آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
در انتقاد از یادداشت اخیر سعید حجاریان  آرمان ­شهر شیعی؛ «عینی» یا «ذهنی»؟!

در انتقاد از یادداشت اخیر سعید حجاریان آرمان ­شهر شیعی؛ «عینی» یا «ذهنی»؟!


سرویس سیاسی مفید نیوز :: «سعید حجاریان» با مقایسه‌ی آرمان‌­شهر شیعی و غربی، به بیان تفاوت آن دو پرداخته و این ادعا را پیش می‌کشد که آرمان‌شهر غربی‌­ها از «واقع‌­گرایی» و «عقلانیت» بر می‌خیزد، حال آن‌­که آرمان‌شهر شیعی، محصول «خیال‌­بافی» و «واقعیت‌گریزی» است! //مهدی جمشیدی

تاریخ: ۳ آبان ۱۳۹۰

دکتر «سعید حجاریان» در یادداشتی با عنوان «مقایسهی آرمان ­شهر شیعی و غربی: آرمان ­شهر ما، آرمان ­شهر آنها»، کوشیده به بیان تفاوت آرمان ­شهر[1] ساخته و پرداخته شده در تفکر شیعی با آرمان­ شهر تعریف شده در سنت نظری غرب بپردازد. او بر این باور است که «از جزیره ­ی خضرا می­توان به عنوان آرمان­ شهر شیعی نام برد.»[2] حجاریان مطابق قول مشهور می­نویسد، جزیره­ ی خضرا «جایی است که محل اقامت امام زمان[عج] و یاران و فرزندان ایشان است.»[3] وی سپس با این ادعا که «در ناکجاآباد غربی، ویژگی وجود دارد که به کلی در ناکجاآباد شیعی مفقود است»[4]، به مواردی از قبیل علم­گرایی[5]، مساوات و جامعه­ی غیرطبقاتی، فردگرایی[6]، سکولار(غیردینی)[7] بودن، اهمیت داشتن نحوه­ی حکومت کردن نه عدالت شخص حاکم و ...[8] به عنوان خصوصیات و مقومات آرمان ­شهر غربی اشاره کرده است. حجاریان در بخش­های پایانی یادداشت خود بر یک تفاوت کلیدی اصرار می­ورزد که بنا به نظر او، «عینیت­گرایی»[9] تفکر غربی و «ذهنیت­گرایی»[10] تفکر شیعی در تعریف آرمان ­شهر است؛ بدین معنا که آرمان ­شهر غربی­ها از «واقع­گرایی» و «عقلانیت» بر می­خیرد، حال آن­که آرمان ­شهر شیعی، محصول «خیال­بافی» و «واقعیت­گریزی» است:

«متفکران آنها[غربی­ها]، نسبت به مفهوم ناکجاآباد، دیدگاهی عینی پیدا کرده­ اند و نوعی گسست از مدینه­ی فاضله­ی حکمای یونان که در عالم مثالی و اثیری[11] برساخته شده بود پیدا شد. [....] اما در مورد ما باید گفت [...] به علت این که جامعهی ایران، جامعه­ای در خود[12] بوده است [...] لذا به همان مفاهیم قدیمی ناکجاآباد که از فارابی یا افلاطون آموخته بودند، بسنده کردند و صور خیالی در ذهن خود ترسیم کردند که هیچ انطباقی با واقعیت­های جاری نداشته است، بلکه بیشتر نوعی ابراز تمایل به مقدسات بوده است.[...] در یک کلام می­توان گفت که برای تبیین تفاوت این دو ناکجاآباد باید به مقولهی عینیت / ذهنیت توجه کرد که آن خود برخاسته از منطق موقعیت[13] است.»[14]
او در ادمه می­نویسد:
«آرمان­ شهرگرایی شیعی در پی حل یک مسألهی نظری و کلامی است و در [پی] این سؤال پیش می­آید که اولاد و فرزندان امام زمان(عجلاللهتعالی) کجا سکنی گزیده­ اند و جزیرهی خضرا در پی حل این سؤال است.»[15]
استدلال مندرج در نوشته­ ی دکتر حجاریان از چند جهت مخدوش و ناصواب است:
اول؛ برخلاف ادعای ایشان، آرمان ­شهر شیعه، «جزیره­ ی خضرا» نیست. گفته می­شود «جزیره­ی خضرا» - فارغ از بحث درباره­ ی سند آن- جزیره­ ای است که امام عصر(عجلاللهتعالی) در دوره­ی غیبت در آن به­ سر می­برند، اما آرمان ­شهر شیعه، پس از ظهور آن حضرت و قیام جهانی ایشان بر ضدکفر، شرک و ظلم، موضوعیت و تحقق می­یابد. جامعه­ی ایده ­آل شیعه، جامعه­ی مهدوی است که در آن، شریعت اسلام بر گستره­ ی هستی حاکم و مسلط می­شود و عدالتی که تمام انبیای الهی در جستوجوی آن بودند، استقرار می­یابد و این با سکونت حضرت در دوران غیبت در «جزیره­ ی خضرا» کاملاً متفاوت است.
دوم؛ آرمان­ شهر شیعه، با تفسیری که از آن بیان شد، ساخته و پرداختهی «ذهنیت» و «خیال­پردازی» ما نیست، بلکه از یک سو، یک آموزه­ی مشترک میان اغلب «فرق اسلامی» است (و نه فقط خاص شیعه) و از سوی دیگر، «سند و مؤید قرآنی» دارد. در قرآن کریم، آیاتی وجود دارند که از آینده­ ی انسان در دنیا در چارچوب حاکمیت اسلام سخن می­گویند:
 «این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام، پیروزى نهایى ایمان اسلامى، غلبه­ی قطعى صالحان و متقیان، کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران براى همیشه و آیندهی درخشان و سعادتمندانهی بشریت را نوید داده است.»[16]
در قرآن کریم آمده است:
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»[17]
«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»[18]
«وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ»[19]
«إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»[20]
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ مِنکُمْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِى لَا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً»[21]
خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانى پیش از ایشان را جانشین کرد و قطعاً دینى را که خداوند براى آنان پسندیده است، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترس­شان، امنیت را جایگزین کند، تا (تنها) مرا بپرستند و چیزى را شریک من نکنند.
علامه­ ی شهید مطهری(ره) در مقام تفسیر این آیات و تطبیق آنها بر آموزه­ ی مهدویت می­نویسد:
«از این آیات استفاده می­شود که ظهور مهدی موعود، حلقه­ ای است از حلقات مبارزه­ی اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می­شود.[...] آیاتی که بدان­ها در روایات استناد شده است نشان می­دهد که مهدی موعود(عجلاللهتعالی)، مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است.[...] ظهور مهدی موعود، منتی است بر مستضعفان و خوارشمرده­شدگان و وسیله­ ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان، و مقدمه­ای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین.[...] ظهور مهدی موعود، تحقق ­بخش وعده­ای است که خداوند متعال از قدیم­ترین زمان­ها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان، تنها به متقیان تعلق دارد.»[22]
برخلاف ادعای حجاریان، آرمان ­شهر شیعه، «جزیره­ ی خضرا» نیست. گفته می­شود «جزیره­ی خضرا» - فارغ از بحث درباره ­ی سند آن- جزیره ­ای است که امام عصر(عجلاللهتعالی) در دوره ­ی غیبت در آن به­ سر می­برند، اما آرمان ­شهر شیعه، پس از ظهور آن حضرت و قیام جهانی ایشان بر ضدکفر، شرک و ظلم، موضوعیت و تحقق می­یابد.
 بنابراین، اگر آرمان ­شهر غربی­ها مبتنی بر ایدئولوژی­های سکولار عهد مدرن است، آرمان­ شهر شیعه از متن تعلیمات قطعی یک دین الهی –اسلام- برمی­خیزد و ارتباطی با شرایط تاریخی و جغرافیایی و متغیرهای دیگری از این دست ندارد.
سوم؛ «تفاوت بنیادی» آرمان ­شهر شیعه با آرمان ­شهر غربی- که دکتر حجاریان به سادگی از کنار آن عبور کرده است- به نوع نگاه آنها به جهان، تاریخ، جامعه و انسان باز می­گردد. در واقع، «جهان­بینی»[23]­هایی که این دو نوع آرمان ­شهر را می­پرورانند، کاملاً متفاوت با یکدیگر هستند. به عنوان مثال، «فلسفه­ی تاریخ»[24] برآمده از متن جهان­بینی اسلامی، کشمکش­ها و درگیریهای بشری را از جهت ماهیت و غایت، رو به تکامل و معطوف به ارزش­های عالی انسانی می­انگارد که نقطه­ی نهایی آن، استقرار حکومت امام مهدى(عجلاللهتعالی) است:
«در طول تاریخ گذشته و آینده، نبردهاى انسان، تدریجاً بیشتر جنبه­ی ایدئولوژیک[25] پیدا کرده و مى­کند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزش­هاى انسانى، به مراحل کمال خود - یعنى به مرحله­ی انسان ایده­آل و جامعه­ی ایده­آل- نزدیک­تر مى­شود؛ تا آن­جا که در نهایت امر، حکومت عدالت، یعنى حکومت کامل ارزش­هاى انسانى -که در تعبیرات اسلامى از آن به حکومت مهدى تعبیر شده است- مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان­مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه، اثری نخواهد بود.»[26]
تشکیل چنین آرمان ­شهری به معنای «فرجام قدسی تاریخ»[27] است.
تفاوت دیگری از این دست، تفاوت در طرز تلقی دو نظام فکری اسلام و غرب از «انسان» است که در ماهیت آرمان­ شهر توصیف یا تجویز شده از سوی آنها، بسیار موثرمی­افتد. آرمان ­شهر شیعه، از اقتضائات و جهت­گیری­های «فطرت الهی» انسان حکایت می­کند و دلالت بر ابعاد متعالی و فراحیوانی سرشت انسان دارد:
«بنابر تلقى فطرى از انسان، انسان موجودى است داراى سرشت الهى، مجهز به فطرت حق­جو و حق­طلب، حاکم بر خویشتن و آزاد از جبر طبیعت و جبر محیط و جبر سرشت و جبر سرنوشت. بنا بر این تلقى از انسان، ارزش­هاى انسانى در انسان اصالت دارد؛ یعنى بالقوّه به صورت یک سلسله تقاضاها در سرشت او نهاده شده است. انسان به موجب سرشت­هاى انسانى خود، خواهان ارزش­هاى متعالى انسانى است و به تعبیر دیگر، خواهان حق، حقیقت، عدالت و مکرمت­هاى اخلاقى است.»[28]
از آن سو، آرمان ­شهر غربی، تکیه بر جنبه­های حیوانی، جسمی و پست انسان دارد و به جای کمال و سعادت معنوی و روحی، تنها لذت­جویی و نفسانیت­مداری او را محترم انگاشته است.
