اکثر جراید اصلاحطلب ویژهنامههای نوروزی خود را به تمرکز بر چهره و نظرات آقای هاشمی اختصاص دادند. در آغازین روزهای کاری رسانهها در سال 91 نیز همین جراید، به طور وسیع و پرحجم به آقای هاشمی پرداختند. سوال این است که علت تمرکز بر آقای هاشمی در ایام پایانی سال قبل و روزهای آغازین امسال چیست؟ برای یافتن پاسخ این سؤال با آقای «عباس سلیمی نمین»، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به گفتوگو نشسته ایم.
همان طور که مستحضر هستید در یک اقدام هماهنگ، اکثر روزنامههای اصلاحطلب پروندههای مفصلی را در ویژهنامههای پایان سال و همچنین روزهای ابتدایی سال جدید به موضوع آقای «هاشمی» اختصاص دادهاند. به نظر شما علت مطرح شدن ایشان در این بازهی زمانی و در این حجم چیست؟
میتوان نگاه بدبینانه به این موضوع داشت و آن را یک اقدام هماهنگ دانست، اما از سویی دیگر میتوان خوشبینانه به موضوع نگاه کرد و ابقای آقای «هاشمی» در منصب ریاست تشخیص مصلحت نظام را بحث و مسألهی مهمی دانست که باعث گردیده بعضی از روزنامهها به ایشان بپردازند. از آنجا که برخی از رسانهها شبهاتی را مطرح میکردند و احتمال میدادند که ایشان مجدد برای این مسؤولیت انتخاب نشود، طبیعی بود که انتصاب ایشان بازتابی را در جامعهی رسانهای کشور ایجاد نماید. اما این مسأله محتمل است که برخی از افراد و جریانها تلاش میکنند آقای هاشمی را مرتب در مسایل روز دخالت دهند. این سیاستی است که نمیتوان آن را نفی کرد. برخی از گروهها استفاده از آقای هاشمی را همواره در دستور کار دارند.
در این زمینه میبایست به این نکته تأکید کرد که جایگاه تشخیص مصلحت نظام جایگاه رفیعی در سطح نظام است، نه در سطح احزاب و گروهها. از این رو اگر جریانها و گروههایی تلاش میکنند آقای هاشمی را وارد مسایل جاری کشور و مسایل حزبی و گروهی کنند، ایشان دست کم بعد از ابقا در این پست باید به شدت از این بازیها اجتناب بورزند تا برخی از گروهها نتوانند از ایشان بهرهبرداری کنند، چون بهرهمندی آنها از آقای هاشمی مغایر این جایگاه حساس است و حتی در تقابل با آن قرار دارد. ایشان باید شأن این جایگاه را حفظ کنند. شأن این جایگاه ایجاب میکند که ایشان وارد دعواهای حزبی و گروهی و مسایل رقابتی و اجرایی نشوند.
مسأله این جاست که موضعگیریهای آقای هاشمی نشان داده است که ایشان همواره تمایل دارند در معادلات سیاسی روز حضور داشته باشند و حاضر به کنارگیری از عرصهی قدرت و سیاست نیستند.
بله، آقای هاشمی به لحاظ شخصیتی نمیتواند در جایگاهی قرار بگیرد که صرفاً به کارهای فکری بپردازد. ایشان تمایل جدی دارد که در مسایل اجرایی، حزبی و سیاسی دخالت داشته باشد. در مورد ایشان میتوان به این ضعف اذعان کرد. آقای هاشمی به خصوص وقتی در رأس تشخیص مصلحت نظام است، نباید خود را وارد درگیریهای حزبی کند. زمانی که آقای هاشمی میخواست در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کند، بعضی از دلسوزان به ایشان گفتند که این موضوع با جایگاه شما در تشخیص مصلحت نظام مغایر است و این دو با هم قابل جمع نیست، ولی متأسفانه آقای هاشمی مایل بودند هم در این جایگاه باقی بمانند و هم فعالیتهای حزبی داشته باشند.
در حالی که تشخیص مصلحت نظام کاری فکری و پایهای برای نظام است که کمتر به اهمیت آن توجه شده است. اهمیت این جایگاه میتواند تأثیرات شایان توجهی در برنامهریزی کلان کشور داشته باشد. از این رو وقتی میخواهیم در چنین جایگاه رفیعی ایشان را حفظ کنیم، خود ایشان هم باید شأن این جایگاه رفیع را حفظ کند، ولی از آنجا که آقای هاشمی طی این سالها به مسایل اجرایی عادت کرده، طبیعی است که شیطنتهای اطرافیان در ایشان تأثیر سوء میگذارد.
