در روزهایی که جریان موسوم به جنبش سبز با حضور تاریخی مردم به کما رفت، به ناگاه نام تشکلی موسوم به شورای هماهنگی «راه سبز امید»(رسا) در رسانهها نقش بست. امضای این شورا پای بیانیههایی نشست که با «راهبرد یا مانیفست و مواضع» این جریان در قبال تحولات سیاسی ایران منتشر گردید. با آن که مؤسسان شورای هماهنگی راه سبز امید، ابتدا به صورت چراغ خاموش در صحنهی سیاست گام برداشته و سعی کردند فعالیت خویش را در فضایی غیرقابل پیشبینی انجام دهند؛ اما زمان چندانی سپری نشد که هویت اعضا و پایهگذاران آن فاش شد و ناظران سیاسی در داخل و خارج کشور به زوایای اهداف و مقاصد تأسیس چنین تشکلی پی بردند.
شناسنامهی این شورا نوعی گرتهبرداری از الگوی فعالیت تشکیلاتی نیمه مخفی است که زمانی تجدیدنظرطلبان در داخل کشور داشتند؛ زمانی که جریان اصلاحات آمریکایی به رغم در دست داشتن مجلس و دولت در عرصهی فعالیت حزبی به صورت یک «مجمع الجزایر» دارای حدود 18 تشکل درآمده بود. آن روز مردان خاکستری این جبهه نظیر «بهزاد نبوی» و «سعید حجاریان»، طرح ایجاد مرکزیتی برای ساماندهی این مجموعهی پراکنده را ارایه کرده و به صورت نیم بند این طرح را در عرصهی انتخابات عملیاتی کردند. ایجاد شبکهی روزنامههای زنجیرهای نیز از ره آوردهای همین تفکر بود. در قالب این تفکر، لیدرهای جریان اصلاحات در برههی انتخابات خرداد 88 درصدد برآمدند تا نیروهای جوان و پرهیجان جامعه را در تشکیلاتی به نام شبکههای اجتماعی سازماندهی و هدایت کنند و در این کار خویش نیز تا حدی موفق شدند؛ به نحوی که آنها با نمادسازی به روش مبارزههای جنبشهای لیبرالیستی غرب مانند انتخاب رنگ واحد (سبز) یا شعارهای مهیج (مانند نجات ایران) توانستند جمعیت جوان و لایههای احساسی جامعه را حول کاندیدای خویش گرد آورند.
تشکیل شورایی به نام شورای هماهنگی در خارج از کشور دقیقاً امتداد همین تئوری آزموده شده در کوران انتخابات خرداد 88 بود. کسانی این تفکر را به فاصلهی اندکی از شکست جریان فتنه به آن سوی آبها بردند که در واقع همان انگیزهها و سوداهای ما قبل انتخابات را در سر میپروراندند که چونان فرماندهان و شوالیهها بتوانند موجهای پراکندهی ناراضیان یا منتقدان نظام را زیر چتر تفکرهای خویش گرد آورند و از این گروههای کوچک و نسل به اصطلاح خاموش، یک جبههی بزرگ در مصاف با نظام اسلامی بسازند. بنابراین میتوان انتظار داشت با نزدیک شدن به موسم انتخابات، تحرکات سیاسی تشکل موسوم به شورای هماهنگی راه سبز امید نیز شکل گسترده و عمیقی پیدا کند.
نخستین مأموریتهای یک محفل نیمه مخفی
تشکیل شورا برای هماهنگ ساختن نیروهای موسوم به سبزها، زمانی آغاز شد که ائتلاف چند لایهای که تحت این عنوان در صحنهی سیاسی کشور شکل گرفته بود، با پیروزی نامزد اصولگرایان از هم پاشید. بنابراین اولین مأموریتهای این شورا آن بود که به سازماندهی دوبارهی نیروهای از هم گسیختهی تجدیدنظرطلبان مبادرت ورزد و در همان حال موج یأس، انزوا و کشمکش درون جبههای که گریبانگیر سبزها شده بود را دور سازد.
