در مذمت تاریخسازیِ یک نشریه تاریخی سکوت در مقابل رویهی ماهنامهی« نسیم بیداری» جایز نیست!
سرویس سیاسی مفیدنیوز :: «نسیم بیداری» را میتوان یکهتاز عرصهی تاریخسازی در میان نشریات متأخر بعد از انقلاب دانست که البته در این بین، تاریخ به مثابه وسیلهای است در خدمت سیاسیکاری، در چنین شرایطی به نظر میرسد سکوت طولانی اهل علم و البته مجریان قانون، نسبت به رویه و عملکرد این ماهنامه را نمیتوان به سادگی حمل بر صحت کرد.
تاریخ: ۱۶ فروردين ۱۳۹۱
ویژهنامهی نوروزی ماهنامهی «نسیم بیداری» و ساختارشکنی بیسابقهی این نشریه جای هرگونه مسامحه و گذشت را باقی نگذاشته و به نظر میرسد سکوت طولانی اهل علم و البته مجریان قانون، نسبت به رویه و عملکرد این ماهنامه را نمیتوان به سادگی حمل بر صحت کرد. فرآیند مرموز و البته خانمانبرانداز استحالهی هویتی که مدتهاست از سوی این مطبوعه در حال پیگیری است، شاید مدتها پیش باید مورد توجه و حتی واکنش مسئولین امر واقع میشد؛ اما با این همه اقدام غیرقابل توجیه آنها نسبت به درج تصاویر و محتوای ویژهنامهی نوروزی را نباید به سادگی از نظر گذراند.
در این رابطه البته گفتنیاست که الگوسازی در فضای جامعه و خاصهی عالم سیاست با تحسین و تقبیح، تأیید و انکار و یا مدح و ذم رخدادها و کنشهای رخ داده در بستر تاریخ به منظور ترویج الگوها و مدلهای مطلوب، نه تنها مذموم نیست بلکه شاید نحو احسن به کارگیری تاریخ در عصر حاضر و یا به عبارت بهتر تلقی کارکردگرایانه از تاریخ باشد.
این مسأله که این نوع برداشت و انتظار از معنا و مفهوم و به طور کلی مقوله تاریخ درست است یا غلط و یا اینکه تاریخ را متناسب با حال باید قرائت کرد یا اینکه حال را براساس وجود تاریخی بنا کرد، موضوع این نوشتار نیست و به سبب اهمیت بحث، مجالی مجزا میطلبد. محل نزاع در این مقال، فرآیند الگوسازی مذکور و حسن و قبح مداخله ذهنیت در تعیین آرمانها و الگوهای مطلوب یک جامعه بر اساس اندیشه تاریخی است.
به بیان دیگر اگرچه اشاره شد که مسیر از حال به گذشته برای استخراج و ترویج مطلوبها و آرمانهای یک ملت طریق رایج کارکرد تاریخ در عصر حاضر و خاصه در جوامعی مثل جامعه ماست ولی باید توجه داشت که این طریق، طریقی است که حیاتش در بند و گرو عینیتگرایی تاریخی است و مادام رعایت این مهم، برآورده شدن انتظارات از تاریخ در حد مطلوب دستیافتنی است. اما آفت این فرآیند افتادن در دام ذهنیتگرایی است. اگرچه دخول ذهنیت در حدی متعارف در مقولات مرتبط با انسان اجتنابناپذیر مینماید. ولی آنگاه که در تعامل میان عینیت و ذهنیت، دومی بر اولی سیطره یابد، مقدمات نقض غرض در برداشت از تاریخ فراهم میگردد. چرا که دیگر ضابطه و معیاری برای تشخیص حقیقت باقی نمیماند و خروجی تاریخ چیزی نمیشود جز ذهنیت و نیاز برداشتکنندگان آن و در مرحلهای نه چندان دورتر از آن تاریخ چیزی نمیشود جز سیاست، و کاربران آن سیاستزدگانی که بستر تاریخ را به ناحق برای برحق جلوه دادن خود برمیگزینند.
