آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
تبیین آخرین بیانات رهبر انقلاب در آستانه‌ی انتخابات  «استراتژی مهار» چگونه به روز شد...؟

تبیین آخرین بیانات رهبر انقلاب در آستانه‌ی انتخابات «استراتژی مهار» چگونه به روز شد...؟


سرویس سیاسی مفید نیوز :: «10 فرمان براندازی» قطعات پازلی است که هنوز یک برگ آن به طور کامل رو نشده؛ این سناریو اما حاصل دکترینی است که در هر دوره بنا بر سیاست‌های دولت وقت آمریکا نمودی ویژه می‌یافت... فرمان دهم البته حاصل جمع تمامی توان حریف و چکیده‌ای از طرح نوینی است که دشمن با عنوان «پروژه‌ی» مقراضی در انداخته است...‌

تاریخ: ۱۱ اسفند ۱۳۹۰

رهبر انقلاب در آخرین سخنرانی خود پیش از انتخابات مجلس شورای اسلامی در 10 اسفندماه، تأکید نمودند: « حساسیت این دوره از انتخابات به این علت است که جبهه‌ی استکبار  همه‌ی تیرهای خود را بر ضد ملت ایران، خرج کرده و به تیرهای آخر رسیده است؛ بنابراین مردم باید بایستند و عزم و اراده خود را به رخ دشمن بکشند تا جبهه‌ی استکبار بداند که در مقابل این ملت نمی تواند مقاومت کند.»نوشته پیش رو که تلاشی است برای بازخوانی اقدامات جبهه‌ی استکبار بر علیه ملت ایران، این بخش از بیانات معظم‌له را بیشتر تبیین می کند. 

 
«ما هم‌چنان در جنگیم» و درک چنین واقعیتی است که تکرار و تمرین دشمن شناسی را ضروری‌تر می‌نماید. صحنه‌ی پیش روی ما بازی‌گردانان و بازیگرانی دارد که برای افول جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار، کم صدا، آرام و پیچیده را رقم زده‌اند و به آن ادامه خواهند داد. حتی اگر ما گمان کنیم که جنگی در کار نیست علاوه بر هزاران سند، واقعیت‌های انبوه وجود دارند که چنین رویدادی را تأیید می‌کنند. اکنون دشمن در حال ظرفیت سازی و توانمند سازی مستمر و بی وقفه است تا بتواند موجودیت جمهوری اسلامی را به خطر بیافکند.

از سویی آمریکایی‌ها به اقتضای طبیعت تغلب‌گرا و غیر ستیزشان وجود پرچم اسلام را در ایران تاب ندارند و آن را اصلی‌ترین مانع هژمونیک خود می‌پندارند و البته در این تشخیص به خطا نرفته‌اند. از سوی دیگر فرصت‌هایی برای باروری سناریوهای دشمن در داخل بدنه‌ی انقلاب وجود دارند که برای حریف «فرصت‌های طلایی» نام گرفته‌اند. ما در جنگی هستیم با یک مدیریت تمام عیار خارجی و زمینه‌های درونی که البته برای دشمن بسیار حیاتی‌اند. آنچه در ادامه با عنوان «10 فرمان براندازی» آمده است، 10 سرفصل اساسی از دکترین براندازی نظام جمهوری اسلامی است. 9فرمان نخست از این نوشتار به بازخوانی رویکردهای پیشین دشمن در حوزه‌ی براندازی نرم پرداخته و نگاهی مستند به اسناد و اعتراف‌هایی دارد که در اثبات دشمنی تمام عیار با نظام جمهوری اسلامی نقشی تعیین کننده دارند. فرمان دهم اما حاصل جمع تمامی توان حریف در شرایط کنونی را به تصویر کشیده و چکیده‌ای از طرح نویی است که دشمن با عنوان «پروژه‌ی مقراضی» در انداخته است.

چنانچه بخواهیم به زمینه‌شناسی مقوله‌ی دکترین ایالات متحده آمریکا بپردازیم، وضعیت سیاسی ایران در طول سه دهه‌ی اخیر در زمره‌ی اصلی‌ترین شاخصه‌هایی است که در تدوین استراتژی امنیتی و دفاعی این کشور نقش آفرین بوده‌اند. نوشته‌ی پیش رو به دنبال آن است تا به طور اجمال دکترین براندازی نظام جمهوری اسلامی را در هر دوره بنا بر سیاست‌های دولت وقت آمریکا مورد واکاوی قرار دهد.
 
