نسخه چاپی

سایت تحلیلی و اطلاع رسانی مفید نیوز
طوطي هند بودن نمي خواهم من كبوتر... نه، آهوي دلتنگم
عليرضا قزوه


اي نسيم پر از عطر هندوها، هيچ از روح معبد خبر داري؟
هيچ از آغاز و مبدا نمي پرسي، هيچ از انجام و مقصد خبر داري؟

هيچ مي پرسي آن سوي درياها، مردماني غريب اند، تنهايند
از غم بي شماران نمي پرسي؟ هيچ از درد بي حد خبر داري؟

اي نسيمي كه در كوچه هاي هند، شاهد رام رامي و آرامي
از مدينه كه مي آمدي اين سو از مقام محمد خبر داري؟

بوي ذي القعده پيچيده بود آنجا اول ماه ذي قعده قم بودي
زائران حرم از چه مي گفتند؟ لابد از دور مرقد خبر داري!

لابد از آسمان ديده اي آنجا نورباران فوج كبوترهاست
هيچ پرسيدي آنجا چه جايي بود؟ هيچ از آن رفت و آمده خبر داري؟

اي نسيمي كه در كوچه دهلي بوي عود و حنا مي دهد جانت
از نشابور آيا گذر كردي؟ از سناباد و مشهد خبر داري؟

شوق پابوس صحن تو را دارم، بانگ نقاره پيچيده در جانم
پشت سر آن همه غم نمي دانم، پيش رو اين همه سد خبر داري؟

طوطي هند بودن نمي خواهم من كبوتر... نه، آهوي دلتنگم
تو دلت سوز دارد خبر دارم، من دلم درد دارد خبر داري!

http://mofidnews.com/index.php?page=desc.php&id=102&tab=didgah