دیرزمانی نیست كه آتش فتنه 88، به خاموشی گراییده است و همه میدانند كه این مهم را مرهون رهبری بینظیر و بیبدیل حضرت آیت الله خامنهای مدظله العالی، رهبر عظیمالشان انقلاب هستیم.
فضای سال گذشته آنچنان غبارآلود شد كه شاید خیلی از بزرگان و خواص بیراهه را، راه دانستند، اما مردم هوشیار و ولایتمدار ایران همچون گذشته، كلید واژههای گوهربار سخنان رهبر معظم را، چراغ راه خود كردند و این بار هم قبول خرداد شدند.
روزهای پیش رو، روزهای آمادگی و بصیرت اندوختن برای فتنههای بزرگتریست كه سر راه ملت ایران برای رسیدن به سرمنزل ظهور است و چه خوب است كه به خود غره نشویم و فكر نكنیم فتنه تمام شده است.
یكی از مهمترین وظایف مردم خصوصا جوانان، شناخت عوامل فتنه است؛ نه عوامل پیدا و آشكار كه عوامل پشت پرده و نقابدار كه شاید سالهای سال است موفق شدهاند در پس حجاب، چهره موجه یا نیمه موجه خود را حفظ كنند.
مردم ما در حماسههای پر شوری كه در سال گذشته و نیز امسال آفریدند، همواره خواستار محاكمه سران فتنه شدهاند، اما براستی سران فتنه چه كسانی هستند؟
این سؤالی است كه در پاسخ به آن شاید نقاب از چهره عنصری مرموز و در محاق برداشته شود، مردی كه حتی بسیاری از خبرگزاریها یا افراد در گزارشها و مقالات خود، از او با نام مرد خاكستری اصلاحات یا اختصار (م.خ) نام میبرند و این خود ابهام قضیه را بیشتر میكند.
آری سیدمحمد موسویخویینیها، یا همان مرد خاكستری اصلاحات، فردی است كه سالها با فعالیتهای زیرزمینی و مرموزانه، با حضور بسیار کمرنگ در مجامع عمومی و رسمی، خطدهی و هماهنگی نیروهای مختلف حزبی و اصلاحطلب را به عهده دارد.فردی كه با وجود سكوت و عدم مصاحبه با نشریات و روزنامهها، در روزنامه اصلاحطلب اعتماد یكی از سرهای جنبش سبز نام میگیرد و این موضوع در سایتها و رسانههای خود آنها هم منعكس میشود و نیز به دلیل نفوذ كلامی كه بر اصلاحطلبان دارد، پدر معنوی آنها نیز لقب میگیرد.
موسویخویینیها كه هماكنون دبیر مجمع روحانیون مبارز است، در ابتدای انقلاب عضو مجلس پیشنویس قانون اساسی بود. همچنین در سال ۵۹ به مدت یك سال ریاست سازمان صداوسیما را بهعهده داشت. در دهه شصت نیز به مدت 8 سال، عهدهدار دادستانی كل كشور بود.
سؤالی مهم كه در اینجا وجود دارد این است كه با وجود عناصری فعال و تئوریسین و با تجربه، چرا اصلاحطلبان یا به نوعی گروههای اپوزیسیون، رهبری معنوی موسویخویینیها را پذیرفتهاند؟
چگونه است كه افرادی همچون سیدمحمد خاتمی، سعید حجاریان، میرحسین موسوی، بهزاد نبوی و ... كه هر كدام گوشهای از تفكرات خود را در فتنه 88 به اجرا گذاشتهاند، از شخصیتی همچون او خط میگیرند؟
این فتنهها و آشوبها رهبر دارد یا رهبران؟ آیا رأس این هرم موسویخویینیها است یا میتوان منشوری از افراد همچون هاشمی رفسنجانی، موسویخویینیها، بهزاد نبوی، میرحسین موسوی، خاتمی و كروبی و ... را در این قضایا راهبر دانست؟
پاسخ این سؤالها در بررسی اجمالیِ محدود سخنان خویینیها و دیگر عوامل دستاندركار به دست میآید.
مرد خاكستری اصلاحات در یكی از كلاسهای درسش در یكی از واحدهای دانشگاه آزاد عنوان میكند كه ولایت مطلقه فقیه اساسا مسئله قابل قبولی نیست و نمیشود آن را پذیرفت. از وی سؤال میشود كه شما كه جزو گروه محوری بودید كه در زمان امام كسانی را كه نسبت به مسأله ولایت فقیه تشكیك عملی كرده بودند، به ضدیت با اسلام متهم كرده و گفتید كه ضد انقلاب و طرفدار اسلام آمریكایی هستید، پس چطور این حرف را میزنید؟ او پاسخ میدهد: "من زمان امام(ره) هم ولایت مطلقه را قبول نداشتم، اما از آنجایی كه امام جاذبه فوقالعادهای داشت و ما نیز از شاگردان ایشان بودیم، رویمان نمیشد كه جلوی امام مخالفت كنیم، اما حالا كه این شرایط نیست، من میگویم كه از ابتدا هم این مسأله را قبول نداشتهام."1
با نگاهی به عملكرد وی در قضیه تسخیر لانه جاسوسی آمریكا و عدم اطلاعرسانی و كسب اجازه از امام خمینی(ره)، میتوان صحت این كلام را دریافت. بگذریم از حرف و حدیثهایی كه در این باب وجود دارد كه برخی نیز به اثبات رسیده است و شاید آیندگان به ابعاد گستردهتری از این واقعه دست پیدا كنند.
