امپراطوري آقازادههاي فرهنگي پديدهاي خطرناک در کمین فرهنگ
سرویس فرهنگی مفید نیوز :: چالشی ترین بخش سخنان این دختر جوان، اعتراضش به موضوعی بود که خود نام آن را پدیده «آقازاده های فرهنگی» گذاشته بود. اگرچه اين عبارت براي نخستين بار در حضور رهبري استفاده ميشد اما موضوع زياد تازهاي براي اهالي مطبوعات و فعالان عرصه فرهنگ نبود.
تاریخ: ۱۷ آبان ۱۳۹۰
داستان از حاشیه یک دیدار رسمی آغاز شد: مهتاب ترک بیات، نفر سوم کنکور هنر در ديدار نخبگان دانشجويي وقتي پشت تریبون رفت نکتهاي را مطرح کرد که واکنش رهبر انقلاب را هم در پي داشت.
چالشی ترین بخش سخنان این دختر جوان، اعتراضش به موضوعی بود که خود نام آن را پدیده «آقازاده های فرهنگی» گذاشته بود. اگرچه اين عبارت براي نخستين بار در حضور رهبري استفاده ميشد اما موضوع زياد تازهاي براي اهالي مطبوعات و فعالان عرصه فرهنگ نبود.
خانم بیات معتقد بود یکی از معضلات کنونی عرصه فرهنگ حضور فرزندان مسئولان در این عرصه و اعتماد بالای مسئولان به آنها و سرعت بالای پیشرفت و تصدی مسئولیت های حساس فرهنگی است.
رهبر از وجود چنین پدیده ای ابراز تعجب کرد و گفت: «راجع به آن مسئله اَشرافیت فرهنگى و آقازادههاى فرهنگى که آن دختر عزیزمان گفتند، من در این زمینه واقعاً چیزى نشنیدهام. با اینکه تصور خودم این است که در مسائل گوناگون گزارشهاى متنوعى را میشنوم، اما این براى من خیلى حرف تازهاى بود. ایشان گفتند مصادیقى هم در اختیار دارند. حتماً به من منعکس بشود، یعنى گزارش بنویسید. واقعاً اگر چنین چیزى هست، خیلى بد است. من چیز قابل توجهى در این زمینه نشنیدهام. البته ممکن است پسر یا دخترِ فلان مسئول توى دبیرستان یا توى دانشگاه پُز بدهد که من مثلاً پسر فلانىام، اما این به صورت یک فرآیند تربیتى دربیاید، تأثیراتى بگذارد بر روى گزینش، بر روى سوادِ بیشتر پیدا کردن و چه و چه، خیلى چیز بدى است. اگر چنین پدیدهاى وجود داشته باشد، باید جلویش را گرفت. از آن خواهر عزیزم می خواهم گزارش دقیق به همراه جزئیاتی از این موضوع برای من ارسال کنند تا من بررسی کنم.»
***
اول: بفرما شغل!
فارغ التحصيل اقتصاد از دانشگاه شريف، کارشناس ارشد ارتباطات از دانشگاه علامه، نفر اول المپياد بسيج در رشته ادبيات، برگزيده جشنواره خوارزمي و دارنده مدال از مسابقات ژنو، فارغ التحصيل مهندسي صنايع از دانشگاه اميرکبير، ليسانس عمران و دو سال کارورزي در يک شرکت ساختماني، دارنده نشان تقدير از رييس جمهور در همايش پژوهشگران جوان، کارشناسي ارشد مديريت از دانشگاه تهران و...اينها چند نمونه از درخواستهايي است که روزانه به دستمان ميرسد و همگي يک درد مشترک دارند؛ «سواد لازم را دارند، تخصص هم دارند و دنبال کار ميگردند و جايي برايشان نيست...» اين جداي از هزاران هزار فارغ التحصيل دانشگاه هاي مختلف کشور است که بدجوري با بيکاري افسرده شدهاند. در چنين اتمسفري، آقاي (...) هنوز فارغ التحصيل نشده، يک ميز و يک پست و يک عالمه شغل ديگر برايش فراهم است و خانم(...) بدون حتي تحصيلات عاليه، کلي شغل پيشنهادي دارد؛ يا حتي آقاي(...) و يا خانم(...) که هر دو هنوز به ۲۵ سالگي نرسيدهاند کلي پست مديريت(؟!) پيش روي مبارک دارند و بايد از منوي متنوع حاضر شده، لطف کرده و يکي را انتخاب کنند اما اغلب چندتايي را با هم انتخاب ميکنند و به نام «مشاور» چندجايي با هم سر ميزنند و براي رضاي خدا کمي هم حقوق ميگيرند.
