آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
تحليلي بر تأثير تحولات جهاني بر سينما   99درصد سينما!

تحليلي بر تأثير تحولات جهاني بر سينما 99درصد سينما!


سرویس فرهنگ و هنر مفیدنیوز :: جوانان پرشوري كه اميدهاي رهايي بخشي انسان ها را در انقلاب ماركسيستي جست وجو مي كردند، نه تنها به هنري انقلابي؛ بلكه به: انقلابي كردن تمام هنرها مي انديشيدند! اما اتفاقات بعدي، به ويژه انقلاب سال1968 فرانسه، انقلابي كه عميقاً سينمايي بود؛ تا حد زيادي موجب دلزدگي جوانان و روشنفكران سينما از ماركسيست گرديد.

تاریخ: ۵ بهمن ۱۳۹۰

اساس پيدايش هر پديده اي از آغاز به مجموعه اي از پيش آمدهايي بستگي دارد كه شرايط ظهور آن پديده را ممكن مي سازد. سينما در آغاز بي هيچ تصوري از «هنر»، پديد آمد و تنها انقلابي در عرصه عكاسي، تصور مي شد.
هرچند به رسميت شناخته شدن اين انقلاب مكانيكي به اندازه تمام تاريخ سينما؛ پر از مشقت ها و مجاهدت هاي بسيار بود، اما به نظر مي رسد اساس اين رسميت، نوعي نظريه قابل اثبات، براساس تعاملات فرهنگي و اجتماعي است.
تثبيت مفهوم سينما به عنوان «زبان»، اگرچه منشاء ترديدهاي بسياري در توانايي ذاتي زبان تصويري بود، اما در دهه هاي بعدي به نزاعي شديد ميان دو تفكر حاكم بر سينما (ماركسيسم و امپرياليسم) گرديد. چيزي كه مدت ها مدنظر رهبراني چون: لنين و بعدها استالين و فيلمساز- نظريه پردازاني چون آيزنشتاين و بسياري ديگر بود، به سرعت تبديل به ابزاري نه تنها براي بيان عقايد خودي، كه بيشتر براي سركوبي نظرات طرف مقابل گرديد.
جوانان پرشوري كه اميدهاي رهايي بخشي انسان ها را در انقلاب ماركسيستي جست وجو مي كردند، نه تنها به هنري انقلابي؛ بلكه به: انقلابي كردن تمام هنرها مي انديشيدند! اما اتفاقات بعدي، به ويژه انقلاب سال1968 فرانسه، انقلابي كه عميقاً سينمايي بود؛ تا حد زيادي موجب دلزدگي جوانان و روشنفكران سينما از ماركسيست گرديد. (در آن سال حزب كمونيست فرانسه از دانشجويان معترض حمايت نكرد) و اين دلزدگي، اساس بسياري از تحولات بعدي سينما شد. حال ديگر به نظر مي رسيد: خود انسان، اهميت بيشتري يافته و فرديت، جاي خود را به «اجتماع كارگري» داده بود.
دستاوردهاي اين تغيير نگرش، باب جديدي بود كه در مباحث اساسي سينما خود را بروز مي داد. مباحثي چون: جنسيت- نژاد و قوميت- محيط زيست- حقوق بشر و بسياري موارد ديگر. رفته رفته به نظر مي رسيد، هركس به تنهايي مي خواهد حق از دست رفته همفكران خود را از اجتماع، بستاند. به طور مثال: فمينيست ها، به حقوق از دست رفته زنان تأكيد مي كردند؛ رنگين پوستان نيز چنين تصوري را داشتند. دوستداران محيط زيست، ديگران را متهم به نابودي زمين مي كردند و ...
در سال هاي بعد، اين تلاش ها بازهم فردي تر، اما انساني تر شد. به طوري كه در عصر پست مدرن (كه نوعي تفكر امپرياليستي تلطيف شده بر آن حاكم است) تمام اميدهاي رهايي بخشي انسان ها، برعهده يك نفر (كه عموماً انساني پاك و گاه ماورائي است) گذاشته شده.