برای شناخت دقیق مأموریت و اهداف تشکیل شورای موسوم به هماهنگی راه سبز امید، باید قبل از هر چیز مختصات فضای سیاسیای که این سازمان در آن تولد یافت را مورد توجه قرار داد. زمان تشکیل این شورا مصادف است با روزهایی که جریان هواداران جنبش سبز با چند پدیدهی مهم انشقاق و ریزش، تجدیدنظرطلبی و عصیان درونی روبهرو است. بنابراین «اولین دستور کار شورا» چیزی نیست جز «عبور از بحران»؛ بحرانی که چونان یک سونامی سیاسی، جبههی گسترده و چند لایهی سبزها را درنوردید. بحرانی که بعد از اعلام نتیجهی انتخابات، اردوی جریان فتنه را فراگرفت از چند سو حیات و هستی طیف موسوم به سبزها را به خطر انداخت. نیروهای این ائتلاف که با امید به تسخیر مناصب دولت به صحنه هجوم آورده بودند، از فردای 22 خرداد به چند دسته تجزیه شدند. لایهی نیروهای تندروی این ائتلاف که با خط دهی احزابی مثل «مشارکت» و «سازمان مجاهدین» به خیابانها هجوم برده بودند، یا در چنگ قانون و عدالت گرفتار شدند یا آن که با سرخوردگی و نومیدی، کنج عزلت گزیده و عطای فعالیت سیاسی را به لقای آن بخشیدند.
زمان تشکیل این شورا مصادف است با روزهایی که جریان هواداران جنبش سبز با چند پدیدهی مهم انشقاق و ریزش، تجدیدنظرطلبی و عصیان درونی روبهرو است. بنابراین «اولین دستور کار شورا» چیزی نیست جز «عبور از بحران»؛ بحرانی که چونان یک سونامی سیاسی، جبههی گسترده و چند لایهی سبزها را درنوردید.
اما دستهای دیگر با استفاده از فضای غبارآلود آن روزها، راه غرب را پیش گرفته و به ایالات متحده و اروپا پناه جستند و به زعم خویش، اردوی فعالیت جدید زیر بیرق جنبش سبز را در پایتختهای جهان لیبرالیسم برپا داشتند. تشکیل شورای موسوم به راه سبز امید، حاصل فعالیت آن گروه از بازیگران حزبی و سیاسی بود که بعد از ناکامی در میدان انتخابات، به آن سوی آبها اردوکشی کردند. براین اساس، منافع حیاتی این گروه از بازیگران نیز با تأسیس یک سازمان یا تشکل جدید، گره خورده بود. آنها اغلب در لندن، واشنگتن، لس آنجلس، بروکسل و آمستردام حضور یافتند؛ اما شواهد حاکی از آن است که دفتر مرکزی شورا در پاریس استقرار یافته است.
ترکیب شورا و ساز و کار تشکیلاتی آن
مؤسسان این شورا کسانی بودند که تمام قد در ستاد دو نامزد جریان اصلاحات یعنی «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» فعالیت داشتند. اغلب آنها کارت مشاورت دو نامزد یاد شده را در دست داشته و حتی خود را برای تصدی یکی از پستهای کلیدی دولت آینده مهیا میکردند. از میان هیأتی که به عنوان پایهگذاران شورای موسوم به راه سبز امید مطرح شدهاند، «مجتبی واحدی»، «عطاءالله مهاجرانی» و «محسن کدیور» به اتفاق «عبدالکریم سروش» برای پیروزی «مهدی کروبی» تلاش میکردند و «اردشیر امیرارجمند» و «رجب مزروعی» در تیم گردانندگان ستاد «موسوی» قرار داشتند. با آن که تا به امروز شورا تلاش کرده به صورت نیمه مخفی و محفلی فعالیت خویش را پیش ببرد و از اعلام اسامی یا جزییات فعالیت خویش طفره میرود؛ اما برای ناظران سیاسی مسجل شده که مجموعهای از عناصر متواری مشارکت، حلقههای کیان و آیین و گردانندگان روزنامههای زنجیرهای سابق این شورا را هدایت میکنند.
مرور مجموعه مصاحبهها، مقالات و سخنرانیهای اعضا گویای این نکته است که نوعی تقسیم کار صورت گرفته است. در این کار تیمی اغلب «سروش»، «مهاجرانی» و «کدیور» چالشهای تئوریک برضد نظام را طراحی و هدایت میکنند. این سه تن در داخل کشور حلقهی موسوم به جریان روشن فکری دینی را شکل میدادند. سروش که خود را مؤسس این جریان میداند، در سایهی ارتباطات «مهاجرانی» و برادر زن وی (محسن کدیور) اکنون پیوندی گسترده با طیف روشن فکران لاییک و سکولار پیدا کرده است. به همین دلیل در اندیشههای تازهای که وی در قالب نامه یا بیانیه و به نام جریان سبز منتشر میکند، نشانی از تأکید یا توجه به دیانت نیست. هر سه چهرهی یاد شده اکنون زیر چتر مؤسسههای شناخته شدهی انگلیس و آمریکا قرار دارند. «کدیور» از سوی دانشگاه «هاروارد» تغذیه و حمایت میشود. «سروش» با چند دانشگاه قرارداد همکاری دارد که دانشگاه «ییل» در رأس آنهاست و «مهاجرانی» نیز در انگلیس حضور دارد و به عنوان یکی از برنامهریزان و مشاوران «بی.بی.سی» و مؤسسههای تحقیقی – رسانهای لندن، مطرح است.
