آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
پاسخ به نامه‌ی دوم   آقای حجتی کرمانی! قبیله‌گرایانه داوری نکنید!

پاسخ به نامه‌ی دوم آقای حجتی کرمانی! قبیله‌گرایانه داوری نکنید!


سرویس سیاسی مفید نیوز :: چندی پیش حجت الاسلام حجتی کرمانی، طی نامه‏ای سرگشاده، علامه مصباح یزدی را به دلیل دفاع از دکتر احمدی نژاد سرزنش کرد، مقاله‏ی سایت «برهان» با عنوان «14 پرسش کلیدی از جناب حجتی کرمانی»، نامه‏ی سرگشاده دوم ایشان به علامه را در پی داشت، مقاله‏ی حاضر پاسخی به دومین نامه است.

تاریخ: ۱۹ شهريور ۱۳۹۰

1- این حقیر پس از مطالعه­ی نامه­ی نخست «حجت­الاسلام­والمسلمین حجتی­کرمانی» به «آیت­الله علامه مصباح»–که حدود یک ماه پیش انتشار یافت- بر آن شدم که به اقتضای احساس تعهد اسلامی و انقلابی نسبت به عالمی که مقام معظم رهبری ایشان را از نظر «علم»، «تقوا» و «بصیرت»، کم­ نظیر دانسته­اند،[1] پاسخ اشکالات مطرح شده از جانب آقای حجتی کرمانی را بنگارم و در اختیار افکار عمومی قرار دهم.[2] آقای حجتی­کرمانی، پاسخ یاد شده را ملاحظه کرده و در نوشته­ی دوم خود که به تازگی منتشر شده است، درباره­ی آن چنین نوشته‌اند:


«نمی‌توانم از آن‌چه در روزنامه‌ی «پرتو سخن» (تاریخ 5/5/90) که به صاحب امتیازی مؤسسه‌ی تحت سرپرستی ایشان منتشر می‌شود، چشم‌پوشی کنم که نویسنده‌ای بی‌نام با لحنی تند و زننده ضمن ایراد اتهامات ناروا نسبت به دوست و برادر قدیمی ایشان، با القای شبهات بسیار، مطالبی مطرح کرده که تقریباً همگی خارج از موضوع نامه‌ی من است.»

آقای حجتی­کرمانی! در این باره باید بگویم:

اول. مقصود شما از تعبیر «نویسنده‌ای بی‌نام» چیست؟! اگر نگارنده­ی پاسخ به شما «چهره» و «شناخته ­شده» نیست، می­بایست در ابتدای کلام خود او را با به‌کارگیری این تعبیر «تحقیر» کنید و نوشته­اش را درخور پاسخ‌گویی قلمداد نکنید؟! شما «من قال» را بر «ما قال» ترجیح می­دهید؟! شما به جای ابطال «استدلال»­های متعدد بنده، «شخصیت» مرا را نشانه رفته­اید؟! «اخلاق و فرهنگ اسلامی» چنین اقتضا و تجویزی دارد؟! قرآن کریم می­فرماید: «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه».

دوم. اگر «لحن تند و زننده» نابه‌جاست؛ چرا شما در نامه­ی نخست خود از زمین و آسمان گزاره به هم سنجاق کرده و در «سیاه­نمایی مطلق از وضعیت اقتصاد و احوال اجتماع، فروگذار نکرده و در «مذمّت» و «تقبیح» تفکر و عملکرد علامه مصباح، قلم شدید و غلیظ فرسوده­اید؟! خداوند متعال در قرآن کریم می­فرماید: «لم تقولون ما لاتفعلون».

سوم. به‌جا نبود که به «طرح ادعا» بسنده نمی­کردید و دست­کم یکی از مصادیق «اتهام‌های ناروا»یی که از آن سخن می­گویید و بنده را به نسبت دادن آن به خودتان متهم می­سازید، مطرح می­کرید؟! به راستی شما از کدام «اتهام‌های‌ ناروا» سخن می­­گویید؟! نکند در ادبیات شما «حقیقت»، «اتهام‌های ناروا» نام گرفته است؟!

چهارم. جناب‌عالی در نوشته­­تان چنین مرقوم کرده­اید:

«اگر ما هرگونه اظهارنظر و انتقاد را تخریب بدانیم، در حقیقت جایی برای تبادل ‌نظر و گفت‌وگو و مباحثه و مناظره‌ی سیاسی و علمی باقی نمی‌ماند.»

