به قلم محمد رضا موذن زاده :: یکی از موضوعاتی که معمولا در بحث و بررسی یک فیلم، سریال، داستان، نوشته وبلاگی و اساسا هر چیز محتوا دار مطرح می شود نحوه انتخاب آیتم ها و افراد حاضر در آنهاست. مثلا درباره یک داستان صحبت می کنیم. نویسنده داستان، زندگی یک دانشجوی پزشکی را که معتاد است به تصویر می کشد و کل داستانش حول همین محور است. بعد از انتشار داستان جامعه پزشکان اعتراض می کنند که این چه وضعی است. آبروی دکترها را برده است. دانشجویان هم برخوردی مشابه دارند.

یا مثلا مهران مدیری سریال مرد هزار چهره می سازد. نیروی انتظامی اعتراض می کند که سرهنگ ها اینطوری نیستند. کلانتری این شکلی نیست. کارگردان خواسته آبروی ناجا را ببرد. پزشکان همچنین. حتی اداره ثبت احوال شیراز اعتراض می کند که به ما توهین شده و مردم خیال کرده اند در بایگانی این اداره همه چیز به همان بی نظمی است که در سریال نشان داده شده و نقش اول سریال که کلاهبردار و متقلب است از کارمندان این اداره بوده است و باید از ما اعاده حیثیت شود که مبلغ آن می شود ۲۱ میلیارد ریال به عنوان خسارت معنوی! (همان هنگام که این خبر منتشر شد هم من نفهمیدم خسارت معنوی را چگونه به صورت مادی محاسبه می کنند!) (لینک خبر ۱) (لینک خبر ۲)

یا مثلا من در وبلاگم پستی می نویسم. در وبلاگ شخصی خودم. درباره «قهوه تلخ» و اینکه کاش فروشی نبود و دو طرف رضایت می دادند که از سیما پخش شود تا کسانی که تمکن مالی ندارند از آن بی بهره نمانند. بعد عده ای از کسانی که تقریبا هم فکر من هستند اعتراض می کنند که چرا این حرف ها را زدی. دیدی که مخالفان دولت و حکومت از آن چه استفاده ای کردند. نباید این حرف ها را می زدی. وقتی می گویم استفاده آنها نابجاست و ربطی به پست من ندارد جواب می گیرم که تو باید فکر همه اینها را هم می کردی و نوشته ای می نوشتی که نشود از آن هیچ سوء استفاده ای کرد! نعوذ بالله قرآن خدا هم «یهدی به کثیرا و یذل به کثیرا» است چه رسد به نوشته های پر از مشکلِ منِ سر تا پا اشکال.

یا مثلا درباره فیلم «دموکراسی تو روز روشن» صحبت می کنند و می گویند کارگردان فلان فلان شده خواسته همه شهدای پس از جنگ را زیر سوال ببرد و خواسته مردم از این به بعد وقتی می روند گلزار شهدا با خودشان اولین فکری که می کنند این باشد که معلوم نیست اینها همه شان شهید باشند. من بدون اینکه به خوب و بد بودن فیلم کاری داشته باشم بهشان می گویم که حرفتان درست نیست. تهمت است. شما از دل کارگردان و نویسنده مگر خبر دارید. بعد هم به عقیده من این فیلم درباره تفاوت شهدای خدایی و شهدای حکومتی است و خواسته نشان دهد یک سردار سپاه هم می تواند وجود داشته باشد که آدم بدی است. جبهه هم که رفته آدم بدی بوده و از زیر کار در می رفته. بعد از جنگ هم در سپاه دارد می خورد و می دزدد. ماموریت هم می رود به فکر دزدی از بیت المال است. در همه جا درونش کثیف است ولی آخر سر اگر در مسیر رفتن به یکی از این قرارهای کاری دزدی از بیت المال، بیفتد بمیرد به هر شکل، شهید حکومتی می شود و برایش کلی حماسه ها ردیف می کنند و بزرگداشت می گیرند. حال آنکه از درون، آدم ناپاک و ناخالصی بوده و معلوم نیست آن طرف شهید واقعی باشد و حتی دوزخی نباشد. جواب می دهند که نه خیر. از سابقه کارگردان معلوم است. بعد تازه، اگر هم اینی باشد که می گویی باید در کنار این سردار چند تا سپاهی خوب هم نشان می داد.

در مثال های قبلی هم جماعتی هستند که معتقدند در هر داستان باید در کنار آدم معتاد، جوان سالمی هم نشان داده شود که برخی فکر نکنند همه جوان های ما معتادند یا همه دانشجویان پزشکی مشکل دارند. فیلمی که قرار است درباره فقر و بدبختی قشر فقیر و بدبخت باشد، باید در آن یک جماعت خوشبخت هم نشان داده شود، تا یک وقت اگر در جشنواره های خارجی نمایش داده شد، چهره ای سیاه از ایران نشان ندهد و همه دنیا فکر نکنند همه ایران همین قدر بدبخت و بیچاره اند. یا در فیلم «زیر نور ماه» باید طلبه های خوب هم نشان داد شوند که معلوم شود در حوزه های علمیه همه طلبه ها سطحی نگر نیستند و شب تا صبح سه بار جوشن کبیر را نمی خوانند. یا در کنار مدیر حوزه علمیه ای که مرتبا با موبایلش بازی می کند یک مدیر خوب هم باشد که سوء تفاهم نشود.

