آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
مهندسي فرهنگي، نياز مبرم جامعه

مهندسي فرهنگي، نياز مبرم جامعه


رضا نكويي


ريشه بسياري از بي اخلاقي ها در جامعه ما ناشي از دور شدن مردم از تعاليم الهي و در كنار آن قرابت با مطامع دنيايي است به گونه اي كه راحت طلبي و سودجويي (با هر روش) در دستور كار اكثر افراد جامعه قرار گرفته است.
بايد دانست اين رذيلت ريشه در كجا دارد، چه آثاري را بر جامعه باقي مي گذارد و راه حل درمان كامل (نه موقت) آن چيست.
به نظر مي رسد كه عدم كار فرهنگي، زمينه ساز اين معضل و كار فرهنگي برنامه ريزي شده بر مبناي تعاليم اسلام و علي الخصوص اقتصاد اسلامي، چاره ساز اين بلاي دين و دنيا سوز است. در اين نوشتار بر آنيم تا اثبات كنيم كه اگر تعاليم موجود در گنجينه اقتصاد اسلامي بارور شود، خدامحوري جايگزين نفع محوري شده و آن گاه، آرمان شهر حقيقي محقق خواهد شد. اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.
ريشه يابي
ريشه بسياري از معضلاتي كه در جامعه ما مشاهده مي شود، ريشه در نفع محوري و دنياطلبي مردم دارد مثلا، فرد كارمندي مي بيند كه چون نظارتي در كار نيست و او، هم با اجراي قانون و هم با بي قانوني مي تواند به حقوق ماهيانه اش برسد (به خاطر روحيه راحت طلبي كه در انسان وجود دارد) مسير بي قانوني را برمي گزيند و به حقوق معمول خود هم مي رسد يا فردي با شغل آزاد، مي بيند كه مشتري از قيمت واقعي جنسي بي اطلاع است و نظارتي هم بر بازار نيست، بنابراين اقدام به گرانفروشي مي كند. اگر بخواهيم مثال هاي ديگري هم كه در جامعه ما تبديل به معضل شده و همگي ريشه درنفع محوري افراد دارد بزنيم، كار زياد سختي پيش روي خود نداريم. از جمله استفاده فرد الف از نفوذ بر تصدي يك پست، در حالي كه فرد ب، بدون پارتي است اما شايسته تر از فرد الف است، جايگزيني روابط بر ضوابط در دستگاهها، فروش جنس قلابي به جاي اصلي يا وجود رذيلت هايي مثل ريا و نفاق در جامعه و... پس ديديم كه بخش زيادي از معضلات اخلاقي و اجتماعي ما از همين جا (نفع محوري مردم) نشأت مي گيرد.
جدا از بحث اينكه در اكثر اين موارد فعل حرام رخ داده است، بايد گفت كه افراد، به آرامي راه هاي بي قانوني و دور زدن قانون را در جامعه يافته و بعد از آن كم كم بر سر همه، حتي آشنايان خود كلاه گذاشته، به وفور دروغ مي گويند، و چون اين معضلات، تبديل به اموري بدون قبح شده، مي بينيم كه وضعيت به ظاهر شهري و در باطن جنگل گونه بر جامعه ما حاكم شده است تا جاييكه انسان براي درامان ماندن از انسان ديگري، به دزدگير، حفاظ حياط و... روي آورده است! به گونه اي كه به اطمينان تمام مي توان گفت، قانون تنازع براي بقا، رفته رفته در جامعه ما در حال گسترش است.
راه حل چيست؟!
بايست طرز تفكر مردم تغيير كند و خدا محوري جايگزين نفع محوري افراد شود. تحقق اين مهم، امر ساده اي نيست اما با يك كار فرهنگي(1) مستمر امكان پذير است.
براي تحقق اين مهم به يك نقشه راه نياز داريم. آن نقشه راه، استفاده از تئوري اقتصاد اسلامي است. قبل از آنكه به عناصر حاكم بر اين امر بپردازيم، بايد گفت كه در اين تئوري، پتانسيل هايي نهفته است كه اگر بتوان از آن سود برد و آنها را در جامعه با كار فرهنگي دروني كرد، بسياري از معضلات جامعه بدون كار پليسي و نظارتي رفع خواهند شد. شاهد اين ادعا را در گذشته مي توان مشاهده كرد. توضيح آنكه، در بازارهاي قديم، كسبه ايراني، هر روز قبل از باز كردن مغازه هايشان، خود را ملزم مي دانستند كه پاي درس روحاني حوزه بنشينند و مكاسب (روش كسب و كار از منظر اسلام) را فرا بگيرند. اين آموزش، بسيار در نحوه زندگي فردي و اجتماعي افراد آن زمان به شكل مثبت تأثيرگذار بود(2) تا جايي كه وقتي در مقايسه با قديم، به جو منفي موجود بر جامعه امروزمان مي نگريم، ذهنمان ناخودآگاه علت معضلات فعلي را در عدم كسب معرفت هايي اين چنيني رديابي مي كند.
