بدون تردید تبیین و تحلیل دیدگاههای دانشمندان و صاحبنظران در رابطه با «نقش اخلاق و عرفان در سیاست»؛ یعنی «اخلاق» که انسان را به تکامل روحی و درونی رهنمون است و «سیاست مدن» یا مدیریت و حکومت بر جامعه که به تکامل جامعه و ادارهی جامعهی انسانی بر میگردد و پیوند آن دو ظرفیت به حکمت نظری که از «هست»ها سخن میگوید و حکمت عملی که از بایدها، شایدها و نشایدها بحث میکند، کاری است سترگ و البته شدنی و نیاز به نگرش هم زمان و همه جانبه به اندیشههای علما و دانشمندان مسلمان و غیر آن دارد.[1]
از این رو محقق در پژوهش حاضر قصد دارد تا با بررسی رویکردهای غربی و رویکردهای اسلامی و الهی در رابطه با اخلاق سیاسی، زمینهی یک قیاس واقعی را بر اساس نوع اخلاق سیاسی که هم اکنون بر فضای سیاسی کشورمان حاکم میباشد را با الگوهای یاد شده برای مخاطب فراهم آورد. در انتها نیز این فرصت برای مخطب فراهم میشود تا میزان تطابق و یا انحراف فضای سیاسی کشورمان را با هر یک از این الگوها بررسی نماید و از این راه دو نتیجهی مهم مسجل میگردد:
1- الگوی مطلوب اخلاقی و اسلامی یک فضای سیاسی برای به کارگیری در فضای سیاسی ایران اسلامی یادآوری و بازشناسی نماییم.
2- پاسخگویی به این سؤال اساسی که در حال حاضر کجا ایستادهایم؟ آیا سیاستمداران ما حقیقتاً با دیدگاهی الهی و اسلامی در فضای سیاسی کشورمان نقش بازی مینمایند و یا رویکردهای غالب در فضای سیاسی کشور بیشتر منطبق بر رویکردهای غربی و لیبرالیسم است؟
هم
چنین رابطه
ی اخلاق و سیاست موضوعی است که از سویی با فلسفه
ی سیاست پیوند دارد و از سوی دیگر، با جامعه
شناسی مرتبط است. از این رو، برای آن که بتوان به فهم درستی از این رابطه نایل گشت، لازم است رابطه
ی اخلاق و سیاست را از دو منظر بررسی کنیم؛ در نگاه اول، که متعلق به فلاسفه است، سخن از چرایی و چگونگی پیوند اخلاق و سیاست است و شیوه
ی تحقیق در آن، کتاب
خانه
ای است، در حالی که در نگاه جامعه
شناسانه، رفتار علمی اهل سیاست از نظر میزان پای
بندی آن
ها به اصول اخلاقی بررسی می
شود و برای تحقیق در آن، بیش
تر از شیوه
های میدانی استفاده می
گردد که ما قصد داریم با اتکا بر زمینه
ها و اصول رویکرد اول به بررسی و مطالعه
ی میزان و انحراف رویکرد دوم در فضای سیاسی امروز کشورمان بپردازیم.
[2]
رویکردهای غربی به اخلاق سیاسی:
افلاطون، از برجستهترین نویسندگان و فیلسوفان یونان باستان است که آموزههای فلسفیاش آشکارا بر پایهی یکتاپرستی، اخلاق، عدالت، خوبی و زیبایی ناشی از فطرت انسان قرار دارد. او در رسالهی «سیاست» مهمترین هدف حکمران را سعادت و سلامت اخلاقی جامعه ذکر میکند و معتقد است که سعادت بشری به نحو چشمگیری به اخلاق بستگی دارد.
ارسطو در کنار رسالهی سیاست خود، چند رساله به نامهای اخلاق نیکوماخس، اخلاق اودم و اخلاق کبیر، در پیوند اخلاق و سیاست نگاشته است. وی مهمترین وظیفهی دولت را «اصلاح عیوب اخلاقی شهروندان و تلقین فضایل نفسانی به آنها» میداند.
برداشت غالب غرب از رابطهی دین و اخلاق با سیاست
بعد از رنسانس به ویژه در فاصلهی قرن هفدهم تا بیستم میلادی در مورد رابطهی بین دین و سیاست و به دنبال آن رابطهی میان اخلاقیات و دین، در جهان غرب در قالب چهار برداشت شکل گرفت که از میان چهار برداشت ، برداشت لیبرالی یا جدایی دین از سیاست که به سکولاریسم معروف شده، غالب میباشد.