اولین استراتژی مهم ایالات متحده تحت عنوان «استراتژی مهار»[1] در دوران حکومت «جرج بوش» پدر تصویب شد. اجرای این استراتژی به دوران ریاست جمهوری بعدی یعنی «کلینتون» نیز رسید. استراتژی مهار با 6 هدف عمده؛«کشیدن دیوار آهنین به دور ایران»، «منزوی ساختن کشور»، «وارد ساختن فشارهای خارجی برای فلج کردن اقتصاد»، «گسترش نارضایتی‌های عمومی»، «کاهش پایگاه مردمی نظام و اثبات ناکارآمدی برای نفی تئوری حکومت اسلامی» در دولت بوش پدر به تصویب رسید. ارکان این استراتژی نیز بر تضعیف بنیه‌ی مالی و توان ملی ایران، فلج ساختن اقتصاد کشور از راه تحریم‌های همه جانبه و ضربه زدن به مهم‌ترین منابع درآمدی کشور یعنی انرژی نفت و گاز استوار بود. نکته‌ی حائز اهمیتی که در واکاوی استراتژی مهار نمایان می‌شود، شباهت زیاد آن با راهبردهای آمریکا در دوران جنگ سرد برضد اتحاد جماهیر شوروی است. طرح فروپاشی شوروی یک روش استعماری و سلطه‌گرانه بود که مبتنی بر 4 عامل بنا نهاده شد:

1. اعمال فشارهای خارجی؛

2. کشیدن دیوار آهنین به دور کشور؛

3. سازمان دهی نیروهای داخلی و هماهنگ ساختن آن‌ها با طرح‌های خارجی؛
 
4. مسأله‌ی مزدور سازی.

 
از آنجا که استراتژی‌های اجرا شده در شوروی برای فروپاشی این کشور، خط مشی موفق و برنامه‌ای حساب شده بود و نتایج و کارآیی آن کاملاً برای آمریکا و غرب مطلوب ارزیابی می‌شد، به کارگیری فرمول‌های آن در قبال جمهوری اسلامی منطقی به نظر می‌رسد. اجرای طرح فروپاشی جمهوری اسلامی ایران در دوره‌های «بوش» و «کلینتون» به عنوان گام دوم آمریکا و غرب در منطقه و پس از تجربه‌ی موفق شوروی، سابقه‌ای تاریخی را به اذهان متبادر می‌سازد. نفوذ استعمارگرانه و استیلا جویانه‌ی غرب، حدود 90 سال قبل نیز توسط استعمار انگلیس در این منطقه طراحی شده و به اجرا درآمده بود. در سال 1299 هجری یک روش مشترک برای سرنگونی نظام‌های حاکم در ایران و ترکیه و ایجاد رژیم‌های تحت سلطه‌ی انگلیس طراحی شد. نتیجه‌ی این طرح در ایران، سرنگونی حکومت قاجار در اثر کودتای «رضاخان» و «سیدضیاء» بود و در همین ایام «کمال آتاترک» نیز در ترکیه با کودتا بر سرکار آمد.


پافشاری بر مدل «دست نشانده پروری» در کشور ایران تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مدلی موفق بود. با این وجود اما غربی‌ها به درستی دریافتند که این مسیر به انتهای روشنی نخواهد رسید و بایستی با انقلاب ایران به گونه‌ای متفاوت مواجه شد. در برهه‌ای که استراتژی مهار به سبک مشابه جنگ سرد در فاز سازمان‌دهی فشارهای خارجی و اعمال تحریم‌های شدید برضد جمهوری اسلامی به اجرا درآمد، آمریکا و متحدان غربی‌اش تصمیم گرفتند به عملیاتی کردن بخش مکمل این راهبرد، همت گمارند. لازمه‌ی این بخش از اقدام‌های آمریکا و غرب طی کردن مراحل زیر بود:

1. سازمان‌دهی نیروهای داخلی؛

2. ایجاد پایگاه‌های مستحکم نظیر مطبوعات وابسته؛

3. ایجاد تشکل‌های سیاسی همسو؛

4. متحد ساختن اپوزیسیون؛

5. تلاش برای ایجاد اتحاد در جبهه‌ی مخالفان قانون اساسی حول محور شعار حذف اسلامیت از جمهوریت.

