جناب آقاي فرهادي! نگاه به سال تولدت كردم، ديدم سال 51 متولد شدهاي، يعني به هنگامي كه انقلاب اسلامي آغاز شد چهار ساله بودهاي و هنگامي كه از زمين و هوا با هليكوپتر ميدان "ژاله" را در ازدحام مردم با گلولههاي اسرائيلي و آمريكايي كوبيدند، تو پنج ساله بودهاي و زماني كه صف مردم از فرودگاه تا بهشت زهرا زنجير شده بود، تو شش ساله بودهاي و به هنگام شروع جنگ تحميلي عراق، تو هشت ساله بودهاي و هشت سال بعد كه جنگ تمام شد، تو شانزده ساله بودهاي و دبيرستان را تمام كرده و براي رفتن به دانشگاه هنر انگيزههاي جواني و شور نوجواني و جواني داشتهاي. از چهار سالگي تا شانزده سالگيات دو اتفاق اصلي و تاريخي در كشورت افتاد و چندين ده تا وقايع ديگر كه كم از وقايع اصلي نبودند، مانند انفجار حزب جمهوري اسلامي،انفجار نخستوزيري و ... كه تماما به يك نقطه ختم شدند و آن هم شهادت و ... كه مستقيم يا غير مستقيم توسط كساني انجام يافت كه امروز به تو "اسكار" ميدهند و تو اين اسكار را به مردم تقديم ميداري ...در جنگ، يك نوجوان سيزده ساله با نارنجكي كه زير بدن نحيف و استخواني يك خوزستاني آفتاب سوخته، قرار گرفته بود زير تانك عراقي رفت،زير يك تانك از صدها تانك عراقي و هزاران تانك غير عراقي اما مهاجم. يك نوجوان سيزده ساله جنوبي با نارنجكي كه زير دندههايش گذاشته بود زير تانك مهاجم عراقي رفت كه بر در و ديوار تانك، نام آمريكا يا انگليس حك شده بود. همان كساني كه امروز به تو اسكار ميدهند و تو به ملت تقديمش ميكني!! و نميدانم چند ساله بودهاي كه در اسارتگاه عراقي يك نوجوان ديگر به خانمي كه قرار است با او مصاحبه نمايد ميگويد حجابت را رعايت نما وگرنه مصاحبه نميكنم.
آيا نوجواني كه با يك نارنجك زير تانك مهاجم ميرود يك اتفاق انساني جهاني نيست؟ آيا زيبايي شناسي هنري در اين قصه نهفته نيست؟ تمام رسانههايي كه امروزه در جهان بردن اسكارت را نشان ميدهند آن زمان هم سكوت كرده بودند!
شانزده ساله بودهاي كه جنگ تمام شد. كشوري مانده بود و هزاران هزار ويراني قابل جبران و غير قابل جبران. جبران از آن بابت كه ويرانيها قابل ساختن هستند و غير قابل جبران از اين نظر كه به قدر همه كوچهها و خيابانها، ميدانها، ادارات و از روستا تا شهر، همه نام يك شخص را برخود دارند با پيشوند "شهيد". بله ميدانم، در همين تهران خودمان، از ميانه خيابان وليعصر بالاتر يا پايينتر از پارك ساعي تا تجريش، سر در كوچهها يا فرشته است يا نسترن و يا اسامياي كه هرگاه ميشنوم تداعي ميگردد كه دختربچهاي است با لپهاي قرمز و پر از تغذيههاي وارده حداقل از كيش ... شانزده ساله بودي كه جنگ تمام شد. مملكتي پر از آسيبها و ويرانيها و توطئههاي داخلي و خارجي. حتما تاريخ خواندهاي و اگر قرار باشد كه بالفرض تاريخ ايران را مختصر بگوييم در دو واژه گنجانده ميشود، تاريخ توطئه ...تاريخ اين كشور تاريخ توطئه است و بعد هزاران ساله استبداد.
