آرشیو نسخه های rss پیوندها تماس با ما درباره ما
مفیدنیوز
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا                                                                           
صفحه اصلی | سیاسی | اجتماعی | فضای مجازی | اقتصادی | فرهنگ و هنر | معارف اسلامی | حماسه و مقاوت | ورزشی | بین الملل | علم و فناوری | تاریخ شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ rss
نسخه چاپی ارسال
دفتر مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله نوری همدانی
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
سایت اینترنتی حجه الاسلام والمسلمین جاودان
استاد قاسمیان
حجت الاسلام آقاتهرانی
پاتوق كتاب
شناخت رهبری
عصر شیعه
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
صدای شیعه
عمارنامه
شبکه خبری قم
تبیین فرمایشات رهبری در جمع مسؤولین نظام  مسؤولین به زندگی رفاه طلبانه رو نکنند

تبیین فرمایشات رهبری در جمع مسؤولین نظام مسؤولین به زندگی رفاه طلبانه رو نکنند


مقام معظم رهبری: «به چیزهایى که باید از آن پرهیز کرد و برحذر بود، سرگرم شدیم؛ به منازعات سیاسى، به مشاجرات، به رفاه‌طلبى سرگرم شدیم، به منش‏هاى اشرافى سرگرم شدیم؛ این‏ها نقاط ضعف است. وقتى من و شما زندگى‌مان را زندگى رفاه‌طلبانه و اشرافى قرار بدهیم، مردم از ما یاد می‏گیرند... مسؤولین به زندگى رفاه‌طلبى رو نکنند.»

تاریخ: ۱۳ شهريور ۱۳۹۰

در گذشته روانشناسان شخصیت افراد را محصول تأثیرات ژنتیکی و فردی میدانستند اما بر اثر گذشت زمان این مطلب برای ایشان اثبات گردید که محیط اجتماعی نیز در روحیه و شخصیتسازی افراد نقش تعیین کنندهای برعهده دارند. از خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی گرفته تا مدرسه، دوستانِ همسالان و نهادهای مختلف اجتماعی ... همگی به عنوان بازیگران شخصیت ساز انسان به شمار میآیند.

 
 در مورد ایجاد روحیهی مصرفگرایی و رفاه طلبی ابتدا باید از ایجاد روحیهی مقایسهگر، سخن به میان آورد که شخص خود را با افراد دیگر جامعه بدون در نظر گرفتن شأن، شخصیت و درآمدهای اقتصادی، مقایسه کرده و مصرف کردن را نوعی ارزش قلمداد نماید. از عوامل تشدید کنندهی این نوع تصور میتوان نقش رسانههای جمعی و تبلیغات مصرفگرایی که آنها در سطوح مختلف زندگی ارایه میکنند، نام برد.یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بین عامهی مردم، مسؤولان و افرادی هستند که جزو خواص جامعه نام برده شده و جامعه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از آنها خط فکری میگیرد.
 
 بنابر حدیث مشهور پیامبر(صلیعلیهوآله) «الناس علی دین ملوکِهم [1]و حدیث شریف امام علی(علیهالسلام)، الناس باُمرائِهم اشبه منهم بآبائِهم [2]یعنی مردم بر دین ملوک خویشند و مردم به امیرانشان شبیهتر هستند تا به پدرانشان» یکی از عوامل مهم ایجاد روحیهی مصرفگرایی و تجملگرایی در بین مردم، مسؤولان نظام و مدیران ارشد آن میباشند که هرچه از مرتبهی خاصتری در نظام برخوردار باشند، تأثیرگذاری آنها بیشتر است.
 
بنابراین ابتدا باید مسؤولان نظام اسلامی متوجه ارزشهای سادهی زیستی باشند و مردم این موارد را به طور عینی در زندگی آنان مشاهده کنند سپس مردم از آنان با الفاظ زیبا، زهد و ساده زیستی را استماع کنند. اگر مردم مشاهده کنند که تصمیم گیرندگان آنها، خانواده و وابستگانشان به الفاظ خود مقید هستند آنگاه میتوان در جامعه روحیهی قناعت، ساده زیستی و زهد را نهادینه کرد و در دراز مدت توقع داشت عامهی مردم روحیهی مصرفگرایی مفرط را ارزش قلمداد نکنند، چرا که افراد تحت تاًثیر فضای فرهنگی هستند که در آن زندگی میکنند.
 
مکتب سیاسی اسلام و مسألهی اشرافیگری
 
دین اسلام تمامی نیازهای انسان را مدنظر قرار داده و به عنوان مکتب اعتدال شناخته میشود. اسلام اجازهی افراط و تفریط در هیچ یک از حوزههای زندگی را به پیروانش نداده است. ولی در مکتب سیاسی اسلام نوعی احتیاط سختگیرانه برای کارگزاران در مسایل مادی و اقتصادی مشاهده میشود.

 

 بنابر حدیث مشهور پیامبر(صلیعلیهوآله) «الناس علی دین ملوکِهم و حدیث شریف امام علی(علیهالسلام)، الناس باُمرائِهم اشبه منهم بآبائِهم یعنی مردم بر دین ملوک خویشند و مردم به امیرانشان شبیهتر هستند تا به پدرانشان» یکی از عوامل مهم ایجاد روحیهی مصرفگرایی و تجملگرایی در بین مردم، مسؤولان نظام و مدیران ارشد آن میباشند که هرچه از مرتبهی خاصتری در نظام برخوردار باشند، تأثیرگذاری آنها بیشتر است.
 
 دستور اسلام این است، زمانی که فرد یا افرادی در رأس قدرت و تصمیمگیری برای افراد جامعه قرار میگیرد باید سطح زندگی شخصی و برخورداریهای خود از مواهب دنیوی را به سطح اقشار محروم تنزل دهند و از لحاظ مادی با اقشار متوسط جامعه و پایینتر همسان باشند تا نوعی همدردی و فهم سختی مادی برای آنان ایجاد شده تا بتوانند سعی تلاش خود را برای خدمت رسانی محرومان روز افزون کنند و از این رهگذر اقشار محروم جامعه با دیدن مسؤولان و مدیران حکومتی خود، قوت قلبی برای زندگی داشته و مسؤولان را در اهداف خود یاری رسانند و در برابر آنان طغیان نکنند.
 
زمانی «عاصم بن زیاد» را به خاطر ترک دنیا و رهبانیت به نزد امیرالمؤمنین آورده و امام ایشان را مورد نکوهش قرار میدهند. عاصم برای توجیه اعمال خود اینگونه میگوید: «یا امیرالمؤمنین خودت نیز مانند من هستی! لباس خشن می‏پوشی و طعام خشک و بیخورش می‏خوری!» امام(علیهالسلام) فرمودند: «وَ یْحک لسُتَ کأنت، ان الله فرضَ علی ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بَضَعَفةِ النّاس کیلا یَتّبیغَ بالفقیر فقره؛ [3] وای بر تو، من مانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده که خود را با ضعیفان در زندگی برابر کنند تا فقرا را فقرشان به طغیان وادار نکند.»
 
معمارکبیر انقلاب امام خمینی(ره) نیز از شاگردان مکتب ناب اسلام است که در این باره میفرماید: «طبع کاخ نشینی با تربیت صحیح منافات دارد، با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت منافات دارد. اگر سر تا سر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید یکی دو تا و چند تاست. تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند تقریباً و تمام مخترعین از همین کوخ نشینان بودند، تقریباً ... ما باید بکوشیم اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم، اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد در جامعهی ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ نشینی به پایین بکشید.» [4]
 
در اینجا ذکر این نکته لازم است که خانوادهی مسؤولین ارشد حکومتی نیز همانند خود مسؤولین بوده و از لحاظ وظایف حکومتی و مواهب دنیوی، محدودیتهایی را دارا هستند و مشمول این سختگیری میباشند. با این حال برخی از مسؤولان و خواص جامعهی اسلامی زمانی که در میزان عمل و امتحان خداوند قرار میگیرند و با مظاهر فریبندهی دنیا مواجه میشوند، گرفتار اسراف و تجملگرایی شده، خود و ارزشهای انسانی خویش را فراموش میکنند. اینگونه افراد که در تمام دورانها در جامعهی اسلامی کم نبودند مسیر را برای تغییر ارزشهای اسلامی فراهم کرده و مردم را به نام رفاه به سمت دنیا پرستی سوق میدهند.
 