آقای هاشمی به خصوص وقتی در رأس تشخیص مصلحت نظام است، نباید خود را وارد درگیریهای حزبی کند. ولی از آنجا که آقای هاشمی طی این سالها به مسایل اجرایی عادت کرده، طبیعی است که شیطنتهای اطرافیان در ایشان تأثیر سوء میگذارد.
من به ویژه در مورد مصاحبهی اخیر ایشان خیلی احساس تأثر و تأسف کردم، چون تمام مصاحبه بر این مبنا گذاشته شده بود که آقای هاشمی از دولت آقای احمدینژاد عقب نماند و به نوعی ایشان سعی میکرد همچنان رقابت خود را با دولت آقای احمدینژاد حفظ کند. به عنوان مثال چون دولت آقای احمدینژاد بحثهایی را در مورد ارتباط با آمریکا مطرح میکند، ایشان یک گام جلوتر میرود و مسایل پررنگتری را در این خصوص مطرح مینماید و عقب افتادگی در این زمینه را به زیان خود میبیند.
همچنین در شأن آقای هاشمی نیست که با افرادی مانند آقای «مشایی» رقابت کند. به عنوان مثال آقای مشایی اظهارنظرهای بیربطی در مورد اسراییل مطرح کرده بودند و آقای هاشمی هم در مورد اسراییل تعابیری را به کار میبرند که در عالم سیاست به نوعی دارای جهتگیری تلقی میشود. برای مثال، آقای هاشمی وقتی از اسراییل سخن میگوید، از لفظ کشور استفاده میکند، در صورتی که ما کشوری را به نام اسراییل نمیشناسیم، بلکه رژیم غاصبی به نام اسراییل وجود دارد که کشور فلسطین را اشغال کرده است. بنابراین این که آقای هاشمی در رقابت با افرادی مثل آقای مشایی بحث کشور اسراییل را مطرح میکنند، تأسفبار است. در واقع با این حرف شأن تشخیص مصلحت نظام تنزل پیدا میکند.
تشخیص مصلحت نظام باید به نوعی عمل کند که تمامی جریانها، گروهها و نیروها در درون جبههی انقلاب به این جایگاه اعتماد داشته باشند و بتوانند از برنامهها و تلاشهای آن استفاده کنند. وقتی آقای هاشمی این شأن را با این اظهارنظرها تنزل میدهند، طبیعتاً لطمهای جدی به این جایگاه وارد میشود.
همان طور که میدانید، اساس گفتمان اصلاحات بر پایهی مخالفت با سیاستهای دولت هاشمی بود. چه شده است که جریان اصلاحات با عبور از موسوی، کروبی و حتی خاتمی امروز هاشمی را پدر خواندهی خود میداند و او را پررنگ میکند؟
در عالم سیاست این بازیها متداول و قابل فهم است. نه آنها علاقهای به آقای هاشمی دارند و نه آقای هاشمی ارادت چندانی به آنها دارد. این موضوع صرفاً یک بهرهبرداری سیاسی است. این که چرا آقای هاشمی و این جریان از هم بهرهبرداری میکنند تا حدی قابل فهم است. اما این بهرهبرداریها دوام و قوام ندارند و پایدار نیستند. این پیوندها بارها ایجاد شدهاند و بعد از مدتی از هم گسستهاند. این پیوندها بر اساس یک سری منافع زودگذر ایجاد میشود و بعد هم از بین میرود. بنابراین این پیوندها یا داد و ستدهای سیاسی چندان قابل توجه نیستند.
اما همان طور که عرض کردم اگر ایشان در جایگاه تشخیص مصلحت نظام نبودند، اشکالی نداشت که به عنوان یک حزب در سایه و جریانی که با دولت موجود رقابت میکند به فعالیت بپردازند. در این صورت این حرفها و فعالیتها قابل فهم و ارزیابی بودند، اما وقتی ایشان در جایگاهی مثل تشخیص مصلحت نظام هستند چنین مسایلی از ایشان پذیرفتنی نیست.
