نسخه چاپی سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز |
مصاحبه خیالی با یک کروبی خالی
تفکر با چاشنی خنده خبرنگار: آقای کروبی میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم. کروبی: اول بگو من چقدر وقت دارم؟ خبرنگار: هرچی دلتون بخواد. میشه چند تا سوال بپرسم؟ کروبی: تو کی هستی؟ خبرنگار: من خبرنگارم. کروبی: نمی خوای که به من تجاوز کنی؟ خبرنگار: نه، این چه حرفیه. چند تا سوال داشتم. کروبی: بخوای تجاوز کنی من میفهمم ها. خبرنگار: عرض کردم که نه. میشه سوال هام رو بپرسم؟ کروبی: خلاصه حواست باشه. اگه تجاوز کنی، بچه ها بهم خبر میدن من هم میفهمم. اونوقت نامه مینویسم و به همه میگم ها! خبرنگار: باشه. فقط چند تا سوال داشتم. کروبی: چند لحظه ات تموم نشد؟ خبرنگار: من که هنوز نپرسیدم. کروبی: خوب بپرس. فقط یه کم عقب وایسا؛ نیای جلو ها. خبرنگار: باشه. اینقدر خوبه؟ کروبی: آره خوبه. خبرنگار: به نظر شما چه چیزی باعث شد اون نتیجه در انتخابات سال گذشته رقم بخوره؟ کروبی: کدوم نتیجه؟ خبرنگار: همان نتیجه دیگر. مثلا شکست آقای موسوی. کروبی: آخی، مگه موسوی شکسته؟ خبرنگار: نه، منظورم اینه که شکست خوردند از آقای احمدینژاد. کروبی: من کروبیم. از من در مورد شکست خودم سوال بپرس. خبرنگار: خب بفرمایید. کروبی: کجا؟ خبرنگار: بفرمایید در مورد شکستتون توضیح بدید دیگه. کروبی: مگه من شکستم؟ خبرنگار: نه بابا، خودتون فرمودید در مورد شکست شما در انتخابات بپرسم. کروبی: خوب بپرس دیگه، هنوز نپرسیدی که. خبرنگار: بله... میشه در مورد دلایل شکستتون از آقای احمدی نژاد در انتخابات قبلی توضیح بدید؟ کروبی: من شکست نخوردم. خبرنگار: اِ... الان خودتون فرمودید در مورد شکست شما در انتخابات بپرسم. کروبی: گفتم تو بپرس، ولی قرار نیست که من قبول کنم. خبرنگار: میشه بیشتر توضیح بفرمایید. کروبی: وقت دارم بیشتر توضیح بدم؟ خبرنگار: بله وقت دارید. کروبی: اگه وقت ندارم، میخوای کمتر توضیح بدم. خبرنگار: هر جور راحتید توضیح بدید. کروبی: باشه. ببین من شکست خوردم اما نه از احمدینژاد. خبرنگار: پس از کی شکست خوردید. کروبی: گوشت رو بیار نزدیک... خبرنگار: بفرمایید. کروبی: برو گم شو.... مگه نگفتم به من نزدیک نشو... حتما نیات شومی داری. خبرنگار: بابا خودتون گفتید گوشم رو بیارم نزدیک. کروبی: آها یادم اومد... خوب بیا ولی سریع برگردی سر جات ها. خبرنگار: باشه بفرمایید. کروبی: من از آرای باطله شکست خوردم. خبرنگار: خوب اینکه بدتره. کروبی: هیچم بدتر نیست. موسوی از احمدی نژاد شکست خورد، چون اون دوم شد و احمدی نژاد از اون بالاتر قرار گرفت. خبرنگار: که اینطور. کروبی: تازه اصلا سوال شما غلطه. خبرنگار: چطور؟ کروبی: کسی از احمدی نژاد شکست میخوره که با اون رقابت کنه. اما من که اصلا با احمدی نژاد رقابت نکردم. من با آرای باطله رقابت کردم و متاسفانه در رقابتی نزدیک و نفس گیر باختم. خبرنگار: عجب. کروبی: بله... این هم تازه از ذکاوت منه. من وارد رقابت با احمدینژاد نشدم و اینطوری راه سوءاستفاده اونها از خودم رو بستم. به این میگن دفع خطر احتمالی. خبرنگار: چه حرف جالبی. کروبی: قشنگ بود، نه؟ تازه یاد گرفتم. خبرنگار: بله، ممنون از وقتی که در اختیار من گذاشتید. کروبی: قابلی نداشت... راستی ببینم تو که به من تجاوز نکردی؟ خبرنگار: ای بابا... این چه حرفیه. کروبی: اگه فهمیدی کلا کسی تجاوز کرده به یکی دیگه به من بگی ها. باشه؟ کار دارم. خبرنگار: باشه. حالا میتونم برم. کروبی: کجا میخوای بری؟ خبرنگار: خونه مون. کروبی: مسجد نمیری؟ خبرنگار: دستمو ول کن... مسجد برای چی؟ کروبی: ختم. نمی خوای ختم کسی بری؟ خبرنگار: فعلا نه... گفتم دستمو ول کن. کروبی: اگه خواستی بری منم میبری؟ من ختم خیلی دوست دارم. خبرنگار: باشه. بابا یکی من رو از دست این نجات بده. کروبی: اگه مرده اش زنده باشه خیلی بهتره. خبرنگار: اگر زنده باشه که براش ختم نمی گیرن. کروبی: چرا نمی گیرن. ما گرفتیم شد. خبرنگار: خوب شما فرق دارید. کروبی: چه فرقی. خبرنگار: هیچی... بذار برم. کروبی: چرا... مگه وقتم تموم شده؟ خبرنگار: آره تموم شده. کروبی: جون ننجون بمون یه کم با من حرف بزن. خبرنگار: چرا؟ بزار برم. کروبی: نه... نرو... خسته شدم از بس با موسوی حرف زدم. تو رو خدا تو هم یک کم دیگه با من حرف بزن... آخه هیچکس دیگه با من حرف نمیزنه. خبرنگار: بزار برم. فردا دوباره میام حرف میزنم. کروبی: راست میگی؟ خبرنگار: آره... حالا دستمو ول کن بزار برم. کروبی: باشه برو... ولی فردا بیای ها. خبرنگار: عمراً... کروبی: نامرد... فکر کنم آخرش هم به من تجاوز کرد. |
http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=110&tab=weblog |