تو شانزده ساله بودهاي كه تصميمگيرندگان اصلي توانستند نگاهي به قانون اساسي بيندازند و يا شعار انقلاب كه آزادي، استقلال و جمهوري اسلامي بوده است. زيرا 10 سال بعد از جنگ، حتي يك روز فرصت آن نبوده است تا بتوانند بينديشند كه چه بايست كرد؟ و آن هم نه در شرايط مثلا مصر كنوني، بلكه چهار گوشه مملكت با ضريب 70 يا 80 درصد ويران از لحاظ فرهنگي و فيزيكي عواقب جنگ، شهرهاي مياني و مركزي در ازدحام مردم جنگزده، خليجفارس در تسط نيروهاي واكنش 23 كشور خارجي و بعد حمله آمريكا به عراق و افغانستان كه طبعا بر كشور ما هم سايه ميافكند و تمامي اينها كه موضوع درآمد و هزينه را مخدوش مينمايد و بسياري ديگر از اين قبيل در يك كفه، در كفه ديگر، طرح و توطئه افراد ذينفوذ و فريبدهنده و تخريبگر كه قصد نهاييشان از پس از هشت سال جنگ و غيره، تصميم به جنگ داخلي و مرزي و ... داشتند و آنگونه هزينه مينمودند كه اگر دلار گران ميشد يك بسته سيگار خارجي يا آدامس و يا حتي برنج "رشت" گران ميگرديد ليكن مواد مخدر، فساد و فحشا و ... نه تنها گران نميشد بلكه ارزانتر از قبل هم ميگرديد. تنها جايي كه به گواهي تاريخ سوبسيد به مواد مخدر توسط انگليس صورت پذيرفته بود، يكي چين بود،قبل از انقلاب مائو و ديگري هند بود، پيش از گاندي ... سوبسيد ارزي آمريكا و انگليس و ساخت مجهزترين لابراتوارهاي مشتقات مورفين ساخت افغانستان در چند كيلومتري آن سوي مرز بين ايران و افغانستان و پاكستان و گسيل و فروش نزديك به رايگان در بين مردم و متضادسازي با فريب بسيار بالاي مردمان مرز شرقي (بنا به گفته فرستاده سازمان ملل) كه هنوز هم در جريان است. همچنين تعيين بودجه بيست ميليون دلاري و اعلام آن توسط بوش جهت براندازي جمهوري اسلامي كه در بين رسانههاي ماهوارهاي آن سوي آب (آب در خوابگه مورچگان ريخته بود ...) و غيره توسط كساني اتفاق افتاده بود كه امروز به تو اسكار ميدهند و تو آن را به مردم هديه ميكني!
تو كه حالا احتمالا بيست و چند ساله شدهاي فرصت و شرايط كار كردن براساس علاقهمنديات فراهم شده بود احتمالا تئاتر و بعد كعبه مقصود و جعبه جادويي تلويزيون. آن هم سريال با تهيه كنندگي همسرت، كه ميداني وضعيت رفتن به تلويزيون، ساده و راحت نيست و متاسفانه هنوز هم مانده است كه به يمن توانايي و دانايي بتواني به تلويزيون راه يابي، حتما روابط موثرند.سريال ساختي، فيلم ساختي و فيلمها و سريالها ساختي و همه هم در نوع خود انتقادي از وضع اجتماع. با يك تفاوت در روند قصههاي فيلمت كه استعارههاي قصه و ساختار را به زبان هنري كه ميآموزي، تفاوتهايي دارد با آن كس كه زبان استعارات را نياموخته يا نخوانده است. يعني تفاوت بين يك بيننده آگاه به زبان نمايش و يا ناآگاه كه وارد اين مبحث نميشوم، يعني قصههايت صرفا انتقادي بودند؟ مطمئن باش ممكن است كساني كه مصوب كارهايت در ارشاد و تلويزيون بودند، به اندازه خودت به كهنه استعارهها و نمادها نرسيده باشند ولي تا مقداري نزديك ميشوند اما معالوصف به تو اجازه كار دادند و كار كردي و نمايش هم دادي... آن هم با بودجهاي كه بخشي از آن روي قبوض آب و برق و ... است و الباقي پول نفت است و نهايتا جيب مردم است. پس ساده قضيه آنكه سيستم مورد انتقادت، به تو، پول از جيب مردم داد تا تو عليه خودش انتقاد نمايي ... كدام دولت و نظام كه سينما و تئاترش از بودجه دولت يا مردم ارتزاق ميكند، پول ميدهد تا عليهاش حرف بزني و مشهور بشوي ...؟
و در آخر به عنوان يك نفر از آحاد اين جامعه كه جايزهات را به آنان تقديم كردي پيشنهاد ميكنم شما كه فرصت ساختن را بسيار داري و اين جايزه به روند توليدات آتيات سرعت خواهد بخشيد، تاريخ استبداد در ايران و شرق را بهتر مطالعه كن آن هم در حوزه روانشناسي فردي و جمعي و دريافت خواهي نمود كه واژه "آزادي" از پس چند هزار سال چه هزينهاي دارد.
