تحولات سریع و پیچیدهی منطقهی شمال آفریقا و خاورمیانه که به حق بیداری اسلامی نام گرفته است و این روزها از یک سالگی خود نیز گذر میکند، بدون تردید یکی از کم نظیرترین و یا حتی بی نظیرترین تحولات سیاسی – بین المللی سدههای اخیر است. بعد از تونس که نقطهی آغاز دومینوی سرنگونی دیکتاتورها بود، در مصر هم این تحولات انقلابی به سرعت آغاز شد و بعد از مدت زمان کوتاهی، طومار دیکتاتوری 29 سالهی «حسنی مبارک» را در هم پیچید.
از آنجا که مصر به دلایل گوناگون در جهان و در میان کشورهای اسلامی حایز جایگاه مهمی بود، تحولات این کشور به سرعت در سایر مناطق نیز تأثیر خود را بر جای گذاشت. یکی از وجوه این تأثیرگذاری، الگوبرداری مبارزان و مردم انقلابی سایر کشورهای اسلامی از ملت مصر بود. تجمع مصریها در میدان «التحریر» به سرعت برای سایرین تبدیل به الگو شد تا جایی که در آمریکا و اروپا نیز معترضان نظام سرمایهداری آشکارا ابراز داشتند که از تظاهرات میدان «التحریر» قاهره الگوبرداری کردهاند.
بررسی همه جانبهی تحولات مصر به دلیل پیچیدگیهای فوق العادهی آن نیازمند صرف وقت فراوان است، این نوشته با تمرکز بر موضوع رفتارشناسی ارتش مصر، ساختار این نهاد مهم نظامی – سیاسی و همچنین عملکرد آن را در طول انقلاب مردم مصر مورد واکاوی قرار میدهد.
پیشینهی تاریخی ارتش مصر
ارتش مصر با دارا بودن 480 هزار نفر نیرو و 900هزار نفر نیروی ذخیره، قویترین ارتش در قارهی آفریقا است و در میان ارتشهای جهان، رتبهی دهم را در اختیار دارد. سابقهی ظهور ارتش مصر به عنوان نهادی قدرتمند در ساختار سیاسی مصر به دوران «محمد علی پاشا» باز میگردد که مدرنیزاسیون کشور را با مدرنیزاسیون ارتش آغاز کرد. در سال 1952م. جنبش افسران آزاد مصر موفق شد تا نظام پادشاهی را سرنگون کند و این اتفاق سبب شد تا جایگاه ارتش در ساختار سیاسی مصر بیش از پیش تقویت شود.
«جمال عبدالناصر» رییس جمهور وقت مصر، بسیاری از افسران ارتش را به عنوان اعضای کابینه، وارد دولت کرد تا انقلاب اجتماعی مدنظرش را پیگیری کنند. رفته رفته با نزدیک شدن به پایان ریاست جمهوری ناصر و به دلیل حضور کم فروغ ارتش در جنگ 1967م. جایگاه سیاسی ارتش مصر رفته رفته متزلزل شد و حضور ارتشیها در کابینهی ناصر نیز کمرنگتر از گذشته شد.
این وضعیت در دوران زمامداری «انور سادات» سرعت بیشتری به خود گرفت. «سادات» ترجیح میداد تا از نظامیان در کابینه استفاده نکند و به شکلی دیگر سیاستهای خود را پیگیری نماید؛ از این رو سیاست تصفیهی نظامیان از کابینه را در پیش گرفت.
در راستای این سیاست، سادات تلاش میکرد تا از راه جابهجا کردن فرماندهان نظامی در پستهای مختلف، آنها را کنترل نماید. به گونهای که طی 9 سال، از 1971 تا 1980میلادی سادات 9 بار وزیر دفاع کابینه را تغییر داد. وی معتقد بود که به جای اشتغال سیاسی نظامیان، ارتش باید حرفهای شود. موفقیت این تفکر به خوبی در جنگ 1973م. آشکار شد، جایی که ارتش مصر موفق شد تا عملکرد خوبی از خود بر جای بگذارد. سادات همچنین بودجهی ارتش را به شکل محسوسی کاهش داد.
ارتش مصر با دارا بودن 480 هزار نفر نیرو و 900هزار نفر نیروی ذخیره، قویترین ارتش در قارهی آفریقا است و در میان ارتشهای جهان، رتبهی دهم را در اختیار دارد. سابقهی ظهور ارتش مصر به عنوان نهادی قدرتمند در ساختار سیاسی مصر به دوران «محمد علی پاشا» باز میگردد که مدرنیزاسیون کشور را با مدرنیزاسیون ارتش آغاز کرد.