 با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام این موارد کاملاً نمایان است که پس از رحلت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) چگونه ارزشهای معنوی جای خود را به ارزشهای مادی داده و خواص جامعه همچون معاویه و یزید بر این امر دامن زده و نوعی الگوی رفتاری جدید برای جامعهی اسلامی پدید آوردند که نه تنها به هیچ یک از ارزشهای معنوی ارادتی نداشته بلکه تمام همت خود را برای نابودی این ارزشها به کار میبرند.
 
خطر انحراف برای مسؤول رفاه طلب
 
شاید این نکته در ذهن مسؤولی خطور کند که انسان به طور فطری، کمال جو است و زیبایی را دوست دارد و شخص مسؤول افزون بر خدمت رسانی به مردم از این راه میتواند حس کمال جویی و زیبایی خود را تأمین نماید و این موقعیت فرصت مناسبی برای خود او و اطرافیان اوست! و یا اینکه اکنون خداوند فرصت و مواهبی را برای خود و خانوادهی او فراهم آورده است چرا شکر این مواهب انجام نشود! و این خود کفران نعمت خداوند است! مگر در دین رفاه و آسایش برای خود و خانواده منع شده است؟

 

برخی از مسؤولان و خواص جامعهی اسلامی زمانی که در میزان عمل و امتحان خداوند قرار میگیرند و با مظاهر فریبندهی دنیا مواجه میشوند، گرفتار اسراف و تجملگرایی شده، خود و ارزشهای انسانی خویش را فراموش میکنند. اینگونه افراد که در تمام دورانها در جامعهی اسلامی کم نبودند مسیر را برای تغییر ارزشهای اسلامی فراهم کرده و مردم را به نام رفاه به سمت دنیا پرستی سوق میدهند.
 
باید دقت داشته باشیم اسلام نه با رفاه مخالف است و نه با زیبایی تا آنجا که اسلام جایگاه ویژهای برای آنها قرار داده و تأکید بسیار بر آنها شده است، حتی تلاش مرد برای توسعهی رزق و روزی و رفاه بیشتر زن و فرزند در روایات امری مستحب برشمرده شده است. [5]
 
 اما تجمل و رفاه طلبی، ناشی از زیاده خواهی و اسراف است و باعث منحرف شدن انسان از مسیر والای الهی و سقوط او میشود و بر همین اساس بنا نهادن ارزشهای الهی بر مادیات موجب این میگردد تا با نابودی مادیات ارزشهای الهی و انسانی نابود شوند و یا اینکه برای به دست آوردن مواهب دنیوی از هر راه غیراخلاقی و شرعی استفاده شود.  رفاه و آسایش برای خانواده نیکو است اما از هر راه و کاری که آیات قرآن بر این نکته صراحت دارند که اموال و فرزندان شما مایهی امتحان شما در دنیا هستند. [6] از آنجایی که انسان موجودی حریص در برابر مادیات است، کنترل خود را از دست میدهد و تمام همت خود را برای جمع آوری زرق و برق دنیا صرف نموده و ساده زیستی و قناعت را به فراموشی میسپارد و با تجملگرایی، اسراف و گناه درهای گمراهی را بر روی خود میگشاید.
 
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «برادران، نمىشود ما در زندگى مادى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند. مردمى که خیلىشان از اولیات زندگى محروماند، من و شما، همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. اما حالا مثل عروسى اشرافى، عروسى بگیریم؟ مثل خانهی اشراف، خانه درست کنیم نه ما هم مترفین مىشویم. والله در جامعهی اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیهی شریفهی «واذا اردنا ان نهلک قریه امرنا متفریها ففسقوا فیها» (اسراء، آیهی16) بترسیم، ترف، فسق هم دنبال خودش مىآورد. از این رو نظام اسلامی مبارزه با این آفت را یکى از وظایف اصلى خود مىداند و اجازهی هیچگونه انحراف و فسادى را به مسؤولان نمىدهد و بر مبناى ارزشهاى اسلامی با رخنهی هرگونه فساد در مجموعهی مدیریتى کشور، برخورد مىکند.»[7]
 
دو دوران متفاوت، جنگ تحمیلی و سازندگی
 
پس از وقوع انقلاب و تا پایان جنگ تحمیلی با گزینش صحیح افراد و رعایت نمودن مسایل اصیل اسلامی همچون لیاقت و شایستگی، تعهد و تقوا، تجربه و مهارت مواجه بودیم و به دنبال این مسؤولان خدوم و ساده زیست که بدون در نظر گرفتن شأن و مقام اجتماعی شان و به دور از تکلف اداری و سازمانی با مردم حشر و نشر داشتند، مردم را نیز به زندگی ساده ترغیب کرده، مردم نیز زندگی نسبتاً سادهای داشتند و روحیهی حرص و دنیاطلبی به شکل و فعلی در زندگی شخصی ایرانیان وارد نشده بود. زهد نوعی ارزش تلقی شده و مردم در گیر و دار جنگ تحمیلی هم نسبت به افراد دیگر جامعه و هم نسبت به خدمت به پشت جبههها، تعهد داشتند. این روحیهی مردم توانست هم جنگ را به سرانجام مثبتی رساند و هم تحریم اقتصادی دشمنان را خنثی کند.
 
 اما پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازی کشور، برای توسعهی اقتصادی و اجتماعی مدلی در پیش گرفته شد که موجب بروز تضادهای ارزشی و فاصله گرفتن جامعه از شاخص‏های مطلوب و آرمانهای اسلامی گردید. به طوری که توسعه موجب تشدید فاصلهی طبقاتی در سطح جامعه و تغییر ارزش‏ها از جمله ارزش شدن پول، شهرت، مدرکگرایی، تجملگرایی و ... در نزد افراد جامعه گردید.
 
بیشک هیچ فردی با پیشرفت اقتصادی و ایجاد رفاه برای عموم مردم مخالف نیست و این مطلب امری مطلوب است اما مدلی که مسؤولان آن دوران برای مردم در نظر گرفته بودند مدل اقتصاد سرمایه سالار غرب بوده است که نتیجهی آن فاصلهی طبقاتی اقتصادی در جامعه است که افرادی روزانه پول دارتر و افرادی دیگر، فقیرتر میشوند.  شاید مسؤولان ارشد نظام باید در انتخاب کارگزاران خویش دقت بیشتری مینمودند و بیحساب و کتاب به بهانهی توسعهی سریع و جبران عقب ماندگی کشور به جیب این افراد سودجو، پول واریز نمیکردند. ـ بیشتر این افراد از خویشان و خانوادهای مسؤولان ارشد نظام بودند.
 
اسراف و ریخت و پاشهای آن چنانی برخی مسؤولین در کشور، برگزاری همایشهای غیرکاربردی و سفرهای تفریحی به عنوان کار این تفکر را در کشور نهادینه کرد که هر اندازه مصرفگرا و اهل ریخت و پاش باشید، به همان اندازه در جامعه ارزشمندتر هستید.
 
اموال مسؤولان و خانوادههایشان در زیر ذره بین
 
هنگامی که افراد جامعه با مسؤولان خود و یا خانوادههای آنها برخورد میکنند و آنها را مرفهین بی دردی میبینند که وضع اقتصادیشان بسیار مطلوب است، اولین سؤالی که به ذهن آنها خطور میکند این است که این اموال از کجا و از چه راهی به دست آمده است؟
 
 تبادر اولیهی ذهن آنها این است که به خاطر قرار گرفتن در جایگاه مسؤول، از مواهب کشور برخوردار هستند و همچنین خانوادهها و خویشان در رسیدن به این نعم الهی مقدمتر هستند تا مردم عادی. از این رو برخی افراد سعی و تلاش میکنند در جایگاه مسؤول قرار گرفته تا خود و اطرافیانشان از این مواهب مادی حظ و بهرهای برده تا اینکه بیشتر به خدمت و تلاش در جایگاه خود مشغول شوند.
 
