آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
دموکراسی در شب تاریک

دموکراسی در شب تاریک


واژگون


تصور کنید مردمانی در یک مکان جمع شده اند و می خواهند برای خود نماینده ای انتخاب کنند. از میان آنها چند نفر کاندیدا می شوند و پس از رای گیری یک نفر به عنوان نماینده انتخاب می شود. اگر نفسانیات و خودخواهی در دل چنین مردمی غالب باشد، احتمالاتی پدید می آید. اگر انسان بر معیار نفس اماره تعریف شده باشد، همه چیز ممکن است. اصلاً از کجا معلوم که که رای گیری درست انجام شده باشد؟ فرض کنیم که رای گیری درست بوده و بقیه او را به عنوان نماینده پذیرفتند، از کجا معلوم که این نماینده با امکانات و اختیاراتی که به دست آورده برای بقای خود و منافع خود برنامه ریزی نکند؟ مگر نازی‌ها در آلمان طی همین روند دموکراتیک به قدرت نرسیدند؟ اصلآ ممکن است این نماینده با استفاده از امکانات و پولی که در اختیار دارد گروهی را اجیر کند و برای خود ارتشی درست کند و پول های زیادی هم بدزدد و آن را جایی برای منافع خود سرمایه گذاری کند. اصلآ ممکن است کودتا کند و قدرت را کاملا در اختیار بگیرد و اجازه ندهد تا دیگر رای گیری و انتخاباتی برگزار شود. ممکن است این نماینده که کاملا دموکراتیک انتخاب شده بود اصلا تاج‌گذاری کند و خود را به عنوان پادشاه منصوب کند. شاید بگویید خوب همان مردمی که به او رای داده بودند علیه او قیام می کنند خوب در این صورت او نیز با استفاده از ارتش و زور و پولی که دارد مردم را سرکوب می کند و به زندان می فرستد که در این صورت جامعه پر می شود از اغتشاش و سرکوب. اصلا می تواند تمام رسانه ها را در اختیار بگیرد و اینقدر تبلیغات کند برای خودش که مردم فریب بخورند و او را به عنوان پادشاه بپذیرند.

اما یک کار عاقلانه تر نیز وجود دارد. می تواند یک کار خیلی بهتر کند می تواند به جای تاج‌گذاری کردن از بین دوستان و اطرافیان و طرفدارانش چند حزب تشکیل دهد و انتخابات برگزار کند مردم هم بگویند به به دوباره انتخابات برگزار شد. عجب حکومت دموکراتیکی داریم. این شیوه از همه شیوه ها معقول تر به نظر می رسد چون احتمال شورش مردم را کاهش می دهد و با کمترین هزینه قدرت حاکمه را تثبیت می کند. شاید باور نکنید که کل بنای دموکراسی بر همین فریب نهفته است.

لئواشتراوس به عنوان فیلسوفی آلمانی که تجربه تلخ به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان را حس کرده بود و به امریکا پناه برده بود خیلی به این مساله فکر کرد. او یک نئومحافظه کار بود یعنی به شیوه ثبات و استحکام قدرت می اندیشید. نظریه پرداز ثبات بود نه نظریه پرداز انقلاب. او می گفت که مردم احساساتی و ضعیف هستند و زود فریب می خورند (به همین دلیل فریب نازی‌ها را خوردند). از طرفی مردم نیازمند آرامش و ثبات‌اند و از طرفی دل‌شان می خواهد فکر کنند که رای و نظرشان در جامعه تاثیر دارد. خوب اینجا با یک ناسازه مواجهیم. خواسته آرامش و ثبات با خواسته رقابت جدی انتخاباتی و مشارکت مردمی جور در نمی آید. تنها راه حل این مشکل این است که رقابت مبدل به امری صوری و تشریفاتی شود. یعنی کسانی که در انتخابات شرکت می کنند، احساس کنند که واقعا دارند به دو رقیب رای می دهند. استدلال لئو اشتراوس این است که این در واقع به نفع خود مردم است. از نظر او دموکراسی در واقع یک دروغ مصلحت آمیز است لذا این جمله معروف را می گوید که دموکراسی بهترین شیوه حکومت نیست ولی کم ضرر ترین آن است. راه حل او اين است كه دانايان و خردمنداني كه به حقيقت دست يافته اند، اين اجازه را دارند كه از روي خيرانديشي و در راستاي حقيقتي كه توده مردم، اساساً آن را درك نمي‌كنند، به اين مردم، دروغ بگويند. دانایان باید بگذارند مردم غافلانه زیست کنند چرا که این به صلاح خودشان است. ثبات و آرامشی که بر مبنای دروغ شکل می گیرد.

خوب با این چارچوب دو جامعه را می توان تصور کرد. جامعه ای که همراه در دروغ و آرامش زیست می کند و جامعه ای که در صداقت و التهاب زیست می کند. انتخاب با شماست علی الحساب من دومی را انتخاب می کنم. به نظرم ثبات و آرامشی که بر مبنای دروغ و زر و زور و تزویر شکل گرفته باشد، به پشیزی نمی ارزد. حکومتی که بخواهد بر مبنای رقابت واقعی انتخاباتی شکل گیرد، ناگزیر است التهاباتی چون التهابات سال 88 را بپذیرد. این التهابات و تنش ها از اول انقلاب بوده است. بارها شنیدیم که دو طرف نزاع یکدیگر را به انجام اقدامات ساختار شکنانه متهم می کردند. مفهوم دیکانستراکشن یا ساختارشکنی گویا مفهومی است که برای هیچ یک از طرفین جا نیفتاده است. ساختارشکنی آن طور که در ادبیات سیاسی بعد از انتخابات طرح شد نه تنها امری منفی نیست بلکه امری گریز ناپذیر و صادقانه است. جامعه انقلابی همواره باید ملتهب باشد. همواره باید در خود بنگرد و مدام از نو خود را بنا کند. و این معنا چیزی نیست جز دیکانستراکشن. مفهوم ساختارشکنی ترجمه جامعی از این مفهوم نیست لذا بعضی از مترجمان این مفهوم را به واسازی ترجمه کرده اند. چیزی شبیه همان تعبیر ریزش و رویش. مدام شالوده شکستن و مدام بنا کردن. واسازی متضمن نوعی آزمون و خطاست. انسانی که به الگوی مطلوب غایی دسترسی ندارد چاره ای ندارد جز اینکه شروع به آزمون و خطا کند. جامعه انقلابی یعنی جامعه ای که مدام در حال آزمون و خطاست. مدام در خود بازنگری می کند.