از لایهی روشن فکری شورا که بگذریم، سه نفر کارهای حزبی و تشکیلاتی شورا را پیش میبرند. «مجتبی واحدی» که به عنوان یار غار مهدی کروبی از دوران ریاست بنیاد شهید تا انتخابات 88 شناخته میشود. او کار تألیف اغلب مصاحبهها و بیانیههای کروبی را در دورههای مختلف به خصوص انتخابات 84 و پس از آن برعهده داشت. واحدی به رغم کم تجربگی اما به دلیل در اختیار داشتن سردبیری و ستون سرمقالهی روزنامهی «آفتاب یزد»، توانست خود را به عنوان یک بازیگر سیاسی مطرح کند. او در ماههای منتهی به انتخابات 88 سر پل ارتباطی کروبی با محافل خارجی به ویژه «بی.بی.سی» شد و با مصاحبههای پی در پی توانست کروبی را به عنوان حامی حقوق بشر و حامی تمامی نیروهای معاند نظام وانمود کند. در چند مرحله، ناظران سیاسی فاش کردند، برخی ادعاهای دروغ و اتهامسازیهای کروبی برضد نظام نیز به دست او ساخته و پرداخته شده است. پس از ماجرای خانهنشینی و خاموشی کروبی نیز، واحدی همچنان تلاش میکند خود را به عنوان سخنگوی رسمی وی بشناساند و از قول او به طور مداوم در رسانههای مختلف مطالبی را برضد نظام منتشر نماید.
دومین چهره در حلقهی حزبی شورا «رجب مزروعی» است. فردی که اکنون به اتفاق فرزند خویش که او نیز از عناصر فعال در ستاد موسوی بود، در لندن رحل اقامت گزیده است. مزروعی در این محفل نمایندگی جبههی مشارکت را یدک میکشد و به زعم خویش از زبان اصلاحطلبان درون نظام سخن میراند. وی در این راستا با استفاده از ارتباطات خویش با دو طیف اعضای انجمن صنفی روزنامه نگاران و نیز کادر روزنامههای زنجیرهای، در واقع تلاش میکند به عنوان یک چهرهی رسانهای جریان سبزها، ایفای نقش کند.
سرشناسترین عضو شورا اما، «اردشیر امیر ارجمند» است؛ حقوقدان فراری که این روزها به عنوان سخنگوی جریان سبز در همایشها و محافل سیاسی مختلف اروپا و آمریکا حضور مییابد. امیرارجمند سعی کرد ابتدا چهرهی یک فرد دانشگاهی را از خویش ارایه نماید؛ به این اعتبار که او مدتی کرسی تدریس در دانشگاه «شهید بهشتی» را داشت. اما واقعیت این است که در همان برهه نیز فعالیت دانشگاهی وی با جهت گیری سیاسی دنبال میشد. او به این سبب که در رشتهی حقوق بشر تحصیل کرده بود، از ابتدا طرف ارتباط همهی سازمانهایی بود که حقوق بشر را موضوع فعالیتشان قرار دادهاند و در راستای همگامی و جلب حمایت این سازمانها که اغلب تضاد ریشهای با اسلام و نظام اسلامی ایران دارند، چند مرکز و محفل حقوق بشری در ایران تأسیس کرد.
با آرایش حزبیای که شورای موسوم به راه سبز امید پیدا کرده است، اعضای آن تلاش میکنند نقش خویش را به عنوان یک اتاق فکر یا مرکز هدایت سیاسی از چند طریق پیش ببرند. بارزترین شکل فعالیت این شورا در قالبهایی مثل صدور بیانیه، انجام مصاحبههای رسانهای، برگزاری نشستها و یا همایشهای توجیهی و انتشار سلسله مقالات و خبر در فضای مجازی دنبال میشود. همان طور که اولین فعالیت این تشکل در آستانهی 25 بهمن 1389 و با انتشار بیانیهای به جهت دعوت هواداران به شرکت در راهپیمایی اعتراضی صورت گرفت لکن جنجالیترین کار این شورا در تدوین و ویرایش بیانیهی به اصطلاح جریان سبز نمایان شد؛ منشوری که به نام موسوی منتشر شد و در آن اهداف، راهکارها و هویت جریان سبز شرح داده شد.