نقص قوانین و پایش مسؤولان
 
تمام دلسوزان انقلاب اسلامی به این مطلب اذعان دارند که آسیبها و آفتهایى انقلاب را تهدید میکند. از جملهی آنها رواج روحیهی اشرافىگرى در جامعه و به خصوص در میان مسؤولین جامعه است. جامعه‏ی اسلامی، مظهر عدالت، تقوا، انضباط، و دورى از مظاهر مادى پرستى و پول محورى است. از این رو اگر طبقه‏ی اشراف و مترف در آن به وجود آید، علامت خطرى جدى براى تداوم انقلاب و نظام اسلامی است.
 
لذا مقام معظم رهبرى بارها بر لزوم ساده زیستى مسؤولین و مبارزه با اشرافى گرى اشاره کرده و فرموده‏اند:«امروز در جمهورى اسلامی، اگر ما احساس بکنیم که زندگى به سمت اشرافىگرى مىرود، بلا شک این یک انحراف است، برو و برگرد ندارد. ما باید به سمت زهد حرکت بکنیم.  نمىگوییم همه زهدهاى آن چنانى که متعلق به اولیای الله است نه مسؤولان درجهی یک، مسؤولان درجهی دو تا آن مسؤولان درجات بعد هم باید در حد خود زهد داشته باشند بعد هم به عامهی مردم مىرسد. این وضع زندگىهاى تجمل آمیز، این روز به روز افزودن بر ظواهر تجملاتی، در زندگىهاى شخصى غلط است.» [8]
 
اساساً ایجاد قانون و عمل به آن برای حفظ و تحکیم هر جامعهای لازم و ضروری است و نظارت دقیق به آن، جامعه را از آسیب مصون کرده باعث سرعت بخشیدن و رسیدن به اهداف متعالی میشود. در قانون اساسی، قانونی برای حل این معضل (اشرافیگری مسؤولان ارشد نظام) وجود ندارد و یا اگر موجود است، بسیار محدود میباشد.

 

 مقام معظم رهبرى بارها بر لزوم ساده زیستى مسؤولین و مبارزه با اشرافىگرى تأکید کرده و فرمودهاند:«امروز در جمهورى اسلامی، اگر ما احساس بکنیم که زندگى به سمت اشرافىگرى مىرود، بلا شک این یک انحراف است، برو و برگرد ندارد. ما باید به سمت زهد حرکت بکنیم.»
 
به اعتقاد مقام معظم رهبری، این روحیهی اشرافیگری برخی از مسؤولان با قانون و نظارت و بگیر و ببند به طور کامل اصلاح نمیشود و یک همت عمومی و جمعی برای برطرف شدن این معضل و آسیب انقلاب، لازم است.
 
حضرت علی(علیهالسلام) در نامهی 47- نهج البلاغه به امام حسن(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) چنین سفارش می‏نمایند: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که در این صورت اشرار شما بر شما حاکم می‏شوند سپس شما برای دفع آنها دعا کنید اما دعای شما اجابت نمی‏شود.» [9]
 
با توجه به این سخنان، علت تغییر ارزش در این دوره، اجرا نشدن امر به معروف و نهی از منکر و نظارت ملی و همگانی است. اما متأسفانه علیرغم تأکیدهای مقام معظم رهبرى و اهتمام عملى بسیارى از مسؤولین حکومتى، عملکرد و رفتار تعداد محدودى از مسؤولین در دستگاهها و نهادهاى دولتى و حکومتى موجب پیدا شدن تعارض و شکاف بین گفتار و عمل از دیدگاه تودهی مردم شده و این امر موجبات بدبینى به تمامى مسؤولین را فراهم آورده است. مردم انتظار دارند که نه تنها در ردههاى سطح اول مسؤولان نظام بلکه در سایر ردهها نیز شاهد صداقت، درست کارى، امانت دارى و گرایش به خدمت به مردم، بىتوجهى به تجملات و زخارف دنیا باشند؛ ولى رفتار عدهای موجب بدگمانى و بدبینى اقشارى از مردم شده است.
 
در مورد تجملگرایی و تشریفاتی که به ریخت و پاش منجر میشود، هیچ قانون مدونی وجود ندارد چه بسا با برداشتهای شخصی از قانون موجبات این تجملگرایی را نیز پدید میآورند و این میتواند اعتماد عمومی را نسبت به نظام و مسؤولان سلب نماید، همانگونه که رهبر معظم انقلاب حضرت آیت اللّه خامنهای در این باره میفرمایند: «اگر ما به فکر زندگی شخصی خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفات رفتیم، در خرج کردن بیت المال هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم، هر چه توانستیم خرج کردیم؛ مگر اعتماد باقی میماند؟ مگر مردم کورند؟... آقایان ! مگر مردم نمیبینند که ما چگونه زندگی میکنیم؟» [10]
 
با تمام این تفاصیل و با توجه به این سخن امام خمینی(ره) که انقلاب اسلامی را پا برهنهها و قشرهای متوسط جامعه به وجود آوردند و همواره از آن پاسداری میکنند، پایش مداوم درآمد، ثروت، سطح زندگی و رفاه و حتی مراسم و جشنهای خانوادگی مسؤولان ارشد نظام، همت بلند قانونگذاران و مسؤولان عالی رتبهی کشور را میطلبد تا بدین وسیله مسؤولان مرفه و تجملگرا رسوا شده و افراد غیر ساده زیست نتوانند به مسؤولیتهای بالا، برسند.
 
رابطهی مصرف گرایی و اشرافیگری با آسیبهای اجتماعی
 
1- شکاف طبقاتی
 
اختلاف طبقاتی و شکاف میان غنی و فقیر، یکی از خطرهای تهدیدکنندهی پایداری نظامها و جامعهها میباشد. شرط لازم و اساسی وجود یک نظام مردم سالار و دارای پایگاه اجتماعی مستحکم، وجود اقتصاد شکوفاست. اقتصادی که در آن اکثر قریب به اتفاق جامعه از رفاه نسبی بهرهمند بوده و معتقد باشند که اقتصاد اساساً با ثبات است. از این روست که یکی از اهداف مهم حضرت علی(علیهالسلام) از به دستگیری خلافت، دفاع از حقوق مظلوم و از بین بردن فاصلهی طبقاتی بوده است. آثار اشرافیگری و مصرفگرایی در ایجاد شکاف طبقاتی به ترتیب عبارتاند از:
 
الف) سوءاستفاده از اموال عمومی و دولتی؛
 
ب) نظام غیرعادلانهی حقوق و دستمزد، دستمزدهای کلان عدهای محدود و دستمزدهای نامتناسب اکثریت؛
 
ج) فاصله گرفتن مسؤولان از مردم به جهت سطح زندگی و اینکه خاستگاه مسؤولان، اقشار متوسط و پایین جامعه نباشد که با درد و رنج آنان آشنا باشند و یا اینکه تغییر موضع و جایگاه طبقاتی بدهند.
 
د) نبود شایسته سالاری در تصدی مسؤولیتها، اعمال باند بازی و خانواده سالاری و تمرکز مسؤولیت در دست عدهای معدود و نبود چرخش نخبگان و مدیران ضمن دامن زدن به فساد اداری باعث سرخوردگی مردم میشود.

 

با توجه به این سخن امام خمینی(ره) که انقلاب اسلامی را پا برهنهها و قشرهای متوسط جامعه به وجود آوردند و همواره از آن پاسداری میکنند، پایش مداوم درآمد، ثروت، سطح زندگی و رفاه و حتی مراسم و جشنهای خانوادگی مسؤولان ارشد نظام، همت بلند قانونگذاران و مسؤولان عالی رتبهی کشور را میطلبد تا بدین وسیله مسؤولان مرفه و تجملگرا رسوا شده و افراد غیر ساده زیست نتوانند به مسؤولیتهای بالا، برسند.
 