خب! پس چگونه است که «اظهارنظر و انتقاد» مستدل و منطقی مرا «توهین و افترا» خوانده‌اید (البته بی­آن‌که شاهدی در دست داشته باشید)؟!

پنجم. کدام بند یا عبارتی از نوشته­ی بنده «خارج از موضوع» بوده است؟! از «طرح ادعا» تا «اثبات ادعا»، فرسنگ­ها فاصله است. این ادعا را از راه «عرضه­­ی­ مصداق یا مصادیق»، اثبات نمایید.

2- آقای حجتی­کرمانی! نگاشته­اید:

«ردّ و نفی مطلق و کامل عملکرد دولت‌های آقای هاشمی و آقای خاتمی بسیار غیرمنصفانه است.»

پاسخ این است که:

اول.
هیچ عبارتی از نوشته­ی بنده، دلالت بر «ردّ و نفی مطلق و کامل» دولت­های یاد شده ندارد! پس این نقد شما سالبه­ی به انتفاع موضوع است.

دوم. محل بحث و مراد من این بود که اغلب اشکالات و معایبی که شما به دولت‌های نهم و دهم نسبت می­دهید، بر فرض صحّت، در دولت­های آقایان هاشمی و خاتمی - حتی با حجم و شدت بیش‌تری- وجود داشته است. از سوی دیگر، این دولت بسیاری از نقاط ضعف و کاستی‌های بزرگ آن­ها را ندارد. بنده نوشته بودم: بر فرض که هر آن‌چه درباره­ی ضعف، سستی و انحطاط دولت­های نهم و دهم می­گویید، صحیح و صواب باشد؛ اما آیا از این یافته، «برتری» شخصیت‌های مقبول شما- که آقایان هاشمی و خاتمی و سایر اصلاح‏طلبان هستند- به اثبات می‏رسد؟! شما کدام ضعف، انحراف و نقص را در «دولت احمدی نژاد» و در شخص او سراغ دارید که در «دولت سازندگی» و «دولت اصلاحات» نبوده باشد؟!

 حال پرسش این است که:

الف. چرا نقاط ضعف دولت­های گذشته را نمی­نگرید و از آن­ها دفاع می­کنید؟!

ب. چرا نقاط قوّت دولت فعلی را به طور کلّی نادیده می­گیرید؟!

آیا چنین قضاوتی، «منصافانه» و «عادلانه» است؟!

3- آقای حجتی­کرمانی! ­نوشته­اید:

«آیا روشی که شما در پیش گرفته‌اید و بر آتشی که آقای احمدی‌نژاد به‌خصوص در انتخابات 88 به ویژه در مناظره‌ی بسیار تلخ و غیراخلاقی، کبریت آن را زد، پیوسته بنزین می‌ریزید، «عبور از رهبری» را در خود نهان ندارد؟ من صریحاً عرض می‌کنم شما در این مسیر گام بر می‌دارید!»

باید گفت:

اول.
«عبور از حاکمیت» همان طرحی نیست که در دولت اصلاحات کلید خورد؟! کمی تأمل کنید، شاید به خاطر آورید!

دوم.
آن زمان هم همین اندازه احساس خطر کردید و به اصلاح­طلبان هشدار دادید و نامه­ی سرگشاده نوشتید؟!

سوم. بر فرض که سخن و شیوه‌ی آقای احمدی­نژاد در مناظره­ی­ تبلیغاتی، ناروا و ناصواب بوده باشد؛ آیا تنها ایشان متهم است؟! فراموش کرده­اید در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در سال 84، باند سیاسی آقای هاشمی و اصلاح­طلبان، چه تبلیغات تخریبی و ضداخلاقی گسترده‌ای را بر ضد آقای احمدی­نژاد آغاز کرده بودند؟! در تمام مدت استقرار دولت نهم، این آقای هاشمی نبود که در هر مجلس و محفل خصوصی و عمومی­ای، بامناسبت یا بی­مناسبت به دولت می­تاخت و تمام توان خود را صرف تخریب و تحقیر دولت کرده بود؟! (و البته ایشان اکنون نیز چنین رویه­ای دارد و تقریباً هر هفته­، سخنانش در تضعیف و تخریب دولت، به تیتر اول یکی از روزنامه­های اصلاح­طلب تبدیل می­شود!) نامزدهای مورد حمایت شما، چه نسبت‌هایی در تلویزیون به رییس جمهور قانونی کشور دادند؟! چه کسی وی را «دروغ­گو» نام نهاد؟! این موارد، «بسیار تلخ» و «غیراخلاقی» نیست، اما سخن و شیوه‌ی آقای احمدی­نژاد در مناظره­ی­ تبلیغاتی، «بسیار تلخ» و «غیراخلاقی» است؟! چرا «جانب‌دارانه» قضاوت می­کنید و تنها آن بخش از واقعیت را که می­پسندید، «گزینش» می­کنید؟!

