محض اطلاع محمد خاتمی منافق صددرصد؛ رجوی و بنیصدر!
سرویس سیاسی مفیدنیوز :: آقای خاتمی! «منافق صددرصد، رجوی است و بنیصدر»! شما که از شعار همت و باکری، طرفی علیه ما نبستید، لیکن این لطف ما به شما، عیدی نوروز 91تان که ما شما را عمرا «منافق واقعی» بدانیم که نفاق هم الحق آداب خودش را دارد! شما یک بزمی دمدمیمزاج صددرصد هستی و اصولا خیلی سیاسی نیستی. ورود شما در سیاست، محصول یک «سوءتفاهم بزرگ» است.
تاریخ: ۲۵ اسفند ۱۳۹۰
آنقدر نظام مقدس جمهوری اسلامی را دوست میداریم که حتی اگر افرادی در مایههای سران فتنه، قدمی ولو کوتاه برای کاستن از فاصله دور و دراز خود با نظام بردارند، بینیاز از «نیتخوانی»، سعی میکنیم حمل بر صحت کنیم و این اتفاق را حتیالمقدور رخدادی مبارک بخوانیم. کتمان نمیکنم عصر 12 اسفند که از رای دادن آقای خاتمی در انتخابات، مطلع و البته مطمئن شدم، به دوستانم گفتم: «عنقریب است که اپوزیسیون، خاتمی را به باد فحش بگیرد. شاید بهتر باشد از این پس در نوشتههایم ملاحظه این مساله را بکنم و خاتمی را همانطور ننوازم که در فتنه 88 نقدش میکردم.» این را هم گفتم که به هر حال ما استقبال میکنیم از هر کار کوچک یا بزرگ و مهم یا غیرمهمی که آتش بر خرمن دشمن بنشاند. بگذریم که از همان فتنه 88 هم معتقد بودم لااقل من باب حق و عدل و قضا، جرم خاتمی قطعا قابل قیاس با جرائم دیگر سران فتنه نیست، هرچند اصلا جرم کمی نیست.
خاتمی جز تذبذب، صفت دیگرش بزمی بودن است. آدم بزمی، در صدر نشستن را دوست میدارد و قدر دیدن، موضوعیت دارد برایش. آدم بزمی دوست میدارد محبوب هر جمعی باشد و بزرگان هر جماعتی دوستش داشته باشند. شاید از همین رو بود که خاتمی در فتنه 88 هرگز مثل موسوی و کروبی، زنجير پاره نکرد اما این نیز هست که معالاسف، سکوتش از رضایت بود! فیالمثل شاید خاتمی راضی به آشوب عاشورا نبود اما در برابر آن هتکحرمت تاریخی، هیچ وقت موضع درست، عمومی و شفافی اتخاذ نکرد چرا که نمیخواست پایگاهش میان فتنه سبز و جایگاهش میان بزرگان نظام، بیش از پیش خراب شود. خودش گاهی به این و آن میگوید: «بیش از این نتوانستم مانع تندروی موسوی و کروبی شوم!»
خاتمی اما به سبب خصلت بزمی بودن، خر فتنه و خرمای نظام را با هم میخواهد لذا علیالدوام، یکی به نعل و یکی به میخ میزند و عجبا که مثل دیگر اصحاب بزم، نام این کردار خود را نفاق، حتی تذبذب، نمیگذارد، بلکه اعتدال و میانهروی مینامد! اعتدال قطعا از اهل حکمت، انتظار میرود و حتما صفت نیکویی است، لیکن آنچه خاتمی بدان اشتغال دارد، اعتدال نیست؛ افراط در بزمیگری است. روزگار گاهی به انسان بزمی، بسان دوم خرداد 76 روی شیرین نشان میدهد، گاهی هم البته آن روی ترش خود را. سالهای سال است که روزگار، سر ناسازگاری دارد با آقای خاتمی. حتی قبل از فتنه 88 و دقیقا تا امروز و اگر اصلاح نکند آقای خاتمی، اصلاحات خود را، بعید به نظر میرسد شاهد آشتی روزگار با خود باشد. تاملی بر رفتار آقای خاتمی در 6 ماه گذشته، تردیدی باقی نمیگذارد که وی خواهان تحریم انتخابات بود و سکوتش بیشتر بوی تحریم میداد.
خاتمی تردید داشت که در نخستین انتخابات بعد از فتنه 88 با چه میزان مشارکتی، مردم از صندوق آرا استقبال میکنند. متاثر از همین تردید، خاتمی نزدیک 6 ماه با چراغ خاموش حرکت کرد تا اگر مشارکت بالا بود، شکست خورده اصل کاری خوانده نشود و اگر مشارکت پایین بود، ژست پیروزی بگیرد. هر چند خاتمی 6 ماه تمام با چراغ خاموش حرکت کرد و به عبارتی برای نظام، کلاس گذاشت اما خون «مصطفای شهید» از قبل هم معلوم بود که مثل روز «روشن» خواهد کرد عرصه انتخابات را لیکن خاتمی تردید داشت! تردید او روز انتخابات رفع شد؛ آنجا که فهمید چه خبر است! لذا رفت و رای داد و صدالبته جوری رای داد که هم دیده شود و هم دیده نشود! رای خاتمی، پیام او به نظام بود که من عضوی از خانواده بزرگ نظامم اما این رای، پیام روشنتری هم داشت و این پیام آن بود: «بابت فتنه 88 غلط کردم. لطفا نظام مرا ببخشد!» نظام البته اعتنایی به این پیام خاتمی نکرد؛ نه اعتنا کرد و نه بیاعتنایی. نظام، شأن خود را نگه داشت اما اپوزیسیون، از آنجا که اصولا شأنی ندارد، پیام خاتمی را دریافت کرد و او را به باد فحش گرفت.