2- تجملگرایی
 
تجمل گرایی سر منشأ بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی میشود که به طور خلاصه میتوان آنها را اینگونه نام برد:
 
الف) نبود بصیرت کافی در دنیا: تعلق خاطر به تجملات و ظواهر، انحراف فکری، اعتقادی و غفلت از عمق‏نگری را به دنبال دارد و راههای درک حقیقت و فهم واقعیت را مسدود می‏سازد. خداوند متعال در آیهی 9 سورهی «منافقون»، بندگان خود را آگاه میسازد:  «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیان کارانند.» درحدیثی از امام علی(علیهالسلام) آمده است: «لَعْبُ الدُّنیا صَمَتَ الْاَسْماع عَنِ سِماعِ الحِکْمَه وَ عَمِیَت القُلوبَ عَن نُور البصیره؛ [11] بازی دنیا گوش‏ها را کر می‏کند از اینکه حکمت (و سخن حق) را بشنوند و (چشم) قلوب را از نور بصیرت کور می‏کند.»
 
ب) پیروزی هوی و هوس بر عقل: وابستگی و اسارت دنیا سبب میگردد که عقلانیت از انسان گرفته شود. امام علی(علیهالسلام) میفرمایند: «سَببُ فَسادِ اْلعَقْلِ حُبُ‏ الدّنیا؛ [12] دوستی دنیا سبب فساد عقل است.»
 
ج) مانع سیر و سلوک و تعالی انسان: تجمل و دل بستن به ظواهر دنیوی به تدریج انسان را اسیر و مرید دنیا و زمینگیر خاک کرده و مانع رشد و فلاح انسان می‏گردد و او را از حیوان پست‏تر می‏سازد. چرا که به جز دنیا و امور دنیوی نبیند و نخواهد و شبکه‏های دید، فهم و عقل خود را متمرکز بر دنیا می‏سازد و قدرت تصمیم‏گیری و انتخاب خرد ورزانه را از انسان سلب، آزادی و سلطه بر دنیا را از او می‏گیرد و حتی انسان را به بندگی و ذلت در برابر طاغوت‏ها و صاحبان مکنت وادار میسازد.
 
د) تخریب آخرت و ابدیت: جمع بین تجملات دنیوی و بندگی دنیا با آبادانی آخرت امکان ندارد و اگر کسی هم و غم، تلاش و فعالیتش را به دنیا مشغول کرد، از آخرت باز می‏ماند بلکه دشمن آخرت می‏گردد. امام علی(علیهاسلام) میفرمایند: «اِنّ الدُّنیا وَالْاخِرَة عَدُوّ ان مُتَفاوِتان وَ سَبیلانِ مُخْتَلِفانِ فَمَنْ اَحَبَّ الدّنیا وَ تَوَلّاها اَبْغَضَ الاخره وَ عاداها وَ هُما بِمَنْزِلَةِ المَشْرِق وَالْمَغْرِبِ وَ ماشٍ بَیْنَهُما کُلّما قَرُبَ مِنْ واحِدٍ بَعْدَ مِنَ الاخَر وَ هُما بَعْدُ ضَرَّتان؛ [13] همانا دنیا و آخرت دو دشمنی هستند که متفاوتاند و راه آنها مختلف است.
 
پس هر کس دنیا را دوست داشته باشد و آن ‏را مولی قرار دهد همانا آخرت را مبغوض و دشمن قرار داده است. آن دو به منزلهی مشرق و مغرب‏اند. هر کس به هر کدام نزدیک شود، از دیگری دور شده و دنیا و آخرت هووی یکدیگراند.»
 
3- نبود خودباوری توانایی تولید
 
کشوری که مردم آن به تجملگرایی روی آورده و بازار مصرفشان را به ویژه لوازم گران قیمت خارجی اشغال کرده است، در واقع وابستگی اقتصادیشان را عملاً با دست خود امضا کردهاند و باید بخش کلان سرمایهی ملی خود را، صرف واردات کالاها و لوازم مدل جدید کشورهای خارجی نمایند و کارخانههای داخلی به خاطر نبود بازار مصرف، چارهای جز تعطیلی نخواهند داشت.
 
امام خمینی(ره) در پیامی در این باره این گونه هشدار میدهند: «استعمارگران چنان که تجربه نشان داده، جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخایر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان، به چیز دیگری فکر نمیکنند و میخواهند با این وسایل و امثال آن، شما را عقب مانده و به اصطلاح نیمه وحشی نگه دارند. از طرف دیگر با اینگونه تبلیغات که نقاب مرغوبیت و کیفیت بالاتر و استحکام بیشتر دارند، میلیونها تومان سرمایه از کشور خارج میشود و به جیب دشمنان اسلام میرود و این ضربهای جدی بر تولید داخلی وارد میکند.» [14]
 
4- گسترش روحیهی مادیگرایی
 
روحیهی مادیگرا با روحیهی معنویتگرا در تضاد است. آرامش انسان تنها منحصر به برآورده شدن هوسهای حیوانی و حاجات مادی او نیست. تجملگرایی و وابستگی به زرق و برق دنیوی مانع بهرهمندی و درک لذت‏های معنوی و بندگی خدا می‏گردد. اگر عشق به دنیا آمد، محبت خدا می‏رود. علی(علیهالسلام) میفرمایند: «اِنْ کُنْتُم تُحِبّونَ اللَّه فَاخْرِجُوا مِنْ قُلوبِکُم حُبّ الدّنیا؛ [15] اگر شما خدا را دوست دارید، حب دنیا را از قلوب خود بیرون کنید.»
 
4- حریص شدن و احساس فقر کاذب
 
انسان موجود نامتناهی است که در هر وادی و جهتی که قرار بگیرد، هرگز سیر نمیگردد بلکه همواره می‏خواهد جلوتر برود. حال اگر جهت‏گیری انسان دنیا و تجملات آن باشد، هرگز به جایی نمی‏رسد که راضی شود و حدّ یَقِف او باشد بلکه حرص و طمع او بیشتر می‏گردد. امام علی(علیهالسلام) منشأ طمع را دوستی دنیا می‏داند:«حُبُّ الدُّنیا یُوجِبُ الطَّمَع» [16]و از این رو هر چه هم داشته باشد باز احساس فقر و نگرانی میکند.
 
 فرد یا خانواده، زمانی که احساس کنند افراد یا خانوادههای همسایه یا همشأن آنها وضع مالی و رفاهی بسیار بهتری نسبت به او دارند، این القا میشود که جایگاه فعلی من (هر چهقدر هم که ثروتمند و مرفه باشم) مناسب من نیست و من باید از رفاه و امکانات بالاتری برخوردار باشم. در این مورد است که حرص ولع او هرچه بیشتر طغیان میکند.
 
6- احساس حسرت و کمبود و روی آوری به انحراف
 
ورود در بازار رقابت تجملگرایی، گناهانی چون غرور، حسد، کینه توزی، شهوت پرستی و بیعفتی را به دنبال خواهد داشت. همیشه در جوامع تعداد اشراف و ثروتمندان کمتر از اقشار متوسط و فقیر میباشند، به این دلیل که در بازار تجملگرایی و رقابت از قافلهی رفاه طلبان عقب نمانند، شرف و حیثیت خویش را حراج نموده و به خودفروشی روی میآورند. کم نیستند انسانهایی که در این بازار حقارت و رقابت مالی در دام وسوسههای شیطانی افتاده، ارزش و هویت انسانی خویش را از دست دادهاند. بروز عقدههای روانی در طبقهی محروم جامعه و سرخوردگی در شخصیت این افراد، اختلال ایجاد کرده و شخص برای حفظ شخصیت خود سعی مینماید دست به عملی بزند تا در جامعه دیده شود.
 
7- دشوار شدن زندگی
 
براساس تئوریهای پذیرفته شدهی اقتصادی، هزینه کردن بیشتر، موجب افزایش رضایت و خوشحالی فرد میشود اما میبینیم که انسان در 50 سال گذشته، با وجود آنکه بیش از کل تاریخ بشر مصرف کرده، روز به روز افسردهتر شده است.  از طرف دیگر انسان تجملگرا در جریان تغییر مد و تکاپو برای تغییر دادن وسایل زندگی، همواره در تنش و اضطراب روحی بهسر میبرد و از آن جایی که حرص و طمع دو عنصر جدایی ناپذیر از انسانند او را گرفتار اندوه و افسردگی میکنند. گسترش روحیهی چشم و هم چشمی و رفتارهای تجملاتی باعث سخت شدن زندگی میشود که در مسایلی نظیر ازدواج در حال حاضر نمایان است. این امر باعث افزایش سن متوسط ازدواج شده و نتیجهی آن مختل شدن آرامش و روی آوردن به فساد برای ارضای نیازهای جنسی است.
 