اين مهم (يعني عدم كار فرهنگي براي معرفت زايي د رجامعه ما) را وقتي بيشتر درك مي كنيم كه مي بينيم در سه دهه بعد از انقلاب، عملا كار عميق مدوني، در راستاي افزايش فهم مباني فلسفي مردم صورت نپذيرفته است. خيلي كار مذهبي صورت مي گيرد اما همه، به ظاهر امور و قضايا مي نگرند. به جاي آنكه روزآمد عمل نمايند، سعي مي كنند امروزي ها را به گذشته ببرند يا اينكه كمتر به چيستي مسائل مي پردازند. اصطلاحا مي توان گفت، فرهنگ ما بطور ناقص، در شب عاشوراي سال61 باقي مانده و به واكاوي جنبه هاي معرفتي دين نپرداخته ايم، كه نتيجه آن اين شده كه خروجي اين اقدامات مذهبي، به گونه اي كه انتظار مي رود خروجي مناسبي نيست. بدتر از آنكه هر چه نسلها مي گذرند (مثلا نسل سوم نسبت به نسل دوم) بيشتر از معنويت فاصله مي گيرند و ايضا به دليل عدم وجود مهندسي فرهنگي(3) در جامعه، به سمت فرهنگ غرب هم متمايل شده اند تا جايي كه به كثرت، مسلمان مي بينيم اما از مسلماني خبري نيست. اين نكته منفي (يعني عدم فرهنگ سازي صحيح) وقتي خود را بيشتر بروز مي دهد كه اكثريت قشر فاصله گرفته از معنويت را مي توان در بين اساتيد دانشگاه و مردم شهرهاي بزرگتر پيدا كرد زيرا اين قشرها، علاوه بر اينكه آموزش فرهنگي- معرفتي نديده اند، به دليل استفاده از كتب غربي و مشاهده رسانه هاي نامناسب، از بقيه مردم در وضعيت بغرنج تري قرار دارند، به عبارت ديگر اگر اين اقشار (و همچنين بقيه مردم جامعه) آموزش مناسب ديني ببينند، با هيچ طوفاني عقايد خود را كنار نمي گذارند.
در برهه جنگ تحميلي (59تا 68)، مردم به دليل برپايي دانشگاه فرهنگي دفاع مقدس، زياد ضعف در حوزه فرهنگ را حس نمي كردند اما داستان، آنجا خراب تر مي شود كه هر كه آمد، به سازندگي، توسعه سياسي و عدالت پرداخت و فرهنگ و فرهنگ سازي را در اولويت دسته چندم جاي داد و متأسفانه ماجرا از آنجايي بغرنج تر مي شود كه، جرياناتي، بنا به عللي از جمله عدم انتخاب مسئول مناسب براي حوزه فرهنگ و ايضاً انتخاب مشاور غيرآشنا با نظام فرهنگي موجود در ايران (و بعضا متمايل به ضدفرهنگ كشورمان) براي خود، عمداً يا سهواً در راه تخريب فرهنگمان قدم برداشتند، كه آثار آن را در جامعه امروزمان شاهديم مثلا نظاره گر افزايش مفاسد اخلاقي، گسترش بهائيت، شيطان پرستي و... هستيم.
