آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
نیم‌نگاهی به سینمای امروز   نقد سینما به بهانه‌ی یک فیلم

نیم‌نگاهی به سینمای امروز نقد سینما به بهانه‌ی یک فیلم


سرویس فرهنگی مفیدنیوز :: متأسفانه در جریان سینمای امروز کارگردانان ما اکثراً در زمین خودمان صدای دشمن را تقلید می‌کنند؛ اگر سینمای فعلی کشور اصلاحاتی در خود انجام ندهد تا چند وقت دیگر می‌توان یقیناً اعلام نمود که سینما یک جریان ضدفرهنگی است که او هم با تمام خدمه‌اش در پازل دشمن بازی می‌کند.

تاریخ: ۲۰ دي ۱۳۹۰

این فیلم از نوع فیلمهایی است که فقط به مسألهی تفنن، آن هم از نوع مبتذل خود پرداخته است. متأسفانه چند سالی است شاهد فیلمهایی در سینمای نظام اسلامی هستیم که بویی از حیا و معرفت را نبردهاند و سرحد بیدینی و بیهویتی را به منصهی ظهور رساندهاند. ما بر این اصل واقف هستیم که فیلم باید جذابیت داشته باشد، اما کدام جذابیت؟ و از چه نوعی؟ جذابیت منطقی و حقیقی یا جذابیتی مبتنی بر غرایز، توهمها و خیالهای شیطانی؟ یا جذابیت مبتنی بر گسترش فرهنگ اباحهگری؟ و یا این که نظام اسلامی نیز دچار این غفلت شده است که بنیان ادارهی جامعه را بر جهل و غفلت مردم استوار ساخته است؟

