آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
اختصاصی مفیدنیوز  نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری، مهمترین دستاورد پیروزی انقلاب اسلامی

اختصاصی مفیدنیوز نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری، مهمترین دستاورد پیروزی انقلاب اسلامی


ما هر چه از سال‌هاي اوليه انقلاب فاصله گرفتيم و يا هرچه انقلاب بیشتر به پیش رفت این باور که «ما می توانیم» بیشتر شد و بالطبع نتایج و ثمرات شیرین آن هم ملموس‏تر و نمایان‏ترگرديد. برای نمونه مسأله نهضت توليد علم و جنبش نرم‏افزاري مطلبي بود كه در سال‏هاي دهه سوم انقلاب مطرح شد و رهبر معظم انقلاب با دركي واقع‏بينانه و درست از توان علمي جوانان ما و سابقه تاريخي اين اعتماد را هر چه بيشتر در ابعاد مختلف آن به جامعه شناساند و تقويت نمود.

تاریخ: ۲۰ بهمن ۱۳۹۰


آنچه كه يك دگرگوني اجتماعي را شايسته نام انقلاب مي‏كند، تحول همه جانبه و بنيادي در تمامي عرصه‏هاست که عمدتاً در پنج عرصه‏ي بينش‏ها و انديشه‏ها، ارزش‏ها، اهداف و آرمان‏ها، احساسات و عواطف و سرانجام  در عرصه عمل و رفتار انسان‏ها رخ مي‏دهد.
در هر يك از اين عرصه‏ها بايد بررسي و تحقيق جدي و جامعي صورت گيرد تا ببينيم انقلاب چه كرده است و چه بايد مي‏كرد. من در اين جا صرفاً به تحول در عرصه انديشه و بينش اشاره مي‏كنم و به تبع آن به تحول در بخش علمي كشور (هم به آنچه انجام شده است و هم به آنچه مي‏بايست انجام شود) مي‏پردازم. عرصه انديشه مهم‏ترين عرصه در تحول مي‏باشد، چرا كه تحول عرصه‏هاي ديگر را نيز به دنبال دارد. به دليل همين اهميت است كه خداوند متعال، مقلب القلوب خوانده مي‏شود. خداوند قلب انسان را كه مركز خواسته‏ها، آرمان‏ها و منبع احساس و عاطفه اوست دگرگون مي‏كند. گاهي قلب به مركز فكر و انديشه هم اطلاق مي‏شود.

آنجا كه قرآن كريم مي‏فرمايد: «لَهُم قُلوبٌ لايَفْقَهون بِها» پس معلوم مي‏شود قلب مركز تفقُّه هم هست كه حتي بالاتر از فهم و درك قرار گرفته، چرا كه تفقُّه به معناي فهم و درك عميق است.

به هر حال هر انقلابي ابتدائاً مي‏بايست در قلمرو فكر و عرصه انديشه رخ دهد و آنگاه انديشه به دنبال خود ارزش‏ها و اهداف را دگرگون مي‏سازد و به دنبال آن احساس‏ها و عاطفه‏ها و نهايتاً رفتارها شكل مي‏گيرد.  به قول مولانا :

اي برادر تو همه انديشه‏اي
مابقي خود استخوان و ريشه‏اي
گر بود انديشه‏ات گل گلشني
ور بود خاري تو هيمه‏ي گلخني

اگر انقلاب در انديشه‏ها رخ مي‏دهد بايد ببينيم قبل از انقلاب چه انديشه‏اي در جامعه حاكم بوده تا از باب «تعرف الاشياء باضدادها» پي ببريم آنچه بعد از انقلاب در جامعه حاكم شده دقيقاً ضد انديشه رايجِ قبل از انقلاب بوده است. انديشه و باوري كه قبل از انقلاب در بين عموم تحصيلكرده‏ها وجود داشت، هيمنه و سيطره پيشرفت علمي مغرب زمين و ناتواني مردم ايران و جوانان ما براي رسيدن به قله‏هاي پيشرفت بود. در آن دوره گفته مي‏شد كه ما 200 يا 300 سال از غربي‏ها عقب افتاده‏ايم و امكان جبران اين عقب‏افتادگي نيست و ما اساساً با همين لفظ »عقب‏افتاده« شناخته مي‏شديم. خوب، اگر كشوري -بويژه در زمينه علمي- عقب بماند، جبران عقب مـــاندگي يا غيرممكن است يا بسيار مشكل؛ زيرا به هر ميزان كه فرد عقب افتاده بدَوَد، فردي كه جلو افتاده است چندين برابر جلوتر خواهد رفت، بويژه اگر فرد جلو افتاده از تكنولوژي و ماشين تيزرو هم برخوردار باشد مسلماً چندين برابر پيــش خواهد رفت. حركت تند يك خرگوش را با لاك‏پشت مقايسه كنيد. در مدت زماني كه لاك پشت صد متر مي‏رود، خرگوش در هــمان زمان، هزاران مــتر رفته است. خوب ببينيد، اساساً اصطلاح عقب افتادگي خود يك بار منفي و تحقيرآميز دربرداشت.