8- چالش های اقتصادی
 
از آن جایی که تجملگرایی، راه مصرف را آسان و آسانتر میکند، در نتیجه انگیزهی تولید را از جامعه میگیرد. وقتی در جامعهای اسراف و تجملگرایی زیاد شود، کم کم از قدرت تولید آن کاسته میشود؛ زیرا منابعی که باید صرف افزایش نیروی تولید شود، مصرف شده و این مسأله جلوی سرمایهگذاری جهت طرح و اجرای زیرساختهای پیشرفت را میگیرد و این مانع بزرگی در مقابل پیشرفت یک جامعه است و اضافه بر این، اندیشهای که به مصرف گرایی خو کند، قاعدتاً از فکر و عمل تولید باز میماند و با توجه به اینکه هر قدر اسراف در یک اجتماع فراگیرتر باشد، فاصلهی میان مصرف و تولید بیشتر میشود، بدیهی است در چنین کشوری، نه تنها شاهد رشد نخواهیم بود، بلکه پس رفت را مشاهده خواهیم کرد و در نتیجه نوعی وابستگی اقتصادی به وجود خواهد آمد.(*)
 
پینوشتها:
 
1. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 10، ص 8.
 
2.بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 78، ص 46، روایت 57، باب 16.
 
3.نهج‏البلاغه حکمت 45
 
4.صحیفهی امام خمینی(ره)، ج17، ص374
 
5.عَنْ أَبِی الْحَسَنِ (ع) قَالَ‏:« یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَى عِیَالِهِ کَیْلَا یَتَمَنَّوْا مَوْتَهُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً (انسان/8) ابو الحسن الرضا(علیهالسلام) گفت:
 
 «شایسته آن است که انسان بر اهل و عیال خود وسعت و گشایش دهد تا مرگ او را تمنّا نکنند.» پس در وصف مؤمنان این آیه را تلاوت کرد که مى‏گوید:
 
«غذاى خود را به مسکین و یتیم و اسیر مى‏خوراندند، با آنکه خود اشتهاى وافرى دارند.» کلینی، اصول کافی، ج‏4، باب کفایة العیال و التوسع علیهم، ص11
قَالَ أَبِی الْحَسَنِ(علیهالسلام):
 
«صَاحِبُ‏ النِّعْمَةِ یَجِبُ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَى عِیَالِه؛‏ امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: «شخص برخوردار از نعمت باید خانوادهاش را در رفاه قرار دهد.»، علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج‏75، ص: 335
 
6. سورهی تغابن، آیهی 15- سورهی انبیا، آیهی111..
 
7. سخنرانی در تاریخ 23/5/1370
 
8. سخنرانی 1/9/ 1378
 
9. نهج البلاغه، نامهی 47
 
10. سخنرانی در دیدار با مسؤولان نظام، 23/5/70
 
 11میزان الحکمه، ج 3، ص 298
 
12. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 65
 
13. نهج‏البلاغه فیض، حکمت 100
 
 14وصیتنامهی سیاسی الهی امام خمینی(ره)، ص40
 
15. میزان الحکمه، ج 2، ص 228
 

16. غرر الحکم در گذشته روانشناسان شخصیت افراد را محصول تأثیرات ژنتیکی و فردی میدانستند اما بر اثر گذشت زمان این مطلب برای ایشان اثبات گردید که محیط اجتماعی نیز در روحیه و شخصیتسازی افراد نقش تعیین کنندهای برعهده دارند. از خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی گرفته تا مدرسه، دوستانِ همسالان و نهادهای مختلف اجتماعی ... همگی به عنوان بازیگران شخصیت ساز انسان به شمار میآیند.

 
 در مورد ایجاد روحیهی مصرفگرایی و رفاه طلبی ابتدا باید از ایجاد روحیهی مقایسهگر، سخن به میان آورد که شخص خود را با افراد دیگر جامعه بدون در نظر گرفتن شأن، شخصیت و درآمدهای اقتصادی، مقایسه کرده و مصرف کردن را نوعی ارزش قلمداد نماید. از عوامل تشدید کنندهی این نوع تصور میتوان نقش رسانههای جمعی و تبلیغات مصرفگرایی که آنها در سطوح مختلف زندگی ارایه میکنند، نام برد.یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بین عامهی مردم، مسؤولان و افرادی هستند که جزو خواص جامعه نام برده شده و جامعه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از آنها خط فکری میگیرد.
 
 بنابر حدیث مشهور پیامبر(صلیعلیهوآله) «الناس علی دین ملوکِهم [1]و حدیث شریف امام علی(علیهالسلام)، الناس باُمرائِهم اشبه منهم بآبائِهم [2]یعنی مردم بر دین ملوک خویشند و مردم به امیرانشان شبیهتر هستند تا به پدرانشان» یکی از عوامل مهم ایجاد روحیهی مصرفگرایی و تجملگرایی در بین مردم، مسؤولان نظام و مدیران ارشد آن میباشند که هرچه از مرتبهی خاصتری در نظام برخوردار باشند، تأثیرگذاری آنها بیشتر است.
 
بنابراین ابتدا باید مسؤولان نظام اسلامی متوجه ارزشهای سادهی زیستی باشند و مردم این موارد را به طور عینی در زندگی آنان مشاهده کنند سپس مردم از آنان با الفاظ زیبا، زهد و ساده زیستی را استماع کنند. اگر مردم مشاهده کنند که تصمیم گیرندگان آنها، خانواده و وابستگانشان به الفاظ خود مقید هستند آنگاه میتوان در جامعه روحیهی قناعت، ساده زیستی و زهد را نهادینه کرد و در دراز مدت توقع داشت عامهی مردم روحیهی مصرفگرایی مفرط را ارزش قلمداد نکنند، چرا که افراد تحت تاًثیر فضای فرهنگی هستند که در آن زندگی میکنند.
 
مکتب سیاسی اسلام و مسألهی اشرافیگری
 
دین اسلام تمامی نیازهای انسان را مدنظر قرار داده و به عنوان مکتب اعتدال شناخته میشود. اسلام اجازهی افراط و تفریط در هیچ یک از حوزههای زندگی را به پیروانش نداده است. ولی در مکتب سیاسی اسلام نوعی احتیاط سختگیرانه برای کارگزاران در مسایل مادی و اقتصادی مشاهده میشود.

 

 بنابر حدیث مشهور پیامبر(صلیعلیهوآله) «الناس علی دین ملوکِهم و حدیث شریف امام علی(علیهالسلام)، الناس باُمرائِهم اشبه منهم بآبائِهم یعنی مردم بر دین ملوک خویشند و مردم به امیرانشان شبیهتر هستند تا به پدرانشان» یکی از عوامل مهم ایجاد روحیهی مصرفگرایی و تجملگرایی در بین مردم، مسؤولان نظام و مدیران ارشد آن میباشند که هرچه از مرتبهی خاصتری در نظام برخوردار باشند، تأثیرگذاری آنها بیشتر است.
 
 دستور اسلام این است، زمانی که فرد یا افرادی در رأس قدرت و تصمیمگیری برای افراد جامعه قرار میگیرد باید سطح زندگی شخصی و برخورداریهای خود از مواهب دنیوی را به سطح اقشار محروم تنزل دهند و از لحاظ مادی با اقشار متوسط جامعه و پایینتر همسان باشند تا نوعی همدردی و فهم سختی مادی برای آنان ایجاد شده تا بتوانند سعی تلاش خود را برای خدمت رسانی محرومان روز افزون کنند و از این رهگذر اقشار محروم جامعه با دیدن مسؤولان و مدیران حکومتی خود، قوت قلبی برای زندگی داشته و مسؤولان را در اهداف خود یاری رسانند و در برابر آنان طغیان نکنند.
 