طرفه حکایت اینجاست: برای اهل سیاست، قدم بعدی خاتمی، راحت قابل پیشبینی بود. اینکه خاتمی بیاید و از رای خود دفاع کند اما پیام رایش را خود بگوید، نه رایش! حنای خاتمی مدتهاست که دیگر رنگ ندارد. چه وقتی تحریم میکند، چه وقتی رای میدهد، چه وقتی فحش میشنود، چه وقتی مالهکشی میکند و همچنان از موسوی و کروبی به عنوان عناصر دلسوز نظام یاد میکند! مساله خیلی روشن است. تو اگر موسوی و کروبی را دلسوز میخوانی که این دو قائل به تحریم بودند، لیکن اگر آمدی و رای دادی، دیگر چه لزومی دارد به گند زدن روی 3 نقطه خوری؟! رای دادی، همه از دوست و دشمن، پیام رایت را گرفتند؛ واکنش بعدیات دیگر چه صیغهای است؟! یعنی حد بزمی بودن کجاست که گفت: «نه در مسجد، دهندم ره که مستی/ نه در میخانه، کین خمار، خام است».
***
ایام فتنه 88 از جمله شعارهای فتنهگران، این بود: «بسیجی واقعی، همت بود و باکری». این شعار، البته آنطور که سبزها فکر میکردند، شعار روی مخی نبود! اصولا ما بدمان نمیآمد که سبزها هم به این صرافت افتاده بودند که مردانگی در شعاع ستارههای شهر ماست. اصلا یکی از اهداف فعالیتهای فرهنگی ما در بسیج این بود که همت و باکری را لااقل با زبان جماعت مثلا دگراندیش آشنا کنیم که انگار موفق بودیم! هر شعاری از همت و باکری، صرف نظر از محتوا، بازی در زمین بسیجی نسل امروز است و چه چیزی از این بهتر؟! همت و باکری مثل آفتابند. تو حتی اگر بخواهی نور آفتاب را به نفع شبپرستان مصادره میکنی، عاقبت نخواهی توانست چرا که آفتاب، حتی اسمش هم تب و تاب دارد. همت و باکری یعنی اطاعت محض از ولایت فقیه در زمان غیبت. پیام بیش از آنکه در شعار ساخته شده درباره همت و باکری مستتر باشد، در اسم این 2 شهید نهفته است.
از همه اینها گذشته، شعار «بسیجی واقعی، همت بود و باکری» به عبارتی شعار درستی هم هست! اگر منظور از این شعار این است که ما حتی خون «مصطفای شهید» را هم در امتداد جوشش خون شهدای دهه 60 بدانیم، قطعا همین طور فکر میکنیم. وانگهی! نظر ما درباره شهدای بسیج از هر نسلی و از هر فصلی چیزی فراتر از شعار «بسیجی واقعی...» است. ما خاک پاک سنگ مزار حاجهمت و مصطفای شهید را به عنوان «تبرک» استفاده میکنیم و «مقدس» میخوانیمش. بسیجی، بسیجی است و دیروز و امروز و فردا ندارد، و الا چه باک از طعنهها که به «علی» میگفتند، ما «محمد» را قبول داریم و برای «سیدعلی»، از خوابشان با «امام» پردهبرداری میکنند! اصولا حتی اسم «محمد» یعنی «علی» و حتی نام «خمینی» یعنی صحه بر «خامنهای». آری! ما تشکر میکنیم از هر فتنهگری که با هر نیتی، دم از همت و باکری بزند. ما 20 سال دیگر، از
هم الان، استقبال میکنیم از شعار «بسیجی رشید، فقط مصطفای شهید». این شعار، قشنگترین بازی ابلهان در زمین بسیجیان فرداست. پس بگذار بازی کنند!
***
این نوشته تمام نمیشود الا اینکه بپرسیم؛ «منافق واقعی» کیست؟! «لیبرال واقعی» کیست؟! «فتنهگر واقعی» کیست؟! باورم هست حتی به صفات زشت نیز نباید گند زد که خلاف هم برای خودش اصولی دارد! آقای خاتمی! «منافق صددرصد، رجوی است و بنیصدر»! شما که از شعار همت و باکری، طرفی علیه ما نبستید، لیکن این لطف ما به شما، عیدی نوروز 91تان که ما شما را عمرا «منافق واقعی» بدانیم که نفاق هم الحق آداب خودش را دارد! شما یک بزمی دمدمیمزاج صددرصد هستی و اصولا خیلی سیاسی نیستی. ورود شما در سیاست، محصول یک «سوءتفاهم بزرگ» است.
نوروزتان پیروز!
به قلم علي اكبر بهشتي
|