حتي روشـنفكران و دلسـوزان ما هم وقتي كتـاب مي‏نوشتند عنوان آن را عــلل عقب‏ماندگي يا عقب‏افتـادگي مي‏ناميـدند. من نمي‏خواهم بگويم اين اصطلاح مطلقاً نبايد به كار مي‏رفت، بلكه مي‏خواهم عرض كنم در اين اصطلاح نوعي تلقين و باور عقب ماندگي لحاظ شده بود، و نه تنها مردم عامي در ذهن خود نمي‏توانستند باور كنند كه ما مي‏توانيم، (كه البته از عموم مردم اين انتظار هم نمي‏رفت. اين حقيقت را مي‏بايست قشر تحصيل‏كرده باور مي‏كرد) بلكه قشر تحصيل‏كرده ما نيز اين باور را نداشت و حتي  به مردم و جامعه توصيه مي‏كرد كه  براي رسيدن به يك زندگي سعادتمندانه بايد غربي شويم و چشم به بيگانگان و از ما بهتران بدوزيم. جوّ كلي به تبع رژيم حاكم، براي پيشرفت به جاي تشــويق و ترغيب به آموزش و پژوهـش و فراگرفتن عـلم و تكـنولوژي كشورهاي پيشـرفته، بيشـتر به ظـواهر قناعــت مي‏كرد و معتقد بود با ظاهري غربي مي‏توان به پيشرفت رسيد و اين ظاهر كمك خوبي به پيشرفت جامعه مي‏كند. بحث كشف حجاب در دوره رضاخان و آن همه مظاهر فساد از قبيل مدگرايي، پوچ‏گرايي و ... در رژيم پهلـــوي از جــمله توصيه‏هايي بود براي رسيدن به تمدن بزرگ و البته به قول رژيم، رســيدن به دروازه تمدن. تمدنــي كه در دوره پهلوي از آن سخن به ميان مي‏آمد و درباره آن تبليغ مي‏شد چيزي نبود مگر يك تمدن وارداتي، فانتزي و كاملاً درون تهي با شكل و قيافه‏اي مدرن. اين تمدن، تمدن متكي به انديشه بومي و تلاش جوان ايراني و نيروي فكر و بازوي قدرتمند جامعه ايراني نبود. نشانه آن، كمال خودباختگي و عجز و ناتواني در مقابل دنياي غرب و تقليد كوركورانه از اروپائيان بود.

خلاصه اينكه قبل از انقلاب، انديشه‏اي كه راجع به امكان و چگونگي پيشرفت علمي در بين قشر تحصيل‏كرده (كه مي‏بايست نقش اساسي در پيشرفت علمي داشته باشد) بود، سه ويژگي داشت:

يك: نه تنها هيچ باور و اعتمادي به نيروي خلاق و توان فكري ـ علمي خود نداشت، بلكه اساساً چيزي به نام خلاقيت فكري در نزد او بي‏مفهوم بود. البته در اين اعتقاد و خودباختگي فكري، نقش القائات بيگانگان و تبليغات آن‏ها را نبايد از نظر دور داشت.
التفات داريد اين سه ويژگي كه در قشر تحصيل‏كرده عرض مي‏كنم، فضاي كلي و عمومي را مدنظر دارم و نوع تحصيل‏كردگان را منظورم است و الّا همواره بودند كساني كه با آن فضاي غالب مخالف بودند و طور ديــگري فـــــكر مي‏كردند.

دو: براي رسيدن به تمدن و پيشرفت، راه و چاره‏اي جز تمسك به بيگانگان و دريوزگي به آنان نمي‏ديد.  آنچه كه من نام آن را تكدي علمي و فرهنگي مي‏نامم. يعني كاملاً تكدي‏گري بود اما در جنبه علمي و آن هم در قالبي شيك و رنگ و لعاب داده شده.

