آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم

ماجرای شعری كه رهبری در اجلاس بیداری اسلامی خواندند




تاریخ: ۳۱ شهريور ۱۳۹۰

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب در خلال صحبت‌های خود در اجلاس بیداری اسلامی دو بیت شعر به زبان عربی قرائت كردند. یادداشت زیر بصورت اجمالی به معرفی شاعر، معنا و مفهوم شعر قرائت شده و همچنین چرایی استفاده‌ی رهبر انقلاب از این دو بیت پرداخته است.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif ابوفراس حمدانی كیست؟
نام او حارث بن سعید بن حمدون حمدانی تغلبی وائلی و از خاندان حمدانی‌ها است. كنیه‌اش ابوفراس، نام شیر است. از پدری عرب و مادری رومی در سال 320 هجری در موصل به دنیا آمد. در سه‌سالگی یتیم شد و سرپرستی او را پسرعمویش سیف‌الدوله بر عهده گرفت. سیف‌الدوله ابوفراس را در فتح حلب به همراه خود برد و در آن‌جا به او علم و ادب و سواركاری و جنگاوری آموخت و در 16 سالگی حكمرانی منبج را به او داد.

روزی هنگام بازگشت ابوفراس از شكار، دسته‌‌ای از سپاهیان بزنطی كه در دژهای این شهر كمین كرده بودند، بر او یورش بردند. در این زد و خورد سخت، ابوفراس زخم‌هایی كاری برداشت و تیری نیز بر رانش نشست كه نوك آن در رانش ماند و اسیر رومیان گشت. پس از آن نیز بار دیگر به مدت 4 سال در قسطنطنیه اسیر بود تا سیف‌الدوله با پرداخت فدیه او را آزاد ساخت.

سیف‌الدوله یك سال بعد و در حالی كه حكومت حمص را به ابوفراس سپرده بود، درگذشت و پسرش ابوالمعالی سعدالدوله بر تخت نشست. او چون دریافت كه ابوفراس می‌كوشد بار دیگر بر بخش‌های حكمرانیش در حمص چیره شود، سپاهی را به نبرد با او فرستاد. ابوفراس در این جنگ در سال 357 هجری و در 36 سالگی كشته شد و سرش را برای ابوالمعالی كه خواهرزاده‌اش نیز بود، بردند و پیكرش را رها كردند تا این‌كه برخی اعراب بادیه او را به خاك سپردند.

وی كه شاعری جنگاور بود، بهترین اشعار خود را هنگام اسارت و بیماریش نزد رومیان سروده است. این مجموعه‌ی او به رومیات شهرت دارد كه سبب شهرت شاعر نیز شده است؛ اشعاری برآمده از قلبی مجروح و دلی شكسته و سینه‌ای پردرد و اندوه و لبریز از عاطفه و احساس و صداقت و سوز دل و عشق، اشعاری كه تصویرگر رنج و حسرت شاعر در زندان است. عشق به مادر پیر و فرزندان و وطنش از سویی و عزت نفس و مناعت طبعش و نیز شكیبایی و اعتماد و توكلش بر خدا در اسارت و از طرفی عتاب و خطاب‌هایش به سیف‌الدوله به خاطر اهمال در آزادسازی او در این اشعار موج می‌زند. وی اشعاری مشهور به اخوانیات نیز دارد كه بسیار لطیف و ظریف است. رومیاتش را با حبسیات مسعود سعد قابل مقارنه و مقایسه دانسته‌اند. درباره‌ی جایگاه ابوفراس این سخن الصاحب بن عباد بسنده است كه گفت: «بُدئ الشعر بملك و خُتم بملك»؛ مقصود او امرأالقيس و أبوفراس است.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif دو بیتی كه رهبر خواند
اما دو بیتی كه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنان خود آورده‌اند، از مطلع یكی از قصائد رومیات ابوفراس معروف به «عصی الدمع» است. این سروده 54 بیت است و ابوفراس آن را در اسارت گفته است. رمز مناعت طبع شاعر و نیز طبع رقیق شعری او در این سروده آشكار است؛ به گونه‌ای كه برخی ناقدان شعر و ادب آن را زیباترین قصائد وی دانسته‌اند و البته جایگاه والایی در شعر عرب دارد. شاعر در این دو بیت آغازین چنین می گوید:
أراكَ عَصِیَّ‌ الدَّمعِ شیمتُك الصبر                        أما للهوی نهیٌ علیك و لا امرُ
می‌بینمت كه از اشك فرمان نمی‌بری، منش تو شكیب است. آیا عشق بر تو امر و نهیی ندارد؟

آن‌گاه شاعر خود بلافاصله در پاسخ چنین بیان می‌كند كه:
بَلی اَنَا مُشتاقٌ و عِندِیَ لَوعةٌ                               ولكنَّ مِثلی لا یُذاعُ لهُ سِرٌّ
آری من [به وطن و خانواده] مشتاقم و از شوق سوز دلی دارم، ولی سرّ و راز چون منی برملا و مكشوف نگردد.

در حقیقت شاعر در این دو بیت سؤالی را مطرح می‌كند كه نشان از داغ دل او و نیز اشتیاقش به گلایه و افشاندن اشك از دیده دارد، ولی او خودنگهدار است تا مبادا در دید دشمن ضعیف بنماید. لذا اشك خود فرو‌می‌برد و شوقش را چون رازی سر‌به‌مهر در دل نگه‌می‌دارد، زیرا گاهِ افشای آن نرسیده است.


اما استفاده و تمثل بجا و بهنگام رهبر انقلاب از این اشعار در سخنان حكیمانه‌شان، اشاره به وضعیت ملت مصر در دو برهه دارد؛ یكی آن‌گاه كه حكمرانان مصر همه‌ی ارزش‌های ملی و اسلامی مصر را فروختند و آتش اسرائیل بر سر فلسطینیان را شعله‌ی بیشتری بخشیدند و دست در دست استكبار گذاشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران انتظار می‌رفت كه مصر با پیشینه‌ی درخشان و شخصیت‌های برجسته و احیاگرش در طول تاریخ به‌پاخیزد و علیه حكومت دست‌نشانده‌اش قیام كند، ولی این انتظار پاسخی جز سكوت نداشت. لذا یادآور بیت نخست ابوفراس شد، یعنی این پرسش را در ذهن متبادر ساخت كه چرا لب به شكوه نمی‌گشایی و همچنان صبوری پیشه كرده‌ای؟ آیا این صبر بر بلا و وضع بد موجود، میل شما است یا در دل شوق رهایی دارید؟

مدت‌ها گذشت تا ملت مصر با قیام خود علیه نظام نامبارك، بیت دوم قصیده را در ذهن آورد كه: آری شوق رهایی در دل ملت موج می‌زند و سكوت نه از باب رضایت است، كه انتظار زمان مناسب را می‌كشیم و سرّ خود را در دل نهان داشته‌ایم تا به گاهش آشكار كنیم كه بیهوده هدر نرود: «این سرّ مقدس یعنی انگیزه و عزم قیام، به‌تدریج در ذهنیت ملت مصر قوام یافت و شكل گرفت و در لحظه‌ی مناسب تاریخی، عریان در صحنه‌ای پرشكوه به میدان آمد.»



نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.