واسازی و ساختارشکنی مداوم تنها سرنوشت و گریز انسان اسیر در ساختارهای دروغین است. انسانی که باطل را شناخته ولی هنوز به حقیقت دسترسی ندارد. علیه باطل می شورد ولی جایگزینی ندارد. انسانی که امیدوار رهایی است و مدام فرار می کند و مدام اسیر می شود. انسانی که در دوران عبور از مدرنیته به فریب ها و محدودیت ها و اسارت های آن پی برده است ولی در عین حال هیچ الگوی مطلوبی نیز ندارد نیازمند همین فرایند است. هر آنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود.

اما واقعآ آیا چاره ای نیست؟ هیچ انتخاب دیگری وجود ندارد؟ آیا صداقت و آگاهی همواره همراه با التهاب و شالوده شکنی است؟ و آیا ثبات و آرامش نیازمند غافلانه زیستن و فریب خوردن است؟ انقلاب اسلامی نیز آیا شامل همین حکم بود؟ ایدئولوگ های انقلاب اسلامی از آموزه های اسلام الگویی برای انسان سازی و جامعه سازی یافته بودند. اما نفوذ جریانات غربزده موانعی را بر سر ایجاد این جامعه و این انسان فراهم کرد. راه حل وجود دارد ولی سخت است. نیازمند تلاش است. راه حل در درون انسان است. باید انسانی که مبتنی بر نفس اماره تعریف شده، باز تعریف شود. اگر آن نماینده اول داستان دنبال هوای نفس نباشد، دیگر به دنبال کسب منافع شخصی و سوء استفاده از بیت المال نمی رود. اگر مردمی که به او رای داده اند خود اسیر نفس اماره نباشند دیگران را به کیش خود نمی پندارند و همه به هم اعتماد می کنند. در فضایی که همه به هم اعتماد داشته باشند هیچ التهابی نیست. هیچ دعوایی نیست. هم آرامش است و هم صداقت. اما چگونه می توان این نفس اماره را رام کرد؟ چه گفتمانی انسان مبتنی بر هوای نفس را بازتولید می کند؟ کدامین فلسفه ها انسان را محور عالم می دانند؟ و کدامین نظریه ها این انسان خود محور و خود بنیاد را حیوانی به دنبال کسب منفعت و لذت نفسانی تعریف می کنند؟
برای عبور از این تعاریف باید فکر کرد. انسان چگونه خودبنیاد می شود؟ چگونه هوای نفس بر او غالب می شود؟ چه ساختارهایی چنین انسانی می آفرینند. برای اینکه انسان دست از طغیان بردارد، باید تسلیم چیزی شود. انسانی که تسلیم نیست و خودش را خدا می پندارد رستگار نمی شود باید بگوید لا اله الا الله تا رستگار شود. باید قدرتی بر انسان ولایت پیدا کند تا تسلیم شود. واجعل لنا من لدنک ولیا. همه چیز را به مهدی موعود حواله دادن و از خود سلب مسئولیت کردن راه به جایی نمی برد. باید ببینیم انسان نفسانی و خودبنیاد چگونه برساخته شد. انسان سازی نیازمند تفکر است. اصلاح مدارس و دانشگاه ها لازم است اما کافی نیست. انسان، تنها در مدرسه و دانشگاه ساخته نمی شود تمام فضاهایی که انسان در آنها حضور می یابد، انسان می سازد. فضای شهر، فضای رسانه، فضای خانواده، فضای کار، حتی نحوه معماری فضاها به شدت در ساخت انسان موثر است. وقتی ما فضای شهری‌مان را مطابق با الگوی غرب بنا می کنیم. معماری هایمان را از غرب اخذ می کنیم و از آن فراتر دانشگاه و متون درسی و محصولات فرهنگی مان را از همان جایی می آوریم که انسان خودبنیاد تولید می کند، چگونه انتظار داریم که فرجی حاصل شود. امام زمان آمدنی است یا آوردنی؟ به انتظار امام زمان باید نشست یا باید قیام کرد و کار کرد؟ انسان به امید زنده است ولی امیدی که انسان را به بیکاری و رخوت سوق دهد مصداق همین ضرب المثل است که بزک نمیر بهار میاد کمپوزه با خیار میاد. اگر دست روی دست بگذاریم پس فردایی ظهور نخواهد کرد. علی الحساب تا زمانی که الگوی مطلوبی از انسان و زندگی اجتماعی تدوین نکرده ایم و عالمی دیگر و انسانی جدید بنا نکرده ایم تنها دوراه داریم یا ایجاد همان وضعیت آرامش دروغین و یا انقلابی زیستن و دائمآ در حال التهاب و واسازی و آزمون و خطا بودن.

http://vajgoon.blogfa.com



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.