آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
ماجرای نقاشی های امین زاده در زندان و اوباش خواندن سبزها

ماجرای نقاشی های امین زاده در زندان و اوباش خواندن سبزها


قلم‌فرسايي يكي از عناصر اطلاعاتي حزب مشاركت درباره خاطرات زندان و برخورد وي از موضع بالا باعث بگومگوهاي تازه ميان فتنه گران و آشوبگران شده است.


قلم‌فرسايي يكي از عناصر اطلاعاتي حزب مشاركت درباره خاطرات زندان و برخورد وي از موضع بالا باعث بگومگوهاي تازه ميان فتنه گران و آشوبگران شده است.
به گزارش جهان به نقل از کیهان محسن امين زاده (معاون وزير خارجه دولت اصلاحات و از عوامل فتنه 88) در اين خاطره نويسي آشوبگران جوان و بازداشت شده را كه در دادگاه حضور يافته بودند اراذل و اوباش خطاب كرده و نوشته بود «شنبه 10مرداد 88؛ امروز ما را براي شركت در دادگاه رسيدگي به جرايم متهمين حوادث بعد از انتخابات به كاخ دادگستري بردند. صبح يك دست لباس نو زندانيان را دادند كه بپوشم و بعد در يك ميني بوس به همراه آقاي صفايي فراهاني و عده اي جوان دستگير شده در خيابان، ما را به دادگاه بردند. در سالن دادگاه، پيش از آنكه دوربين هاي تلويزيون را روشن كنند، در فضايي وهم انگيز و آكنده از رعب و وحشت، ما را مثل وسايل نمايشي چيدند. عده اي اوباش را با دستبند آورده بودند. عده اي جوان هم بودند و اكثر مسئولين سابق كه سپاه آنها را دستگير كرده بود، نيز حضور داشتند. سعي داشتند اين 3 دسته را به صورت درهم بنشانند تا هم به تصور خودشان ما را تحقير كرده باشند و هم نگذارند كسي عكس يادگاري بگيرد. من را ميان اوباش نشاندند. به مسئول خشني كه كارش چيدن متهمين بود گفتم: «تو را به جدت ديگه ما را وسط اوباش ننشان. رفت و مشورت كرد و پذيرفت كه اوباش را در كنار هم پشت سر ما و جوانها بنشانند.»
در پي انتشار اين ادبيات توهين آميز، برخي عناصر ضدانقلاب كه در فضاي مجازي فعاليت مي كنند، نسبت به اظهارات معاون وزير خارجه دولت اصلاحات ابراز خشم و انزجار كردند. در همين زمينه يكي از نويسندگان سايت بالاترين نوشت: ديروز داشتم خاطرات محسن امين زاده معاون سابق وزير امور خارجه را مي خواندم كه هر دو كلمه اي كه نوشته يك اشاره اي كرده به اوضاع زندان و بعد هم آن پوشه نقاشي شده اش كه حالا آن را قاب گرفته اند بابت چهار ماه زندان. فكر كردم ايشان اگر چلوكبابي داشتند چطور حساب مي كردند با مردم. بعد از نامه هاي عاشقانه تاج زاده و همسرش حالا بايد اشك و خونمان درهم بريزد بابت پوشه نقاشي هاي امين زاده. آقاي امين زاده! وسط آن «عشق» و «مهناز» و چپ و راست قلب كشيدن هاي روي پوشه كه يكي شان براي چهار تا سيلي توي بازداشتگاههاي نيروي انتظامي كافي ست، يك «ببخشيد» هم نيست. لابد «فلان خوردم» را گذاشته ايد براي همان هايي كه بابت جلوس دوباره شما به كرسي دولت توي خيابانها كتك خورده اند و حالا در سلول بغلي تان دارند روزي صدبار مي گويند «... خوردم» كه بلكه برگردند سر عملگي روزانه شان.
بالاترين مي افزايد: امين زاده در شرح دادگاه نوشته «سعي داشتند اين سه دسته [يعني اوباش، جوان هاي تظاهراتي و مسئولين سابق] را به صورت درهم بنشانند تا هم به تصور خودشان ما را تحقير كرده باشند.» خجالت نمي كشيد به مامور دادگاه گفته ايد «تو را به جدت ديگه ما را وسط اوباش ننشان؟» آقاي امين زاده شما چه تخم دو زرده اي كرده ايد كه اين آدم ها توي دادگاه هم بايد دور از شما بنشينند؟ همه را فراري داده ايد بعد توي اين قحط الرجال شده ايد معاون وزير خارجه كه براي ترجمه كردن هم ديكشنري لازم داريد. باز دماغ تان را بالا نگه داشته ايد كه كنار مردم عادي و دستپخت هاي خودتان ننشينيد؟ اين آدم هاي عادي، جوانهايي هستند که توي دوران خود شما به اين حال و روز افتاده اند. اگر همين اراذل و اوباش همه شان به شما راي بدهند و بتوانيد انتخابات را ببريد راي شان را پس مي دهيد چون اراذل و اوباشند؟ اين نقاشي هاي شما با عشق و مهناز و تير و تخته هاي روي آن كه حالا قابش گرفته ايد روي دست و بازوي چهار تا آدم عادي جامعه باشد همين نيروي انتظامي اسمشان را مي گذارد اراذل و اوباش.
نويسنده كلافه بالاترين اضافه مي كند: آقاي امين زاده! چرا اينقدر نُنُريد؟ در تمام اين خاطراتي كه با اشك و آه درباره آن پوشه نوشته ايد يك جمله وجود ندارد كه به خودت يك سوزن زده باشي. آقاي امين زاده ورودتان را به جمع خود خوش آمد نمي‌گوييم. با اين خاطراتي كه نوشتيد معلوم شد شما هنوز هم از ما نيستيد.
يادآور مي شود عمده تاكيد امين زاده در اين خاطره نويسي، پوشه اي بوده كه نزد خود نگاه مي داشته و روي صفحه شطرنجي آن انواع نقاشي ها را مي كشيده است!



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.