زمانی «عاصم بن زیاد» را به خاطر ترک دنیا و رهبانیت به نزد امیرالمؤمنین آورده و امام ایشان را مورد نکوهش قرار میدهند. عاصم برای توجیه اعمال خود اینگونه میگوید: «یا امیرالمؤمنین خودت نیز مانند من هستی! لباس خشن می‏پوشی و طعام خشک و بیخورش می‏خوری!» امام(علیهالسلام) فرمودند: «وَ یْحک لسُتَ کأنت، ان الله فرضَ علی ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بَضَعَفةِ النّاس کیلا یَتّبیغَ بالفقیر فقره؛ [3] وای بر تو، من مانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده که خود را با ضعیفان در زندگی برابر کنند تا فقرا را فقرشان به طغیان وادار نکند.»
 
معمارکبیر انقلاب امام خمینی(ره) نیز از شاگردان مکتب ناب اسلام است که در این باره میفرماید: «طبع کاخ نشینی با تربیت صحیح منافات دارد، با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت منافات دارد. اگر سر تا سر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید یکی دو تا و چند تاست. تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند تقریباً و تمام مخترعین از همین کوخ نشینان بودند، تقریباً ... ما باید بکوشیم اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم، اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد در جامعهی ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ نشینی به پایین بکشید.» [4]
 
در اینجا ذکر این نکته لازم است که خانوادهی مسؤولین ارشد حکومتی نیز همانند خود مسؤولین بوده و از لحاظ وظایف حکومتی و مواهب دنیوی، محدودیتهایی را دارا هستند و مشمول این سختگیری میباشند. با این حال برخی از مسؤولان و خواص جامعهی اسلامی زمانی که در میزان عمل و امتحان خداوند قرار میگیرند و با مظاهر فریبندهی دنیا مواجه میشوند، گرفتار اسراف و تجملگرایی شده، خود و ارزشهای انسانی خویش را فراموش میکنند. اینگونه افراد که در تمام دورانها در جامعهی اسلامی کم نبودند مسیر را برای تغییر ارزشهای اسلامی فراهم کرده و مردم را به نام رفاه به سمت دنیا پرستی سوق میدهند.
 
 با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام این موارد کاملاً نمایان است که پس از رحلت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) چگونه ارزشهای معنوی جای خود را به ارزشهای مادی داده و خواص جامعه همچون معاویه و یزید بر این امر دامن زده و نوعی الگوی رفتاری جدید برای جامعهی اسلامی پدید آوردند که نه تنها به هیچ یک از ارزشهای معنوی ارادتی نداشته بلکه تمام همت خود را برای نابودی این ارزشها به کار میبرند.
 
خطر انحراف برای مسؤول رفاه طلب
 
شاید این نکته در ذهن مسؤولی خطور کند که انسان به طور فطری، کمال جو است و زیبایی را دوست دارد و شخص مسؤول افزون بر خدمت رسانی به مردم از این راه میتواند حس کمال جویی و زیبایی خود را تأمین نماید و این موقعیت فرصت مناسبی برای خود او و اطرافیان اوست! و یا اینکه اکنون خداوند فرصت و مواهبی را برای خود و خانوادهی او فراهم آورده است چرا شکر این مواهب انجام نشود! و این خود کفران نعمت خداوند است! مگر در دین رفاه و آسایش برای خود و خانواده منع شده است؟

 

برخی از مسؤولان و خواص جامعهی اسلامی زمانی که در میزان عمل و امتحان خداوند قرار میگیرند و با مظاهر فریبندهی دنیا مواجه میشوند، گرفتار اسراف و تجملگرایی شده، خود و ارزشهای انسانی خویش را فراموش میکنند. اینگونه افراد که در تمام دورانها در جامعهی اسلامی کم نبودند مسیر را برای تغییر ارزشهای اسلامی فراهم کرده و مردم را به نام رفاه به سمت دنیا پرستی سوق میدهند.
 
باید دقت داشته باشیم اسلام نه با رفاه مخالف است و نه با زیبایی تا آنجا که اسلام جایگاه ویژهای برای آنها قرار داده و تأکید بسیار بر آنها شده است، حتی تلاش مرد برای توسعهی رزق و روزی و رفاه بیشتر زن و فرزند در روایات امری مستحب برشمرده شده است. [5]
 
 اما تجمل و رفاه طلبی، ناشی از زیاده خواهی و اسراف است و باعث منحرف شدن انسان از مسیر والای الهی و سقوط او میشود و بر همین اساس بنا نهادن ارزشهای الهی بر مادیات موجب این میگردد تا با نابودی مادیات ارزشهای الهی و انسانی نابود شوند و یا اینکه برای به دست آوردن مواهب دنیوی از هر راه غیراخلاقی و شرعی استفاده شود.  رفاه و آسایش برای خانواده نیکو است اما از هر راه و کاری که آیات قرآن بر این نکته صراحت دارند که اموال و فرزندان شما مایهی امتحان شما در دنیا هستند. [6] از آنجایی که انسان موجودی حریص در برابر مادیات است، کنترل خود را از دست میدهد و تمام همت خود را برای جمع آوری زرق و برق دنیا صرف نموده و ساده زیستی و قناعت را به فراموشی میسپارد و با تجملگرایی، اسراف و گناه درهای گمراهی را بر روی خود میگشاید.
 
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «برادران، نمىشود ما در زندگى مادى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند. مردمى که خیلىشان از اولیات زندگى محروماند، من و شما، همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. اما حالا مثل عروسى اشرافى، عروسى بگیریم؟ مثل خانهی اشراف، خانه درست کنیم نه ما هم مترفین مىشویم. والله در جامعهی اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیهی شریفهی «واذا اردنا ان نهلک قریه امرنا متفریها ففسقوا فیها» (اسراء، آیهی16) بترسیم، ترف، فسق هم دنبال خودش مىآورد. از این رو نظام اسلامی مبارزه با این آفت را یکى از وظایف اصلى خود مىداند و اجازهی هیچگونه انحراف و فسادى را به مسؤولان نمىدهد و بر مبناى ارزشهاى اسلامی با رخنهی هرگونه فساد در مجموعهی مدیریتى کشور، برخورد مىکند.»[7]
 
دو دوران متفاوت، جنگ تحمیلی و سازندگی
 
پس از وقوع انقلاب و تا پایان جنگ تحمیلی با گزینش صحیح افراد و رعایت نمودن مسایل اصیل اسلامی همچون لیاقت و شایستگی، تعهد و تقوا، تجربه و مهارت مواجه بودیم و به دنبال این مسؤولان خدوم و ساده زیست که بدون در نظر گرفتن شأن و مقام اجتماعی شان و به دور از تکلف اداری و سازمانی با مردم حشر و نشر داشتند، مردم را نیز به زندگی ساده ترغیب کرده، مردم نیز زندگی نسبتاً سادهای داشتند و روحیهی حرص و دنیاطلبی به شکل و فعلی در زندگی شخصی ایرانیان وارد نشده بود. زهد نوعی ارزش تلقی شده و مردم در گیر و دار جنگ تحمیلی هم نسبت به افراد دیگر جامعه و هم نسبت به خدمت به پشت جبههها، تعهد داشتند. این روحیهی مردم توانست هم جنگ را به سرانجام مثبتی رساند و هم تحریم اقتصادی دشمنان را خنثی کند.
 
 اما پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازی کشور، برای توسعهی اقتصادی و اجتماعی مدلی در پیش گرفته شد که موجب بروز تضادهای ارزشی و فاصله گرفتن جامعه از شاخص‏های مطلوب و آرمانهای اسلامی گردید. به طوری که توسعه موجب تشدید فاصلهی طبقاتی در سطح جامعه و تغییر ارزش‏ها از جمله ارزش شدن پول، شهرت، مدرکگرایی، تجملگرایی و ... در نزد افراد جامعه گردید.
 
بیشک هیچ فردی با پیشرفت اقتصادی و ایجاد رفاه برای عموم مردم مخالف نیست و این مطلب امری مطلوب است اما مدلی که مسؤولان آن دوران برای مردم در نظر گرفته بودند مدل اقتصاد سرمایه سالار غرب بوده است که نتیجهی آن فاصلهی طبقاتی اقتصادی در جامعه است که افرادی روزانه پول دارتر و افرادی دیگر، فقیرتر میشوند.  شاید مسؤولان ارشد نظام باید در انتخاب کارگزاران خویش دقت بیشتری مینمودند و بیحساب و کتاب به بهانهی توسعهی سریع و جبران عقب ماندگی کشور به جیب این افراد سودجو، پول واریز نمیکردند. ـ بیشتر این افراد از خویشان و خانوادهای مسؤولان ارشد نظام بودند.
 