این دوران با روی کار آمدن اصلاح‌طلبان و سر دادن شعارهای تجدیدنظر طلبانه در ارکان دولت اصلاحات همراه بود و این مسأله بستری مناسب را برای تحقق راهبردهای یاد شده در اختیار جبهه‌ی متحد غربی قرار می‌داد. هرچند زمینه سازی برای تحول گفتمان جمهوری اسلامی در یک فرآیند طولانی و از اواسط دهه‌ی 60 آغاز شده بود. عوامل اجرایی گفتمان استحاله و گردانندگان پروژه‌ی تغییر در گفتمان انقلاب، ترکیبی متنوع را شامل می‌شوند که محوریت آن با روشنفکران سکولار بود. نقش اساسی حلقه‌ی «کیان» در این بین از برجستگی خاصی برخوردار است.

سیاست‌ها و راهبردهای براندازی از ناحیه‌ی غرب:

فرمان نخست: عملیات فروپاشی از درون

عملیات فروپاشی از درون، تشدید اختلاف‌های داخلی و تبدیل آن به مخاصمه‌های فرسایشی است. در همین برهه «زلمای خلیل زاد» مشاور رییس جمهور آمریکا در ایران، عراق و افغانستان و سفیر وقت آمریکا در عراق طی مصاحبه‌ای با «بی.‌بی.‌سی»، ایجاد پاره‌ای از تغییرات در سیاست‌های کاخ سفید نسبت به ایران را قطعی اعلام کرد. وی در این مصاحبه اظهار داشت که ایران در معرض خطر اختلاف‌های داخلی است و باید تمامی تلاش‌ها برای بی‌ثبات سازی ایران صورت گیرد. پروژه‌ی بی ثبات سازی سیاسی جمهوری اسلامی به گونه‌ای مهندسی شد که اصل اساسی «مدیریت هوشمند» و سرمایه‌گذاری بر اقتضائات هر مرحله از شرایط داخلی کشور در آن لحاظ گردد.

در این ارتباط دامن زدن به اختلاف‌های داخلی و تبدیل تفاوت‌های سلیقه‌ای به جنگ درونی و تخاصم‌های فرسایشی با هدف ایجاد تشنج درون نظام حکومتی و در نهایت ناکارآمد کردن نظام، هرچند در یک دهه‌ی اخیر در صدر برنامه‌های مجموعه دستگاه‌های سیاسی، امنیتی، تبلیغاتی و حقوقی غرب قرار گرفته اما این روند طی 3 سال گذشته با جدیت و شدت تمام برضد جمهوری اسلامی به کار گرفته شد. آنچه که تحت عنوان تقسیم‌بندی جریان‌های سیاسی به مخالف و موافق اصلاحات و قطب‌بندی جامعه به موافق و مخالف دموکراسی و آزادی، دامن زدن به جوّ بدبینی، سوءظن و بی‌اعتمادی میان نیروهای داخل ساختار حاکمیت و ایجاد بحران‌های مختلف برای مشغول کردن کشور و قوای سه‌ گانه حول محور مسایل کم اهمیت مشاهده می‌شود، مجموعه راهبردهایی بود که در این محور قابل تعریف است و اوج آن را در دوره‌ی اصلاحات شاهد بودیم. خروجی عملیاتی این سلسله از طراحی‌ها، اقدام‌هایی نظیر تقدیم «لوایح دوقلو» یا «قانون مطبوعات» به مجلس بود که در نهایت تضاد داخل حاکمیتی را در سطوح بالا رقم ‌زد.

دومین فرمان: ایجاد گسل میان حکومت و مردم

مقبولیت یک حکومت در نظر ملت‌ها مهم‌ترین پایه‌ی اقتدار و امنیت ملی به شمار می‌رود. به عبارت دیگر به هر اندازه که حمایت مردمی از یک حکومت بیش‌تر باشد، قوت و ثبات سیاسی آن حکومت در بعد داخلی و خارجی به همان تناسب بالا خواهد رفت. در راهبرد اتخاذ شده از ناحیه‌ی غرب در سال‌های اخیر مجموعه‌ی روش‌های نرم برای ایجاد بحران‌های اجتماعی و تمرکز بر مسایل اختلافی و سلیقه‌ای نظیر مسایل قومیتی در ایران همواره موضوعی بوده که با تأکید فراوان دنبال شده است.