این شورا در حال حاضر مجموعهای از سایتها و وبگاهها در فضای مجازی را در تملک خویش گرفته و با سرمایهگذاری گسترده ای که تحت پوشش حمایتهای طرفهای اروپایی و آمریکایی انجام میدهد، میکوشد شبکهی رسانهای ایام انتخابات را به نوعی بازسازی کند. در این باره میتوان به سایتهایی نظیر «جرس»، «کلمه»، «ندای سبز آزادی»، «تحول سبز»، «فیسبوک»، «توییتر»، «سحام نیوز» و غیره اشاره کرد. افزون بر این، اعضای شورا در استودیوی رسانههای شناخته شدهی ایالات متحده و اروپا حضور فعال دارند؛ و به ویژه از کمبود کادر فکری رسانههای پارسی زبان، بیشترین استفاده را برای پیشبرد اهداف حزبی خویش میبرند. در همین راستا اعضای مرکزی شورا حضوری مستمر در آنتن «بی.بی.سی فارسی»، «تلویزیون صدای آمریکا»، «رادیو فردا»، «دویچه وله»، «رادیو زمانه»، «تلویزیون رسا» و غیره دارند.
این جریان محور استراتژی خویش را بر تحرک بخشیدن به لایههای منزوی و سرخوردهی جریان اصلاحات قرار داده است. برای عملیاتی کردن این راهبرد، سران شورای یاد شده نقطهی اوج فعالیت رسانهای خویش (اعم از صدور بیانیه، انجام مصاحبه یا تشکیل میتینگ و همایش) را مناسبتهای تاریخی قرار دادهاند؛ به گونهای که با استفاده از چندین سایت و نیز بهرهگیری از رادیوها و تلویزیونهای تحت حمایت آمریکا و اروپا، تلاش خویش را برای راه اندازی حرکتهای مخالف به ویژه برگزاری راهپیمایی قرار میدهند. ردپای خط دهی و طراحی این شورا را میتوان در حوادثی که در مناسبتهای زیر، رخ داد جستوجو کرد:
23، 24 و 25 خرداد 1388 • 29 خرداد • 30 خرداد • 31 خرداد • تیر ماه 1388 • نماز جمعهی 26 تیر 1388 • روز قدس 1388 • 13 آبان 1388 • 16 آذر 1388 • درگذشت و تشییع آقای حسینعلی منتظری • تاسوعا و عاشورای 1388 و 25 بهمن 1389
با آن که اغلب این فراخوانها برای تظاهرات با حضور امت انقلابی و هوشیاری نیروهای امنیتی ناکام ماند؛ اما شورای یاد شده همچنان از هر اتفاقی برای ارتباطگیری با هواداران خویش بهره میجوید تا حدی که در این باره حتی از تشییع جنازهی «عزت سحابی» در خرداد 1390 نیز، چشم پوشی نکرد.
هویت و کارآمدی شورا در معرض چالش
اما بیش از آن که محافل داخل به نقد این جریان بپردازند، آنها با موج اعتراض و واکنش محافل خارج نشین ضدانقلاب روبهرو شدند. فعالان سیاسی از دو زاویهی مهم حرکت شورای موسوم به راه سبز امید را به نقد کشیدهاند؛ نخست از زاویهی ساختار فعالیت حزبی آن که همان نشانهها و خصلتهای انحصارطلبی و قیم مآبی جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را به ذهن متبادر میسازد و دوم از زاویهی کارآمدی آن که بعد از یک سال و اندی از شروع فعالیتش کاری جز انتشار چند بیانیه و اندرزنامه نداشته است(!)
فعالان سیاسی از دو زاویهی مهم حرکت شورای موسوم به راه سبز امید را به نقد کشیدهاند؛ نخست از زاویهی ساختار فعالیت حزبی آن که همان نشانهها و خصلتهای انحصارطلبی و قیم مآبی جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را به ذهن متبادر میسازد و دوم از زاویهی کارآمدی آن که بعد از یک سال و اندی از شروع فعالیتش کاری جز انتشار چند بیانیه و اندرزنامه نداشته است(!)