چهارم. ما را متهم به «عبور از رهبری» کرده­اید؟! ما به عنوان متهم، از شما «مطالبه­ی دلیل» می­کنیم؟! دعاوی بدون دلیل بیش‌تر به کار «عوام ­فریبی» می­آید، نه یک بحث منطقی و مستند.

جالب است! شما «شدیدترین» و «تندترین» اتهام‌ها را به طرف مقابل خود نسبت می­دهید اما از آن سو، کوچک­ترین انتقادی را بر نمی­تابید و بی­درنگ، «مظلوم­ نمایی» می­کنید که «اتهام‌های ناروا به من نسبت دادید» و ...!!!

4- آقای حجتی­کرمانی! چنین اظهارنظر کرده­اید:

 «من روحیه‌ی بسیجی ایشان [آقای احمدی­نژاد] را قبول دارم ولی زنده کردن گفتمان امام و انقلاب توسط ایشان را قبول ندارم.»

بسیار خب! شما که مدعی ولایت­مداری و اتحاد ملی پیرامون مقام معظم رهبری هستید، به تضاد سخن‌تان به فرمایش صریح ایشان دقت کنید:

 «شعارهاى دولت‌های نهم و دهم شعارهایى بود و هست که این شعارها براى مردم مؤمن ما جاذبه دارد؛ مثلاً عدالت‌خواهى یا استکبارستیزى یا ساده‌زیستى و مقابله‌ىبا منش اشرافی‌گرى یا مقابله‌ى با ویژه‌خوارى و سوء استفاده‌ى از ارتباطات در مسایلاقتصادى و غیراقتصادى یا خدمت‌رسانى صادقانه. [...] علت اقبال مردم به دولت و به رییس جمهور - چه در سال 84، چه در سال 88 - این شعارها بود. یعنى مردم به این شعارها دلبسته‌اند و نیاز به آن‌ها و ضرورت آن‌هارا احساس می‌کنند. از این شعارها دست برندارید. از جمله‌ى اساسى‌ترین شعارها،پای‌بندى به اصول و ارزش‌هایى بود که امام بزرگوار ما این‌ها را وارد جامعه کرد و مطرحکرد.[...] این را نباید از دست داد.»[3]

5- آقای حجتی­کرمانی! اشکال کرده­اید:  

«آقای مصباح و سایر کسانی که او را به قدرت رسانیدند، هم به او ستم کردند و هم به ملت و هم به نظام.[...] ایشان و امثال ایشان از اول مرتکب اشتباه شده‌اند چراکه به اقرار بسیاری از اصول‌گرایان، جریان انحرافی‌ها از اول و حتی پیش از روی کارآمدن احمدی‌نژاد یارغار او بوده‌اند.»

در این‌جا چند مسأله وجود دارد:

اول. حمایت جناب علامه مصباح از آقای احمدی­نژاد، در واقع، حمایت از «شعارهای اسلامی و انقلابی»­ای بود که وی بر «زبان» خود جاری می­ساخت و در «عمل»، در مدت سمت شهرداری، پای‌بندی خود را به آن­ها نشان داده بود؛ ساده­زیستی، ارزش­مداری، محروم ­نوازی، مبارزه با مفاسد اقتصادی، خدمت ­رسانی و نشاط­ کاری، ایستادگی در برابر زیاده­خواهی­های استکبار، اسلام­گرایی، مردمی بودن و ... . این در حالی بود که سایر نامزدها به گمان این که در شریط اجتماعی جدید، شعارهای اسلامی و انقلابی جاذبه ندارد و کمکی به جلب آرای مردم نخواهد کرد، به شعارهای دیگری روی آوردند. از سوی دیگر، عملکرد آن­ها نیز در گذشته و در دوران مسؤولیت‌هایشان، چنان درخشان و چشم­گیر نبود که توجه و علاقه­ی مردم را به آن­ها جلب نماید. کجای این منطق، مخدوش است؟!
 