آقای هاشمی در مورد اسراییل تعابیری را به کار میبرند که در عالم سیاست دارای جهتگیری تلقی میشود. آقای هاشمی وقتی از اسراییل سخن میگوید، از لفظ کشور استفاده میکند، در صورتی که ما کشوری را به نام اسراییل نمیشناسیم، بلکه رژیم غاصبی به نام اسراییل وجود دارد که کشور فلسطین را اشغال کرده است. وقتی ایشان در جایگاهی مثل تشخیص مصلحت نظام هستند چنین مسایلی از ایشان پذیرفتنی نیست.
این که میگویند من در دولت خود این گونه بودم یا مثلاً زندانی سیاسی نداشتم هم بحثهای تبلیغاتی است. مردم هم این را میفهمند، چرا که در دورهی آقای هاشمی منتقدان ایشان با برخوردهای بسیار شدیدی مواجه میشدند. همان طور که اشاره کردید، زمانی که جریان دوم خرداد با آقای هاشمی رقابت میکردند با برخوردهای خیلی تندی از سوی دولت ایشان مواجه میشدند و زندانیهای بلند مدتی شامل آنها میشد. خود آقای «گنجی» و آقای «عباس عبدی» وقتی انتقادهایی دربارهی دولت ایشان مطرح کردند، به زندانیهای بلند مدت محکوم شدند.
به نظر شما ادامهی پروسهی احیای هاشمی که از مظلومنمایی با قضیهی اتهامهای فائزه هاشمی و فیلتر شدن سایت ایشان شروع شد، چه خواهد بود؟
من تعبیر احیای آقای هاشمی را چندان درست نمیدانم. قرار نیست آقای هاشمی از نظام محو شود که حالا کسی بخواهد ایشان را احیا کند. اگر بحث احیا مطرح باشد، شاید بالاترین شخصیتی که میخواهد آقای هاشمی را در خدمت نظام نگه دارد، رهبری است. بنده تعبیر تداوم سوءاستفاده از ایشان را بهتر میدانم. در جریانهای بعد از انتخابات 88 در مقطعی ایشان به مرز خروج از نظام نزدیک شد، اما در نهایت خوشبختانه به داخل نظام بازگشتند. این لطفی بود که پروردگار نسبت به این شخصیت داشت و وسوسههای شیطانی برخی از افراد نتوانست در ایشان تأثیر بگذارد تا ایشان به نظامی پشت کند که سالها در جهت خدمت به آن گام برداشته است.
اما امروز متأسفانه دوباره تلاشهایی صورت میگیرد تا آقای هاشمی اظهارنظرهایی را مطرح کنند که به نفع ایشان نیست. آقای هاشمی باید از اطرافیانی که هدفمندانه تلاش میکنند ایشان را به حوزهی مسایل رقابتی و سیاسی بیندازند، پرهیز کنند.
آیا میتوان این تلاشها را در جهت بازگرداندن آقای هاشمی به عرصهی قدرت و سیاست دانست؟ با توجه به این که خود ایشان هم به این موضوع تمایل دارند.
ایشان در قدرت است. تشخیص مصلحت نظام یکی از ارکان قدرت در کشور است. اما در مورد بازگرداندن ایشان به سطح اجرایی باید بگویم که نظام و ملت، آقای هاشمی را در حوزهی مسایل اجرایی نپسندیده است و خصلتهای ایشان را متناسب با امور اجرایی نمیداند، ارزیابی ملت از آقای هاشمی این است که ایشان باز عمل میکنند و فرصت سوءاستفاده را به اطرافیان میدهند، در حالی که مشی امام و رهبری به گونهای است که اطرافیان نتوانند از موقعیت ایشان سوءاستفاده کنند. در عین حال که ملت آقای هاشمی را در جایگاه فکری و مشاورهای که بحثهای مالی در آنها وجود ندارد میپسندد و میخواهد ایشان در این جایگاه در خدمت نظام باشد، اما در مسایل اجرایی و مرتبط با توزیع ثروت نمیپسندند.
به نظر شما توجه رسانهها به آقای هاشمی ارتباطی با شکست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس و انتخابات آیندهی ریاست جمهوری دارد؟
من اینها را مرتبط با هم نمیدانم. طبیعی است که رسانهها تلاش کنند از هر موضوعی در جهت خواستههای خود استفاده ببرند، اما بنده این موضوع را دارای یک برنامهی خاص نمیبینم.
«برهان»