آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
چگونه دیگران را از خود بهتر ببینیم!؟

چگونه دیگران را از خود بهتر ببینیم!؟


سرباز صفر جنگ نرم


در ذهن هر کدام از ما تصوری از ادب وجود دارد اما آن ادبی که داشتن آن سبب عزت در پیشگاه خدای تعالی و خلق اوست و نداشتن آن سبب دور ماندن از لطف خدا و ذلت و نفرت برای شخص در میان خلق است کدام می باشد؛ که:

 از خدا جوییم توفیق ادب.....بی ادب محروم ماند از لطف رب

 

از امام حسین علیه السلام درباره ادب و چیستی آن سوال شد که ایشان فرمودند: هو أن تخرج من بيتك فلا تَلقي أحدا إلاّ رأيت له الفضلَ عليك1.

 

ادب آن است که زمانی که از منزلت خارج می شوی ،با هیچ کس روبرو نشوی مگر آنکه او را از خود بهتر بدانی و برای او نسبت به خودت فضیلتی ببینی.

 

شاید از نگاهی این علامت انسان متواضع باشد همان کسی که از کبر و غرور دور است همان غروری که باعث می شود انسان از چشم خالق تعالی بیفتد که فرمود: ان الله لایحب کل مختال فخور2 و همچنین از چشم خلق که علی علیه السلام فرمود: متکبر دوستی ندارد3 و نیز رسول خدا فرمود: متکبر منفور ترین مردم است4.

 

که در اشعار معروف آمده:

 

افتادگی آموز اگر طالب فیضی.....هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

 و

 در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس.....بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است

 


چگونه دیگران را از خود بهتر ببینیم!؟

 

اما چگونه می شود بنا بر تعریف حضرت سید الشهداء مؤدب شد؟ یعنی چگونه می شود که دیگران را از خود بهتر دید؛ در حدیثی از امام صادق علیه السلام زمانی که ایشان می گویند که باید از این صفت دور باشید که خود را برتر از دیگران بدانید طرف مقابل سوال می کند که : انما یری ان له علیه فضلا بالعافیه اذا رآه مرتکبا بالمعاصی5 یعنی اینکه ما گاهی خود را از دیگران بهتر می بینیم چون او را آغشته و مرتکب گناه می بینیم که امام پاسخ می دهند : هیهات هیهات! چه بسا که خداوند او را ببخشد در حالی که تو را برای حسابرسی نگهدارند و بخشیده نشوی!

 

در اینجا به چند نکته اشاره می کنیم که تامل در این نکات به انسان کمک می کند تا مؤدب بدین معنا شود:

 

1- نکته اول همانکه در حدیث امام صادق علیه السلام هم بدان اشاره شده بود که شاید این شخص مقابل که در نگاه شما انسان گناهکار و فاسقی دیده شود اما همه چیز دست خداست و شاید این شخص گناهکار توبه کند و خدای تعالی توبه او را بپذیرد، حال آنکه خداوند گناهان پنهان و آشکار ما را نیامرزد و عاقبتی بهتر از دوزخ در انتظار ما نباشد.

 

2- اینکه شاید این شخصی که ظاهرا انسان متشخص و قابل احترامی نیست و فرد لاابالی ای دیده می شود در نهان زندگی خود صفتی عالی و عملی ارزنده داشته باشد که نشان از عنایت الهی به اوست در حالی که ما با همه ادعایمان در آن صفت و عمل دچار کوتاهی و نقصان باشیم.

 

مثل اینکه افرادی بوده اند که به ظاهر فضلی در وجود آنها دیده نمیشده است اما مثلا احترام خاص و عجیبی به مادر خود می گذاشته اند که این عمل اتفاقا اجر عجیبی نزد خدای رحمان دارد مثل قصه آن جوان قصاب که با این عمل خود همنشین موسای کلیم در بهشت گردید.6

 

3- باطن افراد بر خلایق پوشیده است و فقط خدای بزرگ از نهان وجود افراد اطلاع دارد و بسیاری از ما با قضاوت سریع و بی جا و از روی ظاهر در مورد افراد مختلف در بسیاری از اوقات دچار اشتباه می شویم.

 

4- در یک حدیث قدسی وارد شده است که فرمود "اولیائی تحت لوائی لا یعرفونهم غیری" یعنی همین افراد ناشناس که ممکن است در چشم شما حقیر بیایند می شود که در واقع ولیی از اولیای حضرت حق و محبوب رب العالمین باشند که او فرموده دوستانش را در بین خلق پنهان کرده است.