«هاله اسفندیاری» از جمله عوامل پروژه‌ی براندازی نرم در ایران طی اعترافات تلویزیونی درخصوص عملکرد «بنیاد سوروس» و ایجاد شکاف در حاکمیت مرکزی این گونه می‌گوید: «هدف دراز مدت بنیاد سوروس این است که بین حاکمیت و ملت شکاف ایجاد بشود و از طریق این شکاف آن قسمت‌های جامعه‌ی مدنی که بر مبنای جامعه‌ی باز شکل گرفته و توانمند شده - روی آن حاکمیت به منظور تغییر رفتارش فشار اعمال کند.»[2]
 
فرمان سوم: توهم خواندن توطئه و ایجاد خوش‌بینی افراطی نسبت دشمن

انگیزه‌ی اصلی از این گونه تحرکات، کاستن از حساسیت‌ها، تطهیر دشمن و سپس دوست جلوه دادن بدخواهان کشور در اذهان عمومی جامعه است تا به این وسیله هم ارتباطات با بیگانگان و دشمنان خارجی توجیه شود و هم استراتژی و اهداف بدخواهان در محیطی آرام و بدون دغدغه محقق گردد. پایین آوردن سطح حساسیت‌های عمومی نسبت به نیروی مخاصم و پایین آوردن سطح مقاومت ملی دقیقاً همان مدلی است که در دوران جنگ سرد توسط آمریکایی‌ها در شوروی رقم خورد. پیشرفت چنین راهبردی شوروی را که روزگاری در آن ارتباط با آمریکایی‌ها جرم محسوب می‌شد به نقطه‌ای رساند که بسیاری از مسؤولان حکومتی و مقام‌های این کشور از سازمان‌های جاسوسی آمریکا پول دریافت می‌کردند.

فرمان چهارم: ایجاد تحیر و تشکیک ذهنی در بین اقشار جامعه به وسیله‌ی حمله به عقاید جمعی آن‌ها

در این راهبرد سعی می‌شود که با طرح حجم عظیمی سؤال، مخاطب در باورهای خود به تردید بیفتد. این مسأله یکی از شیوه‌های متداول در عملیات روانی محسوب می‌شود. به عنوان مثال ارایه‌ی یک باره‌ی حجم عظیمی سؤال در خصوص ولایت فقیه یا دفاع مقدس، هدفی جز ایجاد شک و شبهه و در نهایت تشکیک ذهنی و سست شدن باورهای عمومی را دنبال نمی‌کند. در این ارتباط مأموریت اصلی و مستقیم، به عهده‌ی رسانه‌ها نهاده شده است.

«اکبر گنجی» به عنوان یکی از تئوریسین‌های گفتمان اصلاحات، فرآیند اصلاحات را در یک مثلث تعریف کرد که سه ضلع آن، بخش تولید کننده، بخش مصرف کننده و در نهایت بخش توزیع کننده بود. در این تعریف تولید کننده‌ها همان روشنفکران و اساتید سکولار بودند. مطبوعات و کتب نیز در این میان نقش توزیع کننده را ایفا نموده و مصرف کننده‌ها نیز عموماً اقشار جوان و دانشجویان بودند. این پروسه دقیقاً همان چیزی است که در هدف‌گذاری این محور راهبردی به صورت جدی لحاظ شده است.

«جیمز ولسی» رییس سابق سازمان سیا در میزگردی در واشنگتن در این خصوص تأکید می‌کند: «ما نباید با استفاده از اقدام‌های نظامی وارد ایران شده و با این کار موجب وحدت میان ایرانیان ‌شویم. راه‌های نه چندان علنی نیز برای تأثیرگذاری بر رویدادهای جاری وجود دارد. هم‌اکنون دولت آمریکا طرح‌هایی را برای سرنگونی رژیم ایران در دست دارد که البته امکان شرح جزییات آن در یک جلسه‌ی عمومی وجود ندارد. من فکر می‌کنم شرایط ایران در حال حاضر شبیه اتحاد شوروی در اواسط دهه‌ی 80 است. وقتی من صحبت از تغییر در ایران می‌کنم، منظورم دانشجویان و سردبیران شجاع روزنامه‌هاست. منظورم افرادی است که حاضرند به زندان بروند. منظورم بعضی از ملاهای شجاع قم هستند که حاضر هستند از رژیم انتقاد کنند. اگر ما راهی برای ایجاد رابطه با دولت ایران پیدا کنیم زمانی که برای ایجاد تغییر در ایران نیاز خواهد بود بسیار کم‌تر از چهل سالی است که برای سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی صرف کردیم.» [3]
 
