نسخه چاپی سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز |
گلپور: پدر معنوی فرقه فرقان به دنبال بازتولید میرحسین به جای گودرزی است
تاریخ: ۱۵ آبان ۱۳۸۹
رضا گلپور:
پدر معنوی فرقه فرقان، به دنبال بازتولید میرحسین به جای گودرزی است.
محمد موسوی خوئینی ها (صاحب سلسله مباحث تفسیر تفنگی! قرآن در مسجد جوستان نیاوران) لیدر معنوی و پدرکاریزماتیک فرقه فرقان.
در روز سوم ترحیم شهید مطهری در فیضیه موقعی که آقای هاشمی رفسنجانی شروع به سخنرانی کردند روی حزب توده انگشت گذاشتند! آقای هاشمی اطلاعات جامعی نسبت به گروه فرقان نداشتند انحرافات اینها را نمی شناختند یا اگر هم می شناختند تلقی شان این نبود که این کار به دست گروه فرقان انجام شده باشد.[!]...لذا شروع کردند پرخاش کردن به توده ای ها... {تلخیص توضیحات نشریه ی یادآور: } روز جمعه 3 خرداد 1358 علی اکبر هاشمی رفسنجانی پس از درگیری همسرش با میهمانان فرقانی خود مورد اصابت دو گلوله قرارمیگیرد. روز شنبه 16 تیرماه 1358 حاج تقی حاج طرخانی توسط فرقان (پس از عدم قبول تداوم همکاری مالی) ترور شد . 4 شهریور 1358 حاج مهدی عراقی و پسرش حسام در خیابان زمرد در نزدیکی منزل حاج حسین مهدیان که مجروح شد .
جمعه 11 آبان 1358 پیکرمطهر آیت الله قاضی طباطبایی پس از ترور توسط فرقان تشییع میلیونی شد.
27 آذر 1358 محمد مفتح و دو پاسدارش اصغر نعمتی و جواد بهمنی توسط فرقان به شهادت رسیدند . 8فروردین1360 بقایای فرقه ی فرقان اقدام به ترورعبدالرحیم ربانی شیرازی نمودند.... {حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی: } فرقه ی فرقان همانند سازمان آرمان مستضعفین و سازمان مجاهدین با استناد ظاهری به آیات قرآن و تفسیر مادی گرایانه آنها در راستای اهداف و امیال فرقه های خودشان خواستار حذف علما و رهبران جریان اصیل اسلامی بودند و این به موازات فعالیت هواداران سکولاریسم الحادی بود که با اساس دین و باورهای مذهبی مخالفت می کردند. عقیده ی این سازمان ها و گروهها که خواستار به اصطلاح اسلام منهای آخوند و یا سیاست منهای روحانیت بودند،درواقع زاده ی گروهی بودند که از زمانهای بسیار دور به مبارزه ی مستقیم و صریح برای حذف کامل مذهب از زندگی مردم برخاسته بودند و در واقع با قیافه ی مذهبی و تفسیرهای مادی از مبانی اسلامی مزورانه در تحریف و مسخ و حذف عناصر و ارزشهای اخلاقی فرهنگی و اجتماعی مذهب می کوشیدند . این گروهها نقطه ی مشترکی با هم داشتند و آن اسلام منهای روحانیت بود زیرا که روحانیت سدّی محکم و مقاوم در برابر آنان به شمار می رفت ... ...من در تحلیل ها و بررسی های سیاسی – تاریخی خود به این جمع بندی رسیده ام که بی تردید رهبری این فرقه علاوه بر عناصر و سازمان های ضد انقلاب داخلی با عناصر سیا و جاسوسان بیگانه هم ارتباط داشته و از آنها برای اجرای توطئه های خائنانه خط می گرفته و حتی به آنها وعده ی ترور هفتگی می دهد... به دنبال اشغال [تسخیر] سفارت آمریکا اسنادی به دست آمد که دلیلی روشن بر ارتباط همه جانبه ی یک طلبه ی قدیمی با سفارت و وعده ی ترور های هفتگی! وی به وزارتخارجه آمریکا بوده و به طور محرمانه مخابره شده است.