تاريخ روابط استعماري سرمايه و نيروي كار ارزان را از بدو انقلاب صنعتي اروپا با دقت مطالعهنما تا بداني كه استقلال و رهايش يك نيروي وابسته، چه تكانهايي را در سرمايه جهاني و بانكهاي جهاني به وجود خواهد آورد. ادامه فلسفه افلاطوني را درايران پيگيري كن تا بداني كه انگليس از عهد صفويه و قاجاريه چگونه با فرهنگسازي، برتريجويي را در ايران نماد و سمبل ساخت و پس از جنگ جهاني دوم كشورهاي اروپايي با آمريكا از اين ترفند سوء استفادههاي هنري و فرهنگي نمودند.
تاثير شكست آمريكا را در جنگ ويتنام بازنگري كن و تداوم آن را در عراق و افغانستان بنگر و تفاوت حضور سوسياليسم را در جريان ويتنام و فروپاشي بلوك شرق را در جريان بازار سرمايه جهاني توجه نما.نقش ايران وابسته سياسي را در برنامههاي ناتو و به هم ريختگي آن را در بعد از انقلاب، همچنين رويش انقلاب و نهضتها را در كشورهاي وابسته بنگر كه نقد تئوري عيني ماركس در شرايط انقلاب گرديده است. تفكيك وابستگي سياسي را از عدم وابستگي سياسي در تقسيم قدرت سياسي و اقتصادي بازار جهاني توجه نما. اين لحاظ فقط به واسطه انقلاب سال 57 در جهان رخ داد، همان زماني كه تو، فقط شش سال داشتهاي.در نهايت، در تاريخ ايران كدام نهضت خالص را كه پيروز شده باشد و سيستم ايجاد كرده باشد سراغ داري، جز انقلاب اسلامي 57؟
هموطن، من و تو و امثال ما كه در محله هنر سكونت داريم متوجه بار روي دوشمان نيستيم زيرا بلد نيستيم، يعني اگر حتي به روز هم باشيم،كتابهاي موجودمان، حداقل پنجاه سال پيش در غرب نوشته شدهاند.
پس افتخار من اهل اين كوچه همسايگي با توست اما افتخار فراتر من كه چند سالي آن هم به گواهي شناسنامه از تو بزرگترم و نه بيشتر، چه وابسته باشم يا نباشم، چه مناسك مسلمانيام را درست بجا ميآورم و يا نميآورم ميگويم و ميداني كه خودت هم اين همه هياهو را پيرامون فيلمات تعجب ميداني، اما يك پرسش مطرح است، پرسشي ميان من و تو، ميان فيلمساز و مخاطب.
گفتار يك نوجوان ده دوازده ساله در اسارت دشمن كه پاي مرگ و زندگياش در بين است ليكن با هيچ سوادياش در مورد تاريخ و مذهب و ... هنرمند و روشنفكر نبودنش مثل من و تو و هزاران اگر ... كه حاضر نيست با يك زن خبرنگار آن هم به دليل اعتقاداتش مصاحبه نمايد، زيرا حجاب ندارد، تاريخي و جهاني است يا لبخند و دست دادن تو با خانم آنجلينا جولي در آمريكا؟
انصافا كدام يك تاريخي و جهاني است؟
و تو جايزه ات را كه ميداني ... به او، يعني همان نوجوان هديه ميكني؟!
به قلم مسعود سميعي
منبع: خبرگزاري جوان