اين البته فرق دارد با آن دست فعاليتهاي شخصي که خودشان يک موسسه يا شرکت يا نشريه و بنگاه برپا ميکنند و با استفاده از بودجههاي کلان دولتي، حالش را ميبرند...و جوان نخبه کشور بدنبال يک شغل آبرومند با حتي کمترين دستمزد...آقاي و خانم (...) اما محال ممکن است کمتر از دو ميليون تومان در ماه _ به عنوان حداقل _ دريافتي داشته باشد؛ بالاخره مشاوره دادن به شکل دو ساعت جلسه هفتگي، مگر کم مشغلهاي است؟! جولان بيحساب و کتاب آقازادههايي از جنس فرهنگ که نیازمند انتشار جدولي از اسامي اين نوگلان بيابان رانت و پارتي است؛ دیگر یک حرف پنهانی در یک جلسه خصوصی نیست؛ دغدغه خیلی از نخبه ها و عموم مردم است...
دوم: کار اقتصادي کلاس ندارد!
قبل تر، واژه آقازاده با زدوبند اقتصادي و کارتلهاي تجاري و فعاليتهاي بازرگاني گره خورده بود اما حالا زمانه عوض شده است و دوره آن کارهاي چيپ(!) گذشته است؛ ديگر نميشود با لپ تاپ و آيپد و تبلت، کشتي واردات و صادرات را بارگيري کرد و دنبال رتق و فتق گمرک بود؛ بي کلاسي است در عصر ارتباطات! حالا دور دور فعاليتهاي فرهنگي است؛ بالاخره پسر وکيل و وزير شدن، داماد وزير و وکيل شدن، عروس و دختر همين دوستان بعلاوه برخي نظاميهاي دانه درشت شدن، بايد يک اسم و رسمي براي آدم بياورد؛ چه بهتر که اين اسم و رسم «فرهنگي» باشد.
ببينيد چقدر شيک و دهان پرکن و تميز است! هم پول دارد، هم اعتبار و هم کلي جوايز نقدي و غير نقدي! کافي است آقازاده شويد؛ بشتابيد که غفلت موجب پشيماني است!
سوم: چرا فرهنگ؟ چرا ويژهخواري؟تکاپو در عرصه فرهنگ برخاسته از یک نگرش پرستیژی و يا آرمانخواهانه است و تفاوت آن با فعالیت در عرصه اقتصادی آن است که آقازاده های فرهنگ دوست، برخلاف دیگر آقازاده ها مایل هستند که نام و نشان و عنوانی از خود به یادگار بگذراند و چه نشانی ماندگارتر از حوزه فرهنگ! شما در يکسال چهار عنوان کتاب منتشر کنيد؛ بد است؟ از سويي برخلاف فعالیت های اقتصادی که تحت عناوین مستعار و به صورت پوشیده انجام می گیرد، تکاپوی فرهنگی آقازاده ها به صورت نسبتاً باز انجام می شود، دلیل آن هم این است که فعالیت های فرهنگی با پز روشنفکری همراه است، به عنوان مثال فعالیت در عرصه نشر یا چاپ کتاب در موضوعات مختلف سیاسی، فرهنگی و همچنین راه اندازی کانونهای فرهنگی، ایجاد سایت و مدیریت منابع کلان بخش فرهنگ از جمله مواردی است که در این چارچوب تعريف مي شود.
