هر چه به زمان برگزاری انتخابات نزدیکتر میشویم، طبیعی است بر شدت رقابتهای انتخاباتی افزوده میشود. رقابتهایی که در آن گروههای حاضر تمام سعی خود را میکنند تا سبد خود را از آرای بیشتری پر کنند. آرایی که قرار است سرنوشت یکی از مهمترین قوای کشور را برای مدت چهار سال تعیین کند.
در این میان شاهد به وجود آمدن ائتلافها و جبهههای متعددی در فضای رقابتهای انتخاباتی هستیم که این بار بنا به دلایلی که به پارهای از آنها در خلال بحث اشاره خواهیم کرد، اکثراً رنگ و بوی گفتمان اصولگرایی دارند. گفتمانی که زمانی برای تجمیع پتانسیل همهی نیروهای انقلابی در فضای فکری و سیاسی کشور شکل گرفت و به نحو مطلوبی توانست رسالت خود را در انتقال خواستههای اسلامی مردم به فضای سیاسی کشور به انجام برساند. اما در این انتخابات یکپارچگی گذشته که خود یکی از ویژگیهای جبههی اصولگرایی است در ظاهر وجود ندارد و گروهها و افراد شاخصی که تا پیش از این تقریباً به یک شکل ظهور سیاسی مییافتند، این بار ترجیح دادهاند که به شکل متکثر به صحنه بیایند. سؤال اساسی که در این باره مطرح میشود این است که آیا این تکثر تهدید است یا فرصت؟ آسیبهای احتمالی این رقابت متکثر چه چیزهایی میتواند، باشد؟ فرصتهای این رقابت چگونه هستند؟
در پاسخی ابتدایی باید گفت که هیچ جواب کاملاً سفید یا سیاه به این پرسش وجود ندارد. پاسخهایی که در بررسی جوانب این مسایل میشود مطرح کرد، طیفی از هر دو وضعیت تهدید و فرصت هستند. مهم این است که در این میان، توجه یا عدم توجه به پارهای مسایل میتواند برآیند این طیف را مثبت یا منفی کند. آگاهی از تهدیدها برای حداقل کردن زیان آنها و همچنین فرصتها برای حداکثر کردن سودمندی آنها از الزامات رفتار و عمل سیاسی تمامی کسانی است که ورای منافع حزبی و گروهی دغدغهی اعتلای گفتمان انقلاب و قوت بیشتر نظام جمهوری اسلامی را دارند. پس از ذکر این مقدمه که در اصل طرح بحث بود. سعی میشود در حد وسع به تهدیدها و فرصتهای موجود در این عرصه بپردازیم و تحلیلی از برآیند آنها داشته باشیم.
تهدیدها:
1. شاید یکی از حساسترین برهههای سه دههی گذشته از عمر انقلاب، انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال 88 باشد. در این انتخابات و حوادث پس از آن، تحولات بزرگی در عرصهی سیاسی کشور روی داد. یکی از این تحولات و برون دادها که در اینجا مدنظر ماست، مشخص شدن وزن واقعی گروههای عمدهی سیاسی در یک فضای بسیار رقابتی بود. انتخابات 88 نشان داد که بر خلاف تصور برخی سیاسیون که به شدت هم در فضای رسانهای القا میشد، وزن جریان اصلاح طلب در نمایندگی خواستههای مردم (آن هم در انتخاباتی که تمامی پتانسیلها بالفعل شده بود) بسیار کمتر از جریان اصولگرایی است.
حقیقتی که در انتخابات مجلس هشتم و در پی شکست لیست یاران خاتمی در انتخابات نیز تا حدود زیادی مشخص شده بود. لیست اشاره شده از جوانب مختلفی حائز اهمیت بود، یکی این که نام آن «یاران خاتمی» بود که به نظر میآمد که بیشترین اجماع نظر در جریان اصلاحطلبی (یا به عبارت دیگر تجدید نظر طلب) روی آن وجود داشت و دومین نکته این که افراد حاضر در آن لیست از سرامدان جریان اصلاح طلبی بودند، یعنی یک حضور با تقریباً پتانسیل زیاد و شکست؛ و این شکست همان طور که گفتیم به خوبی وزن پایین این جریان در نمایندگی مطالبات مردمی را نشان میدهد.