نمونه ای از این اسناد سند زیر است:
محرمانه و فوری از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه یکی از دوستان قدیمی دفتر سیاسی که یک طلبه ی قدیمی است وسال گذشته مسئول مرکز بحث های ایدئولوژیک برای شاگردانش بود یک دید خلاصه ای از فرقان داد.یازده نفر از شاگردان قدیمی این شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند.تعداد اعضای گروه فرقان چهل الی پنجاه نفر می باشد.آنها ترکیبی از چپ گراها و راست گراها هستند. اگر چه بیشتر آنها نامتعادل هستند.به جز بعضی از افراطیون اغلب آنها اصول اسلامی را قبول دارند و احساس می کنند که ترور راهی است که آنها از دست روحانیونی که با نظرات آنها هماهنگی ندارند خلاص می شوند.یکی از اعضای فرقان افتخار می کرد که آنها در نظر دارند خرابکاری را با ترور هفته ای یک روحانی شروع کنند و تا رسیدن به موفقیت ادامه دهند.اشکال در این است که در اینکه موفقیت چقدر می تواند باشد به توافق نرسیدند.منبع بیان داشت اعضای گروه فرقان که با آنها در تماس است توجهشان را به اهداف داخلی معطوف کرده اند. در اینجا باید اشاره کنم که رابط سفارت با فرقان شخصی بنام ویکتور تام ست بوده که به هنگام اشغال سفارت و گروگانگیری به وزارت خارجه ایران پناهنده شد و به رغم درخواست رسمی و کتبی دادستانی انقلاب اسلامی از وزارت خارجه برای بازجویی از وی در رابطه با ماجرای فرقان سرپرست وزارت خارجه ایران یعنی آقای صادق قطب زاده از تحویل او به دادستانی خودداری نمود و او که عضو اصلی و فعال شبکه ی جاسوسی سیا در ایران و حلقه ی وصل سیا با فرقان بود به کمک سفارت کانادا در ایران به سلامتی به واشنگتن برگشت! {مصاحبه ی حمیدرضا نقاشیان:} علی مشکینی که در زندان خودکشی کرد رابط بین گودرزی و آقای محمد ملکی – رئیس اسبق دانشگاه تهران – بود. دانشجویان پیرو خط امام در لانه جاسوسی با چسباندن تکه های کاغذ به هم نامه ای را پیدا کردند که مضمون آن نشان می داد که گروه فرقان از طریق سفارت آمریکا مورد عنایت و توجه سازمان جاسوسی سیا بوده است! و ملاقاتهایی هم با آقای محمد ملکی داشته اند. بعد از اینکه آنها این نامه را پیدا کردند کیهان تیتر زد که رابطه ی گروه فرقان با آمریکا کشف شد....ما این روزنامه را به داخل زندان بردیم و به بچه های فرقان نشان دادیم که چنین اتهامی هم علیه شما مطرح شده است.ساعت 6 صبح روز بعد زندانبان ها به من خبر دادند که ما وقتی برای صبحگاه رفتیم آقایان را بیدار کردیم دیدیم علی مشکینی از گوشه ملافه خودش طناب درست کرده و آن را به دستگیره پنجره سلول بسته و خودش را حلق آویز کرده است!...البته واقعیت این خودکشی کماکان در هاله ای از ابهام باقی ماند . {حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی: } ... فرقانی ها فهرست بلند و بالایی از شخصیتهای مختلف تهیه کرده بودند که به قول خودشان هفته ای یکی از آنها را ترور کنند!