برای مثال سایت های اطلاع رسانی خبری با هدف تحت الشعاع قرار دادن مسائل روز جامعه در راستای جلب نگرش مخاطبان به موضوعی خاص، با پشتیبانی فرزندان برخی مسئولان و يا راهاندازي و مديريت برخي مدارس خاص به عنوان مدير و يا دبير، در کنار عضويت در شوراهاي سياستگذاري در جشنوارهها، رسانهها و حتي دبيري علمي جشنوارهها و همايشها از جمله خوراکهاي مورد علاقه آقازادههاي جديدالورود به عرصه ويژهخواري است.
شما تصور کنيد در چنين پستهايي قصد طيکردن معمولي مسير را داشته باشيد؛ مثلا سردبيري يک رسانه يا يک پايگاه اطلاعرساني؛ قاعده بر اين منوال بوده که شما ابتدا بايد خبرنگار خوبي باشيد، بعد از مدتي فعاليت _ کم يا زيادش بسته به هوش و خلاقيت و ظرفيت فردي دارد _ به عنوان معاون دبير گروه و يا دبير يک زيرمجموعه در گروه انتخاب ميشويد؛ بعد از مدتي، دبير گروه ميشويد؛ پس از چند سال معاون خبر و يا عضو شوراي سردبيري و بعد از چند سال ديگر شايد گزينه مناسبي براي سردبيري باشيد؛ شايد.
در بهترين حالت، طي شدن اين مسير معمولي اما کاملا علمي و منطقي، حدود ۵ تا ۱۰ سال طول ميکشد و اصولا آقازادهها به هيچوجه آدمهاي صبوري نيستند؛ آنها عادت کردهاند با يک تماس تلفني و يا اسام اس «پاپا يا ماما» سختترين کارها برايشان به خوردن يک ليوان آب شبيه شود حالا ۱۰ سال تلاش کنند؟ شما بفرماييد يکسال! راستي قبل از خواندن باقي گزارش يادتان باشد که عبارت «دغدغه فرهنگي» شعر است؛ نوعي هايکوي ول معطل! گول نخوريد با اين عبارات که کلاه سرتان رفته تا زانو! پذیرش مسئولیت فرهنگی در سازمانها و ارگانهای کشور علاوه بر آنکه امکان رشد سریع و خارق العاده آقازاده های فرهنگی را فراهم می آورد جابجائی مبالغ کلانی بابت اجرای طرح ها و پروژه ها را نیز در پی دارد. در نمونه های متعدد، دیده شده که برخی آقازاده ها پس از ۲ سال فعالیت در عرصه فرهنگی یا مدیریت میانی بخشهای مختلف فرهنگ، سنوات خدمتی معادل ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان دریافت کرده اند که این رقم معادل سنوات یک کارگر ساده شهرداری پس از ۳۰سال خدمت است.
چهارم: کرم از خود درخت است!
داستان عرضه و تقاضا يک جاده دو طرفه است و در داستان رشد آقازاده هاي فرهنگي، مشکل عمده از سوي برخی مسئولان کشور است. فرض بگيريد يک نهادي در پي برگزاري يک همايش ملي است اما بودجه درست و درماني ندارد، آقاي(...) فرزند دکتر(...) به عنوان يک نماينده مجلس را به عنوان دبير علمي جشنواره منصوب ميکند و به او اطمينان خاطر ميدهد که جز يک کنفرانس خبري و يک بيانيه در مراسم افتتاحيه؛ کار ديگري با او ندارند و خيالش از بابت پرت بودن از مرحله راحت راحت باشد.
ميدانيد ديگر حالا آقازاده عزيز در پاسخ به اين لطف بزرگ براي سنگين شدن رزومه خالي خود، چه ميکند؟ يک بودجه درست و درمان از پدر براي همايش جور ميکند و...دقت داريد که چه همکاري شيريني است و کمي شبيه به کار بنگاههاي معاملات ملکي؟! راستي خيالتان راحت مملکت در حال حاضر طوري شده که همه همهکاري بلدند و در جواب «ببخشيد تخصص شما؟» ميگويند: «ما از بچگي تو کوچه پس کوچههاي نازي آباد فوتبال ...ببخشيد تئاتر کار ميکرديم و روزنامه ديواري ميزديم و صبح تا شب تو سينما پلاس بوديم و همه آوازهاي ايرج رو از بر بوديم و خلاصه از نوجواني بچههاي محل به ما ميگفتند وزير ارشاد!»