یکی از این تحولات و برون دادهای انتخابات 88 و حوادث پس از آن، مشخص شدن وزن واقعی گروه های عمده سیاسی در یک فضای بسیار رقابتی بود. انتخابات 88 نشان داد که بر خلاف تصور برخی سیاسیون که به شدت هم در فضای رسانه ای القا می شد، وزن جریان اصلاح طلب در نمایندگی خواسته های مردم، بسیار کمتر از جریان اصولگرایی است
اگر در آن زمان بهانههای (تقریباً واهی) مشارکت کم و ادعای آرای خاموش میتوانست کمی از پیامدهای شکست را بکاهد ولی در انتخابات 88 این بهانهها هم بی ثمر شد. اما نکتهای که به کار بحث ما میآید این است که تکثر اصولگرایان شاید بتواند فرصتی برای حرکت جریان اصلاحطلبی بر روی شکافهای اجتماعی برای ترمیم آثار شکستهای سنگین و پی در پی اخیر را فراهم کند.
این نکتهای است که نباید از نظر دور داشت. جریان اصلاحات که به خوبی وزن اندک خود را دریافته است با مانور روی این مسأله، عدم حضور خود را که در واقع ناشی از ترس از شکستی دیگر است، توجیه مینماید. اگرچه این میتواند تهدیدی برای گفتمان انقلاب باشد ولی توجه به حضور رگههایی از بدنهی اصلاحات در انتخابات پیش رو از شدت ضرر احتمالی آن میکاهد. حضور این گروهها همانطور که از نام آنها پیداست این مطلب را میرساند که وقتی رگههایی از جریان اصلاح طلبی هم به خواستههای مردم مسلمان ایران توجه میکنند، نتیجهی آن و خروجی برنامهها و شعارهای آن، درون گفتمان انقلاب تعریف میشود.
2. از سویی دیگر نگاهی به شرایط کشور در مناسبات بینالمللی و حضور کشور در یک پیچ تاریخی، این گونه نشان میدهد که تکثر در میان نیروهای انقلاب میتواند به بهره برداری دشمن ختم شود. دشمنی که هر آنچه عقب نشسته است به خاطر وحدت کلمهی مردم و حمایت آنها از نظام برآمده از اعتقادها و خواستههای تاریخیشان است. این تکثر اگر در جهتگیری در قبال مسایل حیاتی کشور نیز ادامه پیدا کند، به طور قطع دست دشمن در فشار به نظام و مردم کشور را بازتر خواهد کرد. این مسألهای است که باید دوستداران انقلاب کاملاً متوجه آن باشند و در بزنگاههای حساسی مانند امروز، اتحاد در اصول را که عاملی قوی در ترس دشمن از ملت ماست را فدای حب و بغضهای سیاسی سطحی نکنند.
3. در این میان و به عنوان تهدیدی که بعید هم نیست، باید به بهرهبرداری مهرههای سفید یا به اصطلاح چراغ خاموش از تکاپوی لیستها و جبههها برای به حد نصاب رساندن تعداد نامزدهای حاضر در لیست، اشاره کرد. اگر جریانهای مختلف حاضر در انتخابات، به هر نحوی دنبال پر کردن لیست خود باشند، دور از انتظار نیست که افرادی درون لیستها حضور یابند و احتمالاً به مجلس راه یابند که صلاحیت کافی را نداشته باشند و از همه بدتر این که خود را به هم فکری با جریان یاد شده پیوند زده باشند. به هر حال عرصهی سیاست و قدرت سیاسی عرصهای است که جذابیتهایی برای سوء استفادهگران دارد و این افراد متأسفانه هر چند کم ولی حضور دارند.
تجربهی بعضی اتفاقها و تعداد امضاهایی که پای برخی بیانیهها در مجلس هشتم به ثبت رسید، مؤید حضور چنین افرادی هرچند اندک است. امضاهایی که تعدادشان زیر بیانیهی حمایت از جاسبی بیشتر از بیانیههای مهم دیگر بود. همچنین باید اشاره کرد که با توجه به انسجام بیشتر جریان اصولگرایی در خارج از پایتخت، گروههای سیاسی باید از شکل دادن تکثر در شهرستانها پرهیز کنند. زیرا این تلاش در کنار شکافهای معمولاً فعال قومی و طایفهای به جز تحمیل هزینههای امنیتی در بحبوحهی رقابتهای انتخاباتی ثمرهای ندارد.
باید ذکر کرد که اشاره به چنین تهدیدها و چالشهایی نه از آن روست که همه بالفعل شدهاند بلکه از این روست که چنین احتمالاتی میتواند، وجود داشته باشد و توجه به آنها میتواند در به حداقل رساندن آسیبها به ما یاری برساند. در ادامه به آنچه فرصتهای چنین رقابتی است خواهیم پرداخت.