حمایت جناب علامه مصباح از آقای احمدی­نژاد، در واقع، حمایت از «شعارهای اسلامی و انقلابی»­ای بود که وی بر «زبان» خود جاری می­ساخت و در «عمل»، در مدت سمت شهرداری، پای‌بندی خود را به آن­ها نشان داده بود.

دوم. چرا مقام معظم رهبری، مدتی پس از استقرار دولت نهم، تصریح کردند که من از این دولت، «حمایت خاص» می­کنم؟! به چه دلیل، «حمایت خاص» ایشان نصیب دولت نهم شد نه دولت­های آقایان هاشمی و خاتمی؟!

«من از دولت حمایت می‌کنم، از همه‌ی دولت­های بر سرکار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت می­کنم. این حمایت، بی­دلیل و بی­حساب­ و ­کتاب نیست، اولاً جایگاه دولت در نظام جمهوری اسلامی و در نظام سیاسی کشور ما جایگاه بسیار مهمی است، ثانیاً بیش‌ترین مسؤولیت­ها را دولت بر دوش دارد، بعد هم این جهت‌گیری‌های دینی و این ارزش­گرایی انقلابی و اسلامی خیلی ارزش دارد؛ سخت کوشی، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهای استانی، جهت­گیری عدالت­ورزی مردمی، این‌ها خیلی قیمت دارد و من قدر این کارها را می‌دانم، من به خاطر این چیزها از دولت حمایت می‌کنم.»[4]

روشن است که «حمایت خاص» مقام معظم رهبری از دولت نهم ریشه در «امتیازهای بسیار برجسته و متمایز» این دولت داشت، نه «وجوه اشتراکش با دولت­های پیشین» یا «نقاط ضعفش»!
 
«حمایت خاص» مقام معظم رهبری از دولت نهم ریشه در «امتیازهای بسیار برجسته و متمایز» این دولت داشت، نه «وجوه اشتراکش با دولت­های پیشین» یا «نقاط ضعفش»!

 
 
سوم. از این گذشته، مگر ایشان در نماز جمعه تصریح نکردند که در مقایسه با نظرهای آقای هاشمی، نظرهای آقای احمدی­نژاد به نظرهای ایشان «نزدیک­تر» است:

«من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلاف ‏نظر داریم، که طبیعى هم هست؛ ولى مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگرى فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقاى رییس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف ‏نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه‏ى مسایل خارجى اختلاف ‏نظر دارند، هم در زمینه‏ى نحوه‏ى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف‏ نظر دارند، هم در برخى مسایل فرهنگى اختلاف ‏نظر دارند؛ و نظر آقاى رییس جمهور به نظر بنده نزدیک‌تر است.»[5]

این نوع موضع­گیری صریح ایشان، دلالت بر «ترجیح» و «فضیلت» ندارد؟!

پنجم. اشکالات نیروهای انقلابی و مذهبی نسبت به بحث مدیریت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی) که آقای احمدی‏‏نژاد مطرح می‏کنند، عبارت‌اند از:

الف. این عقیده صحیح است که این کشور به حضرت صاحب(عجل‌الله‌تعالی) تعلق دارد و ایشان نسبت به احوال و امور شیعیان خویش، اشراف کامل دارند و آن‌ها را هدایت می‏کنند و به آن‌ها امداد می‏رسانند، اما نباید هر طرح و برنامه‏ی کوچک و بزرگ حکومتی را به آن حضرت نسبت داد و آن را مطابق نظر ایشان معرفی کرد.

ب. این که عده‌ای ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان(عجل‌الله‌تعالی) نمایند و به همین دلیل، از ولی فقیه عبور کنند، عقیده‌ای کاملاً ناروا است و به هیچ رو مورد تأیید نمی‏باشد.

