آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
غرب چگونه به جریان انحراف می‌‌نگرد؟

غرب چگونه به جریان انحراف می‌‌نگرد؟


سرویس سیاسی مفید نیوز :: با عنایت به آن‌‌که «هیلاری کلینتون» در سال 2007م. رویکرد جدید آمریکا را مبتنی بر «قدرت هوشمند» و بر مبنای «فرصت‌‌های داخلی» تعریف کرد، جای تأمل است که تغییر تاکتیک‌‌ها و لوازم جدید سیاست‌‌های دولت‌‌‌های غربی و به خصوص آمریکا در رویکرد جدید چیست؟

تاریخ: ۱۲ آذر ۱۳۹۰

در شماره‌ی پیشین این مقاله، به بررسی سرفصل‌هایی پرداختیم که حامل بخشی از نگاه غربی به جریان انحراف بود. اکنون و پیش از ورود به ادامه‌ی بحث، لازم است در مقدمه‌ای مختصر به تغییر تاکتیک‌ها و لوازم جدید سیاست‌های دولت‌های غربی و به خصوص آمریکا در رویکرد جدید، نیم‌نگاهی داشته ‌باشیم. توجه به این مسأله از آن رو حایز اهمیت است که نگاه غرب به «زمینه‌ها» و «فرصت‌ها»ی داخلی را برای بهره‌وری بیش‌تر در دکترین براندازی نظام جمهوری اسلامی تفسیر می‌کند.


از آن جا که منتقدین جدی سیاست‌های ایالات متحده از سال 2006م. به ارایه‌ی انتقادهایی جدی برضد سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه و خشونت‌آمیز «جرج بوش» پرداخته‌اند؛ دولت «اوباما»، محور سیاست‌های خود را تغییر در سیاست‌های آمریکا، به خصوص در رویکرد خارجی و بین‌المللی متمرکز ساخت. به جرأت می‌توان گفت این تغییر بر پایه‌ی درکی نسبتاً معقول از واقعیت‌های امروز ایران بنا نهاده شده‌ است و اگرچه اوباما به دنبال تحقق منافع ملی ایالات متحده در تاکتیکی جدید است اما بنیان و مبانی آن تغییری نداشته است؛ به عبارتی، استراتژی، همان استراتژی سابق است با این تفاوت که تاکتیک‌ها یا راهکارها تغییر کرده‌اند.

مبنای این تغییر را «باراک اوباما» قبل از حضور در کاخ سفید در اوت 2007م. طی مقاله‌ای در نشریه‌ی «فارین افیرز»[1] با طرحی به نام «بهره‌گیری از قدرت نرم از سوی آمریکا در تقابل با مخالفان» اعلام کرده ‌بود. پیش از وی نیز «هیلاری کلینتون»، وزیر خارجه‌ی ایالات متحده در شماره‌ی ماه دسامبر همان نشریه، مقاله‌ای تحت عنوان «قدرت هوشمند»[2] به چاپ رساند. وی در این مقاله از سه رکن کلیدی قدرت هوشمند، یعنی شبکه‌ی «متحدین پایدار»، «سازمان‌های بین‌المللی» و «ارزش‌های آمریکایی» نام می‌برد.

استراتژی ثابت و تاکتیک‌های متفاوت دولت اوباما را مشاورین ارشد وی نظیر «ری تکیه»[3] به زبانی ساده‌تر تئوریزه کردند. ری تکیه که عضو «شورای روابط خارجی آمریکا»[4] است، در کتابش به نام «ایران مخفی»[5]، به این مهم اشاره داشته ‌است. «ایران مخفی»، توصیفی واقع‌گرایانه از جریان سیاست، تضادها و شکاف‌های سیاسی در ایران است. نویسنده در این کتاب بهترین شیوه‌ی ممکن تعامل سیاسی با ایران را در اختیار دولت‌مردان آمریکا قرار می‌دهد.
 