فرصتها:
1. این تکثر در مرحلهی نخست و به عنوان پر رنگترین فرصت مترتب بر آن، نمایندگی طیف گستردهای از مردم درون گفتمان انقلاب اسلامی را نشان میدهد. همان گونه که ذکر شد، جریان اصلاحات که مدعی مردم بود در بزنگاه به محک در آمدن ادعاها نشان داد که وزن آن بسیار کمتر از ادعاهای آن است. البته پس از آن تلاشی همه جانبه از سوی طرفداران این جریان انجام گرفت تا نشان داده شود که اقبال مردم به شعارهای انقلاب مقطعی بوده است و این جریان نمیتواند به شکل پایدار نمایندهی طیف گستردهای از مردم باشد.
ولی آنچه در واقع در حال رخ دادن است، بار دیگر تأییدی بر بی پایه بودن چنین ادعاهایی است. زیرا علاوه بر سابقهی چند انتخابات اخیر، پوشش داده شدن درصد قابل توجهی از مطالبات مردم در ذیل تکثر جبههای درون گفتمان اصولگرایی نشان دهندهی این است که اقبال مردم به جریان اصولگرایی و گفتمان انقلاب در چند سال گذشته، مقطعی و زودگذر نبوده است و گفتمان اصولگرایی با وجود تکثری که امروز درون آن به نظر میرسد هنوز برآیندی قابل توجه از خواستهای مردم و در جهت گفتمان انقلاب است و این تکثر در راستای گستردگی انواع مطالبات و دیدگاههای مردم است.
این تکثر در وهله نخست، به عنوان پر رنگ ترین فرصت، نمایندگی طیف گسترده ای از مردم درون گفتمان انقلاب اسلامی را نشان می دهد. علاوه بر سابقه چند انتخابات اخیر، پوشش داده شدن درصد قابل توجهی از مطالبات مردم در ذیل تکثر درون گفتمان اصولگرایی، نشان دهنده این است که هنوز برآیندی قابل توجه از خواست های مردم و در جهت گفتمان انقلاب است و این تکثر در راستای گستردگی انواع مطالبات و دیدگاه های مردم است
2. این تکثر از سویی دیگر به بالفعل شدن تمام پتانسیلهای بالقوهی درون گفتمان انقلاب میانجامد، پتانسیلهایی که در این فضا فرصت عرضهی خود را خواهند یافت. به عبارت دیگر نیروهای متعهد و کارآمدی وجود داشتهاند که در شرایطی که جریان اصولگرایی نیروهای خود را در مقابله با جریان رقیب تجمیع میکرد، کنار گذاشته میشدند و فرصتی برای رشد نمییافتند. تاریخ انقلاب حاکی از این است که نیروهای جوان، با انگیزه، متعهد و انقلابی در بسیاری موارد بارهای سنگینی از دوش انقلاب برداشتهاند و در شرایطی که کشور نیاز به تحرک، شادابی و حرکت جهادی دارد، حضور آنها در فضای باز شده توسط تکثر اشاره شده نه تنها تهدید نیست بلکه فرصتی مغتنم برای باروری نیروهای انقلاب و نظام است.
3. به این تکثر از زاویهی عاملیت برای پیراسته شدن گفتمان اصولگرایی نیز میتوان نگریست. ریزشها و رویشها همواره در کنار هم بودهاند و دو روی یک سکهاند. رقابتهای سالم انتخاباتی راه را برای چکش خوردن بیشتر گفتمان انقلاب و مشخص شدن ضعفها و چالشهای آن باز میکند. در این فضاست که گروهها و افرادی که حاضر نیستند پا به پای انقلاب حرکت کنند، مشخص خواهند شد. جریان اصولگرایی به چنین عرصهای برای سنتز نیروهای خود نیاز داشت و این فرصت را شرایط سیاسی امروز کشور و تکثری که خود معلول پویایی این جریان است، فراهم کرده است. از این رو در این شرایط باید از این رقابتها در همین راستا استقبال کرد و به عنوان فرصتی پیش روی انقلاب به آن نگریست. زیرا این تکثر در نگاهی کلی، مطرح شدن حرف انقلاب از زوایای مختلف و در نگاهی جزیی، فرصتی برای تعدیل، اصلاح و بهبود جریانهای درون این گفتمان است.(*)