با روی کار آمدن «حسنی مبارک»، جایگاه ارتش در مصر مورد باز تعریف قرار گرفت. مبارک، نقش جدیدی را برای ارتش تعریف کرد و آن هم مشارکت ارتش در توسعهی اقتصادی مصر بود، البته لازم به ذکر است که مبارک نیز همچون سادات به شدت مراقب بود تا پای ارتشیها به عرصهی تصمیم سازی سیاسی باز نشود. این سیاست تا حد زیادی از سوی ارتشیها نیز پذیرفته شده بود و خود آنان نیز تلاش میکردند تا تمرکز فعالیتشان بر مسایل غیر سیاسی باشد.
اتفاق دیگری که در زمان حکومت مبارک در ارتش به وقوع پیوست، اخراج نظامیان ضد اسراییلی از ارتش بود. واقعهی ترور «انور سادات» توسط یک ارتشی به نام «خالد اسلامبولی»، نگرانی شدیدی را ناشی از رشد بدنهی ضد اسراییلی در ارتش مصر در میان آمریکاییها برانگیخت. از این رو طرح حذف نظامیان ضد اسراییلی از ارتش توسط آمریکا ابلاغ و توسط مبارک اجرایی شد.
بررسی سیر مواضع و عملکرد ارتش در خلال انقلاب مصر
به دنبال اجرای سیاست اخراج نظامیان ضد صهیونیستی از ارتش مصر در زمان مبارک، نوعی شکاف عمیق نسلی در میان ارتش پدید آمد. به گونهای که میان امرای ارتش که بسیار مسن بودند و افسران جوان ارتش، شکاف عمیقی ایجاد شد. این دو طبقه از جهات مختلف با یکدیگر متفاوت هستند و با نوعی بدبینی به هم مینگرند.
توجه به این نکته ضروری است که بخش عمدهی کمکهای آمریکا به ارتش مصر، نصیب امرای مسن ارتش میشود. این واقعیت، عمق فساد را در میان طبقهی امیران در ارتش مصر نشان میدهد که علت بدبینی افسران جوان نسبت به این طبقه نیز تا حد زیادی ناشی از این واقعیت است. این شکاف در انقلاب اخیر مردم مصر به خوبی آشکار شد. بدنهی جوان ارتش، بر خلاف امرای ارتش، خیلی زود به انقلاب مردم پیوستند. در واقع بدنهی ارتش که متشکل از افسران جوان میباشد، با مردم مصر همراه میباشند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبهی نماز جمعهی تهران در 14 بهمن 1390 به درستی به این نکته اشاره فرمودند: «بدنهى ارتش مصر با مردم است وکسانى در داخل و خارج مصر میخواهند ارتش را در آینده با مردم درگیر کنند و همه بایدمراقب باشند. بدنهى ارتش مصر، نفوذ آمریکا و دوستان اسراییل را برنخواهدتابید.»
در واقع بدنهی ارتش مصر بر خلاف نیروهای امنیتی، به مقابله و سرکوب قیام مردم اقدام نکرد. خواست اصلی مردم مصر نیز از ابتدا ایجاد تغییرات در نیروهای امنیتی بود و نه ارتش. در زمان مبارک، سازمان امنیت مصر از بدنهی ارتش جدا شد و تحت نظر مستقیم مبارک، مسؤول حفظ امنیت در مصر شد. در جریان انقلاب 25 ژانویهی مصر نیز نیروهای امنیتی با فرمان مبارک، دستگیریها و شکنجهها را بر ضد مردم اعمال کردند و نقش اصلی را در سرکوب معترضان ایفا کردند. همین مسأله باعث گردید که مردم، ارتش را در سرکوب اعتراضها مقصر ندانند و با رویکرد مثبتی با ارتش مواجهه شوند.
مصریها شعار «ارتش و مردم، دست در دست یکدیگر» را سر دادند و ارتشیها نیز در مقابل، این شعار را سرلوحهی عمل خود قرار دادند. میتوان گفت که ارتش با هدف حفظ انسجام شاخهی نظامی حکومت، شاخهی سیاسی آن (حکومت حسنی مبارک) را قربانی کردند که از لحاظ تاکتیکی اقدام بسیار هوشمندانهای بود. در واقع میتوان گفت که رفتار مستقل ارتش در برخورد با جریان انقلاب 25 ژانویهی مردم مصر، در نهایت به سود ارتش تمام شد. با سقوط «مبارک»، جامعهی مصر وارد دوران گذار شد، گذار از سیستم توتالیتر به یک نظام مردم سالار. یکی از الزامات این دوران، وجود نهادی است که بتواند از فروپاشی کامل ساختار سیاسی قدرت جلوگیری نماید.
