تحفه كاپيتاليسم براي افغانستان؛ اهميت ديش ماهواره بيشتر از آب آشاميدني
تاریخ: ۸ آبان ۱۳۸۹
به گزارش خبرگزاري فارس، دكتر «محمد داوود ميركي» كه در گذشته استاد دانشگاه آمريكا بوده، در گزارشي از سفر خود به افغانستان كه نسخه اي از آن در اختيار خبرگزاري فارس قرار گرفته از نزديك، مشكلات اين كشور را بررسي كرده است.
ميراكي استاد دانشگاه آمريكا بوده كه به علت صحبت درباره مشكوك بودن حوادث 11 سپتامبر از دانشگاه اخراج شده است.
متن زير بخش اول از سفرنامه افغانستان او است كه در سه بخش تقديم ميشود:
* افتتاح بزرگراه كابل-قندهار؛ تنها بازسازي نسيه آمريكا پس از اشغال افغانستان
ميركي مينويسد: حرفهاي زيادي در مورد بازسازي افغانستان زده ميشود. اما تنها وقتي ميتوان اين موضوع را درك كرد كه به مقايسه وضعيت واقعي موجود و حرافيها و حجم زياد پولهاي جمع شده براي به اصطلاح بازسازي بپردازيم. زيرا بعد از تمام جنجالها و سر و صداهايي كه با ادعاي بازسازي افغانستان ايجاد شد، تنها كاري كه ايالات متحده و دولت انجام داد، افتتاح بزرگراه كابل - قندهار بود كه البته همين موفقيتي هم كه آمريكا به آن افتخار ميكند، در زمان حكومت طالبان به انجام رسيده بود و هماكنون نيز با وجود افتتاح اين بزرگراه، همچنان اقدامات بسيار زيادي است كه ميبايست براي آن انجام شود. از سوي ديگر افتتاح اين بزرگراه، يك حركت سياسي و با هدف قانع كردن منتقدان به برنامه بازسازي بود.
* عدم موفقيت در بازسازي افغانستان كاملاً مشهود است
وي در ادامه گزارش خود مينويسد: وقتي كه من از طريق پاكستان وارد افغانستان شدم، عدم موفقيت در بازسازي اين كشور كاملاً مشهود بود. اين در حالي است كه طي سه سال گذشته بازسازي در اين كشور در جريان بوده تا جاده "ترخم " كه نقطه ورودي پاكستان به افغانستان و شهر جلالآباد در قسمت شرقي اين كشور است، آسفالت شود. اما متاسفانه پيمانكاران پاكستاني نيز علاقه چنداني به بازسازي نشان نميدهند.
ميركي در تشريح ديدههاي خود از سفر افغانستان مينويسد: بعد از آنكه به جلالآباد رسيديم، از ديدن جادههاي خاكي و مخروب درون شهر و حجم عظيم گرد و خاك موجود در مسيرها بيشتر شگفتزده شدم. اما دليل اصلي عدم انجام اقدامات مفيد در جلالآباد مثل ديگر نقاط افغانستان، وجود مسئولين فاسدي است كه بيشتر از سرنوشت مردم، به فكر پر كردن جيبهايشان از پول هستند.
* دولت افغانستان هيچ كاري را اصولي انجام نميدهد
وي با بيان مثالي در اين زمينه ادامه ميدهد: جاده اصلي منتهي به كابل كه طي سه سال گذشته مسئولين مشغول ساخت آن هستند، ميبايست از كوهي به نام "لاتابند " عبور ميكرد. اين كوه بسيار صعبالعبور و داراي صخرههاي عظيم و درههاي زيادي بود. اما بعد از سه سال فعاليت شاهد آن هستيم كه بيشتر طول اين مسير آسفالت نشده و عبور از آن بسيار دشوار است.
دولت افغانستان هيچ كاري را بطور اصولي انجام نميدهد، حتي اگر آن كار مربوط به امور زيربنايي، خانهسازي، مسائل بهداشتي و آب آشاميدني يعني عناصر اصلي زندگي در هر شهر باشد.
* خودداري آمريكا از اعطاي وام به افغانستان براي احداث جادههاي زيربنايي
به هر حال دلايلي مختلفي براي عدم پيشرفت افغانستان وجود دارد. از دلايل ابتدايي همچون رويكرد بازار آزاد اين كشور گرفته تا موانع بوروكراتيك و فساد اداري؛ اما در مورد رويكرد بازار آزاد، دو مسئله وجود دارد كه از بازسازي زيرساختهاي اوليه كابل جلوگيري ميكند. اول آنكه پول ميبايست جايي سرمايهگذاري شود كه سود و عوايدي نيز از آن ناشي شود. و دوم آنكه براي توسعه اوليه ميبايست با بخش خصوصي قرارداد بست. هر دوي اين مسائل موجب جلوگيري از بازسازي زيرساختهاي افغانستان شدهاند.
اين فعال حقوق بشر تصريح ميكند: در نيمه اول قرن بيستم، دولت افغانستان از آمريكا درخواست وامي به منظور ساخت جادههاي زيربنايي كابل كرد اما دولت و بانك آمريكا به دليل آنكه جادههاي كابل يك سرمايهگذاري سودزا نبودند، از ارايه اين وام خودداري كرد.