تغيير روند در نظريه و رويه هاي حاكم بر هنر، اگرچه به مقدار زيادي بر انقلاب ها وابسته بوده، اما اين انقلاب ها را، نمي توان جز در حيطه تحولات فكري، فرهنگي و اقتصادي هر جامعه بررسي كرد. هر نظام فكري؛ سلسله اي از زيبائي شناختي مختص خود را كه، البته بر پايه امكانات، محدوديت ها، و بويژه جهان بيني خاص آن تفكر استوار بود، بر بدنه هنر تزريق كرد. بنابراين مي توان نتيجه گرفت: تحولات بزرگ، در عرصه هنر، بي شك متأثر از تحولات عميق در عرصه هاي تفكري و شرايط خاص اجتماعي هر اجتماعي است. تحولاتي چون: انقلاب ها، جنگ ها، سرنگوني و پاگرفتن حكومت ها و.. به طور مثال: سينماي پيش و پس از انقلاب اسلامي ايران، دفاع مقدس و ظهور سينماي دفاع مقدس و...
البته منظور بنده بررسي انقلابي تاريخ سينما، و يا توضيح واضحات نيست، بلكه بيشتر توجه دادن به اين نكته است كه: به احتمال زياد در سال هاي آينده، شاهد سبك ها، شيوه ها و نگرش هاي جديدي در عرصه هنر، بويژه سينما خواهيم بود. بررسي تحولات اخير (بيداري اسلامي و جنبش وال استريت) توانايي هاي بالقوه بسياري براي تغيير در تركيب و ساختارهاي رايج هنري امروز را نمايان مي كند.
سرنگوني ديكتاتورهاي عربي از چند وجه مي تواند بر نظريه هاي رايج هنر تأثير بگذارد. اول: اروپا و آمريكا، كه هميشه خود را در تمام عرصه ها پيشرو مي دانستند، حالا كشورهاي فقير عربي را از خود پيشتر ديده اند. اين امر باعث توجه بيش از پيش نظريه پردازان اجتماعي و هنري به آنچه تاكنون «هنر جهان سوم» مي ناميدند خواهد شد، و شايد آنها را مجبور به باور اين نكته كه اين جوانان مي توانند تمام انحصارها را فرو ريزند، نمايد تا تعاريفي دموكراتيك تر (و نه يكسويه) از تعابير قبلي ارائه نمايند و اين دقيقاً به معناي درهم ريختن نظريه «هنر جهان سوم» خواهد بود.
دوم: خود باوري نزد جوامع بيدار شده، بالا مي رود و ايشان خود را قادر به درهم ريختن تمام ساختارهاي رايج مي دانند.
سوم: به طور طبيعي در پي احقاق حق برخواهند آمد و در مورد تقليد، كپي برداري و محدوديت در ساختارهاي كشورهاي غربي (كه حامي ديكتاتورهاي كشورشان بوده اند) تجديدنظر خواهند كرد و واين امر شايد به شكل گيري قواعد جديدي در هنر اين كشورها منجر گردد.
چهارم: با از بين رفتن ديكتاتورها و برچيده شدن بساط محدوديت ها و بي عدالتي هاي گذشته، عرصه براي بروز خلاقيت هاي جوانان با استعداد اين كشورها فراهم خواهد شد.
پنجم: مهم ترين اتفاقي كه شايد آرزوي تمام هنرمندان مسلمان باشد، معرفي «اسلام» به عنوان اميد رهايي بخشي انسان هاست. اين امر محقق نمي شود مگر آنكه نظريه پردازان مسلمان از هم اكنون نسبت به بازآفريني و يا خلق مفاهيم نوين، نوعي زيبائي شناسي خاص را با ويژگي هايي چون: ساختار شكن بودن، عدالت خواهي و البته آموزه هاي ديني و مذهبي، اقدام نمايند. اين دگرگوني بي شك از ادبيات شروع خواهد شد و همه گير شدن و تبديل به سبك شدن آن، بستگي به همگرايي اين ملت ها و استقبال ساير ملت ها از اين هنرها خواهد بود.
اما به نظر مي رسد اين تحولات در آن سوي آب ها (قلب اروپا و آمريكا) شتاب بيشتري داشته باشد. نگاهي اجمالي به شعارهاي معترضان جنبش وال استريت و بررسي شرايط حاكم بخوبي نشان دهنده تغييرات بسياري در نگرش و جهان بيني حاكم بر جوامع غربي است.