در واقع بر طبق نظریات مدرنیزاسیون، کشورهایی که در حال توسعه و گذار به دموکراسی هستند، نیاز دارند تا سیاستهای قبلی استمرار داشته باشد و باید نهاد و ارگانی مسؤولیت مراقبت از استمرار این سیاستها را بر عهده بگیرد. در کشورهای خاورمیانه، همواره در برابر این سؤال که چه نهادی میتواند این وظیفهی خطیر را انجام دهد، یکی از پاسخها ارتش بوده است، همان طور که در ترکیه، در دوران کمالیسم (سالهای دههی 1990م.) ارتش توانست این نقش را به ویژه در کودتای فوریهی 1997م. به خوبی انجام دهد. آمریکاییها و غربیها به دنبال این بودند که در مصر نیز ارتش این چنین نقشی را بازی کند.
از سوی دیگر، به دلیل حضور ارتش در دو جنگ بر ضد اسراییل، ارتش مصر به عنوان یک قهرمان ملی در ذهن مصریها ثبت شده بود و مصریها ذهنیت مثبتی نسبت به ارتش داشتند، از این رو پذیرش نقش ارتش به عنوان نهادی که در دورهی گذار، مسؤول حفظ ساخت اصلی قدرت در مصر باشد، امکان پذیر شد.
بدنهى ارتش مصر با مردم است وکسانى در داخل و خارج مصر میخواهند ارتش را در آینده با مردم درگیر کنند و همه بایدمراقب باشند. بدنهى ارتش مصر، نفوذ آمریکا و دوستان اسراییل را برنخواهدتابید.
یکی از مسایل اصلی که با شروع انقلاب مصر، در هالهای از ابهام قرار گرفت، نوع روابط خارجی این کشور با سایر کشورها و به ویژه با اسراییل بود. این اهمیت تا حد زیادی ناشی از همسایگی مصر و اسراییل است. در زمان مبارک، مصر به عنوان یکی از همپیمانان اصلی آمریکا و اسراییل در جهان اسلام شناخته میشد و بسیاری از برنامههای اسراییل برای تحت فشار گذاشتن فلسطینیها از سوی مبارک به مرحلهی اجرا در میآمد که به عنوان نمونه میتوان به بستن گذرگاه «رفح» بر روی مردم تحت محاصرهی غزه اشاره کرد. شورای عالی نظامی، در دوران پس از سقوط مبارک به دو دلیل عمده، تغییر چندانی در سیاستهای گذشته در زمینهی رابطه با اسراییل ایجاد نکرد.
نخست این که ارتش مصر به دلیل تجربهای که از جنگهای گذشته با اسراییل داشت، به خوبی میدانست که توان مقابلهی نظامی با ارتش اسراییل را ندارد. در دوران مبارک نیز ارتش مصر در حالت «صلح سرد» با اسراییل قرار داشت، حالتی که در آن به اجبار حداقلی از روابط برقرار است. در واقع عدم درگیر شدن با اسراییل همواره یکی از استراتژیهای ارتش مصر بوده است.
دوم، کمکهای فراوان آمریکا به ارتش مصر مانع از رفتار مستقل ارتش در این زمینه بود. آمریکا سالانه یک میلیارد و 300 میلیون دلار به مصر کمک میکند که از این مقدار، درصد بسیار بالایی به ارتش مصر میرسد. اتکای شدید ارتش به این کمکها و ناتوانی از جایگزین کردن منابع مالی دیگر، سبب شده است تا ارتش مجبور باشد در سیاستها و برنامهریزیهای خود، منافع آمریکا را نیز لحاظ کند و اساساً گزینهی رویارویی با اسراییل را حذف کند.
بر همین اساس، ارتش، پس از مبارک، انگیزهای برای نقض پیمان «کمپ دیوید» از خود نشان نداد و در این زمینه در بیانیهای اعلام کرد که بر معاهدههای بین المللی مصر پایبند خواهد بود. در واقع، نوع رفتار ارتش و شورای عالی نظامی در زمینهی روابط خارجی و به ویژه رابطه با اسراییل دستخوش تحولات خاصی نشد و همان شیوهی قبلی ادامه یافت.
برنامههای ارتش برای آیندهی سیاسی مصر
بعد از سقوط مبارک، همه چیز در مصر به خوبی پیش رفت تا این که زمزمههای برگزاری انتخابات پارلمانی از سوی مردم آغاز شد. انقلابیون مصری میخواستند تا با تشکیل مجلس مردمی، اهداف انقلاب خود را جامهی عمل بپوشانند، خواستهای که خیلی باب میل نظامیان نبود ولی در نهایت، تحت فشار مردم، این خواسته عملی شد.