بیشتر منتقدان سینما با این فرض که سینما وسیلهای اعجاب انگیز و در خدمت تفنن است، پای در عرصهی این کار نهادهاند. پس بدون شک عموم آنها با این جمله به مخالفت خواهند پرداخت که: «ما میگوییم مخالف تفنن و سرگرمی نیستیم، اما معتقد هستیم که سینما به عنوان یک هنر(هنر هفتم) نباید در خدمت آرا و اندیشههای اهل تفنن قرار گیرد و اگر اینگونه باشد، هنر نیست.» پس به عنوان یک زنگ خطر میتوان از اساتید جریان شناسی معاصر این گونه بیان داشت که، سینما میتواند به عنوان یک جریان ضد فرهنگی عمل کند. برای اثبات این مدعا، توجه شما خوانندهی محترم را به بررسی فیلم «اخلاقتو خوب کن»، ساختهی «مسعود اطیابی» جلب مینمایم.
این فیلم مشابه بیشتر فیلمهای موجود در عرصهی پخش و تولید، از جنس تفنن و سرگرمی است اما با قالب مثلاً اعتقادی و گه گاهی دینی که تماشاگر متعهد را سخت به فکر فرو میبرد که پس از گذشت 30 سال از تشکیل نظام اسلامی و روی کارآمدن دولتی ارزشی، هنوز نتوانستهایم به راحتی و با آرامش در مقابل این هنر بنشینیم و نظارهگر فیلمی باشیم که تغییرات سطح فرهنگی جامعه را نمایش دهد و یا الگویی برای تغییر در جامعه باشد. اما سخن به گزاف نگوییم. در این فیلم که به شدت از بحران داستانگویی رنج میبرد، برای دل خوش کردن مسوولان، چندین مطلب مذهبی و اعتقادی هم چاشنی موضوع شده است تا بهتر بتواند دل آقایان را به دست آورده و اجازهی اکران بگیرد. اما هزار حیف و هزاران افسوس باید بگویم که سینما، پوشش ظاهری مردم و ادبیات محاورهای مردم نشان از عمق فرهنگ یک ملت را در دنیای امروز نمایش میدهد که شاید با من موافق باشید که در هیچ کدام از موارد یاد شده ما نتوانستهایم موفقیتی را کسب نموده و تأثیری بر این امور داشته باشیم.
بیشتر منتقدان سینما با این فرض که سینما وسیلهای اعجاب انگیز و در خدمت تفنن است، پای در عرصهی این کار نهادهاند. پس بدون شک عموم آنها با این جمله به مخالفت خواهند پرداخت که: «ما میگوییم مخالف تفنن و سرگرمی نیستیم، اما معتقد هستیم که سینما به عنوان یک هنر(هنر هفتم) نباید در خدمت آرا و اندیشههای اهل تفنن قرار گیرد و اگر اینگونه باشد، هنر نیست.» پس به عنوان یک زنگ خطر میتوان از اساتید جریان شناسی معاصر این گونه بیان داشت که، سینما میتواند به عنوان یک جریان ضد فرهنگی عمل کند.
این فیلم داستان پسری است به نام «ابراهیم» که پشت کنکور کارشناسی ارشد مانده است و در این حین عاشق دختری به نام «سایه» میشود که ناگهان با اتوبوسی تصادف میکند و در بیمارستان به کما میرود. بعد شخصیتی به نام «ملک سفید پوش» که بازی آن توسط «رضا عطاران» انجام شده است، وارد صحنه میشود و ادعا میکند که از جانب حضرت ملک الموت اجازه دارد تا به امور کسانی که در اواخر کار این دنیا هستند، رسیدگی کند.
در لحظات بعد به ملک خبر میدهند (البته توسط گوشی همراهی که بر گردنش هست با او تماس میگیرند که جای بسی تأمل است) که برای ابراهیم مهلت صادر شده است. حال این مهلت برای چیست؟ برای این که ابراهیم بتواند کمکی برای سایه باشد و آخرت او را نجات دهد. جالب است بدانید که سایه، دختر این فیلم، دختری است هرزه با لباس و ظاهری به شدت مبتذل و امرار معاش خود را از راه ولگردی در خیابان و ارتباط نامشروع با مردان متأهل (جای بسی تأمل دارد!)، کسب میکند و ابراهیم، بازگشت داده شده تا او را کمک کند.
در زمان بازدید پزشک از ابراهیم، البته بعد از جراحی که روی مغز او انجام داده است، ناگهان دوباره سایه را میبیند. سایه هم تحت درمان پزشک ابراهیم است و آزمایشهای او نشان از عدم زنده ماندنش در روزهای دیگر دارد که ناگهان ابراهیم این موضوع را متوجه شده و سخت پیگیر وضعیت سایه میشود. ابراهیم در ارتباط با ملک سفید پوش از او میخواهد تا در یاری به سایه او را کمک و راهنمایی کند. ملک به او میگوید به خیابان میرداماد، در ساعات آخر شب برو که محل حضور او در آن مکان است. پس از حضور ابراهیم در محل، متوجه میشود که او سوار ماشینهای گران قیمت میشود و مشغول به .... .
در سکانس دیگری نشان میدهد که سایه پس از انجام کارهای خود، در ساعات پایانی شب به دیدن پیرزنی مریض در جنوب شهر تهران میرود و برای او غذا درست میکند و زندگی او را سر و سامان میدهد. (این هم از تعریف زندگی و نوع دیگر آن!!!) و با توجه به این که او از نظر اخلاقی فاسد شده ولی داستان او را دل رحم و مهربان نشان میدهد. (جای تأمل دارد!!!)