99 درصد مردم فقير يعني: تفاوت آشكار و چرخش كامل از نگره فردگرايانه غربي در تعيين سرنوشت خويش. فروريختن اين تصور كه: مردم با رأي دادن به طور دموكراتيك، سرنوشت خويش را رقم مي زنند، ذهن ها را به اين سمت سوق خواهد داد كه: رأي دهندگان (99%) تنها بردگان رأي دهندگان (1%) بوده اند! كه تبعات آن علاوه بر تسخير فيزيكي وال استريت، مي تواند منشأ تغيير تمام تصورات و نظريه هاي حاكم بر روابط اجتماعي و البته فرهنگي غرب باشد.
اين انقلاب اگرچه تماماً بر پايه اقتصاد شكل گرفته، اما هيچ نشاني از تفكر ماركس در آن ديده نمي شود. چرا كه اين شكاف به قدري عميق و گسترده است كه بعيد به نظر مي رسد با شعار برابري اقتصادي پرشود. در اينجا نه فقط طبقه كارگر، بلكه تمام جامعه در برابر چند نفر انگشت شمار قرار گرفته اند. به اين ترتيب مي توان تصور كرد در اين صف بندي مطالبه چيزي خاص مدنظر نباشد، بلكه رقابت بر سر آن است كه: چه كسي در صف معصومين! و چه كسي در نزد ملعونين! قرار دارد.
اين طرز تفكر به گونه هاي مختلف و اشكال بسيار متنوع مي تواند در نظريه هاي هنري رسوخ كند. هنگامي كه يك پزشك عمومي با درآمد ماهيانه، مثلاً بيست هزار دلار، تنها به اين دليل كه يك سرمايه دار ميلياردي و يا يك بانكدار بزرگ نيست؛ مي تواند در كنار يك سياهپوست بسيار فقير قرار گيرد و در صف معصومين باشد؛ احتمالاً يك فيلم بسيار فاخر هنري با مضمون خاص هم مي تواند در كنار يك فيلم كاملاً عامه پسند با مضمون مشابه قرار گيرد، بنابراين شايد در آينده ارزش يك اثر هنري بيشتر به كثرت گرايي و اينكه مربوط به كدام صف باشد؛ تعيين گردد.
بي شك اين تغيير نظر در عرصه هنر غرب، از سينما شروع خواهد شد، بسته به اينكه سينماگران غربي خود را در كدام صف تصور كنند. اما قابل پيش بيني ترين حالت؛ ساخت فيلم هاي مستند در مورد خود جنبش است (نظير آنچه در وود استاك ساخته شد)؛ رفته رفته، نويسندگان و فيلمسازان مستقل اروپا و آمريكا، فيلم هايي با ساختار متفاوت خواهند ساخت و در ادامه، تحليلگران و منتقدان، زيبايي شناسي اين آثار را طبقه بندي و تعريف مي نمايند و اين نكته كه آيا اين تغييرات به سبك، يا ژانر جديدي در سينما منتهي خواهد شد يا دوره جديدي در سينما آغاز خواهد گرديد، يا خير؛ بستگي به استقبال عموم و البته شرايط اقتصادي و سياسي پس از جنبش دارد.
زيبايي شناسي اين آثار هرچه باشد، ويژگي هاي زير را مي توان براي آن تصور كرد:
يك- بشدت كثرت گرا و البته جهاني (خارج از قوميت، مليت و نژاد)
دو- بشدت فقير. هم به لحاظ مضمون، ريشه هاي فقيرانه و قابل پرداخت به قشر فرودست جامعه را خواهد داشت، و هم به لحاظ توليد فقير خواهد بود. به اين معني كه كمتر شاهد توليدات عظيم (سوپر پروداكشن) و بازيگران گران قيمت و طراحي ها و جلوه هاي ويژه پرخرج خواهيم بود.
سه- مستندگونه و احتمالاً با دوربين هاي ديجيتال، بدون طراحي صحنه و نورپردازي هاي خاص.
چهار- به لحاظ نظريه هاي تماشاگريت، مبتني بر تحقيرهاي گلادياتوري.
پنج- به لحاظ مضامين انساني، سرخورده و مأيوس.
شش- اميدهاي رهايي بخشي بر عهده تفكر جمعي خواهد بود و نه گروه انسان ها (چيزي شبيه يك مذهب و دين عمومي و فراگير)

 به قلم جواد سهیلی نیک



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.