محصول این توطئه ی خائنانه ترور 20 نفر بود که از آنها نه نفر از جمله آیت الله مرتضی مطهری ،آیت الله قاضی طباطبائی ،دکتر محمد مفتح ،سرلشگر محمد ولی قرنی ،حاج مهدی عراقی ،حسام عراقی ،تقی حاج طرخانی ،شیخ قاسم اسلامی و ... شهید شدند و 6 نفر از جمله آیت الله آقارضی شیرازی، آیت الله هاشمی رفسنجانی ،آیت الله ربانی شیرازی ،آقای حسین مهدیان و ... مجروح شدند. پنج نفر دیگر هم که در میان آنها دو کارخانه دار و یک تبعه ی آلمانی و یک واعظ دوران رژیم قبل (محسن بهبهانی) و یک مداح (سید جواد ذبیحی) که از زندان آزاد شده بود دیده می شود. اینها هم توسط فرقه ی فرقان ترور و کشته شدند. ... با توجه به اینکه بعدها معلوم شد که یکی از اعضای هسته ی دوم فرقان به نام محمد حسینی عضو سازمان (منافقین خلق) بوده است باید حداقل این را پذیرفت که سازمان افراد نفوذی خود را در این فرقه داشته و می توانسته در ترورها خط دهی کند و یا اطلاعات مقدماتی برای انجام ترورها را در اختیار این فرقه بگذارد. از سوی دیگر خانه های امن تیمی فرقان مملو از کتابها و نشریات سازمان بوده که با توجه به کمیت آنها بی تردید فقط برای مطالعه ی گودرزی و هوادارانش نبوده است. تأمین هزینه های سنگین چاپ و نشر دهها کتاب در صدها هزار نسخه و پرداخت هزینه های جاری افراد که بالغ بر پنجاه نفر شده بودند نخست از راه تهدید و باج گیری از مردم به دست می آمد! و سپس برای توسعه ی کار به سرقت مسلحانه از بانک ها دست زدند! چارت سازمانی آنها تقریبا به این شکل بود:
رهبر : اکبر گودرزی
مرکزیت : علی حاتمی، سعید مرآت، کمال یاسینی، عباس عسگری
هسته ی وابسته: حسین اقرلو، علی اسدی، بهرام تیموری، حسن حسنی، حمید نیکنام، سعید واحد، محسن سیاهپوش، عبدالرضا رضوانی، محمد حسینی
... در همان مصاحبه [مرتضی الویری با مجله ی داخلی!مجاهدین خلق یعنی چشم انداز] پس از ذکر علت قطع همکاری [ الویری] باآن فرقه[تحت امر گودرزی] از قول آقای الویری آمده است که: دیگر برای توزیع ونگهداری کتابهای آنها آمادگی نداشتیم. به یاد دارم چند صد هزار جلد کتاب آنها نزد ما باقی ماند که کتابها را معدوم کردیم . خُب! [فرقه ی فرقان به عنوان] سازمانی که امکانات مالی ندارد چگونه فقط چند صد هزار جلد کتاب با هزینه های گزاف چاپ می کند و آنها را علاوه بر خودشان و دیگران در اختیار سازمان فلاح هم که توسط ایشان و مهندس محمد [کاظم پیرو] رضوی و حمید فغفور مقربی و حسین شیخ عطار و چند نفر دیگر اداره می شد قرار می دهد؟ {دکتر علی مطهری (فرزند شهید): } فرقانی ها متأثر از افکار مارکسیستی بودند... می خواستند اسلام را بر مارکسیسم تطبیق بدهند و احکام اسلامی را بر اساس مارکسیسم توجیه کنند. من معتقدم اینها بیشتر متأثر از افرادی چون موسوی خوئینی ها و دکتر پیمان بودند و همینطور از نهضت آزادی خارج از کشور و دکتر یزدی و قطب زاده و جزواتی که از طرف آنها می آمد...