پیامدهای جدایی سیاست از معنویت:
1) استعمار
2) جنگهای خانمان سوز بین المللی
3) ایجاد دولتهای دست نشانده
4) دنیاپرستی و مادیگری
اخلاق سیاسی در نگرش قرآنی و نگرش پیامبر(صلیاللهعلیهوآله
نگرش و رویکرد دیگر به سیاست بر پایهی آمیختگی اخلاق و سیاست و استوار نمودن قدرت سیاسی بر پایه
های استوار اخلاق و انسانیت است. این نگرش در اسلام و منابع اصیل و معتبر آن یعنی قرآن و سنت مورد تأکید و جهت
گیری قرار گرفته و حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه
السلام) مظهر اجرای چنین سیاستی در جهان اسلام پس از پیامبر(صلی
الله
علیه
وآله) محسوب می
شوند. پیامبر اکرم(صلی
الله
علیه
وآله) هم به عنوان شارع و هم به عنوان مجری احکام دینی فرمودند: «من برای تکمیل مکارم اخلاقی و اعتلای اخلاق نیک مبعوث شدم.»
[3] این کلام مهم پیامبر(صلی
الله
علیه
وآله) نشان دهنده
ی اهمیت اخلاق در دین اسلام و تعمیم آن در تمامی شؤون زندگی فردی و اجتماعی از جمله سیاست است. به تعبیر مصطلح در حوزه
ی فلسفه
ی علم، پارادایم حاکم بر تمامی احکام و شؤون رفتاری در اسلام در ملاحظه
ی اخلاق و مکارم اخلاقی قابل ردیابی است
.
قرآن مجید به عنوان مهم
ترین و اصیل
ترین منبع اسلامی که تجلی کلام الهی است در آیات متعددی عالمان غیر عامل (بی
اعتنا به اصول اخلاقی در عمل) و آمران به معروف در گفتار و عاملان به منکر در کردار را که نشانه
ی فاصله گرفتن از اخلاق، نفاق و دوچهرگی است مورد انتقاد شدید قرار می
دهد. در سوره
ی صف می
فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده
اید چرا می
گویید آن چه را که خود انجام نمی
دهید. موجب خشم، غضب و (گناه) بزرگی است نزد خداوند که بگویید آن چه را خود انجام نمی
دهید.»
[4]
دولت اخلاقی در اندیشهی سیاسی امام خمینی
تأسیس جمهوری اسلامی در ایران، با هدف نوسازی جامعه بر اساس احکام شریعت، بر اندیشههای سیاسی معمار آن ـ امام خمینی ـ استوار بوده است. وی در رأس ترکیبی نیرومند که به طور عمده از میان شاگردان و پیروانش بودند، توانست حکومت اسلامی را جایگزین رژیم پیشین کند؛ اندیشههای امام خمینی به عنوان بنیانگذار نظام اسلامی، بیشترین تأثیر را در ساختار و کنشهای نظام سیاسی داشته است و اساساً نظام جدید بر آرا و نظریههای وی تکیه دارد.
بدین ترتیب گام نخست رویکرد معنادار امام خمینی در قبال دولت اخلاقی، نوسازی و تحول در انسان است که باید تربیت و تزکیه شود. از نظر وی «مهم تربیت است. علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضر است.» از اینرو، از حوزویان و دانشگاهیان میخواهد که انسان متعهد تربیت کنند و تخصص و تعهد را با هم درآمیزند. وی در کتاب «حکومت اسلامی» به تشریح نظام اجتماعی و سیاسی اسلام میپردازد و معتقد است که ماهیت و کیفیت قوانین اسلام نشان از آن دارد که تکوین دولت و ادارهی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه به این قوانین بستگی دارد؛ قوانینی که بر همهی امور خصوصی و عمومی انسانها سایه افکنده و همهی نیازهای بشری را پاسخ میدهد: «هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی دربارهی آن نداده باشد.»(*)
پینوشتها:
[4] ـ صف، آیه
ی 2، یا ایها الذین آمنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون کَبُرَ مقتاً عندالله أن تقولوا ما لاتفعلون
*سمانه زاهدی وفا؛برهان