله بست. خیلی بی حیایی و بی چشم و رویی کرد...

{ گلپور : ظاهراً نظیر این مذاکرات تهدیدآمیز یا باج خواهی انقلابی و صمیمانه! از هاشمی رفسنجانی نیز در حال انجام بوده که با دخالت همسرش ومتواری شدن میهمانان مسلح فرقانیِ او تا به امروز در هاله ای از ابهام باقیمانده است . در روایت رسمی خانواده ی هاشمی درباره ی این ترور موارد متناقض بسیار عجیب و دور از ذهنی وجود دارد که دهها سؤال برانگیخته و روایت آنان را غیر قابل باور می نمایاند. خلاصه ی روایت رسمی چنین است : }

{تلخیص توضیحات نشریه ی یادآور :}
روز جمعه 3 خرداد 1358 تروریستها با یک خودروی بی.ام.و خود را به منزل علی اکبر هاشمی رفسنجانی در محله ی دزاشیب رفتند .
هنگامی که اعضای فرقان توسط محافظان آقای هاشمی به اتاق پذیرایی راهنمایی میشوند و آقای هاشمی و میهمانان را و اتاق را ترک میکنند سرو صدای اتاق، خانم عفت مرعشی همسر آقای هاشمی به سرعت خود را به اتاق رسانده و ضمن مشاهده ی تروریست ها که با کلت کمری هاشمی را تهدید[!!!] می کردند به یکی از آنها حمله ور شده و هاشمی با نفر دیگر درگیر شده و مورد اصابت دو گلوله قرارمیگیرد. میهمانان تروریست فرقانی به بی.ام.و ی خود بازگشته و آنجا را ترک نمودند.

(برای توضیحات بیشتر در مورد ترور آقای هاشمی  اینجا  را بخوانید)

شیخ اکبر بهرمانی نوق روی تخت بیمارستان

{دکتر اصغر فردی:}
...عده ی دیگری می گفتند اینها (فرقه ی فرقان) را آقای هاشمی رفسنجانی ساخته! و خزعبلاتی از این دست.بعضی می گفتند اینها عامل آمریکا هستند...

{حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری [قاضی اصلی پرونده ی رسیدگی به جنایات فرقه ی فرقان] : }
...من بعدها در دادگاه فرقان از یکی از اینها سؤال کردم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟ او گفت ما اول تفسیر پرتوی از قرآن [سید محمود طالقانی] را می خواندیم. بعد دیدیم یک کسی روشنفکرتر از او تفسیر می گوید و رفتیم به مسجد جوستان [درسهایی از قرآن محمد موسوی خوئینی]در خیابان نیاوران قدیم! بعد از مدتی دیدیم یک کسی انقلابی تر از او آمده و از او روشنفکر تر است و او شریعتی است رفتیم دنبال او. بعد دیدیم یکی انقلابی تر از همه ی اینها آمده و روشنفکرتر از همه ی اینهاست و او اکبر گودرزی است! مسیر را ملاحظه می کنید...

پنج شش سال پیش من به اتفاق پسرم مجتبی به مکه رفته بودم . وقتی به تهران برمی گشتم دیدم جوانی با دشداشه ...گفت من احمدیان هستم تا این را گفت پرسیدم اسدزاده چطور است؟ گفت عجب حافظه ای دارید! این دو تا را من با هم محاکمه کرده بودم. گفت اسدزاده در تهران است. حقوق خوانده وکیل شده! من هم در آمریکا سال آخر پزشکی هستم.مستطیع شده ام...

{مصاحبه ی حمیدرضا نقاشیان :}
...تعداد اعدامی های گروه فرقان 6 نفر و تعداد کشته شدگان به دست آنها 9 نفر بود ...شاخه ی نظامی گروه فرقان 17 نفر بودند...
 
حمیدرضا نقاشیان


{مهندس هاشم صباغیان:}
...به تفسیرهایی برمی گشت که آقای خوئینی ها در مسجد جوستان می کرد و همینطور برداشتهای آقای دکتر پیمان که برداشت هائی مارکسیستی و چپ گرایانه بودند و موجب چنین افراط هایی می شدند.... مطهری به شدت در مقابل این فکر ایستادگی می کرد و مخالف جدی این نوع برداشت ها بود...واقعیت این است که ما در آن موقع هنوز به جوهره ی تفکر آنها پی نبرده بودیم... من بعدها ماهیت آنها را فهمیدم و متوجه شدم که از محصولات جلسه ی تفسیر آقای موسوی خوئینی ها هستند! همه می گفتند جلسات تفسیر آقای خوئینی ها خیلی شلوغ است. ما به دلیل فشردگی کارهایی که داشتیم نمی رسیدیم برویم ببینیم چه می گوید یکی دو بار گزارش هایی از این جلسات رسید و مهندس بازرگان... اظهار ناخشنودی کرد. ایشان خیلی ناراحت بود و می گفت این برداشت ها خطرناک هستند.
قبل از انقلاب جلساتی با حضور آقای مطهری، آقای موسوی اردبیلی، مهندس بازرگان، مهندس کتیرائی... تشکیل میشد... آنجا هم این مسأله را مطرح کردندکه اگر این تفاسیر ادامه پیدا کند خطرناک خواهد بود ولی با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب و مطرح شدن اولویت های دیگر رسیدگی به این مسأله ممکن نشد... آن موقع برخی از همین دوستان روحانی ما به مرحوم مطهری حمله می کردند و می گفتند آقای خوئینی ها دارد جوان ها را جذب می کند. چرا می گوئیدتفسیرهای او درست نیست؟ایشان می گفت باید جوانها را با پایه ریزی فکر صحیح جذب کنیم.اگر این پایه ها صحیح نباشند در آینده گرفتار اینها خواهیم شد...