عبدالعلی بازرگان
{دکتر سید محمد مهدی جعفری [تنظیم کننده و تدوینگر تفسیر پرتوی از قرآن مرحوم سید محمود طالقانی]:} یک روز آقای دکتر ملکی که استاد دانشگاه و علاقه به حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی وجه مشترکمان بود گفت جوان طلبه ای هست به نام گودرزی که بعضی از سوره های قرآن را تفسیر کرده و دنبال ناشری است که این تفسیر را منتشر کند. ... یک روز من و دکتر پیمان به منزل دکتر ملکی رفتیم.در آنجا نشسته بودیم که بعد از چند دقیقه جوانی 27،28 ساله همراه با گاردهایی که خود را معرفی نکردند آمد . دکتر ملکی گفت ایشان آقای گودرزی است...گودرزی نشست و بدون مقدمه گفت ما این تفسیر قرآن را نوشته ایم. دو نمونه را هم همراه خودش آورده بود..دکتر پیمان سوره ی یوسف را گرفت و من هم سوره ی نور را. گفتیم می بریم و بررسی می کنیم... قرار شد هفته ی بعد در منزل دکتر ملکی با گودرزی ملاقات داشته باشیم که من رفتم. ولی دکتر پیمان جای خودش دکتر نمازی را که بعدها وزیر دارائی شد فرستاد...
محمد تقی امانپور
• رییس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران از سال 1386 تاکنون
• مشاور وزیر نفت و مدیر عامل شرکت کالای نفت به مدت 4 سال • مشاور عالی وزیر نفت در امور صنعتی و رئیس هیئت مدیره شرکت کالای نفت • معاون وزیر جهاد سازندگی به مدت 22 سال • عضو هیأت موسس وزارت جهاد سازندگی • دارنده نشان درجه 2 دولتی لیاقت و مدیریت • دریافت کننده جایزه ملی حفاظت محیط زیست کشور • برگزیده به عنوان یکی از مدیران برتر وزارت نفت • عضو کمیته ملی توسعه پایدار • عضو شورای عالی محیط زیست کشور از سال 1380 تاکنون • عضو هیأت امنای جامعه فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی امیر کبیر (پلی تکنیک تهران) محمد تقی امانپور • عضو شوراهای بخشی و فرا بخشی و تخصصی برنامه ریزی آموزش و تحقیقات کشور --------- مجاهدین ... می گفتند ما تجربه حزب ملت ایران را داریم.حزب مردم ایران از مرحوم نخشب شروع شد که کاملاً یک سوسیالیست بود و می گفتند ما سوسیالیست های خداپرست! هستیم. آنها اعضای حزب را وادار می کردند که مارکسیسم را یاد بگیرند منتهی عده ای از آنها از جمله اکبر اکبری منحرف شدند و قبل از اینکه برای بهتر فهمیدن و عمل کردن به اسلام مارکسیسم را یاد بگیرند خودشان رفتند و مارکسیست شدند! مجاهدین این تجربه را در نظر داشتند و لذا می گفتند ما اول باید از نظر اسلامی آسیب پذیر بشویم و بعد به سراغ مارکسیسم برویم... {آیت الله محمد تقی مصباح یزدی :} ...اینکه چطور این گروهها پیدا می شوند روانشناختی خاصی دارد. افرادی پیدا می شوند که استعداد خاصی دارند و غروری در آنها پیدا می شود. می بینند کسانی کارهای بزرگی را انجام داده اند به خود می گویند چرا ما این کار را نکنیم. عامل روانی مشترک بین همه ی اینها غرور است و اینکه احساس میکنند می توانند کارهای بزرگی انجام دهند! قبل از پیدایش فرقان گروه مشابهی هم در قم سربرآورد که پس از انقلاب هم تا مدتی مشغول فعالیت های خطرناک بود. مؤسس این گروهک هم طلبه ی ساده ای بود که بسیار مغرور بود : سید مهدی هاشمی را از زمانی که کت و شلواری بود می شناختم. همان زمانی هم که هنوز درس رسائل و مکاسب می خواند حس می کرد عُرضه ی خاصی دارد..