در دوره‌ای که اصلاح‌طلبان با احمدی‏نژاد مخالفت می‏کردند (یعنی در مقطع پیش و پس از استقرار دولت نهم)، احمدی‌نژاد چنین مواضعی نداشت یا ابراز نمی‏کرد که لازم بوده باشد نیروهای متدین نسبت به آن موضع‌گیری کنند. این عقاید و تصورها؛ حدود دو سه سال است که از سوی او مطرح شده است. در همین مدت نیز، نیروهای انقلابی و متعهد، بارها و بارها، به وی در این باره انتقاد کرده‏اند و چنین پنداشته‏هایی را رد کرده‏اند. بنابراین، مخالفت اصلاح‌طلبان با مقوله‌ی عنایت حضرت صاحب(عجل‌الله‌تعالی) بر نظام اسلامی، ریشه در اغراض خاص سیاسی داشته است.

ششم. در گذشته اصلاح­طلبان هرگونه «نگاه و فعالیت مذهبی» احمدی­نژاد را دلیلی بر «خرافاتی بودن» او می­دانستند، در حالی که این رویکرد صحیح نبود. آن­ها تمام «اشارات و تعبیرات مذهبی» وی را به تمسخر گرفته و آن­ها را نافی «عقلانیت مدیریتی» قلمداد می‌کردند! آیا چنین رویه­ای روا بوده است؟! آیا باید توسل به حضرت ولی عصر(عجل‌الله‌تعالی) و انگاره­های دیگری از این دست را «اموری خرافی» دانست؟! آیا نام بردن از حضرت ولی عصر(عجل‌الله‌تعالی) در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، مصداق «خرافی­گری» است، در حالی که این اقدام مورد تأیید و تجلیل علما قرار گرفت؟! حقیقت این است که اصلاح­طلبان در مقایسه با «طرز تلقی سکولار و مادّی» خود، دین­مداری احمدی­نژاد را «خرافی­گری» معنا می­کنند!
 
اصلاح­طلبان هرگونه «نگاه و فعالیت مذهبی» احمدی­نژاد را دلیلی بر «خرافاتی بودن» او می­دانستند. آن­ها تمام «اشارات و تعبیرات مذهبی» وی را به تمسخر گرفته و آن­ها را نافی «عقلانیت مدیریتی» قلمداد می‌کردند! آیا نام بردن از حضرت ولی عصر(عجل‌الله‌تعالی) در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، مصداق «خرافی­گری» است؟! حقیقت این است که اصلاح­طلبان در مقایسه با «طرز تلقی سکولار و مادّی» خود، دین­مداری احمدی­نژاد را «خرافی­گری» معنا می­کنند!

هفتم. بسیاری از آن‌چه که اصلاح­طلبان به احمدی­نژاد نسبت می­دانند، «نسبت­هایی غیر واقعی» بوده است. به عنوان مثال، آن­ها در برخی محافل و مطبوعات خود شایعه کرده بودند که احمدی­نژاد «یک صندلی» را در هیأت دولت برای حضرت ولی عصر(عجل‌الله‌تعالی) خالی نهاده است، در حالی که به زودی روشن شد آن صندلی متعلق به حجت­الاسلام­والمسلمین آقاتهرانی- معلم اخلاق دولت- است که غالباً نمی­تواند در جلسات هیأت دولت شرکت کند و از این رو، صندلی‌اش خالی می­ماند!!! نمی­توان هر آن‌چه را که اصلاح­طلبان به احمدی­نژاد نسبت می­دهند کورکورانه پذیرفت، آن هم با توجه به این واقعیت که آن­ها درگیر یک «جدال جناحی» و «غرض­ورزی سیاسی» تمام عیار با احمدی­نژاد بودند و هستند!

هشتم. برخلاف ادعای اصلاح­طلبان، مقام معظم رهبری و نیروهای انقلابی در گذشته، اتهام رمالی و خرافی­گری را نسبت به «شخص احمدی­نژاد» و «کلیّت دولت» انکار کرده­اند و نه برخی اطرافیان او- «جریان انحرافی»-. به عنوان مثال، آن‌چه مقام معظم رهبری در این باره در خطبه­های نماز جمعه­ی 29 خرداد سال 88 فرموده­اند ناظر بر خرافاتی و رمال نبودن «شخص احمدی­نژاد» است، نه برخی «اطرفیان وی»:

«صریح­ترین اهانت­ها به رییس جمهورِ قانونى کشور شد. حتى از دو سه ماه قبل از مناظرات هم این سخنرانى‏ها را براى من مى‏آوردند و من می­دیدم یا گاهى مى‏شنیدم؛ تهمت­هایى زدند، حرف­هایى گفتند؛ به کى؟ به کسى که رییس جمهور قانونى کشور است، متکى به آرای مردم است. نسبت­هاى خلاف دادند، رییس جمهور مملکت را که مورد اعتماد مردم است، به دروغ‏گویى متهم کردند! این‌ها خوب است؟ کارنامه‏هاى جعلى براى دولت درست کردند، این‌جا آن‌جا پخش کردند که ما که در جریان امور هستیم، مى‏بینیم می­دانیم که این‌ها خلاف واقع است؛ فحاشى کردند؛ رییس جمهور را خرافاتى، رمال، از این نسبت‏هاى خجالت‏آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا گذاشتند.»[6]

نهم. آیا به واقع میان «احمدی­ن‍ژاد سال 84» با «احمدی­نژاد سال 88»، تفاوتی وجود ندارد؟! همین «تفاوت قابل ملاحظه» نشان می­دهد که او «تغییر» کرده و از آغاز، چنین نبوده است. به عبارت دیگر، محاسن و فضیلت­های انسان –البته به جز انبیای الهی و حضرات معصومین(علیه‌السلام)- از نظر زمانی، «نسبی» است؛ یعنی ممکن است فردی در یک زمان (مثلاً زمان الف) دارای محاسن و فضیلت­هایی باشد و سپس (مثلاً در زمان ب) همه یا بخشی از آن­ها را از دست بدهد و افول کند. ملاک انتخاب یک فرد در مقطع زمانی (الف)، شرایط و ویژگی‏های او در «همین زمان» است و نه «زمان­های دیگر»، به تعبیر امام راحل، «میزان، حال فعلی افراد است.» از سوی دیگر، ممکن است یک فرد با وجود از دست دادن پاره­ای از صفات شایسته­اش، هم‌چنان در مقایسه با دیگر افراد (در این‌جا نامزدهای انتخاباتی مورد نظر است)، اصلح و ارجح باشد. در مورد آقای احمدی­ن‍ژاد، این حکم صادق است؛ یعنی اگرچه اکنون ایشان در پاره­ای از خصایص فکری­اش – در مقایسه با سال 1384- دچار تغییر و دگرگونی شده، اما هم‌چنان نسبت به همه­ی رقبای پیشین خود، «ترجیح» دارد و «اصلح» به شمار می­آید. ما به هیچ رو از انتخاب خود پشیمان نیستم و بر صحّت و حقانیّت رفتار سیاسی خود –هم در سال 84 و هم در سال 88- ، سخت پای می­فشاریم.

آقای حجتی کرمانی! نامزدهای اصلاح­طلب، هنوز به قدرت دست نیافته و صرفاً در مقام یک نامزد انتخاباتی، ماهیت آلوده­ی خود را نشان دادند و آشکار کردند که به «حکم ولی فقیه» و «قانون» و «رأی مردم»، کوچک­ترین اعتنایی ندارند! به راستی چه فاجعه­ای رخ می­داد اگر این افراد پرمدعا و افسارگسیخته و خود رأی، به ریاست جمهوری دست می­­یافتند!

دهم. این مطلب صحیح است که اکنون احمدی­نژاد خود را به جریان انحرافی گره زده و تمام قد از آن دفاع می­کند، ولی این به معنی «هم­طینتی» این دو نیست. تفاوت بین احمدی­نژاد و جریان انحرافی این است که احمدی­نژاد «خودی»، «اغفال شده» و «خوش­طینت» است و جریان انحرافی، «غیرخودی»، «اغفال­گر» و «بدطینت».