به تعبیر وی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران صرفاً مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی و صدور انقلاب نیست؛ بلکه ماتریسی با سه عنصر ایدئولوژی اسلامی، منافع ملی و سیاست جناحی است که زمینه‌ای رقابتی و مشارکتی فراهم آورده ‌است؛ از این ‌رو، ضمن تشریح نقاط قوت و ضعف روند سیاسی در ایران به این فرجام می‌رسد که استفاده از زبان زور، تهدید و تحدید در قبال ایران سیاستی ناصحیح و محکوم به شکست است و بهترین شیوه‌ی تعامل با ایران، پیرامون موضوعاتی چون برنامه‌ی هسته‌ای، سیاست‌های منطقه‌ای و حمایت ایران از جنبش‌های اسلامی، به کارگیری «قدرت نرم» و مذاکره و تبلیغ ارزش‌های آمریکایی است؛ راهکاری که به نظر می‌رسد مورد توجه اوباما واقع شده ‌است.

اکنون و برای دقیق‌تر شدن هدف‌گذاری بحث پیش رو لازم است به تبیین دقیق مفهوم قدرت نرم بپردازیم تا پس از آن نقش و جایگاه «جریان انحراف» به عنوان محور موضوعی پژوهش حاضر در این فرآیند مشخص شود. براساس تعاریف ارایه ‌شده، «قدرت نرم» به آن دسته از قابلیت‌ها و توانایی‌های کشور اطلاق می‌شود که با به کارگیری فرهنگ، آرمان‌ها و ارزش‌ها به‌ طور مستقیم بر منافع یا رفتار یا موجودیت کشورها اثر می‌گذارد؛ به عبارت دیگر «قدرت نرم»، توان شکل‌دهی به ترجیحات دیگران است.
 
منابع اصلی قدرت هر کشور، نرم‌افزاری بوده و بر اعتقادها،‌ آرمان‌ها و ارزش‌ها استوار است. ضلع قدرت نرم در دوران سازندگی با سیاست «تنش‌زدایی» نسبت به آمریکا و در دوران اصلاحات با سیاست «اعتماد سازی» و هم‌زمان با استحاله‌ی فرهنگی و سیاسی شکل گرفت. با این تفصیل و چنانچه قدرت ملی را «مجموعه‌ی توانمندی‌های یک نظام که بتواند در مناسبات بین‌المللی اهداف و منافع ملی را تأمین نماید» تعریف کنیم، می‌توان نتیجه گرفت که قدرت نرم کشور مهاجم، «قدرت ملی» کشور هدف را نشانه می‌رود.

همان طور که اشاره شد، هیلاری کلینتون در سال 2007م. رویکرد جدید آمریکا را مبتنی بر «قدرت هوشمند» معرفی کرد به این معنا که کاربست قدرت نرم آمریکا در ایران «اقتضایی» بوده و بر مبنای «فرصت‌های داخلی» تعریف می‌شود. در چنین فرآیندی «نوعی مدیریت هوشمند» وجود دارد که با شرایط جدید، تاکتیک‌ها و اقدام‌های جدیدی را برای کشور مهاجم تجویز می‌کند. برای ملموس شدن این فرآیند به این مثال توجه فرمایید:

 

هیلاری کلینتون در سال 2007م. رویکرد جدید آمریکا را مبتنی بر «قدرت هوشمند»  و بر مبنای «فرصت‌های داخلی» تعریف کرد. در چنین فرآیندی «نوعی مدیریت هوشمند» وجود دارد که با شرایط جدید، تاکتیک‌ها و اقدام‌های جدیدی را برای کشور مهاجم تجویز می‌کند.

 
در سال 1384 با پیروزی دکتر «احمدی‌نژاد» در انتخابات ریاست‌ جمهوری و رقم خوردن خزان اصلاحات آمریکایی در ایران، مشاوران ریاست‌ جمهوری ایالات متحده، شرایط پیش ‌آمده و اقتدار اصول‌گرایان در ایران را عامل ایجاد «حاشیه‌ی امنیتی» و «زیر سؤال رفتن مشروعیت ایدئولوژیک غرب»، معرفی کردند؛ در همان زمان برخی استراتژیست‌های دولت آمریکا نظیر «لوتنبرگ»[6]، سناتور آمریکایی در تفسیر پیروزی دکتر احمدی‌نژاد اعلام کردند: «اصول‌گرایان با پیروی از گفتمان انقلاب اسلامی، کشور ایران را به نقطه‌ی ابرقدرتی رساندند.» در همان سال‌ها بود که مشاوران کاخ سفید هم‌چون «فرید زکریا»، مقاله‌ی «جهان پسا آمریکایی»؛ «ری تکیه»، کتاب «ایران مخفی» و «ولی‌رضا نصر» کتاب «بیداری شیعه» را به رشته‌ی تحریر درآوردند و اجماع کاخ سفید بر آن قرار گرفت که تکرار احمدی‌نژاد، استراتژی مهار ایران را غیرممکن خواهدکرد.