* كمكهاي بينالمللي براي بازسازي افغانستان مفيد نيست
در نتيجه مبلغ بسيار كمي براي بازسازي زيرساختها اختصاص داده شده است. كمكهاي بينالمللي براي بازسازي نيز چندان مفيد نيستند زيرا بخشي از آن به دولت افغانستان اختصاص پيدا ميكند و باقي آن نيز به "ان.جي.اوهاي " بيشماري كه وجود دارد.
با توجه به مشكل اولي كه بيان شد، سرمايهگذاريها ميبايست با توقع سودزا بودن انجام شوند، اما ساخت جادهها چندان سودآوري مالي ندارد. تلاشهايي نيز شده است تا اين مشكل را از طريق قرارداد بستن با بخش خصوصي حل كنند اما قرارداد ساخت جاده با بخش خصوصي، به معناي پول دادن به پيمانكاران است. در نتيجه مسئله سودزا نبودن ساخت جادهها حل ميشود. اما خود اين راهحل هم مشكل ديگري را ايجاد كرده است.
* پيمانكاران به بهانههاي مختف در پروژهها وقفه مياندازند
وقتي براي ساخت يك جاده قرارداد بسته ميشود. شركت پيمانكاري خصوصي به بهانههاي مختلفي از جمله مطالعه امكان سنجي كار، در پروژه وقفه مياندازد تا سود بيشتري نصيبش شود. اين تأخيرها نيز به ضرر مردم تمام ميشود و جادهها همچنان خاكي و آسفالت نشده باقي ميمانند. براي مثال سه سال پيش قراردادي براي ساخت جادهاي از فرودگاه كابل به كاخ رياستجمهوري بسته شد اما اين جاده همچنان ساخته نشده است.
حال اين نحوه قرارداد بستن در پروژهها را به مشكل بيكاري اضافه كنيد. شايد اگر دولت به جاي قرارداد با بخش خصوصي، روشهاي مختلفي را اتخاذ ميكرد و از كارگران محلي و ماشينآلات مورد نياز استفاده ميكرد، بيكاري مزمن كشور كاهش مييافت و مردم نيز قادر بودن احتياجات اوليه خود را تامين كنند.
اين گزارش يادآور ميشود: چند هفته پيش، كرزي اعلام كرد كه جاده "دشت برچي " كاملا تعمير و ساخته شده است. هزينه اختصاص داده شده به اين كار 10 ميليون دلار بود. كه واقعا موجب عصبانيت است. زيرا اگر وزارت كار عمومي، كار را در دست ميگرفت، با 10 ميليون دلار ميتوانست تمام جادههاي پايتخت را تعمير كند.
* حمايت از «بازار آزاد» در افغانستان براي جلب رضايت آمريكا
دولت افغانستان با هدف خشنود ساختن آمريكا، از "بازار آزاد " حمايت كرد تا شايد نوشدارويي براي اقتصاد ملي باشد. اما طرح بازار آزاد در دهه 30 ميلادي مورد امتحان قرار گرفت و نتيجهاي جز مصرفگرايي بيفايده و واردات كالاهايي كه ميتوانستند در داخل هم ساخته شوند نداشت. به علاوه آنكه مصرفگرايي موجب شد تا كالاهاي لوكس اولويت بيشتري نسبت به سرمايهگذاري در بخشهاي توليدي اقتصاد پيدا كنند. بطوريكه مشتي از تجار و سرمايهگذاران ثروتمند شدند و باقي كشور نيز همچنان فقير و تهيدست باقي ماندند.
* تحفه كاپيتاليسم براي افغانستان؛ اهميت ديش ماهواره بيشتر از آب آشاميدني
امروز، يعني در دوره بعد از طالبان، كالاهايي همچون تلويزيون و ديشهاي ماهواره اهميت بيشتري از نگراني براي آب آشاميدني و نظام صحيح آموزشي پيدا كرده است. در واقع تا زماني كه سرمايهداري و كاپيتاليسم فرهنگ فساد و سرگرمي را به كشور ميآورد، ديگر ضروريات در مرتبه بعدي اهميت قرار ميگيرند.
در همين حال افراد نيز با وارد ساختن كالاهاي رژيم سرمايهداري، جيبهاي خود را پر پول كرده و افغانستان را ترك ميكنند. دولت دستنشانده آمريكا نيز به فكر آن است كه كشور توسعه پيدا نكند تا عوايد گمركي نصيبش شود.
* تداوم واردات به جاي سرمايهگذاري در زيرساختهاي توليدي؛ افغانستان قانون استخراج معدن ندارد
دكتر ميركي ميافزايد: فساد همچنين نقش موثري در تداوم واردات به جاي سرمايهگذاري در زيرساختهاي توليدي دارد. براي مثال طي دو الي سه سال گذشته بيش از 100 هزار تن سيمان وارد شد و اين در حالي است كه چهار كارخانه توليد سيمان بيكار و راكد ماندهاند. دليل رسمي اين مسئله هم اين است كه كشور قانون استخراج معدن ندارد.
اما با توجه به آنكه فقط در سال جاري 380 هزار تن سيمان وارد كشور شده است، اين سوال مطرح ميشود كه چقدر طول ميكشد تا قانون استخراج معدن آماده شود؟ مرز سود واردكنندگان سر به فلك نهاده و اين در حالي است كه اقدامات براي توسعه درازمدت به دست فراموشي سپرده شده است.
|