به این توهم دچار شد که می تواند دنیا را تسخیر کند کشور های دیگر را تابع دیدگاه خود کند با رئیس فلان کشور ارتباط برقرار کند و از این نوع بلندپروازی ها پیدا کرد.خودش هم نهایتا در اعترافاتش گفت که عامل همه ی اینها غرور بوده است. رهبر گروهک فرقان هم همینطور بود.او فرد با استعدادی بود و به یک خانواده ی فقیر و مذهبی تعلق داشت. او همراه با درس های طلبگی که خیلی هم طول نکشید به مطالعه ی کتاب های روشنفکران روی آورد و سخت تحت تأثیر آنها قرار گرفت و تز اسلام منهای روحانیت را که بعدا اینها پرچمدارش شدند از نویسنده ی دیگری اخذ کردند. مطالعات او هم روی همان کتابها بود و سخنرانیهایی هم که می کرد ترجمانی از همان کتابها بود.تفسیرهایی هم که برای قرآن می گفت و می نوشت برگرفته از همان تفسیر سمبلیک قرآن بود که از فرانسه به ارمغان آورده شده بود.فردی که این نگاه را از فرانسه آورد در تفسیر هابیل و قابیل در قرآن گفته بود: هدیه ی قابیل پذیرفته نشد چون سرمایه دار بود! و خوشه های گندم هابیل پذیرفته شد چون کشاورز زحمتکشی بود! سپس می گوید: من مانده بودم این کلاغ سیاه در این قصه چه کاره است؟ بعد متوجه شدم که آن کلاغ سیاه آخوند است! و این آقا شد الگوی تفسیر سمبلیک قرآن! و این نوع نگاه و تفسیر منتقل شد به آقای گودرزی که سواد کم و غرور زیاد داشت و شرایط مساعد اجتماعی هم در او این پرسش را برانگیخت که ما چرا فقط برای داستان هابیل و قابیل این کار را بکنیم؟می شود همه ی قرآن را این طور تفسیر کرد! متأسفانه بعضی از اشخاصی که الان هم از شخصیتهای پشت پرده ی جریانات اخیر هستند در مسجد قلهک و جاهای دیگر همین حرف ها را زدند.. در سایه ی اظهارات آن افراد چهره هایی مانند گودرزی هم جرئت بیشتری پیدا می کردند ...
اکبر گودرزی سر سلسله مریدان موسوی خوئینیها
مرحوم آقای مطهری به عنوان یک اسلام شناس واقعی می دانست که اگر تفسیر سمبلیک مطرح شود و جا بیفتد بزرگ ترین خطری است که اسلام را تهدید می کند و قرائت های مختلف و من درآوردی از قرآن را به همراه خواهد داشت و از آن پس هر حرفی بزنید جواب خواهند داد این قرائت شماست .ما قرائت دیگری داریم! و دیگر چیزی که بشود به آن استناد کرد باقی نمی ماند. چه خطری بالاتر از این برای دین وجود دارد؟ این خطرات را امثال آقای مطهری درک می کردند ... دیگران می گفتند حالا یک طلبه ای یک حرفی زده و یک اشتباهی کرده حرفش ارزشی ندارد ولی آقای مطهری می دانست این حرفها چه پتانسیلی دارند و چگونه به سرعت رواج پیدا می کنند... ایشان می دانست که این درخت از ریشه فاسد است.تشخیص اینکه فساد مربوط به ریشه است یا برگ یا شاخه کار امثال مطهری است... حاج احمد قدیریان : بعدها در خلال اعترافات دستگیر شدگان فرقان بدست آمد هم گودرزی و هم دوستانش در جلسه ی تفسیر قرآن آقای موسوی خوئینی ها در مسجد جوستان شرکت می کردند. من خودم هیچ وقت به جلسات ایشان نرفتم اما چون برخی از دوستانم می رفتند از محتوای سخنان ایشان به ما خبر می دادند. {حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی:} اکبر گودرزی...