اسراف و ریخت و پاشهای آن چنانی برخی مسؤولین در کشور، برگزاری همایشهای غیرکاربردی و سفرهای تفریحی به عنوان کار این تفکر را در کشور نهادینه کرد که هر اندازه مصرفگرا و اهل ریخت و پاش باشید، به همان اندازه در جامعه ارزشمندتر هستید.
 
اموال مسؤولان و خانوادههایشان در زیر ذره بین
 
هنگامی که افراد جامعه با مسؤولان خود و یا خانوادههای آنها برخورد میکنند و آنها را مرفهین بی دردی میبینند که وضع اقتصادیشان بسیار مطلوب است، اولین سؤالی که به ذهن آنها خطور میکند این است که این اموال از کجا و از چه راهی به دست آمده است؟
 
 تبادر اولیهی ذهن آنها این است که به خاطر قرار گرفتن در جایگاه مسؤول، از مواهب کشور برخوردار هستند و همچنین خانوادهها و خویشان در رسیدن به این نعم الهی مقدمتر هستند تا مردم عادی. از این رو برخی افراد سعی و تلاش میکنند در جایگاه مسؤول قرار گرفته تا خود و اطرافیانشان از این مواهب مادی حظ و بهرهای برده تا اینکه بیشتر به خدمت و تلاش در جایگاه خود مشغول شوند.
 
نقص قوانین و پایش مسؤولان
 
تمام دلسوزان انقلاب اسلامی به این مطلب اذعان دارند که آسیبها و آفتهایى انقلاب را تهدید میکند. از جملهی آنها رواج روحیهی اشرافىگرى در جامعه و به خصوص در میان مسؤولین جامعه است. جامعه‏ی اسلامی، مظهر عدالت، تقوا، انضباط، و دورى از مظاهر مادى پرستى و پول محورى است. از این رو اگر طبقه‏ی اشراف و مترف در آن به وجود آید، علامت خطرى جدى براى تداوم انقلاب و نظام اسلامی است.
 
لذا مقام معظم رهبرى بارها بر لزوم ساده زیستى مسؤولین و مبارزه با اشرافى گرى اشاره کرده و فرموده‏اند:«امروز در جمهورى اسلامی، اگر ما احساس بکنیم که زندگى به سمت اشرافىگرى مىرود، بلا شک این یک انحراف است، برو و برگرد ندارد. ما باید به سمت زهد حرکت بکنیم.  نمىگوییم همه زهدهاى آن چنانى که متعلق به اولیای الله است نه مسؤولان درجهی یک، مسؤولان درجهی دو تا آن مسؤولان درجات بعد هم باید در حد خود زهد داشته باشند بعد هم به عامهی مردم مىرسد. این وضع زندگىهاى تجمل آمیز، این روز به روز افزودن بر ظواهر تجملاتی، در زندگىهاى شخصى غلط است.» [8]
 
اساساً ایجاد قانون و عمل به آن برای حفظ و تحکیم هر جامعهای لازم و ضروری است و نظارت دقیق به آن، جامعه را از آسیب مصون کرده باعث سرعت بخشیدن و رسیدن به اهداف متعالی میشود. در قانون اساسی، قانونی برای حل این معضل (اشرافیگری مسؤولان ارشد نظام) وجود ندارد و یا اگر موجود است، بسیار محدود میباشد.

 

 مقام معظم رهبرى بارها بر لزوم ساده زیستى مسؤولین و مبارزه با اشرافىگرى تأکید کرده و فرمودهاند:«امروز در جمهورى اسلامی، اگر ما احساس بکنیم که زندگى به سمت اشرافىگرى مىرود، بلا شک این یک انحراف است، برو و برگرد ندارد. ما باید به سمت زهد حرکت بکنیم.»
 
به اعتقاد مقام معظم رهبری، این روحیهی اشرافیگری برخی از مسؤولان با قانون و نظارت و بگیر و ببند به طور کامل اصلاح نمیشود و یک همت عمومی و جمعی برای برطرف شدن این معضل و آسیب انقلاب، لازم است.
 
حضرت علی(علیهالسلام) در نامهی 47- نهج البلاغه به امام حسن(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) چنین سفارش می‏نمایند: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که در این صورت اشرار شما بر شما حاکم می‏شوند سپس شما برای دفع آنها دعا کنید اما دعای شما اجابت نمی‏شود.» [9]
 
با توجه به این سخنان، علت تغییر ارزش در این دوره، اجرا نشدن امر به معروف و نهی از منکر و نظارت ملی و همگانی است. اما متأسفانه علیرغم تأکیدهای مقام معظم رهبرى و اهتمام عملى بسیارى از مسؤولین حکومتى، عملکرد و رفتار تعداد محدودى از مسؤولین در دستگاهها و نهادهاى دولتى و حکومتى موجب پیدا شدن تعارض و شکاف بین گفتار و عمل از دیدگاه تودهی مردم شده و این امر موجبات بدبینى به تمامى مسؤولین را فراهم آورده است. مردم انتظار دارند که نه تنها در ردههاى سطح اول مسؤولان نظام بلکه در سایر ردهها نیز شاهد صداقت، درست کارى، امانت دارى و گرایش به خدمت به مردم، بىتوجهى به تجملات و زخارف دنیا باشند؛ ولى رفتار عدهای موجب بدگمانى و بدبینى اقشارى از مردم شده است.
 
در مورد تجملگرایی و تشریفاتی که به ریخت و پاش منجر میشود، هیچ قانون مدونی وجود ندارد چه بسا با برداشتهای شخصی از قانون موجبات این تجملگرایی را نیز پدید میآورند و این میتواند اعتماد عمومی را نسبت به نظام و مسؤولان سلب نماید، همانگونه که رهبر معظم انقلاب حضرت آیت اللّه خامنهای در این باره میفرمایند: «اگر ما به فکر زندگی شخصی خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفات رفتیم، در خرج کردن بیت المال هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم، هر چه توانستیم خرج کردیم؛ مگر اعتماد باقی میماند؟ مگر مردم کورند؟... آقایان ! مگر مردم نمیبینند که ما چگونه زندگی میکنیم؟» [10]
 
با تمام این تفاصیل و با توجه به این سخن امام خمینی(ره) که انقلاب اسلامی را پا برهنهها و قشرهای متوسط جامعه به وجود آوردند و همواره از آن پاسداری میکنند، پایش مداوم درآمد، ثروت، سطح زندگی و رفاه و حتی مراسم و جشنهای خانوادگی مسؤولان ارشد نظام، همت بلند قانونگذاران و مسؤولان عالی رتبهی کشور را میطلبد تا بدین وسیله مسؤولان مرفه و تجملگرا رسوا شده و افراد غیر ساده زیست نتوانند به مسؤولیتهای بالا، برسند.
 
رابطهی مصرف گرایی و اشرافیگری با آسیبهای اجتماعی
 
1- شکاف طبقاتی
 
اختلاف طبقاتی و شکاف میان غنی و فقیر، یکی از خطرهای تهدیدکنندهی پایداری نظامها و جامعهها میباشد. شرط لازم و اساسی وجود یک نظام مردم سالار و دارای پایگاه اجتماعی مستحکم، وجود اقتصاد شکوفاست. اقتصادی که در آن اکثر قریب به اتفاق جامعه از رفاه نسبی بهرهمند بوده و معتقد باشند که اقتصاد اساساً با ثبات است. از این روست که یکی از اهداف مهم حضرت علی(علیهالسلام) از به دستگیری خلافت، دفاع از حقوق مظلوم و از بین بردن فاصلهی طبقاتی بوده است. آثار اشرافیگری و مصرفگرایی در ایجاد شکاف طبقاتی به ترتیب عبارتاند از:
 
الف) سوءاستفاده از اموال عمومی و دولتی؛
 
ب) نظام غیرعادلانهی حقوق و دستمزد، دستمزدهای کلان عدهای محدود و دستمزدهای نامتناسب اکثریت؛
 
ج) فاصله گرفتن مسؤولان از مردم به جهت سطح زندگی و اینکه خاستگاه مسؤولان، اقشار متوسط و پایین جامعه نباشد که با درد و رنج آنان آشنا باشند و یا اینکه تغییر موضع و جایگاه طبقاتی بدهند.
 