یازدهم. باز هم ناگزیرم فهرستی از مفاسد و انحرافات دولت­های پیشین را – که ظاهراً آقای حجتی­کرمانی علاقه نداشته­اند به آن­ها فکر کنند!- بیان کنم تا در مجموع سنجیده شود که کدام شخص و دولت، «اصلح» است. بنده نوشته بودم: فراموش کرده­اید که مردم طمع تلخ «تورم 50 درصدی» را در دولت هاشمی چشیده­اند! «برخوردهای آمرانه و تحکّم­آمیز» مدیران عالی و میانی دولت سازندگی را با مردم به یاد ندارید که سبب­ساز شکل­گیری شکاف دولت و ملت در انقلاب شد؟! «اشرافیت»، «ثروت­اندوزی» و «مسابقه­ی رفاه­طلبی» میان مسؤولین در چه دولتی پا گرفت؟! «کرباسچی» و پدیده‏های دیگر از این دست در چه دولتی رشد کردند و ننگ «فساد اقتصادی» را به پیشانی نظام اسلامی چسباندند؟! آیا امروز رییس دولت سازندگی نیست که از «زمینی بودن ولایت فقیه»، «ضرورت شورایی کردن رهبری»، «بی­اعتمادی مردم به نظام» و ... سخن می­گوید؟!

از دولت خاتمی و اصلاح‏طلبان بگویم. آیا مشاور عالی خاتمی از «واتیکانیزه کردن ولایت فقیه» سخن نگفت؟ آیا روزنامه‏نگار اصلاح‏طلب مدعی نشد که باید امام خمینی(ره) را به «موزه­ی تاریخ» سپرد؟ آیا امام حسین(علیه‌السلام) در روزنامه‏های زنجیردار به «خشونت‏گرایی» متهم نگردید؟! آیا فعالان فکری اصلاح طلب، آشکارا از «سکولاریسم» سخن نمی‏گفتند؟! «ولنگاری اخلاقی» و «آزادی اباحی‏گرانه» به دست وزیر ارشاد وقت (عطا الله مهاجرانی) پایه‌گذاری نشد؟! «فتح سنگر به سنگر»، «فشار از بالا، چانه زنی از پایین»، «عبور از حاکمیت» و تاکتیک‏ها و شعارهای شرم‏آور دیگری از این دست در اتاق فرمان جریان اصلاحات طراحی نشدند؟!

«فرمان هشت ماده‏ای مقام معظم رهبری در زمینه­ی مبارزه با مفاسد اقتصادی» در زمان چه دولتی صادر شد؟! اگر مفاسدی در سطح مسؤولان و مدیران دولت­های سازندگی و اصلاحات وجود نداشت و یا دست­کم آن­ها خود در پی رفع فساد برمی­آمدند، چه دلیلی برای «ورود مستقیم مقام معظم رهبری» به این عرصه وجود داشته است؟! آیا «ایران برای همه­ی ایرانیان» و «جمهوری ایرانی»، صورتی دیگر از ملّی‏گرایی­ای نیست که «اسفندیار رحیم مشایی» آن را در قالب «مکتب ایرانی» تبلیغ می‏کند؟!

«تحصن نمایندگان مجلس ششم» که یک چالش سیاسی برای نظام اسلامی رقم زد را که فراموش نکرده‏اید؟! دکتر احمدی‏نژاد را به دیکتاتوری متهم می‏کنید، محتوای «لوایح دوقلوی خاتمی» را نیز مطالعه کنید تا دریابید «دیکتاتوری شخص رییس جمهور» در چه زمانی مطرح شد و خاتمی چگونه قصد داشت کلّیت نظام و حکومت را به تصرّف خود درآورد! دوست دارید از چندین نفر از «مدیران و فعالان سیاسی اصلاح طلب» نام ببرم که امروزه رسماً به «سرویس‌های سیاسی آمریکا و انگلیس» پیوسته‌اند و آشکارا و بی‏پروا، «ضد انقلاب» و «اپوزیسیون» خارج از کشور را در آغوش دارند؟!
«عطاء­الله مهاجرانی»- وزیر ارشاد دولت اصلاحات- به طور رسمی در «شبکه­ی تلویزیونی بی‏بی‏سی» حضور می‏یابد و «انقلاب و نظام اسلامی» را به چالش می‏کشد! بدگویی از انقلاب و ارزش­ها، آن هم در خانه­ی «دیرینه­ترین و خبیث­ترین دشمنان»؟!

«فریبا داوودی مهاجر»- مشاور دولت اصلاحات- در جلوی دوربین «تلویزیون صدای آمریکا»، «کشف حجاب» کرده است! این است معنی «تقیّد اصلاح­طلبان به احکام اسلام»؟! در قرائت جدید و متفاوت اصلاح­طلبان از اسلام، حجاب اسلامی هم دیگر جایی ندارد؟! شنیده­اید که «رجبعلی مزروعی» – نماینده­ی اصلاح­طلب مجلس ششم- نیز از کشور گریخته است؟! او چه نقشی در فتنه­ی سال 88 داشته که از چنگ قانون و عدالت متواری شده است؟!