 

5- نکته آخر بحث عاقبت به خیری است که بسیار مهم است ؛ چه بسیار افرادی که عمری در مسیر درست و صلاح قدم گذارده اند و حتی عابد و زاهد و مستجاب الدعوة شده اند اما در آخر عمر گرفتار انحراف و اعمالی شدند که با مرگشان در زمره مغضوبین و دوزخیان قرار گرفته اند؛

 

چنانچه این موضوع به وضوح در قضیه کربلا دیده می شود، آنجایی که شب عاشورا بسیاری از یاران اباعبدالله با ترک نمودن آن وجود مقدس ملعون شدند ولی امثال حر که تا لحظاتی قبل در سپاه مقابل امام بودند و در زمره ملعونین ، در انتهای کار عاقبت به خیر می شود و از فداییان بلند مرتبه حسین بن علی علیه السلام می گردد، پس شاید این شخصی که در مقابل شما و ظاهرا در جهت مخالف شما و در مسیر باطل است عاقبت به خیر شود و شما نشوید.

 

ادب بدین معنا که در واقع فروتنی در مقابل خلق خدا و احترام به آنها بخاطر خداست ،روح عبودیت و بندگی است که در احادیث به کرات بدان اشاره شده و مؤدب به این ادب حسینی مزین به خلق پیامبران و اولیای حق می گردد و عزیز در پیشگاه خدای جهان آفرین و خلق او نیز می شود.

 

 

پینوشت:

1-ديوان الإمام الحسين ص199

 2- سوره لقمان آیه 18:

 وَ لا تُصعِّرْ خَدَّك لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فى الأَرْضِ مَرَحاًإِنَّ اللَّهَ لا يحِب كلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ

 و هرگز به تکبر و ناز از مردم (اهل نیاز) رخ متاب و در زمین با غرور و تبختر قدم بر مدار که خدا هرگز مردم متکبر خودستا را دوست نمی دارد.

3-لیس لمتکبر صدیق-میزان الحکمة

 4-امقت الناس المتکبر-میزان الحکمة

 5-همان منبع

 6-روزي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ، در مناجات عرض كرد: خدايا! از تو مي‌خواهم كه همنشين مرا در بهشت به من بنمايي تا او را بشناسم. در اين هنگام، جبرييل نازل شد و گفت: اي موسي! خداي تعالي تو را سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد: همنشين تو در بهشت، فلان مرد قصاب است. موسي آمد تا به دكان او رسيد، جواني را ديد كه مشغول قصابي بود و به مردم گوشت مي‌فروخت. مدتي او را زير نظر داشت، امّا عمل برجسته‌اي از او نديد.

چون شب فرا رسيد، قصاب مغازه‌اش را بست و به سوي خانه رفت. موسي نيز همراه او آمد. چون به در منزل رسيد، موسي گفت: اي جوان! آيا مهمان مي‌خواهي؟

قصاب گفت: مهمان حبيب خداست، بفرماييد، خوش آمديد! جوان قصاب، مهمان ناشناس را به خانه آورد و غذايي آماده ساخت. آنگاه زنبيلي را كه به شكل گهواره از سقف آويخته بود فرود آورد. پيرزني بسيار نحيف در آن بود. او را شستشو داد و سپس از غذايي كه آماده ساخته بود، لقمه به دهانش گذاشت تا سير شد. دوباره آن پير زن را در زنبيل نهاد و به سقف آويزان كرد. در آن هنگام، پيرزن دهانش را حركت داد و چيزي بر زبان آورد، امّا موسي آن سخنان را نفهميد. وقتي جوان قصاب با مهمان خود مشغول خوردن غذا شدند، موسي گفت: اي جوان! بگو ببينم اين پيرزن با تو چه نسبتي دارد؟ جوان گفت: او مادر من است و چون من دستم از مال دنيا تهي است، نمي‌توانم براي او خدمتكاري استخدام كنم تا از وي پرستاري نمايد. از اين جهت، خودم عهده دار كارهاي مادرم هستم. موسي پرسيد: اي جوان! وقتي به مادرت غذا دادي، او چه مي‌گفت؟ قصاب گفت: هر بار كه مادرم را تميز مي كنم و غذا به او مي‌خورانم، در حقم دعا مي‌كند. مي‌گويد: خدا تو را ببخشد و همنشين حضرت موسي در بهشت قرار دهد! موسي گفت: اي جوان! به تو بشارت مي‌دهم كه خداوند دعاي مادرت را دربارة تو مستجاب فرموده است، زيرا من موسي هستم و جبرييل مرا از اين موضوع آگاه ساخت.[داستانهای جوانان / محمد علی کریمی نیا]

http://aql.blogfa.com



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.