هویت شورا زیر سؤال
قبل از هر چیز، فعالیت مخفی و محفلی شورا، نیروهای منسوب به جریان سبز را در داخل و خارج به خشم آورد. به این سبب همه تیغ نقد به روی این شورا کشیدند که چگونه در عصر ارتباطات و با ادعای دموکراسی خواهی، یک سازمان نیمه مخفی را راه اندازی کرده است. در این باره نقد یکی از فعالان اصلاح طلب سابق که اکنون در لندن حضور دارد، جالب توجه است؛ آنجا که مینویسد: «شورای عزیز! اول لطف کن بگو کی هستی، بعد دعوت کن به پیاده روی! ما جونمونو بذاریم کف دستمون بریم خیابون که شما بگین ما سخنگوی مردمیم چون مردم همه جور سلیقه و فکری دارن.»
شورایی ناکارآمد در مقیاس ناکارآمدی اصلاح طلبان
بخش دوم نقدها از این زاویه آغاز گردید که بنبست و رکودی که فتنه یا جریان سبز در آن گرفتار شده از نوعی نیست که با صدور چند بیانیه یا دمیدن نفس مصنوعی چند شبکهی پارسی زبان، رفع شود. به باور منتقدان، اتفاق مهلکتر این است که شورای یاد شده و لیدرهای جریان سبز یا اصلاحطلب، همان گفتمان انحصاری تجدیدنظرطلبان را دنبال میکنند. «رسا»، نه تنها هیچ نقدی بر عملکرد خود روا نمیدارد، بلکه چنین وانمود میکند که جنبش کماکان زنده است و هالهی قهرمانی به دور سر سران خود میکشد.
به این صورت است که این شورا کارکرد یک نهاد توصیه نویس را پیدا میکند و مجموعهای از اوامر و نواهی را منتشر میکند؛ بی آن که به بازتابها و نتایج آن بیندیشد. در این باره نامهی 28 وبلاگ نویس و سایت منتقد در فضای مجازی خطاب به شورای هماهنگی راه سبز امید در خاطرهها مانده که ابعاد بیکفایتی و ناکارآمدی این شورا را فاش کردند. آنها نوشتند: «اگر واقعبینانه به عملکرد این شورا نگاه شود، انفعال و بیتحرکی مجموعهی مذکور چنان بوده که کارنامهی کارکردش اصولاً خالیتر از آن است که قابل نقد باشد.» آنها تأکید کردند، شورا فاقد برنامهی مدون و روشن است و حضور در خیابانها توسط حامیان اندک، مانوری رسانهای است که مغلوبه شده و پایان یافته است.
استراتژی تحریم، دستور کار محفل خارج نشینها برای چالش با انتخابات مجلس نهم
وقتی یک تشکلی به این درجه از مخالفت نزد هوادارانش میرسد، این سؤال برای هر ناظر سیاسی مطرح میشود: «به راستی گردانندگان چنین مجموعهای با چه انگیزه و چشم اندازی بر ماندن در صحنه و ادامهی فعالیت خویش اصرار میورزند؟!» همین سؤال باب تأملی را دربارهی دورنمای حرکت شورای موسوم به راه سبز امید و نیز اهداف اسپانسرها و حامیان خارجی آن میگشاید.
این شورا چنان که اعضای آن در مناسبتهای مختلف تصریح کردهاند، تأسیس شده تا روند مخالفتها و چالشها با نظام اسلامی را مدیریت و هدایت کند. پس طبیعی است که نهادی با این تعریف، نیروها و توان خویش را برای برهههایی ذخیره سازی خواهد کرد که برای نظام سرنوشت ساز است. یکی از این مقاطع انتخابات مجلس است که اکنون در آستانهی آن قرار داریم. نباید از نظر دور داشت که مرکزیت جریان فتنه در خارج، مولود یک فضای مبارزه طلبی انتخاباتی است و بر این اساس از اندوخته و پتانسیل در بسیج نیرو و نیز تقابل با جبههی انتخاباتی برخوردار است. این جریان چنان که از فحوای مواضع آن پیداست، از انرژی کینه و انتقام سرشار است و در این مرحله که فاقد نیروها و نامزدهای لازم در میدان رقابت است، از تاکتیکهای شناخته شدهی بر هم زدن با هدف بر هم ریختن بساط فضای رقابت و امنیت انتخابات نهایت بهره را خواهد برد. شواهد مختلف دلالت بر این دارند که شورای یاد شده در این مرحله، تحت لوای استراتژی تحریم، همهی قوای سیاسی خویش را برای تنش آفرینی در میدان رقابت انتخاباتی بسیج کرده است. حتی بسیاری از ناظران بر این باورند، تئوری تحریم که اکنون شماری از گروهها و چهرههای اصلاحات، آن را تعقیب میکنند، نقشهی راه این شوراست که در مشورت و هماهنگی با کانون سیاسی آمریکا و اروپا آن را عملیاتی کرده است.(*)
*محمدمهدی تقوی-برهان