{ماشاءالله رحیمی (از مدیران مسج قبا [پایگاه شهید مفتح]:)}
...گودرزی همیشه اعلام می کرد که با آقای خوئینی ها حشر و نشر دارد و در مسجد قبا هم کلاس داشته است ...عده ای از جوان هایی هم که به او پیوستند بچه های مسجد متقین(زیر پل صدر) و از طایفه ی کشانی ها بودند.این مسجد در نزدیکی منزل شهید مفتح بود جوانانی که دور گودرزی جمع شدند پس از مدتی به این نتیجه رسیدند که باید با مسئولین نظام مقابله کنند... قبل از انقلاب آن زمان که گودرزی به مسجد قبا رفت و آمد داشت و هر گروهی که مبارزه میکرد شهید بزرگوار حاج محمد تقی حاج طرخانی (ره) به آنها کمک مالی می کرد... مسئول کتابخانه ما به نام آقای مدرسی که در زمان دولت موقت گمانم استاندار[فرماندار] برازجان و آن نواحی بود از عوامل گودرزی بود ...
آقای خوئینی ها هم در مسجد جوستان تفاسیری داشت که مورد تأیید خیلی ها نبود از جمله شهید مطهری نسبت به تفاسیر ایشان انتقادات جدی داشتند. بعد از انقلاب مجاهدین اسلحه به دست گرفتند و به اشتباه اسم اینها را منافق گذاشتند. در حالیکه آنها علناً رو در روی نظام ایستادند و در واقع محارب بودند و نفاقی نداشتند اما منافقین واقعی توانستند در این 30 سال در انقلاب نفوذ کنند و لطمه های جبران ناپذیری هم بزنند . آنها به شکلی ظریف اسم منافق را روی افراد محارب گذاشتند و چهره ی خودشان را پنهان کردندیادم هست چند سال بعد از پیروزی انقلاب چند خانم به مسجد قبا مراجعه کردند و گفتند ریخته اند و بچه های ما را به خاطر داشتن جزوه های آقای خوئینی ها بازداشت کرده و به زندان برده اند. اگر این حرفها و جزوه ها جرم است چرا خود ایشان دادستان انقلاب است؟ اگر هم جرم نیست چرا بچه های ما را به این جرم گرفته اند؟!


{حجت الاسلام والمسلمین عبدالمجید معادیخواه [قاضی پرونده ی فرقان و صادر کننده ی حکم اعدام برای گودرزی]}
... متأسفانه یکی از نقص های کارم این است که شناختم از گودرزی خیلی کم بود و لذا نباید قاضی او می شدم. چون در این قضیه بی طرف نبودم. برای من کاملاً روشن بود که منشأ همه ی فسادها اوست و لذا از او به شدت متنفر بودم. از او بدم می آمد و احساس کردم تمام این مجموعه را او به چنین روزی نشاند و از آنجا که خیلی هم لجبازی می کرد با او گفتگو نکردم در دادگاه هم فقط سؤال می کردم و او هم پرت و پلا جواب می داد. صحبت های ما گفتگو نبود چون او تن به گفتگو نمی داد و من هم بیشتر سعی داشتم ماهیت او را برای مردم بر ملا کنم. الان که نگاه می کنم می بینم شناختم از او خیلی کم است و آن هم به خاطر نفرتی بود که از او داشتم. در حالی که به عنوان قاضی پرونده او باید سعی می کردم بر این احساس غلبه کنم .
من فکر می کنم گودرزی مشکل روانی داشت یعنی کارهایش با هیچ معیاری نمی خواند دائماً لجبازی می کرد و چون مطمئن بود اعدام میشود سعی می کرد قهرمان بازی در بیاورد. ولی اگر کوچکترین امیدی به نجات پیدا می کرد بیشتر از همه ی افراد آن مجموعه التماس می کرد که کشته نشود! ابداً آدم مقاومی نبود. متأسفانه به دلیل نفرتی که ازاو داشتم روی او وقت نگذاشتم....


{مصاحبه ی حمیدرضا نقاشیان :}
...آقای معادیخواه یک مقدار فراموشکار هستند!... مثلاًیک مورد آن اتفاقی است که در انگلستان افتاد. ایشان قهر کرده و رفته بود که در آنجا بماند و به منزل شخصی که به زعم من جاسوس انگلیس بود رفته و گول او را خورده بود که پناهنده شود. ما با ایشان صحبت کردیم و متقاعدشان ساختیم تا به سفارت بیاید و در آنجا تلفن آقای هاشمی رفسنجانی را گرفتیم و ایشان با آقای هاشمی صحبت کرد و آقای هاشمی هم به ایشان قول حمایت داد. وقتی هم که به تهران برگشت ایشان رادر بنیاد تاریخ گذاشتند. آقای معادیخواه یادش رفته بود که منزل چه کسی رفته بود شاید هم مصلحت ایجاب می کند که یادش برود!...


{دکتر علی مطهری (فرزند شهید):}
زمانی که رهبر انقلاب رئیس جمهور بودند با ایشان ملاقاتی داشتم . کس دیگری هم در آن جلسه حضور نداشت. ایشان در این مورد نقل می کردند که یک بار آقای مطهری به من گفتند برو و به این محمد خوئینی ها بگو این تفاسیری که داری از قرآن می کنی همه خلاف و تفسیرهای مارکسیستی است. به او پیغام بده که حتماً پیش من بیاید. من رفتم و پیغام را دادم. بعد از چند ماه آقای مطهری از من پرسید که پیغام را دادید؟ گفتم بله . گفت ولی ایشان که نیامد!

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=1518&tab=rooz