در واقع نقطهی آغاز شکاف و اختلاف میان مردم و شورای عالی نظامی را میتوان انتخابات پارلمانی دانست. در مورد زمان برگزاری انتخابات نیز میان انقلابیون و شورای عالی نظامی اختلاف نظر وجود داشت که بالاخره زمان مورد نظر مردم برای برگزاری انتخابات تعیین شد.
پیروزی قاطع گروههای اسلامگرا در دور اول انتخابات پارلمانی و پیشبینی این که این پیروزی در دو دور بعدی نیز ادامه خواهد داشت، بازیگران خارجی صحنهی سیاسی مصر را دچار وحشت کرد و تلاش کردند تا برای رویارویی با این واقعیت جدید در صحنهی مصر چارهای بیندیشند. با تحریک طرفهای خارجی، شورای عالی نظامی مصر در برابر اعتراضهای مردمی که خواهان انتقال قدرت از شورا به پارلمان بودند، آتش گشود و سرکوبی به مراتب شدیدتر از دوران حکومت مبارک رقم خورد.
بعد از برگزاری سه دور انتخابات پارلمانی و اعلام نتایج نهایی مبنی بر پیروزی قاطع گروههای اسلامگرا، چالش جدیدی بین این شورا و پارلمان بر سر تدوین و تصویب قانون اساسی آغاز شد. شورای نظامی انتظار داشت تا تدوین قانون اساسی جدید را خود بر عهده بگیرد و پارلمان دخالتی نکند و از سوی دیگر تغییرات در قانون اساسی را به حداقل کاهش دهد و قانونی را که یادگار دوران «جمال عبدالناصر» است، را همچنان پا برجا نگه دارد. این انتظار شورای عالی نظامی با مخالفت شدید اعضای پارلمان روبهرو شد و در نهایت نیز شورای نظامی تسلیم نظر پارلمان شد و تدوین قانون اساسی در حیطهی اختیارات و صلاحیتهای پارلمان قرار گرفت.
آینده پژوهی ارتش مصر
با توجه به شکلگیری و آغاز به کار پارلمان مصر و آغاز فرآیند مردم سالاری در این کشور، نقش آفرینی ارتش مصر در صحنهی سیاسی مصر با چالشهای جدی مواجه شده است. در واقع نظامیان نمیتوانند انتظار داشته باشند که نقشی را که در دورهی انتقالی، پس از سقوط مبارک، در قالب شورای عالی نظامی به عهده گرفتند، در آینده نیز بر عهده داشته باشند.
تداوم حضور ارتش مصر در صحنهی سیاسی این کشور، منوط به توجه به این واقعیت غیر قابل خدشه است که مردم مصر، بازیگر اصلی در آیندهی سیاسی این کشور هستند و تمام تحولات، حول محور مردم و خواستههای آنان رقم خواهد خورد.
میتوان به جرأت گفت که بدنهی ارتش در صورتی میتواند در آیندهی سیاسی مصر نقش قابل توجهی داشته باشد که با مردم همراه باشد. تردیدی نیست که نوع رفتار بدنهی ارتش مصر در طول انقلاب، جدای از سیاستهای سران ارتش که با تحریک نیروهای خارجی به سرکوب و مقابله با خواست مردم روی آرودند، نشان میدهد که ارتش مصر خواهان پیوستن به مردم هستند و این رویکرد جایگاه ارتش را در صحنهی سیاست در مصر تضمین خواهد کرد.
روزنامهی صهیونیستی «یدیعوت آحارنوت» نگرانی خود را از این واقعیت این گونه ابراز مینماید: «ارتش مصر از نظر تسلیحات نظامی مجهزترین ارتش و دارندهی پیشرفتهترین تسلیحات در منطقهی خاورمیانه است و این که این ارتش به مردم مصر بپیوندد و در خدمت نظام آیندهی این کشور قرار گیرد، موجب نگرانی است. البته در این میان ارتش باید مراقب توطئهها و تحریکات بازیگران خارجی که خواهان رویارویی و تقابل مردم و ارتش در آینده هستند، باشند.»(*)
منابع:
1. گفتوگو، هانی درویش خبرنگار مصری با خالد فهمی، مورخ سرشناس مصری (سایت قنطره).
2. سخنرانی دکتر رحمان قهرمانپور، کارشناس ارشد مرکز مطالعات خاورمیانه در نشست مرکز بین المللی مطالعات صلح.
3. هفته نامهی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی 9 دی، صفحهی جبههی مقاومت، شمارههای 31، 36 و 39.
4. پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز، کد خبر: 86888.
5. شبکهی خبری العالم.
6. سایت دیپلماسی ایرانی.
7. “The Role of the Egyptian Military in Domestic Society”, LTC Stephen H. Gotowicki, U.S. Army
* برهان- سید اسماعیل یاسینی