در سکانسهای دیگر، با درخواست خواستگاری ابراهیم از سایه بر میخوریم و ردّ این درخواست از طرف سایه، ولی اصرارهای ابراهیم در این قسمت، هم جای بسی تأمل دارد! اما ابراهیم با توجه به شرایطی که پس از کما برایش پیش آمده، سخت پیگیر نجات سایه است. در سکانسهای پایانی هنگامی که سایه میخواهد سوار ماشین دیگری شود، ناگهان ابراهیم به او میگوید که تو به هیچ وجه وضع مناسبی نداری و در اواخر عمر خود به سر میبری و پزشک به تو دروغ گفته است. (مگر پزشک هم دروغ میگوید؟)
در نهایت ابراهیم موفق میشود که بر روی سایه اثر گذارد و تغییری در مسیر او ایجاد نماید. از این رو متوجه میشود که وی میخواهد خود را از ساختمانی به پایین پرتاب کند. (خودکشی کند؟!) که با دخالت مأموران آتش نشانی، ابراهیم و بین دیالوگهایی از این دست که تو میتوانی درست شوی و ...، با هم به پایین سقوط میکنند و روی تشکهای نجات پرتاب میشوند و داستان در این سکانس به پایان میرسد.
بنده به عنوان یک تماشاگر سؤالهایی را در مورد این فیلم در ذهن متبادر نمودم که به نظر شما خوانندگان محترم میرسانم:
·  اولین سؤال این است که ملک متجدد ما در این فیلم، هیچ سؤالی در مورد نگاه به نامحرم از ابراهیم و دیگران نمیپرسد؟ (چون نام فیلم اخلاقتو خوب کن هست و مقولهی اخلاق در جامعه را رصد میکند آیا نگاه به نامحرم جزو مقولات اخلاق نیست؟ که به شدت در این فیلم این گناه راحت انجام میگردد.)
· چرا در سینمای ما برای این قشر از زنها فیلم ساخته میشود ولی برای همسران شهدا و زنان پاکدامن این دیار داستانی ساخته نمیشود؟
· چرا چهرهی روحانی و این قشر محترم از جامعهی ما این گونه چهره سازی شده است؟
· چرا در فیلمهایی که چاشنی معنوی دارد، به مسایل مهمتری از قبیل نماز، احترام به والدین، احترام به خانواده و ... پرداخته نمیشود؟
· چرا در این فیلم رفتارهایی از جنس بیحیایی و استفاده از دیالوگهای مبتذل و غیراخلاقی را شاهد هستیم؟
حقیر برای پاسخگویی به این سؤالها، ذهن شما خوانندهی محترم را به قسمتی از بیانات رهبر معظم انقلاب که در مورد فرهنگ بیان شده است، توجه میدهم:
«اگر فرهنگ در کشوری دچار انحطاط شد و یک کشور هویت فرهنگی خودش را از دست داد، حتی پیشرفتهایی که دیگران به آن کشور تزریق کنند، نخواهد توانست آن کشور را از جایگاه شایستهای در مجموعهی بشریت برخوردار کند و منافع آن ملت را حفظ کند.»[1]
البته پاسخگویی به سؤالهای یاد شده از حوصلهی این مقاله خارج است اما خود قضاوت کنید فرماندهی جریان فرهنگی کشور این اندازه نسبت به این عنصر حیاتی و مظلوم جامعه نگرانی نشان میدهد ولی مسوولان عرصهی سینما به راحتی از کنار این گونه پیامهای پر خطر سینما میگذرند. لازم به ذکر است که این خطر را به مسوولان گوش زد کنم که ناگهان بانگی بر آمد و خواجه مرد .... و اگر دیر بجنبید کار تمام میشود!!!!
پس با این تفاسیر میتوان گفت که نظرات علمای دینی مباحث جریان شناسی در مورد سینمای امروز صائبتر است. اما از ویژگیهای مهم جریانهای ضد فرهنگ میتوان به، رسمیت نداشتن در جامعه و مخالفت با فرهنگ رایج و شایع پذیرفته شده در جامعه اشاره کرد. سؤال این جاست که آیا ما برای بخشی از جامعه فیلم میسازیم و یا سینما را که به عنوان یک مدیوم (رسانه) است، فراموش کردهایم. در تعریف تعهد مدارانه در مورد رسانه ما باید به دغدغههای یک ملت بپردازیم نه به مسایلی که در ذهن کارگردانان و دست اندرکاران عرصههای مختلف رسانه خطور میکند. پس مشکل کجاست؟
دلایل مهمی وجود دارد که مانع دینی شدن سینما در کشور میشود که عبارتاند از:
اول این که فیلمساز متعهد، مستعد، اندیشمند و با بصیرت اندک است. دوم این که بیشتر فیلمسازان و مدارس سینمایی ایران، ذوب در فرهنگ غرب هستند و الگوهایشان را از جهان غرب میگیرند و افتخارشان این است که فیلمشان در فلان جشنوارهی دست چندم دنیا اکران شده است و دلیل سوم این که متأسفانه اصل سود انگاری «جرمی بنتوم» هم در تولید فیلمها کمک کرده و گیشه حرف اول را میزند.
اما متأسفانه در جریان سینمای امروز کارگردانان ما اکثراً در زمین خودمان صدای دشمن را تقلید میکنند. (عملکرد نامتقارن) در آخر این را بگویم که اگر سینمای فعلی کشور اصلاحاتی در خود انجام ندهد تا چند وقت دیگر میتوان یقیناً اعلام نمود که سینما یک جریان ضدفرهنگی است که او هم با تمام خدمهاش در پازل دشمن بازی میکند.(*)
پی نوشت:
1- بیانات معظم له در جمع کارکنان سازمان صدا و سیما(28/2/1383)

*حسن یزدان نیاز-برهان

 



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.