 
اقتضای مدیریت هوشمند آمریکایی‌ها در به‌کارگیری قدرت نرم در مواجهه با جمهوری اسلامی اما موجب گردید که تفسیر اتاق‌های فکر غربی چند سال بعد از این تاریخ، با دگرگونی مشهودی مواجه شود. تغییر رفتار اطرافیان رییس جمهور در مسایل راهبردی نظام و چرخش ایدئولوژیک آن‌ها، تا آن جا پیش رفت که «هوشنگ امیر احمدی»، جاسوس نشان‌دار سازمان سیا، در مصاحبه‌ی جنجالی خود با روزنامه‌ی «گاردین» برای اولین بار این پیام را به مخاطبان غربی مخابره کرد: «مشایی آلترناتیو جریان اصلاحات است!»[7]

این موضوع تنها به یک مصاحبه محدود نشد و بسیاری از متفکرین و سیاست‌گذاران غربی، «فرصت جدیدی در مواجهه با ایران» را کشف کردند که نتوانستند ذوق‌زدگی خود را از آن کتمان کنند. به ‌طور مثال محققین مؤسسه‌ی «بروکینگز» آمریکا که در حوزه‌ی سیاست خارجی این کشور نقش مهمی ایفا می‌کنند، از برخی رفتارهای مشاوران رییس‌جمهور و شخص مشایی تمجید کردند.
 
«سوزان مالونی» از محققین مرکز صهیونیستی «سابان»، به عنوان زیرشاخه‌ی مؤسسه‌ی بروکینگز و از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا که در ایام فتنه‌ی 88 از جمله نویسندگان طرح براندازی جمهوری اسلامی بود، در تفسیر فرصت پیش ‌آمده در جمهوری اسلامی می‌نویسد: «جریانی در داخل ایران به دنبال فراتر کردن اختیار نهادهای اجرایی است. این جریان با سوءاستفاده‌های ماهرانه از انگیزه‌های ملی و برخی نارضایتی‌های اقتصادی از هر فرصتی برای مطرح کردن پایگاه‌های قدرت و اظهار نفوذ خود استفاده می‌کند. این همان هوش سیاسی است که این جریان را به استقبال از مذاکره با واشنگتن فرا می‌خواند. پیشنهادی که در تعارض با ایدئولوژی رسمی و ضدآمریکایی ایران است.»[8]

مدیریت هوشمند آمریکایی‌ها و دنیای غرب اکنون چهار فرصت را از رفتارهای جریان انحراف استنتاج کرده و آن را مبنای تصمیم‌ها و رویکردهای خود قرار داده ‌است. این فرصت‌ها، تهدیدهای نرم را در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شامل می‌شوند. واژه‌ی «تهدید نرم» را از آن‌ رو برای توصیف رفتارهای جریان انحراف برگزیده‌ایم که براساس تعاریف علمی، منشأ تهدید نرم می‌تواند داخلی یا خارجی باشد.

در نوع داخلی، عامل تهدید می‌تواند شرایط طبیعی اجتماعی و یا سوء تدبیرهای خودآگاه یا ناخودآگاه نیروهای خودی باشد. این سوء تدبیرها، همان فرصت‌هایی است که دشمن در جنگ نرم بر آن‌ها سرمایه‌گذاری کرده و در مجموع آن را «اقتضائات جدید» کاربست «قدرت نرم» می‌نامد. از نظر طرف غربی، آن چه اکنون در روش و رفتارهای این جریان وجود دارد موجب شده ‌است تا ارزش‌های حیاتی یک نظام مقتدر سیاسی که شامل زیرساخت‌های فکری، باورها و الگوهای رفتاری در حوزه‌ی اقتصاد، فرهنگ و سیاست است، به مخاطره بیفتد. این «تغییر ماهیت» در منظر غربی‌ها، طلیعه و مقدمه‌ای است برای «تغییر ساختار».