 فرمان پنجم: تبلیغات ضد دینی

طبیعی است که دشمنان جمهوری اسلامی ایران، محور ثبات در این نظام را اسلام می‌بینند. بنابراین برای مقابله با انقلاب اسلامی که از دید آن‌ها یک پدیده‌ی حیرت انگیز تلقی می‌شود، تمام توان خود را به کار گرفته تا با سلاح تبلیغات، از کارآمدی رکن اساسی ثبات در جمهوری اسلامی کاسته شود. رکنی که در قالب آموزه‌های دینی و شرعی تعریف می‌گردد. تحلیل غرب از جایگاه معنویت خواهی در ایران هرچند از حقیقت فاصله‌ی بسیاری دارد اما با این وجود شواهد بسیاری وجود دارد که غربی‌ها را متوجه «معنویت خواهی» مبتنی بر آموزه‌های مکتب تشیع به عنوان نقطه‌ی کانونی قدرت نرم جمهوری اسلامی نموده است. از جمله‌ی این شواهد، توصیف «فرانسواتوال» در کتاب «ژئوپلیتیک شیعه» است. وی پس از تحلیل وضعیت کنونی شیعه می‌نویسد: «شیعه به قدرتی تبدیل شده است که نمی‌توان با روش‌های سخت افزارانه آن را حذف کرد بلکه در این صورت شیعه مقاوم‌تر می‌شود.» وی در ادامه تأکید می‌کند: «تنها راه از پای در آوردن شیعه، تهی سازی از درون است.»

جمهوری اسلامی ایران با عنوان یگانه کشوری که در مراحل چهارگانه‌ی نهضت یعنی جنبش، انقلاب، نظام سازی-مبتنی بر دین- و تمدن سازی وارد فاز تمدن سازی گردیده، اصلی‌ترین رقیب گفتمان مدرنیسم-به مثابه گفتمان مادی‌گرا- محسوب می‌شود. گذران سه دهه از عمر نظام دینی در ایران، روند تثبیت آن را به گونه‌ای تعمیق نموده که مواجهه‌ی غرب با این گفتمان را مرتب سخت‌تر نموده است. این مقوله بارها از سوی ایدئولوگ‌های مغرب زمین تصریح شده است. از این روست که «مارک پالمر» از مقام‌ها و نظریه پردازان آمریکایی می‌گوید: «جمهوری اسلامی به قدرتی شکست ناپذیر تبدیل شده که با روش‌های سخت نمی‌شود آن را از پای در آورد. تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی فروپاشی از درون است.»

این رویه در رویکردی خصمانه‌تر از سوی «کنت پولاک» استراتژیست مطرح آمریکایی بدین شکل مطرح شده است: «ما با یک قدرت شیطانی روبه‌رو هستیم که 30 سال، 5 رییس جمهور آمریکا را با شکست مواجه کرده است.»

تمامی این شواهد و بسیاری دیگر، از عزم جزم دشمنان جمهوری اسلامی خبر می‌دهند که سرمایه‌گذاری محوری آن بر دین زدایی و معنویت ستیزی قرار گرفته است. امام خمینی(ره) در این رابطه می‌فرمایند: «برنده‌ترین سلاح، سلاح تبلیغات است»[4] و غربی‌ها در سست کردن باورهای عمومی نسبت به معارف دینی از سلاح تبلیغات و ابزار رسانه بیش‌ترین استفاده‌ها را در طول این سه دهه برده‌اند.(*)
 
 

پی‌نوشت‌ها:
 
[‍1]. Containment policy
[‍2]. «تلاش غرب برای براندازی نرم»، خبرگزاری فارس، 01/12/87 
[3]. Washington Times, February 22,2002
[4]. صحیفه امام خمینی (ره)، جلد 16، ص
منبع : پایگاه تحلیلی برهان


نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.