اسلام پتانسيل لازم براي درمان معضلات جامعه ما، از جمله كنترل خوي درندگي مردم را دارد زيرا وقتي انقلابي اسلامي در ايران بوقوع پيوست، آواي آن، جهان را به سمت اسلاميزه شدن سوق داد تا جايي كه به نقل از رسانه ملي، هم اكنون، 25% مردم جهان مسلمان اند. آواي اسلام حتي كار تسخير قلب غرب سكولارليبرال را هم آغاز كرده و يا حتي كمونيست هايي مثل چاوز را هم، عاشق زيارت امام رضا(ع) مي كند و يا مافوق آن، او را سوق مي دهد تا، راجع به امام زمان(عج) هم سخن بگويد. كمونيست هايي كه حتي خدا را قبول ندارند با شنيدن آواي اسلام، مواضعي بسيار جالب هم اتخاذ كرده اند از جمله اينكه، يكي از رهبران بزرگ و معروف آمريكاي لاتين، در يك ديدار خصوصي با يكي از ديپلمات هاي سرشناس ما مي گويد: اگر از خطر فروپاشي كشورم نمي ترسيدم، اعلام مي كردم كه من يك شيعه ام. آري، مي توان به پتانسيل بالقوه موجود اميد بست و به نتيجه رسيد به شرطي كه يك برنامه مدون فرهنگي بر مبناي آموزه هاي اسلام و متناسب با نيازهاي امروز جامعه مان، سرلوحه مهندسي فرهنگي ما قرار بگيرد تا با اصلاح سرشاخه ها، شاهد بهبود كامل اوضاع (حتي در فرعيات) باشيم.
عناصر موجود در اقتصاد اسلامي و چگونگي كاربرد مفاهيم استخراجي از آن در مهندسي فرهنگي همانگونه كه مي دانيد، سعي ما دراين مقاله، رفع روحيه مادي گرايي و نفع محوري درجامعه مان است زيرا آن را، عامل مشكلات و معضلات محيطي كه درآن زيست مي كنيم مي دانيم، به همين دليل، راه حل ها را هم به همين تناسب پيشنهاد داده ايم كه از تئوري اقتصاد اسلامي استخراج شده اند. شايان ذكر است كه به نحوه استفاده ازموارد استخراجي، در نقشه مهندسي فرهنگ هم پرداخته ايم:
1) خدا مالكي
شاه كليد و عنصر اوليه و اساسي همين عامل است يعني اگر بتوان اين جمله را طي جريان جامعه پذيري در ذهن افراد حكاكي كرد كه «مالك همه چيز خداست» ، آن وقت است كه جامعه آرام آرام به سمت خدا محوري پيش مي رود و بدون انجام كار پليسي، اكثر معضلات اخلاقي و غير اخلاقي موجود درجامعه مان حل مي شود. اگر اين شاه كليد، ملكه ذهن مردم ما شود، ديگر رذيلت هايي از جمله تخطي از قانون(حتي توقف ممنوع پارك كردن) اسراف بيت المال و... را شاهد نيستيم و افراد، ديگر سرمايه با ارزش وجودشان را درهر جايي خرج نكرده و ملاك عمل را رضايت خداوند مي دانند. اگر افراد خدا محور شوند، درامور، به مقوله مثبت آخرت نگري توجه مي كنند و اين صفت پسنديده سبب مي گردد، تا افراد درانجام امور خود، رضايت خداوند را جايگزين رضايت بندگان خدا كنند. (4)
خدامحور شدن نتيجه مثبت مهمتري هم دارد و آن ايجاد يك نوع نظارت دروني درافراد است يعني اينكه افراد براي انجام امور خود به نحواحسن و درچارچوب فرمان خدا، ديگر به فشار و يا نظارت كس ديگري نياز ندارند و خود مراقبت درستي يا غلطي اعمال خود هستند و ايضاً خودشان درپي بهبود و ارتقاي كارهاي خود برمي آيند. اگر خدا، محور زندگي مردم قرار بگيرد. ديگر، افراد براي رسيدن به اهدافشان از هر وسيله استفاده نمي كنند و براي تحقق آمالشان، ارزش هاي الهي و حتي انساني را لگدمال نخواهند كرد بلكه راههاي رسيدن به هدف توسط يك فرد خدامحور، راههايي است كه شرع به وي اجازه داده است.
