روشنفکري از ديدگاه مقام معظم رهبري
چقدر خطا مىكنند كسانى كه به اسم روشنفكرى و به عنوان تجدّدطلبى مىآيند و عقايد اسلامى را بدون مطالعه، بدون اطّلاع و بدون اينكه بدانند چه كار مىكنند، مورد ترديد و تشكيك قرار مىدهند! اينها همان كارى را كه دشمن میخواهد، راحت انجام مىیدهند!
تاریخ: ۱۴ فروردين ۱۳۹۱
شناخت صحيح و دقيق از مبنا و مفهوم روشنفکري در جامعه ايراني ميتواند راهگشاي بسياري از چالش هاي ديروز ، امروز و فرداي ما باشد. بخش مهمي از کنکاش ها و تصادم هاي انديشه اي و سياسي در جامعه ايران مربوط به موضوع روشنفکري مي شود. روشنفکري کالايي غربي بود که پس ورود به ايران در عصر قاجار تاثيرات بسزايي را چه در حوزه هاي سياسي و چه اجتماعي و فرهنگي گذاشت. در اين ميان اما به طور كلي دو رويکرد در ميان جريان روشنفکري پديد آمد. طيفي روشنفکري را در برابر دين و سنت ها قرار دادند و طيف ديگر نيز که غالبا از طبقه روحانيت بودند سعي کردند تا پيوند صحيح و تعاملي منطقي را بين جريان روشنفکري و علم گرايي با مفاهيم ديني پديد آورند. در ذيل به بخشي از فرمايشات مقام معظم رهبري در خصوص مسئله روشنفکري اشاره مي شود:
و اما مسئله مورد نظر من در مقوله روشنفكرى. اين مسئله، مسئلهاى است كه اگر من بخواهم روى آن اسم بگذارم، مثلاً خواهم گفت: ارتجاع روشنفكران، يا ارتجاع روشنفكرى. مىدانيد كه مقوله روشنفكرى، اساساً ضدّ ارتجاع است. روشنفكرى مقولهاى است كه رو به جلو دارد و به آينده نگاه مىكند؛ يعنى همان مفهومى كه در فارسى آن را از «انتلكتوئل» فرانسوى ترجمه كردهاند. البته كسانى كه اهل فنّ اين كار و اهل زبانند، مىگويند اين ترجمه، ترجمه درست و دقيقى نيست. حالا هرچه هست، معلوم است كه مقصود چيست. من بعداً مقدارى هم در اين خصوص توضيح مىدهم. اين هويّت پيشرو و آيندهنگر، رو به مستقبل دارد و نمىتواند با رجعت و عقبگرد خو كند؛ اما من پديدهاى را مشاهده كردم و مشاهده مىكنم كه جز اسم گفته شده براى آن، عنوانى پيدا نمىكنم: ارتجاع روشنفكرى، رجعت روشنفكرى.من بارها گفتهام كه روشنفكرى در ايران، بيمار متولّد شد. مقوله روشنفكرى، با خصوصيّاتى كه در عالمِ تحقّق و واقعيّت دارد - كه در آن، فكر علمى، نگاه به آينده، فرزانگى، هوشمندى، احساس درد در مسائل اجتماعى و بخصوص آنچه كه مربوط به فرهنگ است، مستتر است - در كشور ما بيمار و ناسالم و معيوب متولّد شد. چرا؟ چون كسانى كه روشنفكران اوّلِ تاريخ ما هستند، آدمهايى ناسالمند. اكنون من سه نفر از اين شخصيتها و پيشروان روشنفكرى در ايران را اسم مىآورم: ميرزا ملكم خان ارمنى، ميرزا فتحعلى آخوندزاده، حاج سيّاح محلّاتى. اين كسانى كه اوّلين نشانهها و پيامهاى روشنفكرىِ قرن نوزدهمى اروپا را وارد ايران كردند، بهشدّت نامطمئن بودند. مثلاً ميرزا ملكم خان كه داعيه روشنفكرى داشت و مىخواست عليه دستگاه استبداد ناصرالدّينشاهى روشنگرى كند، خود دلّال معامله بسيار استعمارى و زيانبار «رويتر» بود!
1377/02/22بيانات مقام معظم رهبرى در جمع دانشجويان دانشگاه تهران
چقدر خطا مىكنند كسانى كه به اسم روشنفكرى و به عنوان تجدّدطلبى مىآيند و عقايد اسلامى را بدون مطالعه، بدون اطّلاع و بدون اينكه بدانند چهكار مىكنند، مورد ترديد و تشكيك قرار مىدهند! اينها همان كارى را كه دشمن مىخواهد، راحت انجام مىدهند! عقايد اسلامى اينگونه است.بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد حضرت مهدى(عج)1376/09/25
بايد دشمنىها را شناخت. مشكل ما اين است. اينكه بنده مسئله بصيرت را براى خواص تكرار مىكنم، به خاطر اين است. گاهى اوقات غفلت مىشود از دشمنىهايى كه با اساس دارد مىشود؛ اينها را حمل مىكنند به مسائل جزئى. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همين معنا را داشتيم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند- كه من اسم نمىآورم؛ همه مىشناسيد، معروفند- كه اينها نديدند توطئهاى را كه آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفكرانى كه تحت تأثير غرب بودند، مغلوب تفكرات غرب بودند، طراحى مىكردند؛ توجه نكردند كه حرفهايى كه اينها دارند در مجلس شوراى ملىِ آن زمان مىزنند، يا در مطبوعاتشان مىنويسند، مبارزه با اسلام است؛ اين را توجه نكردند، مماشات كردند. نتيجه اين شد كه كسى كه مىدانست و مىفهميد- مثل مرحوم شيخ فضل الله نورى- جلوى چشم آنها به دار زده شد و اينها حساسيتى پيدا نكردند؛ بعد خود آنهايى هم كه به اين حساسيت اهميت و بها نداده بودند، بعد از شيخ فضل الله مورد تعرض و تطاول و تهتك آنها قرار گرفتند و سيلى آنها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرويشان را از دست دادند. اين اشتباهى است كه آنجا انجام گرفت؛ اين اشتباه را ما نبايد انجام بدهيم.
بيانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى1388/12/06
در اين ميان رهبر معظم انقلاب اسلامير وشنفکري را به سه دسته تقسيم مي کنند
1-روشنفکري حقيقي: روشنفکري که هم دين مدار است ،هم درک درستي از دين دارد و هم به فرهنگ ملي و ايراني خود اهميت مي دهد.
2-روشنفکري غير حقيقي مخالف مذهب: روشنفکري که هم مخالف مذهب است و هم به جهت سر سپردگي به فرهنگ غربي مخالف با فرهنگ اصيل ملي است.
3-روشنفکري غير حقيقي و موافق مذهب: روشنفکري که مخالف مذهب نيست و سرسپرده فرهنگ غربي نيز نمي باشد ولي درک درستي هم از مذهب ندارد.(جريان شناسي فکري ايران معاصر ،عبدالحسين خسروپناه)
رسالت
|