به تکثیر و نشر دروس تفسیری به شکل پلی کپی اقدام می کرد و از اسفند 1356 نشریه ی فرقان را منتشر ساخت که تا اسفند ماه 1359 سی و پنج شماره از آن به طور ماهانه منتشر گردید. فعالیت های گودرزی پیش از انقلاب محدود به کارهای به ظاهر دینی و فرهنگی بود و به رغم فشار همه جانبه رژیم بر همه ی نیروهای چپ و راست هیچ نوع محدودیت و مشکلی هم توسط رژیم شاه و ساواک بر سر راه فرقان ایجاد نمی شد. حتی به گفته ی خود گودرزی برای فعالیت های بیشتر با دامنه ی وسیعتر وی با هماهنگی دو نفر به نامهای دکتر عابد و دکتر ملکی تصمیم می گیرد رهسپار اروپا شود و به همین منظور بدون هیچ مشکلی راهی پاکستان می گردد. قرار می شود از آنجا به لبنان برود ولی آنها به وعده ی خود وفا نمی کنند و او را حتی به بیروت هم نمی برند. لذا پس از اقامت دو ماهه در پاکستان باز به ایران بر می گردد و از نو به کار تشکیل جلسات مذهبی و نشر کتاب و صدور اعلامیه می پردازد که باز با هیچ مسئله ای از طرف ساواک روبرو نمی شود! {حجت الاسلام والمسلمین جعفر شجونی:} گودرزی بعد از آنکه از طرف علمای محترم و شناخته شده و حوزه های علمیه ی مهم تهران طرد شد به سراغ آقای موسوی خوئینی ها در مسجد جوستان رفت و او هم گودرزی را پذیرفت و این هم امر غیر منتظره ای نبود. آقای خوئینی ها قبل از انقلاب در آن مسجد در مقام تفسیر قرآن حرف های عجیب و غریبی می زد که من اسم آن را گذاشته بودم قرآن شناسی آسان!...این آقای موسوی خوئینی ها هم به گفتن تفاسیر مارکسیستی معروف بود.آقای مطهری چند باری به او هشدار داده بودند ولی او کار خودش را می کرد.مدتی در آن مسجد این حرف ها را زد و عده ای جوان ناآگاه هم دور و برش را گرفتند و تصور می کرد که بازارش همیشه گرم می ماند...گودرزی به مسجد جوستان رفت و آقای موسوی خوئینی ها هم او را به مسجد خمسه فرستاد.مسجد خمسه در اواسط خیابان سراب در خیابان دولت – یخچال واقع شده است.... موسوی خوئینی ها از کسانی بود که قبل از انقلاب به این ذهنیت دامن می زد که هر نوع فعالیتی در دستگاههای دولتی و شبه دولتی کمک کردن به رژیم است و حال آنکه توجه نمی کرد که بعضی ها از همین کارهای شبه دولتی توانستند به اندازه ی ده ها سال تأثیر کار او داشته باشند و بلکه بسیار بیشتر . علناً می گفت آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفته اند با حکومت سازش کرده اند و تبدیل به ترمز انقلاب شده اند!...او همین حکم را هم درباره ی آقای بهشتی و آقای باهنر می داد که به آموزش و پرورش رفته بودند و کتابهای درسی را تدوین می کردند.می گفت که اینها همکار فرخرو پارسا شده اند! و حال آنکه اگر قرار به انقلابیگری و منبرهای داغ رفتن و بعد هم زندانی شدن باشد من که از بسیاری از اینها جلوتر بودم ولی هیچ وقت از این فکرها نمی کردم.من 25 بار زندان رفته و شلاقهایی خورده ام که اگر به دیوار می زدند خراب می شد منتهی کار امثال بنده روبنایی بود.