سومين ويژگي اين بود كه اين رويكرد به مغرب زمين نيز، رويكردي صوري داشت و واقعاً به دنبال كسب علم، دانش، صنعت و تكنولوژي غربي‏ها نبود. بلكه فكر مي‏كرد با ظاهري غربي شده و با تمسك به ظواهر مي‏توان به پيشرفت رسيد. آنچه مرحوم اقبال لاهوري در شعر معروف خود بيان كرد و در آن از خطر دلبستگي به ظاهر فرنـــگ و تقــليد كوركــورانه از غــرب و فرنگي مآبي پرهيز داد:

مي‏داني چيست تهذيب فرنگ    
در جهان او دوصد فردوس رنگ
جلوه‏هايش خانمان‏ها سوخته    
شاخ و برگ و آشيان‏ها سوخته
كس نداند شرق را تقدير چيست
دل به ظاهر بسته را تقدير كيست
شرق را از خود برد تقليد غرب
بايد اين اقوام را تنقيد غرب
قوت مغرب نه از چنگ و رباب
ني ز رقص دختران بي‏حجاب
قوت مغرب از علم و فن است    
از همين آتش چراغش روشن است.

خوب اگر قرار است انقلابي رخ دهد كه واقعاً بتوان به آن در معناي دقيق كلمه انقلاب گفت، مي‏بايست در اين انديشه انقلاب رخ مي‏داد. در غير اينصورت بر آنچه رخ داده بود حقيقتاً نام انقلاب نمي‏توانستيم بگذاريم. در حالي كه به ادعاي همه جهانيان انقلاب رخ داده بود. پس مي‏بايست در اين سه عرصه تحول بنيادي را مشاهده مي‏كرديم. پي بردن به اين واقعيت چندان مشكل نيست.

اولاً: ما مي‏بايست خود را باور مي‏كرديم و حقيقتاً باور هم كرديم. قشر جوان ما خود را يافت. خود واقعي خود را پيدا كرد. بازگشت به خويشتن خويش در انقلاب صورت گرفت و اين بزرگ‏ترين حادثه و دگرگوني بود كه در افكار صورت گرفت. مي‏دانيد، عقيده و باور را دگرگون كردن كاري خدايي است.  تنها اوست كه مقلب‏القلوب است لذا امام راحل هم فرمود: انقلاب ما هديه الهي بود.

و ثانياً: ما براي رسيدن به پيشرفت لازم بود به اين باور مي‏رسيديم كه مي‏توانيم به خود متكي باشيم و جز اين چاره‏اي نداريم، از اين جهت وقتي دقت مي‏كنيم مي‏بينيم محاصره اقتصادي و حتي جنگ هم يك نعمت بود چنانكه اين را در كلام حضرت امام(ره) بارها شنيديم و البته اين به معناي عدم بهره‏گيري از توانايي‏ها و سوابق علمي غربي‏ها نيست؛ لكن آنچه منفور است و مضر، آن تكدي‏گري علمي بود كه پس از انقلاب رخت بربست.

ثالثاً: اگر قرار است به ديگران هم رجوع كنيم به ظواهر نبايد اكتفا كنيم. اساساً ظواهر در بسياري موارد خود مانع بزرگ اين پيشرفت بود، چرا كه بسياري از غربيان نيز ظواهر را آنگونه كه به ما القاء مي‏كردند خود به آن‏ها پايبند نبودند.
تحولي كه در اين سه عرصه رخ داد، مهم‏ترين بخش انقلاب محسوب مي‏شود؛ چرا كه حيات جامعه به علم است و جريان علمي حاكم مهم‏ترين و بنيادي‏ترين نقش را در جامعه ايفا مي‏كند. جامعه‏اي كه در آن علم رونق داشته باشد و عالمان در همه رشته‏ها از حرمت و احترام برخوردار باشند، به سربلندي و افتخار نائل مي‏شود و بالعكس، در جامعه‏اي كه علم و عالم از جايگاه برجسته‏اي برخوردار نباشد، آن جامعه به سمت سقوط و ذلت خواهد رفت. حیات جامعه اسلامی ما نيز به اين تحول بستگی داشت. نه تنها انقلاب ما بلكه بقاء و استمرار هر انقلابی به توان علمی آن انقلاب وابسته است. چرا که همه بخش‏های دیگر از قبیل بخش اقتصادی، امنیتی و دفاعی، اجتماعی، و حتی سیاسی به نوعی به همین رکن علمی متکی است. و ما خوشبختانه بعد از انقلاب، در این بخش از اعتماد به نفس بالایي برخوردار شديم و همین اعتماد به نفس نیز مایه بقاء و استمرار نظام اسلامي ما شد. البته راه بسیار طولاني است و باید همچنان با قوت و قدرت آن را ادامه داد.