و چه رهبری برای اصلاحات بهتر از موسویخویینیها كه هم هدف با اصلاحات در پی زمین زدن نظام و ایجاد حكومتی سكولار است؟!
وجه دیگری از شخصیت این فرد نقابدار در ماجرای كوی دانشگاه آشكار میشود، آنجاكه در فضایی كه قانون اصلاح مطبوعات در حال تصویب در مجلس است، سندی محرمانه و اطلاعاتی در 15 تیر 1378 تیتر یك روزنامه سلام به مدیر مسئولی ایشان میشود.
"حلقه سلام" از خرداد ماه 70 با محوریت حجتالاسلام موسویخوئینیها و سردبیری عباس عبدی و همكاری مصطفی تاجزاده، علیرضا علویتبار، هادی خانیكی، اكبر اعلمی، جعفر گلابی، مهرنوش جعفری، احمد بورقانی، رجبعلی مزروعی و... شروع به كار كرد. افكار انحرافی این گروه كه برگرفته از حلقه كیان بود، كم كم با تعاریف جدید از دین و ارائه نظریات سكولار، شكاف عمیقی در جامعه ایجاد كرد. البته این روزنامه، تنها روزنامهای نبود كه پایههای دینی را مورد هجوم بیمحابای خود قرار داده بود. به همین علت كمیسیون فرهنگی مجلس پنجم، طرحی را با نام اصلاحیه قانون مطبوعات در چهار بند به تصویب رساند كه یك روز قبل از تصویب نهایی، روزنامه سلام با انتشار سند محرمانه مربوط به سعید امامی، حركتی را برای تاثیرگذاری بر روند تصویب این قانون، منتشر كرد و به همین دلیل در 17 تیرماه توقیف شد. این توقیف كه شاید روزهای قبل شامل دیگر روزنامههای اصلاحطلبِ بیمحابا، نیز شده بود، عكسالعملی متفاوت در تهران و كوی دانشگاه به جای گذاشت و قائله 18 تیر به وقوع پیوست.
قائلهای كه بعدها افشای اسنادش ثابت كرد كه توطئهای از پیش طراحی شده بوده و جرقه این توطئه را همین فرد یعنی موسویخویینیها زده است و نكته جالب اینجاست كه با زیركی بسیاری از این مهلكه سر به سلامت میبرد. به تازگی و در جریان اغتشاشات اخیر نیز عامل انتشار آن سند محرمانه(مراد ویسی) كه مدت زمانی امین و مشاور موسویخویینیها بود، از كشور گریخت و به دوستان فراری خود در رادیو فردا پیوست.
اما مهمترین طرحهای براندازی نرم مرد پشت پرده اصلاحات كه اتاقهای فكر او و متحدانش آنها را رقم میزدند، در دو سال اخیر رقم خورده است كه این بار به لطف الهی و مدد سربازان جانبركف و گوش به فرمان امام خامنهای، خیلی زودتر از آن كه دیر شود، این اسناد منتشر شد.
سردار سرلشكر محمدعلی جعفری، فرمانده كل سپاه در جمع پیشكسوتان جهاد و شهادت كه در مسجد ولیعصر(عج) تهران گرد هم آمده بودند، با اشاره به سخنان"موسوی خویینیها" در بهمن 87 از قول او چنین میگوید:" ما باید بیاییم و توان خود را بگذاریم و به هر قیمتی رهبری را از تخت پایین بكشیم. او باید بفهمد این مملكت این طور نیست كه ایشان هرطور خواستند این نظام را به هر سمتی بكشند خاتمی و یارانش هم بالاخره كلی تجربه دارند."
این جملات عمق فاجعه فتنه را بیش از پیش بر همگان روشن میسازد. اینكه انتخابات برای اصلاحطلبان فرصتی بود تا به زعم خودشان اصل نظام را از بین ببرند.
اتاقهای فكر متعدد این افراد با سركردگی هاشمی و موسوی خویینیها و بهزاد نبوی و ابطحی، تاجزاده، حجاریان و باقی ایادیشان در داخل و خارج از حدود دو سال قبل در حال طراحی و پیاده كردن تئوری فوق بوده است.
مرد خاكستری اصلاحات كه هماكنون نیز با وجود اختلافات شدید بین موسوی و خاتمی، خطدهی جریان را به عهده دارد در اظهارات خود گفته است:" ما یك زخم عمیق به اینها(نظام) زدهایم. هماكنون باید حوصله كنیم تا دیر یا زود از پا بیفتد" "ما یك سمنو پختهایم كه پختن و جاافتادن آن زمان میبرد."2
مسئله اساسی اینجاست كه حركتهای اكبر هاشمی رفسنجانی در جریان انتخابات دهم و همسو بودن این حركت با تئوریهای موسویخویینیها و اعوان و انصارش در اغتشاشات اخیر، فاش شدن مخالفت موسویخویینیها با رهبری مفام معظم رهبری در جلسه خبرگان رهبری در 14 خرداد 68، همچنین تلاشهای اخیر وی و آقای هاشمی برای شورایی و مدتدار كردن رهبری، این مسئله را همچنان در ابهام قرار میدهد كه واقعا لیدر همه این اتفاقات كیست؟! هرچند بر همگان مشخص شده است كه یك سر این ماجرا از ارتباطات همه این آقایان با اربابان انگلیسی و آمریكایی آب میخورد!
قطعا در آیندهای نزدیك ابعاد جدیدتری از این ماجرا فاش خواهد شد.
http://andisheroshan.mihanblog.com