 

از نظر طرف غربی، آن چه اکنون در روش و رفتارهای این جریان وجود دارد موجب شده ‌است تا ارزش‌های حیاتی یک نظام مقتدر سیاسی که شامل زیرساخت‌های فکری، باورها و الگوهای رفتاری در حوزه‌ی اقتصاد، فرهنگ و سیاست است، به مخاطره بیفتد. این «تغییر ماهیت» در منظر غربی‌ها، طلیعه و مقدمه‌ای است برای «تغییر ساختار».

 
به بخشی از این نوع تحلیل‌ها دقت کنید:


- «نکته‌ی جالب این است که دعوا میان رهبران ایران زمانی رخ داده ‌است که مسلمانان از مراکش تا پاکستان، رژیم خود را زیر سؤال برده و به دنبال خودمختاری بیش‌تر هستند. این آشفتگی درون ایران گرچه متفاوت به نظر می‌رسد؛ چراکه در گفتمان داخلی سیاسی مکتب تشیع است، اما در حقیقت بخشی از همان فرآیند محسوب می‌شود.»[9]


- «شکاف سیاسی تهران یک مورد دیگر از نشانه‌های بهار عربی است، زمین لرزه‌ای که کل خاورمیانه را به لرزه وا داشته‌ است.»[10]


در همین زمینه، روزنامه‌ی «لوفیگارو» در 16 اردیبهشت‌ ماه می‌نویسد: «آیا حکومت محافظه‌کار ایران، در سایه‌ی انقلاب در کشورهای عرب و دو سال پس از خیزش سبز که شکست خورد، در حال ترک خوردن از داخل است؟ هنوز برای نتیجه گرفتن بسیار زود است؛ اما علایمی هست که نشان می‌دهد اختلاف‌های شدیدی وجود دارد.»


«کریم سجادپور»- تحلیل‌گر بنیاد کارنگی- نیز در تبیین آن چه که علت احتمال فروپاشی از درون جمهوری اسلامی می‌خواند و در تفسیر رفتارهای جریان انحراف در مقاله‌ای مدعی می‌شود: «به نظر می‌رسد رأس حاکمیت ایران با توجه به خواسته‌های جوان‌گرایانه‌ی جامعه برای تغییرات، در اوایل سال 2000م. در جنگ ارزش‌ها شکست خورده ‌است.»[11]


هجمه به باورهای بنیادین و مقومات حکومت اسلامی از گذر فرصت‌هایی که تحرکات جریان انحراف برای طرف غربی پدید آورده ‌است، نکته‌ای مشهود در تحلیل‌های طرف غربی است. بر همین اساس، «واترلو ریجن ریکورد»[12] در 23 تیر ماه 1390، تغییر ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی را مبتنی بر شکست در آزمون مردم‌سالاری دینی دانسته و چنین می‌نویسد: «تلاش برای آمیزش قوانین اسلامی ولایت فقیه با مؤلفه‌های مردم‌سالاری که زمانی به شکاف در رأس حکومت انجامید، اکنون دیگر به گسل عمیقی تبدیل شده ‌است. احمدی‌نژاد موضع «شخصیت منتخب مردم» را اتخاذ می‌کند ولی در کشمکش میان شخصیت مفروض مردم و رهبر غیرمنتخب مردم، حرف آخر را آیت‌الله‌ها به عنوان «حجت خداوند» می‌زنند. حکومت در جامعه وانمود به مردم‌سالاری پوست می‌اندازد.»(*)


ادامه دارد ...


پی‏نوشت‏ها:

 

[1].Foreign Affairs


[2].Smart Power


[3].Ray Takeyh


[4].Council on Foreign Relations(C.F.R)


[5]. Hidden Iran, Paradox and Power in the Islamic Republic


[6].Frank R. Lautenberg


[7]. www.guardian.co.uk/world/.../ahmadinejad-iran-successor-wikileaks


[8]. سایت ندای انقلاب، شنبه ، 11 تیر 1390


[9]. http://www.washingtonpost.com/opinions/internal-strife-emerges-as-tehran-looks-westward/2011/05/05/AFVKTH2F_story.html


[10]. واشنکتن پست، 16/2/1390


[11]. واشنگتن پست، ظهور و سقوط احمدی‌نژاد در ایران، کریم سجادپور، 28/4/1390


[12].Waterloo Region Record
منبع: پایگاه تحلیلی برهان 



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.