اگر درصدد تطبیق آنچه که در بالا آورده شد با فضای رسانهای و خاصه حوزه رسانههای مکتوب باشیم، ناخودآگاه مواردی به ذهن متبادر میشود که مصداق بارز ملعبه شدن تاریخ در دستان سیاستزدگان و نه سیاسیون هستند (شق اخیر لزوما با ایراد و اشکال همراه نمیباشد) که جهت تأمین منافع و برآورده شدن تمنیات سیاسی خود به تاریخ تشبث میکنند.
اگرچه نقد محتوا و عملکرد کلیه این نشریات خالی از لطف نیست و حتی یک تکلیف است ولی با توجه به جنس عملکرد و ماهیت ماهنامه «نسیم بیداری» تنها اشاراتی در باب روش و محتوای این نشریه به عنوان سرآمد سایر نشریات همتای خود، در آمیختن حق و باطل و مصادره به مطلوب تاریخ با لعابی از حقانیت و تظاهر به آن، خواهیم داشت.
شاید در میان نشریات و مکتوباتی که به نوعی در میان تاریخ و سیاست در آمدوشد هستند «نسیم بیداری» از این حیث که به خوبی از ابزار تاریخ برای تحقق منویات سیاسی خود سود میبرد، سرشناسترین باشد. «نسیم بیداری» در عمر 2-3 سالهی خود با پرداختن به موضوعات غالباٌ حول محور تاریخ و گذار هدفمند و مکرر از عینیت موجود به ذهنیت خود ساخته، با طرح موضوعات چالشبرانگیز درصدد جهتدهی به مخاطب خود و ذائقهسازی برای ایشان در متشابهات، و در صورت نیاز محکمات تاریخی و سیاسی است.
شاید در میان نشریات و مکتوباتی که به نوعی در میان تاریخ و سیاست در آمدوشد هستند «نسیم بیداری» از این حیث که به خوبی از ابزار تاریخ برای تحقق منویات سیاسی خود سود میبرد، سرشناسترین باشد. «نسیم بیداری» در عمر 2-3 سالهی خود با پرداختن به موضوعات غالباٌ حول محور تاریخ و گذار هدفمند و مکرر از عینیت موجود به ذهنیت خود ساخته، با طرح موضوعات چالشبرانگیز درصدد جهتدهی به مخاطب خود و ذائقهسازی برای ایشان در متشابهات، و در صورت نیاز محکمات تاریخی و سیاسی است. هدفی مهم برای دستاندکاران این نشریه که هر وسیلهای میتواند نیل و تحقق آن را تسهیل کند حتی تاریخسازی، جعل واقعیت و آمیختن حق و باطل.
«نسیم بیداری» بنابر ادعای خود، مدعی آزادیخواهی است و آزادی میخواهد[1](نسیم بیداری، شماره اول، ص 3) آزادی برای تقلیل انقلاب اسلامی به یک انقلاب از جنس انقلابهای اروپایی که صرفا در چارچوب عالم ماده میگنجد، آزادی برای ستایش سکولاریسم و تقدمدهی سیاست بر دیانت در انقلاب اسلامی، آزادی برای تحریف شخصیتهای بزرگی چون آیتالله طالقانی و شهید بهشتی، آزادی برای مدح ملی گرایان و ذم ولایتمداران، برای مصادره شریعتیها و امام موسی صدر ها، آزادی برای قیاسهای مع الفارق میان گذشته و حال و آرزوی توأم با توهم دیدن خاتمی در قامت امیرکبیر، آزادی برای القای تفرقه و شکاف میان نسل متقدم و متأخر انقلاب، برای ستایش مشروطهخواهان به قیمت نبود شیخ فضلاللهها، آزادی برای تکریم و تمجید خاندان پهلوی و هر آنکه خیانت به ملت ایران مایه مباهات اوست، آزادی برای ...