2) همه همنوع هستيم
يكي از نكات مثبت كه مي توان از تز اقتصاد اسلامي آموخت و درراستاي ترسيم نقش مهندسي فرهنگ از آن استفاده كرد اين است كه اينگونه ترويج كنيم كه هر كس فقط به فكر منافع خود نباشد و منفعت جمعي را بر منفعت شخصي ترجيح دهد. اگر بتوان اين فرهنگ را دروني كرد، علاوه بر اينكه روحيه مادي گرايي و نفع محوري را درمان شده خواهيم ديد و از تبعات بعدي اين دو رذيلت هم در امان مانده ايم، مفاهيم مثبتي هم به جامعه مان تزريق كرده ايم از جمله، احترام گذاشتن به حقوق ديگران، نوع دوستي، فكر هموطن بودن، فكر هم كيشان بودن (چه در داخل كشور و چه درخارج از آن) تعاون و همكاري، دست به استثمار ديگران نزدن و ... فردي كه ياد گرفته باشد نوع دوستي را (در كنار تفكر خدا مالكي كه دارد) به قدر وسع اش كار مي كند و مرتباً درحال فرار از كار نيست و درعوض به قدر نياز مصرف مي كند و مابقي درآمدش را به همنوعان مستحقش مي دهد.(5) اين نوع تفكر، كه باعث ارتقاي جامعه مي شود، عملا مقوله اي به نام فاصله طبقاتي را هم درجامعه مان بي معني مي كند.(6)
3) قوانين ثابت و حكومت مطيع شرع
دراقتصاد اسلامي، قواعد فرهنگي جامعه داراي يك شالوده (فنداسيون) ثابت اند اما بنابر مقتضيات زمان ممكن است تغييراتي داشته باشند (در فروع نه دراصول) تشخيص اين تغيير دادن ها كه با هدف عدم جمود صورت مي پذيرد، بنابر دستور قرآن و روايات، بر عهده معصومين و در نبود آن ها، بر دوش فقها است پس قوانين با ميل شخصي افراد تغيير نمي كند.
پس درترسيم مهندسي فرهنگ، اين مهم هم بايد توجه شود كه يك چارچوب مشخص توسط دولت (State) براي فرهنگ اسلامي بايد ترسيم شده و هميشه ثابت بماند و همانگونه كه گفته شد ، فقط زماني كه فقهاء تشخيص دادند، بايد تغييرات اندكي را با هدف عدم ركود و سكون، در سازمان آن براساس قرآن و روايات اعمال كرد نه اينكه هر حكومتي كه آمد، ساز خود را براي هدايت فرهنگ بنوازد و با تغيير حكومت ها، روند حركتي فرهنگ كشور هم تغيير كند بلكه برعكس، هر طيفي كه خواست قدرت را در دست بگيرد، بايد اين نظام فرهنگي را پذيرفته باشد و برگزاري انتخابات براي انتخاب گروهي كه مي خواهند حكومت را در دست بگيرند، درحقيقت رقابت بين گروههايي است كه دراين مسئله مسابقه دارند: نحوه رسيدن و ميزان تلاش ها براي نيل به برنامه هاي فرهنگي موجود، درحقيقت نبايد اينگونه باشد كه دريك انتخابات، ما شاهد رقابت دو طيف كاملاً متضاد فرهنگي دركشوراسلامي مان باشيم بلكه، هر طيفي كه مي آيد، به جاي وابسته بودن به گروههاي داخلي يا كشورهاي خارجي، بايد همه امورش بر طبق فرمان ذات اقدس الهي برنامه ريزي شود.
در ادامه همين بحث بايد اضافه كرد كه حكومت مطيع شرع، بايد ضعف هاي حوزه فرهنگ را هم شناسايي كرده و درپي رفع آن برآيد زيرا اگر ضعف هاي موجود دراين حوزه مرتفع نشود، چه بسا اثر مثبت كارهاي خوبي هم كه انجام مي شود، كمتر گردد. آنچه در اينجا مهم است اين نكته مي باشد كه دولت، بايد مهندسي فرهنگي را، به اسلام شناسان اهل فن بدهد، تا روز به روز شاهد ارتقاي سطح فرهنگي جامعه باشيم.
جامعه فطري
اسم اين انديشه ورزي را جامعه فطري مي گذاريم زيرا اگر اين ارزشها (كه تنها بخش كوچكي از گنجينه اسلام است) در زندگي افراد نفوذ كند، آن وقت براي اولين بار در سده هاي اخير، شاهد جامعه اي خواهيم بود كه هم در قول و هم در فعل، در راه تحقق نيازهاي فطري خليفه الله گام برداشته است، نيازهايي كه انسان براي تحقق آنها خلق شده است.
لازم به يادآوري است كه تحقق فرهنگي اين چنين ارزشمند، در لايه لايه هاي جامعه كار آساني نيست و تنها در پرتوي ولايت معصوم محقق مي شود ولي حال كه از وجود معصوم محروم هستيم، بايد به افرادي كه وي، ما را به آنها (فقها) ارجاع داده رجوع كنيم تا با استفاده از فرامين آنها بتوانيم در راستاي تحقق فرهنگي اسلامي در جامعه، هرچه زودتر و بهتر گام برداريم. البته، تحقق نقشه فرهنگي مذكور در سطح جامعه، تحت ولايت ولي فقيه ميسر خواهد بود، كه چون بسط مفهوم ولايت فقيه و نحوه عمل آن در اين نوشتار مدنظر ما نيست، از آن صرف نظر مي كنيم.(7)
زندگي بعد از تحقق جامعه فطري
قطعاً تحقق جامعه فطري در فضاي زيستي كشور ما اثرات مثبتي را به همراه خواهد داشت كه اهم اين نتايج عبارتند از:
1) اصلاح سياست، قضا، ورزش، اقتصاد، هنر و...