نکته‏ای که باید به آن توجه نمود این است که این‏گونه نگرش و این اعتماد به نفس و باورمندی به توانایی علمی را مردم و جوانان ما از انفاس
قدسیه رهبر کبیر انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني(ره) گرفتند و رهبری فرزانه انقلاب نیز پس از رحلت امام، همان انرژی و نیروی مثبت را به حق به جامعه تزریق نمودند. تا آنجا که امـروز شــاهد پیشـــرفت‏های اعجاب‏انگیزی در همه بخش‏های علمي کشور از جمله بخش انرژي هسته‏ای مي‏باشيم.

جالب اینکه ما هر چه از سال‌هاي اوليه انقلاب فاصله گرفتيم و يا هرچه انقلاب بیشتر به پیش رفت این باور بیشتر شد و بالطبع نتایج و ثمرات شیرین آن هم ملموس‏تر و نمایان‏ترگرديد. برای نمونه مسأله نهضت توليد علم و جنبش نرم‏افزاري مطلبي بود كه در سال‏هاي دهه سوم انقلاب مطرح شد و رهبر معظم انقلاب با دركي واقع‏بينانه و درست از توان علمي جوانان ما و سابقه تاريخي (كه تفصيل و تشريح آن بحث مستقلي را مي‏طلبد) اين اعتماد را هر چه بيشتر در ابعاد مختلف آن به جامعه شناساند و تقويت نمود.
امروز از نظر كمي، آموزش عالي ما اساساً قابل مقايسه با قبل از انقلاب نيست. چرا كه تعداد دانشجويان در اواخر رژيم پهلوي يعني سال 57 كمتر از 150 هزار نفر در كل كشور بود. در حالي كه اكنون ما بيش از 3 ميليون و 300 هزار دانشجو داريم. به همين نسبت اعضاي هيأت علمي و مدرسين دانشگاه‏ها نيز افزايش يافت. مراكز دانشگاهي و آموزش عالي گسترش چشمگيري يافت به‌گونه‌اي كه امروز ما در دورترين نقاط كشور دانشگاه داريم.

از نظر كيفي نيز پيشرفت‏هاي كشور در همه زميـنه‏ها از جــمله در زمينه نانوتكنولوژي و انرژي هسته‏اي بسيار غرورآفرين و افتخارآميز است. جمهوري اسلامي در بخش صنعت هواپيماسازي،‌ صنايع دفاعي، صنعت نفت و گاز و ماشين‏سازي نه تنها در مقايسه با قبل از انقلاب بلكه در مقايسه با بسياري از كشورهاي در حال توسعه از پيشرفت تحسين‏برانگيزي برخوردار است. و اين ادعاي ما نيست بلكه حتي دشمنان ما امروز به اين پيشرفت‏ها اقرار دارند و عمده دليل مخالفت آن‏ها با جمهوري اسلامي هم به خاطر همين پيشرفت‏ها و پيش‏بيني آينده اين تحول علمي است.

البته ما معتقديم اين پيشرفت‏ها همه آن چيزي نيست كه ما بايد به آن مي‏رسيديم. ما راه طولاني بسياري در پيش داريم كه به همت جوانان خود بايد بپيمائيم و به ياري خداوند خواهيم پيمود. نكته مهم، اين باور بود كه ما امروز به آن رسيديم و اين خيلي مهم است. امروز انرژي هسته‏اي و افتخارات آن توسط جواناني صورت گرفته و به دست كساني تحقق يافته است كه بين 24 تا 28 سال سن دارند و اين همان انقلاب بزرگ علمي است كه مي‏بايست همچنان استمرار داشته باشد.

مطلب ديگري كه به نظر بنده خيلي مهم است اين است كه ما پيشرفت علمي را نبايد منحصر در پيشرفت صنعتي و تكنولوژي بدانيم و در انرژي هسته‏اي خلاصه كنيم. امروز ما در علوم انساني نياز بيشتري به تحول داريم. تحول در بحث‏هاي مــديريت، اقتصاد، حقوق، جامعه‏شــناسي و تئوري‏هاي جديدي كه بتواند با تئوري‏هاي غربيان در همه اين عرصه‏ها مقابله كند. به نظر من در اين زمينه‏ها نياز ما به تحول غيرقابل انكار است. امروزه اتكاء صرف به ترجمه در تمامي اين زمينه‏ها بسيار باعث تأسف است. يك تئوري و نظريه بومي و متكي به فكر و انديشه ايراني در زمينه مديريت، اقتـصاد، حـقوق، جامعه‏شــناسي، روانشناسي، آسيب‏هاي اجتماعي و غيره به عقيده اينجانب نه تنها كمتر از تئوري و پيشرفت در عرصه هسته‏اي نيست بلكه بسيار مهم و اساسي است. به عبارت ديگر در اين بخش نيز غني‏سازي بسيار ضروري و حتي ضروري‏تر از بخش صنعتي است.