یعنی اگر یک پروژه ی ساخت و ساز خانه را در نظر بگیرید کار ماها حکم دکوراسیون خانه را داشت و کارهای زیربنایی و پی ریزی و اسکلت بندی را امثال آقای مطهری انجام میدادند.... یک شیخ محترمی ... آقای قاسمی.. نقل می کرد من یک شب در مسجد جوستان کنار آقای کروبی نشسته بودم وآقای موسوی خوئینی ها هم روی منبر بود. اکبر گودرزی و محمود کشانی.. نشسته ومحو حرف های آقای خوئینی ها شده بودند. این آقارفته بودبالای منبر و آیه ی شریفه ی و یصدون عن سبیل الله را کنایتاً و گاهی تصریحاً بر آقایان مطهری و مفتح و بهشتی تطبیق می داد و می گفت اینها ترمز انقلاب و سازشکارند و با دستگاه روی هم ریخته اند! من که دیدم گودرزی و کشانی مات و مبهوت حرف های خوئینی ها هستند به کروبی گفتم بابا اگر فردا انقلاب پیروز بشود اینها با اولین اسلحه ای که به دستشان بیفتد می روند و اینها را می کشند. کروبی را که می دانید هم احساساتی است هم عصبی. دستش را بلند کرد و زد روی پای من و گفت نه بابا! اینجوری نیست .ولی بعدها دیدیم که اتفاقاً اینجوری شد!... همین محمود کشانی از کسانی بود که آقای مفتح را در دانشگاه الهیات به گلوله بست. این مسأله که فکر را چه کسی توی کله ی یک مشت بی سواد کرده بود باید ریشه یابی کرد. بعد از سی سال که از انقلاب می گذرد باید معلوم شود محرکین اینها چه کسانی بودند که اینقدر به خود جسارت دادند که چنین شخصیت هایی را بکشند...
شهید مفتح دقایقی قبل از شهادت
آیت الله سید رضی شیرازی
پس از ترور فرقه فرقان در بیمارستان
آقای مطهری واقعاًدرباره ی آقای موسوی خوئینی ها همینطور فکر می کرد و بخشی از هشدارهایی هم که در مقدمه ی کتاب گرایش به مادیگری داد درباره ی همین آدم و اطرافیانش بود....
شیخ اکبر بهرمانی نوق روی تخت بیمارستان
{دکتر اصغر فردی:} ...عده ی دیگری می گفتند اینها (فرقه ی فرقان) را آقای هاشمی رفسنجانی ساخته! و خزعبلاتی از این دست.بعضی می گفتند اینها عامل آمریکا هستند... {حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری [قاضی اصلی پرونده ی رسیدگی به جنایات فرقه ی فرقان] : } ...من بعدها در دادگاه فرقان از یکی از اینها سؤال کردم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟ او گفت ما اول تفسیر پرتوی از قرآن [سید محمود طالقانی] را می خواندیم. بعد دیدیم یک کسی روشنفکرتر از او تفسیر می گوید و رفتیم به مسجد جوستان [درسهایی از قرآن محمد موسوی خوئینی]در خیابان نیاوران قدیم! بعد از مدتی دیدیم یک کسی انقلابی تر از او آمده و از او روشنفکر تر است و او شریعتی است رفتیم دنبال او. بعد دیدیم یکی انقلابی تر از همه ی اینها آمده و روشنفکرتر از همه ی اینهاست و او اکبر گودرزی است! مسیر را ملاحظه می کنید... پنج شش سال پیش من به اتفاق پسرم مجتبی به مکه رفته بودم . وقتی به تهران برمی گشتم دیدم جوانی با دشداشه ...گفت من احمدیان هستم تا این را گفت پرسیدم اسدزاده چطور است؟ گفت عجب حافظه ای دارید! این دو تا را من با هم محاکمه کرده بودم. گفت اسدزاده در تهران است. حقوق خوانده وکیل شده! من هم در آمریکا سال آخر پزشکی هستم.مستطیع شده ام... {مصاحبه ی حمیدرضا نقاشیان :} ...تعداد اعدامی های گروه فرقان 6 نفر و تعداد کشته شدگان به دست آنها 9 نفر بود ...شاخه ی نظامی گروه فرقان 17 نفر بودند...
حمیدرضا نقاشیان
|
http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=1518&tab=rooz |