اصلا مساله را باز نميکنيم که برخي از اين آقازادهها خودشان پول خرجميکنند تا رزومه را سنگين کنند و بعد از يکي دو سال ديگر خودشان هم باورشان مي شود که سردبير يا محقق شدهاند يا مشاور فرهنگي و عضو شوراي سياستگذاري و يا مدير مدرسه و دبير علمي جشنواره...به عبارتي، آقازادهها براي برخي مديران ناتوان ما، به عنوان يک بانک سيار و يا يک معامله سياسي – جناحي و يا حتي پلکاني براي بالارفتن خود آن مدير محسوب ميشوند؛ بسيار ديده شده که انتصاب آقازادهها از سوی مدیران نوعی ابراز ارادت به آن مسئول _ پاپا يا ماما _ و یا یک جناح خاص است.
از طرفي برخی مسئولان با این پيشنهادها که سرانجام منجر به بادکردن آن فرزند مسئول ميشود؛ ضمن تثبیت جایگاه مدیریتی خود از بار مسئولیت آن فعالیت فرهنگی نیز شانه خالی کرده و همه انتقادهای احتمالی را متوجه «آقازاده مورد نظر» می کنند آن هم اگر کسی جرات اظهار نظر و يا انتقاد درباره فرد مورد اشاره را داشته باشد.
البته بخش دیگر فعالان(!؟) عرصه فرهنگ را شبه آقازادههائی تشکیل می دهند که پدران آنها مسئولیت های کلیدی نظام ندارند. فرزندان نظامیان ارشد و مداحان معروف از این جمله هستند. این افراد نیز به علت نفوذ پدرانشان در برخی مراکز فرهنگی به راحتی در پستهای بالای تخصصی به فعالیت می پردازند.
در مجموع اینگونه است که پسر فلان نماينده مجلس به صرف نام پدر يکشبه بشود سردبير و بعد از اينکه مشخص شد هيچ کاري بلد نيست برود بالاتر! بشود عضو شوراي سياستگذاري و یا عضو هیئت مدیره مثلا! و بعد هم همين ماجرا، بشود رزومه کاري و تجربه و اينها و طرف اصلا بي هيچ تجربه کاري، يکي از فعالان عرصه مطبوعات و یا فیلمسازی لقب بگيرد! وقتی فرزند فلان آقاي مسئول بشود رييس يک موسسه فيلمسازي و ميلياردي براي توليد فيلم در حمايت از پدر محترم تلاش کند خب سردبیر شدن زیاد هم بد نیست! البته هميشه هم آقازاده هاي فرهنگي از اين رانت پدر و مادر و پدر زن و مادرزن و پدرشوهر و مادرشوهر براي فعاليتهاي فرهنگي استفاده نميکنند و زياد اتفاق افتاده که از اين رانت در تشکيل کارتلهاي اقتصادي بزرگ بهره گرفته اند.
باید به هوش باشیم که خطر آقازادههاي فرهنگي بسيار بيشتر از آقازادههاي اقتصادي است چرا که اين جماعت با حضور در رسانهها و موسسات فرهنگي، نبض حيات کشور را به سمت و سويي ميبرند که اغلب حمايت از اقوام خود در کنار تقويت افق نگاه کوچک خودشان است! اينطور ميشود که مثلا بعد از انتشار يک گزارش در خصوص فرزند يکي از مسئولان که در خارج تحصيل کرده، یک نفر از خانواده خود را به آب و اتش ميزند که اين گزارش سانسور شود حال آنکه گزارش کاملا منطبق بر واقعيت است!
آنچه نوشته شد برای همان مقدمه مظلوم است و اینکه دست تان بيايد چه آدم هاي کاربلد و با انگيزهاي در جستجوي يک کار ساده هستند و چه آدمهاي کارنابلد و رانتخواري به شيوه هزاردستان، در هر حوزه و نهادي سرک کشيدهاند و يک صندلي خوب را با همه مزايا اشغال کردهاند.
به قلم محمد حسینی - جهان نیوز
|