واقعا این موضوع برایم جالب شده و دوست دارم به آن فکر کنید و اگر جوابی دارید در قسمت نظرات بیان کنید تا با هم فکری به نتیجه خوبی برسیم. مرز این در نظر گرفتن ها کجاست؟ چقدر من قبل از نوشتن یک مطلب باید این همه چیز را در نظر بگیرم. و به راستی با این همه قید واقعا دیگر داستان، فیلم و نوشته وبلاگی ای تولید می شود؟ کسی که از مطلب من استفاده بدی می کند تا کجا به من بر می گردد. اینکه خیلی ها توی خیابان به روحانی هایی که رد می شوند مارمولک مارمولک می گویند تقصیر کمال تبریزی است؟ یا سطح درک و شعور پایین خود آنهاست که از همه ی داستان جذاب، جالب و پند آموز فیلم همین را گرفته اند. در حالی که کارگردان خواسته این را  بفهمند که برای رسیدن به خدا به عدد مردم راه هست.

مرز اینکه نه به حماقت و ساده انگاری مبطلا شویم که هر کس هر چه نوشت و هر چه ساخت برایمان مهم نباشد و نه ایرادهایی بگیریم از آهنگ تام و جری که دارد در پس زمینه فیلم «طلا و مس» پخش می شود و بگوییم کارگردان با رندی دارد از این ناحیه ضربه می زند و حرکتش منافقانه است، کجاست؟! (لینک تحلیل)

اگر در داستانی بنا باشد از هر نوع آیتم بد، نمونه خوبش هم باشد، داستان به وسعت کل آدم های دنیا و خوبی ها و بدی ها و مشاغل و زندگی هایشان بزرگ و بزرگ تر می شود. آن وقت می شود قصه را جمع کرد؟ به نظرتان آن خواننده ای که از مطلب من سوء برداشت می کند ایراد از خودش نیست؟ او نیست که باید خودش را درست کند تا حتی قرآن هم گمراهش نکند؟

رضا رشیدپور در وبلاگش نوشته که مجری شبکه الجزیره بعد از نشان دادن دقایقی از فیلم اخراجیها گفته که «این سیمای واقعی رزمنده های ایرانی است که یک هنرمند داخل کشور به نام ده نمکی آن را به تصویر کشیده» و بعد ادامه داده «جناب آقای صفار و جناب آقای ده نمکی خوب تماشا کنید. شبکه معلوم الحال الجزیره از معجزه شما به عنوان تصویر واقعی رزمنده های ایرانی یاد می کند !!!یعنی همت ها … جهان آراها … باکری ها … و هزاران سینه شیمیایی و هزاران سرو آزاده فراموش می شود تا این انحراف هنری به عنوان سیمای ایرانیها در هشت سال دفاع مقدس در رسانه های جهان مطرح شود » من از فیلم اخراجی ها خوشم نمی آید و حتی تحریمش کردم و هرگز برای دیدن آن سینما نرفتم. ولی این استدلال صحیح است؟ کارگردان باید حتما باکری ها و همت ها را هم در کنار لات و لوت های اخراجی ها نشان دهد که در آن سوی مرزها مجری شبکه ای _به قول خودش_ معلوم الحال، یک وقت از آن سوء استفاده نکند و آن را به پای همه رزمندگان ننویسد؟

چیزی که به ذهن من می رسد این است که این ساحت کاملا شخصی است و نمی توان به راحتی به آن ورود کرد. این ها تا حد زیادی به نیت نویسندگان، کارگردانان و تولیدکنندگان محتوا بر می گردد و ما نمی توانیم به سادگی نیت خوانی کنیم. الاعمال بالنیات. اینکه برخی مرتبا می گویند فلانی با فلان حرفش بهانه دست دشمن داد هم از همین جنس است. همگان باید حواس شان جمع باشد که بهانه دست دشمن ندهند. بهانه دست بی بی سی فارسی و voa ندهند. ولی نه اینکه نظام هیچ تصفیه داخلی نداشته باشد. هیچ کس اشکال هیچ کس را نگوید و از کسی انتقادی نکند. برنامه دیروز امروز فردا تعطیل شود و راجع به آقای مشایی کسی حرفی نزند که بهانه دست دشمن ندهیم. در برهه فعلی رئیس جمهور هر کاری دلش خواست بکند و کسی انتقاد نکند که اوضاع خراب نشود.

مرز بسیار مبهم، تار و نازک است. اینکه از دولت انتقاد نکنید که الان نظام و حکومت و رهبری و ولایت فقیه تضعیف نشود. یا اینکه اتفاقا از آن انتقاد کنید وگرنه نظام در بلند مدت ضربه می خورد و تضعیف می شود و ضرر عمیق تری دارد. گویا کاملا به عهده مکلف است و چیزی که او به آن می رسد. به عهده مکلف است و توسط دیگران نقد ناپذیر و ورود ناپذیر. به قول یکی از دوستان هزاری هم که پرونده کاری آقای زم مشخص باشد نیت ش از ساخت «دموکراسی تو روز روشن» هرگز روشن نمی شود!

http://azjensekhoda.com/