راستی، به نظر شما آیا احمدی‏نژاد بیش‌تر اهل «رفیق­بازی» و «قبیله­گرایی سیاسی» است یا آن رییس جمهور سابقی که حتی اجازه نمی‏دهد «فرزندش» از «لندن» به ایران سفر کند و در «دادگاه نظام اسلامی» حاضر شود؟! مگر در فتنه‌ی سال 1388، در خانه‏های تیمی «قیطریه»، «فاطمی» و «سایت جمهوریت» چه می‏گذشته است؟! نکند از «شرکت بهینه­سازی مصرف سوخت» که در اختیار همین آقازاده بوده، در راستای «اهداف براندازانه» بر ضد نظام اسلامی استفاده شده است؟! آیا دختر احمدی­نژاد بارها و بارها در جریان­ آشوب­های خیابانی فتنه­ی سال 88 در کنار «منافقان»، «سلطنت­طلب­ها»، «بهایی­ها» و «سکولارها» دستگیر شد یا دختر رییس جمهور یاد شده؟! آیا اعتراف‌های متهمان فتنه‌ی سال 1388 – از قبیل «حجاریان»، «عطریان‏فر» و «ابطحی» و ... – در دادگاه نشان‌گر «انحطاط جریان اصلاحات» نبود؟! در حالی که آن­ها خود به اشتباهاتشان، اذعان عمومی و صریح داشته­اند، شما بر حقانیت جریان اصلاحات پای می­فشرید؟!

پی نوشت ها:
 
[1]. رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از آخرین سفرهای غیر رسمی خود به شهر مقدس قم در اسفند ماه سال 1389 که با هدف بازدید از بزرگان و علما صورت گرفته است، با حضور در منزل علامه مصباح، نزدیک به سی دقیقه با ایشان و خانواده‌ی وی به گفت‌وگو پرداختند. در این‌جا به منظور رعایت اختصار، تنها به نقل بخشی از همین فرمایشات اخیر ایشان درباره­ی علامه مصباح اکتفا می­کنیم تا میزان «ولایت‌مداری» و «حق­گرایی» اصلاح­طلبانی از قبیل آقای حجتی­کرمانی، بیش‌تر آشکار گردد:

«بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعاً می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقاً و انصافاً ما امروز نظیر ایشان را - حالا به این تعبیر بگوییم - خیلی نادر، نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد؛ با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا. این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند.»

(نگاه کنید به: «در تازه‌ترین دیدار امام خامنه‌ای و آیت‌الله مصباح چه گذشت؟»، هفته­نامه‌ی پرتو سخن، سال دوازدهم، شماره‌ی 567، 4 اسفند 89 ،ص1.)

[2]. نگاه کنید به: مهدی جمشیدی؛ «چهارده پرسش کلیدی از آقای حجتی­کرمانی»؛ سایت برهان / و: هفته­نامه­ی پرتو سخن؛ شماره‌ی 587؛90/05/05 ، در:

[3]. نگاه کنید به: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رییس‌جمهور و اعضای هیأتدولت در تاریخ1390/06/06 ، برگرفته از:

[4]. نگاه کنید به: بیانات مقام معظم رهبری در مشهد مقدس در اول فروردین 86، برگرفته از:

[5]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز جمعه تهران در تاریخ 1388/03/29. برگرفته از:

[6]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه تهران در تاریخ 1388/03/29. برگرفته از:
 
(*)مهدی جمشیدی، پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی/انتهای متن/
 
منبع : پایگاه تحلیلی برهان
نام: بی نام   تاریخ: ۲۰ شهريور ۱۳۹۰
بسمه تعالی اگر دفاع از رئیس جمهور قابل سرزنش است این آقای حجتی است که باید سرزنش شود چون تاآخرین روز ها از بنی صدر حمایت می کرد و هیچ وقت فتنه را محکوم نکرد هیچ وقت در مورد فاجعه هشتم شهریور هم حرفی نزد و...........


نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.