«نسیم بیداری» را میتوان یکهتاز عرصهی تاریخسازی در میان نشریات متأخر بعد از انقلاب دانست که البته در این بین، تاریخ خود به مثابه وسیلهای است در خدمت سیاسیکاری. جدای از این که این تاکتیک اتخاذ شده از سوی این نشریه از این حیث که منجر به کتمان حقیقت و یا حداقل عدم بیان تمام حقیقت است، یک ضد ارزش و رذیلهی اخلاقیست، از منظر مخدوشسازی تاریخ معاصر ایران و وارد آوردن ضرباتی بر هویت معاصر ملت ایران نیز عاری از ایراد و اشکال نیست. اشکالی که قبح و تبعات آن در بلند مدت به مراتب مخربتر از شق اول است.«نسیم بیداری» اگر در طی قرائت تاریخی خود از یک رویداد، مقطع یا چهرهی تاریخی، به ورطهی جعل یا تاریخسازی افتد، جدای از اینکه مبادرت به تحریف جزء به جزء نموده، همچنین در شمایی کلی،تمامی پیکرهی تاریخ انقلاب را مخدوش ساخته است. قرائتهای زاییده از ذهنیت سیاسی «نسیم بیداری» از رجالی نظیر کاشانی، امیرکبیر، شریعتی، امام موسیصدر، شهید بهشتی، منتظری، خلخالی، بازرگان و .... با تمام غث و ثمینهایش فارغ ازاینکه شناخت دقیق و صحیح این افراد را با مشکل مواجه میکند در یک نگاه جامع آسیبهایی جدی را بر فرآیند تاریخنگاری انقلاب و تاریخ معاصر ایران وارد میسازد. آسیب بسیار جدیای که در صورت فراخشدن حفرههای آن تاریخ انقلاباسلامی و نسلهای متأخر زاییدهی آن را با تشکیک در هویت تاریخی و انقلاب خود مواجه خواهد کرد.آسیبهایی که تا حدود زیادی هم اینک نیز به طور ملموس احساس میشود.
«نسیم بیداری» بنابر ادعای خود، مدعی آزادیخواهی است و آزادی میخواهد.آزادی برای تقلیل انقلاب اسلامی به یک انقلاب از جنس انقلابهای اروپایی که صرفا در چارچوب عالم ماده میگنجد، آزادی برای ستایش سکولاریسم و تقدمدهی سیاست بر دیانت در انقلاب اسلامی، آزادی برای تحریف شخصیتهای بزرگی چون آیتالله طالقانی و شهید بهشتی، آزادی برای مدح ملی گرایان و ذم ولایتمداران، برای مصادره شریعتیها و امام موسی صدر ها، آزادی برای قیاسهای مع الفارق میان گذشته و حال و آرزوی توأم با توهم دیدن خاتمی در قامت امیرکبیر.
در چنین فضایی همانطور که میبایست به طور ایجابی و با منطق و از طریق بسط و گسترش تاریخنگاری صحیح متکی بر اسناد و شواهد و بر پایهی تقویت بصیرت و ترمیم آسیبهای ایجاد شده پرداخت، (کمااینکه تاکنون نیز پرداخته شده است) به همان میزان نیز باید از نهادهای نظارتی مطالبه برخورد سلبی و قهری در چارچوب قانون را داشت؛ چراکه هر چقدر اقدام ایجابی به جا و درست باشد در صورت تدوام جعل و تحریف و آسیبها، جدای ازاینکه چرخهای فرسایشی از شبههآفرینی و پاسخ به شبهات پدید میآید، اقدامی غیرمنطقی و نامعقول رخ میدهد که معاند را در عناد خود و جاهل را در جهل خود مصرتر میکند.
کمااینکه تاکنون نیز به سبب مسامحه و مماشات نابهجا و بسندهکردن به برخی تذکرات مرسوم نه تنها اصلاحی در رویه این نشریه مشاهده نشده است، بلکه آتش جسارت و فرافکنی آن نیز تندتر شدهاست.[2]( برای نمونه رجوع کنید به شمارهی اخیر ویژهی نوروز این نشریه) و حال سؤال اینجاست در جایی که این مطالبه از مجریان قانون وجود دارد که براساس قانون با این دست از تخلفات برخورد کنند، سکوت و انفعال دربرابر ساختارشکنان جایز است؟
پینوشتها:
[1] . نسیم بیداری، شماره اول، ص 3
[2]. برای نمونه رجوع کنید به شماره اخیر ویژهی نوروز این نشریه
|