چهارم؛ خصوصیاتی که دکتر حجاریان – در رویکردی مقایسه­ای[29]- برای آرمان­ شهر شیعه برشمرده است، چندان روا و قابل قبول نیست. چنین به نظر می­رسد که ایشان تصویر «عقلانی­تر» و «شفاف­تر»ی از آرمان ­شهر غربی عرضه کرده ­اند و سعی نکرده­اند ویژگی­های منطقی و برجسته­ی آرمان ­شهر شیعه را مطرح کنند.
علامه مطهری بر این باور است که خصوصیات آرمانی جامعه­ی مهدوی، «آیینه­ی بسیار مناسبی است برای شناخت آرمان­های اسلامی[30]. برخی از خصوصیات جامعه­ی آرمانی دوران ظهور به این شرح است: «پیروزى نهایى صلاح، تقوا، صلح، عدالت، آزادى، صداقت بر زور، استکبار، ظلم، اختناق و دجل(دجّالگرى و فریب)»، «حکومت جهانى واحد»، «عمران تمام زمین در حدى که نقطهی خراب و آباد ناشده باقى نماند»، «بلوغ بشریت به خردمندى کامل و پیروى از فکر و ایدئولوژى و آزادى از اسارت شرایط طبیعى، اجتماعى و غرایز حیوانى»، «حداکثر بهره­گیرى از مواهب زمین»، «برقرارى مساوات کامل میان انسان­ها در امر ثروت»، «منتفى شدن کامل مفاسد اخلاقى از قبیل زنا، ربا، شرب خمر، خیانت، دزدى، آدمکشى و غیره و خالى شدن روان­ها از عقده­ها و کینه­ ها»، «منتفى شدن جنگ و برقرارى صلح، صفا، محبت و تعاون» و «سازگاری انسان و طبیعت».[31]
آری، «مهدى موعود، تحقق بخش ایده ­آل همه­ ی انبیا، اولیا و مردان مبارز راه حق است»[32] و آرمان ­شهر و جامعه­ی ایده­ آل مبتنی بر حاکمیت ایشان، قابل مقایسه با آرمان ­شهر و جامعه­ی ایده ­آل غربی نیست.(*)
 پی‌نوشت‌ها:
[1]. Utopia.
[2] . سعید حجاریان؛ «مقایسهی آرمان ­شهر شیعی و غربی: آرمان ­شهر ما، آرمان ­شهر آنها»؛ هفته­ نامه­ ی آسمان؛ دورهی جدید؛ شمارهی اول؛ 16 مهر 1390؛ ص2.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. Scientism.
[6]. Individualism.
[7]. Secular.
[8]. همان؛ صص 2-3.
[9]. Objectivism.
[10]. Subjectivism.
[11]. حکماى اسلامى به وجود چهار عالم کلى (یا نشأه وجودی) قایل­اند، به گونه­ای که هر یک از این عوالم، عالم یا عوالم زیرین خود را در­بر دارد و موجد آن است: عالم طبیعت‏ یا ناسوت، عالم مثال یا ملکوت، عالم عقول یا جبروت و عالم الوهیت ‏یا لاهوت. عالم مثال مرتبه­ ای از هستی است که از مادّه، مجرد است ولی از آثار آن برکنار نمی­باشد.(نگاه کنید به: سید محمد حسین طباطبایی و مرتضی مطهری؛ اصول فلسفه و روش رئالیسم؛ جلد پنجم؛ تهران: صدرا).
[12]. جامعه­ ای را که با محیط پیرامون ارتباط و تماس نداشته باشد را جامعه­ ی در خود می­گویند.
[13]. از نظر حجاریان، کشف سرزمین­های ناشناخته از راه دریانوردی و انباشت ثروت به واسطه­ی استعمار این سرزمین­ها، موجباب دستیابی آنها به دیدگاه عینی در زمینه­ی آرمان­ شهر را فراهم نمود.
[14]. همان؛ ص3.
[15]. همان.
[16]. مرتضی مطهری؛ قیام و انقلاب مهدى(ع) از دیدگاه فلسفه­ یتاریخ؛ تهران: صدرا؛ صص 13-14.
[17]. سوره­ ی صف؛ آیه­ی 9.
[18]. سوره­ ی انبیاء؛ آیه­ی 105 .
[19]. سوره­ ی قصص؛ آیه­ی 5.
[20]. سوره­ ی اعراف؛ آیه­ی 128.
[21]. سوره­ ی نور؛ آیه­ی 55.
[22]. مرتضی مطهری؛ همان؛ صص 55-57.
[23]. Worldview.
[24]. Philosophy ofhistory.
[25]. مقصود جناب علامه از جنبه­ی ایدئولوژیک یافتن نبردها و کشمکش­ها، عبور از نزاع­های اقتصادی و مادی و ورود به حوزه­ی ستیز بر سر اعتقاد و بینش الهی است.
[26]. مرتضی مطهری؛ همان؛ ص 41.
[27]. تعبیر از استاد حجت الاسلام و المسلمین رشاد است. نگاه کنید به: علی­اکبر رشاد؛ فلسفه­ ی دین؛ تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
[28]. همان؛ ص47. 
  [29]. Comparative approac  
[30]. همان؛ ص 50.
[31]. همان؛ صص 52-53.
[32]. همان؛ ص 59.

به قلم مهدی جمشیدی - برهان



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.