2) بعد از گذشت مدت زماني از نفوذ فاكتورهاي مدنظر در مهندسي فرهنگ كشور، شاهد تبديل جامعه خود به يك جامعه مطلوب هستيم كه آن جامعه، قبلاً فقط در آرمانها گنجانده مي شد و تنها به ذهن ها خطور مي كرد. اين جاست كه بستر براي صدور بيشتر فرهنگمان از لحاظ كمي و كيفي فراهم خواهد شد و جهانيان با ديدن مدينه اي فاضله در اينجا، به سمت مباني فرهنگي موجود در آن سوق مي يابند و آن يعني حركت سيل آسا به سمت توحيد و وحدانيت و دقيقاً در اين زمان است كه نتيجه بعدي تحقق جامعه فطري هم به بار مي نشيند و آن چيزي نيست جز تغيير مديريت جهان.
3) مهمترين نتيجه اي كه اين فرهنگ سازي به همراه خواهد داشت، مستعد شدن جامعه و در ادامه جهان، براي ظهور امام زمان(عج) است، امام زماني كه به گفته خويش به خاطر (متاسفانه) ترس از مردم (8)، از نظرها غايب شده است(9). مطمئناً اگر جامعه اينگونه كه در نوشتار گفته شد، به سمت تربيت صحيح سوق داده شود و بعد از تربيت جامعه، جهان را هم به سوي تعاليم ناب وحدانيت بكشاند، آن قطعاً تحقق آرزويي است كه خدا و ولي خدا، هزار سال و اندي است، منتظر وقوع آن هستند زيرا تا مردم موفق به كسب معرفت نشوند، مطمئناً امام زمان ظهور نخواهد فرمود زيرا كسب معرفت شرط مستعد شدن و مستعد شدن شرط ظهور است.

پي نوشت ها:
1- آنچه كه از طريق خانواده يا در جريان آموزش (از طريق كتب درسي و غيردرسي، رسانه هاي ديداري و شنيداري و...) تبديل به عنصر مورد قبول مردم در جامعه مي شود را فرهنگ گويند. (برگرفته شده از فايل صوتي سخنراني شهيد چمران)
2) برگرفته شده از سخنراني آيت الله مهدوي كني در حوزه علميه مروي
3) مهندسي فرهنگي: ساز وكاري كه مسئولان جامعه درپيش مي گيرند تا مقولات مدنظرشان، تبديل به باورهاي اصلي مردم (فرهنگ) شود.
4) نكته اي كه در اينجا بايد به آن اشاره كرد اين است كه در اقتصاد اسلامي هرچيزي توليد نمي شود، هرچند تقاضا داشته باشد و ملاك براي توليد رضايت شرع است. در فرهنگ هم مي توان اين مقوله را مدنظر داشت يعني اينكه اجازه ورود هر تفكري را به عرصه مهندسي فرهنگي جامعه ندارد و براي ترسيم برنامه و ايضاً اجراي آن، ملاك را فرهنگ ناب اسلامي قرار داد.
5) اين درست است همان روش پيامبر(ص) است. به نقل از كتاب سنن النبي مرحوم طباطبايي، پيامبر(ص)، شب سرش را بر بالين نمي گذاشت مگر آنچه مايحتاج اصلي اش نبود و به عنوان سرمايه اضافي در خانه اش محسوب مي شد را بين نيازمندان تقسيم كند. ايشان هميشه مي فرمود، همانگونه كه خدا، عبادات فردا را امروز از شما نمي خواهد، شما نيز روزي فردا را فردا از خدا طلب كنيد.
6- حتي مي توان خود مقوله زكات را هم از اقتصاد اسلامي استخراج و آنقدر تبليغ كرد تا در مردم دروني شود.
7) براي اطلاع بيشتر: ر. ك به ولايت فقيه از امام خميني (ره).
8) كلمات قصار امام زمان.
9) قطعاً اين ترس به دليل وجود ضعف نظري در مردم است، كه خود آن نيز ناشي از عدم كسب معرفت (به دليل نبود آموزش و فرهنگ سازي مناسب بر پايه تعاليم اسلام) مي باشد.



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.