در اين زمينه امروزه بحث نظريه‏پردازي و آزاد انديشي -با اتكاء به مباني استدلالي و علمي- مطرح شده است. اين راه مي‏تواند كمك شاياني به پيشرفت هرچه بيشتر كشور نمايد و زمينه‏اي براي گشودن عرصه‏هاي جديد در ابعاد مختلف جامعه باشد.

مركز هم‏انديشي در اكثر دانشگاه‏هاي كشور از سازوكار بسيار آماده‏اي براي ورود استادان به عرصه آزادانديشي برخوردار است و مي‏تواند زمينه تعامل هرچه بيشتر را بين جامعه و دانشگاه فراهم نمايد و با عرضه نيازهاي جامعه به دانشگاه براي بازكردن گره‏هاي كور، از استادان كمك بگيرد و استادان نيز با آگاهـي و درايت هر چه بيشتر، آموزش‏هايي را در دانشگاه به دانشجويان بدهند كه آن‏ها بتوانند افراد كارآمدي براي جامعه باشند. به يك معنا علم و آموزش در دانشگاه كاربردي‏تر شود تا نتايج علمي‏تري به دنبال داشته باشد.

نكته مهم ديگر اينكه، ما نه تنها مي‌بايست پيشرفت علمي داشته باشيم، بلكه مي‌بايست به مرجعيت علمي نيز در هر زمينه دست يابيم.  به عنوان مثال بيمار ما نه تنها مي‏بايست در داخل كشور معالجه شود بلكه ما بايستي پذيراي بيماران كشورهاي ديگر نيز باشيم كه براي معالجه به ايران بيايند. همان‏گونه كه در برخي زمينه‏ها اكنون ما به اينجا رسيده‏ايم كه برخي كشــورها طالب گذراندن دوره‏هاي آموزشي خود در ايران هستند. اين ادعا با توجه به سابقه تاريخي ما در علم كاملاً معقول و شدني است.

اين موضوع مي‏بايست در همه عرصه‏هاي علوم عقلي، نقلي و تجربي تحقق پيدا كند. به عنوان مثال در عرصه علوم عقلي مثل فلسفه محض، فلسفه‏هاي مضاف همچون فلسفه اخلاق، فلسفه اقتـصاد، فلســفه سياست، فلسفه جامعه‏شناسي، فلسفه روانشناسي، فلسفه حقوق و غيره نيز ما مي‌بايست به دنبال اين مرجعيت علمي باشيم و در اين راه نياز به نظريه‏پردازي داريم.

حتي در علوم نقلي نيز اين نياز كاملاً محسوس است. چرا امروز ما براي شناخت ايران خودمان بايد محتاج تحقيق و پژوهش‏هاي مستشرقين باشيم. من نمي‏گويم حرف مستشرقين را نخوانيم؛ حرف من اين است كه چرا براي شناخت ايران خودمان بهترين حرف‏ها را احياناً بايد از زبان آن‏ها بشنويم و از نوشته‏هاي آن‏ها بخوانيم؟! ايران‏شناس ما، باستان‏شناس ما چرا بايد خارجي‏ها باشند؟ خوب اين در گذشته ما اتفاق افتاد ولي اكنون نبايد ادامه يابد كه مثلاً صد سال آينده هم آيندگان ما بيايند و بخواهند تاريخ امروز ما را از نوشته‏هاي ديگران بخوانند. ما خود بايد امروز در اين زمينه ها هم كار كنيم. اين زمينه‏ها نبايد امروز كوچك شمرده شود و در جنب زمينه‏هاي تجربي ناديده گرفته شود.

بنابراين در تمامي اين زمينه‏ها، كشور مي‏بايست از مرجعيت علمي برخوردار شود و محل رجوع و رفت و آمد كشورهاي ديگر شود. اين توقع از يك كشور شيعي اسلامي نه تنها مبالغه‏آميز و بي‏مورد نيست بلكه كاملاً معقول و بجاست و به ياري خداوند در آينده نه چندان دور به آن دست خواهيم يافت

مفیدنیوز - فرهاد نظریان سامانی

نام: افسر جنگ نرم   تاریخ: ۲۰ بهمن ۱۳۹۰
سلام- درود بر همه فعالان عرصه بصیرت
کاش همه علم دوستان به فکر عملی نمودن اهداف حضرت آقا کشور باشند چرا تنها راه مقابله با دشمنان است


نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.