د) نبود شایسته سالاری در تصدی مسؤولیتها، اعمال باند بازی و خانواده سالاری و تمرکز مسؤولیت در دست عدهای معدود و نبود چرخش نخبگان و مدیران ضمن دامن زدن به فساد اداری باعث سرخوردگی مردم میشود.

 

با توجه به این سخن امام خمینی(ره) که انقلاب اسلامی را پا برهنهها و قشرهای متوسط جامعه به وجود آوردند و همواره از آن پاسداری میکنند، پایش مداوم درآمد، ثروت، سطح زندگی و رفاه و حتی مراسم و جشنهای خانوادگی مسؤولان ارشد نظام، همت بلند قانونگذاران و مسؤولان عالی رتبهی کشور را میطلبد تا بدین وسیله مسؤولان مرفه و تجملگرا رسوا شده و افراد غیر ساده زیست نتوانند به مسؤولیتهای بالا، برسند.
 
2- تجملگرایی
 
تجمل گرایی سر منشأ بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی میشود که به طور خلاصه میتوان آنها را اینگونه نام برد:
 
الف) نبود بصیرت کافی در دنیا: تعلق خاطر به تجملات و ظواهر، انحراف فکری، اعتقادی و غفلت از عمق‏نگری را به دنبال دارد و راههای درک حقیقت و فهم واقعیت را مسدود می‏سازد. خداوند متعال در آیهی 9 سورهی «منافقون»، بندگان خود را آگاه میسازد:  «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیان کارانند.» درحدیثی از امام علی(علیهالسلام) آمده است: «لَعْبُ الدُّنیا صَمَتَ الْاَسْماع عَنِ سِماعِ الحِکْمَه وَ عَمِیَت القُلوبَ عَن نُور البصیره؛ [11] بازی دنیا گوش‏ها را کر می‏کند از اینکه حکمت (و سخن حق) را بشنوند و (چشم) قلوب را از نور بصیرت کور می‏کند.»
 
ب) پیروزی هوی و هوس بر عقل: وابستگی و اسارت دنیا سبب میگردد که عقلانیت از انسان گرفته شود. امام علی(علیهالسلام) میفرمایند: «سَببُ فَسادِ اْلعَقْلِ حُبُ‏ الدّنیا؛ [12] دوستی دنیا سبب فساد عقل است.»
 
ج) مانع سیر و سلوک و تعالی انسان: تجمل و دل بستن به ظواهر دنیوی به تدریج انسان را اسیر و مرید دنیا و زمینگیر خاک کرده و مانع رشد و فلاح انسان می‏گردد و او را از حیوان پست‏تر می‏سازد. چرا که به جز دنیا و امور دنیوی نبیند و نخواهد و شبکه‏های دید، فهم و عقل خود را متمرکز بر دنیا می‏سازد و قدرت تصمیم‏گیری و انتخاب خرد ورزانه را از انسان سلب، آزادی و سلطه بر دنیا را از او می‏گیرد و حتی انسان را به بندگی و ذلت در برابر طاغوت‏ها و صاحبان مکنت وادار میسازد.
 
د) تخریب آخرت و ابدیت: جمع بین تجملات دنیوی و بندگی دنیا با آبادانی آخرت امکان ندارد و اگر کسی هم و غم، تلاش و فعالیتش را به دنیا مشغول کرد، از آخرت باز می‏ماند بلکه دشمن آخرت می‏گردد. امام علی(علیهاسلام) میفرمایند: «اِنّ الدُّنیا وَالْاخِرَة عَدُوّ ان مُتَفاوِتان وَ سَبیلانِ مُخْتَلِفانِ فَمَنْ اَحَبَّ الدّنیا وَ تَوَلّاها اَبْغَضَ الاخره وَ عاداها وَ هُما بِمَنْزِلَةِ المَشْرِق وَالْمَغْرِبِ وَ ماشٍ بَیْنَهُما کُلّما قَرُبَ مِنْ واحِدٍ بَعْدَ مِنَ الاخَر وَ هُما بَعْدُ ضَرَّتان؛ [13] همانا دنیا و آخرت دو دشمنی هستند که متفاوتاند و راه آنها مختلف است.
 
پس هر کس دنیا را دوست داشته باشد و آن ‏را مولی قرار دهد همانا آخرت را مبغوض و دشمن قرار داده است. آن دو به منزلهی مشرق و مغرب‏اند. هر کس به هر کدام نزدیک شود، از دیگری دور شده و دنیا و آخرت هووی یکدیگراند.»
 
3- نبود خودباوری توانایی تولید
 
کشوری که مردم آن به تجملگرایی روی آورده و بازار مصرفشان را به ویژه لوازم گران قیمت خارجی اشغال کرده است، در واقع وابستگی اقتصادیشان را عملاً با دست خود امضا کردهاند و باید بخش کلان سرمایهی ملی خود را، صرف واردات کالاها و لوازم مدل جدید کشورهای خارجی نمایند و کارخانههای داخلی به خاطر نبود بازار مصرف، چارهای جز تعطیلی نخواهند داشت.
 
امام خمینی(ره) در پیامی در این باره این گونه هشدار میدهند: «استعمارگران چنان که تجربه نشان داده، جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخایر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان، به چیز دیگری فکر نمیکنند و میخواهند با این وسایل و امثال آن، شما را عقب مانده و به اصطلاح نیمه وحشی نگه دارند. از طرف دیگر با اینگونه تبلیغات که نقاب مرغوبیت و کیفیت بالاتر و استحکام بیشتر دارند، میلیونها تومان سرمایه از کشور خارج میشود و به جیب دشمنان اسلام میرود و این ضربهای جدی بر تولید داخلی وارد میکند.» [14]
 
4- گسترش روحیهی مادیگرایی
 
روحیهی مادیگرا با روحیهی معنویتگرا در تضاد است. آرامش انسان تنها منحصر به برآورده شدن هوسهای حیوانی و حاجات مادی او نیست. تجملگرایی و وابستگی به زرق و برق دنیوی مانع بهرهمندی و درک لذت‏های معنوی و بندگی خدا می‏گردد. اگر عشق به دنیا آمد، محبت خدا می‏رود. علی(علیهالسلام) میفرمایند: «اِنْ کُنْتُم تُحِبّونَ اللَّه فَاخْرِجُوا مِنْ قُلوبِکُم حُبّ الدّنیا؛ [15] اگر شما خدا را دوست دارید، حب دنیا را از قلوب خود بیرون کنید.»
 
4- حریص شدن و احساس فقر کاذب
 
انسان موجود نامتناهی است که در هر وادی و جهتی که قرار بگیرد، هرگز سیر نمیگردد بلکه همواره می‏خواهد جلوتر برود. حال اگر جهت‏گیری انسان دنیا و تجملات آن باشد، هرگز به جایی نمی‏رسد که راضی شود و حدّ یَقِف او باشد بلکه حرص و طمع او بیشتر می‏گردد. امام علی(علیهالسلام) منشأ طمع را دوستی دنیا می‏داند:«حُبُّ الدُّنیا یُوجِبُ الطَّمَع» [16]و از این رو هر چه هم داشته باشد باز احساس فقر و نگرانی میکند.
 
 فرد یا خانواده، زمانی که احساس کنند افراد یا خانوادههای همسایه یا همشأن آنها وضع مالی و رفاهی بسیار بهتری نسبت به او دارند، این القا میشود که جایگاه فعلی من (هر چهقدر هم که ثروتمند و مرفه باشم) مناسب من نیست و من باید از رفاه و امکانات بالاتری برخوردار باشم. در این مورد است که حرص ولع او هرچه بیشتر طغیان میکند.
 
6- احساس حسرت و کمبود و روی آوری به انحراف
 
ورود در بازار رقابت تجملگرایی، گناهانی چون غرور، حسد، کینه توزی، شهوت پرستی و بیعفتی را به دنبال خواهد داشت. همیشه در جوامع تعداد اشراف و ثروتمندان کمتر از اقشار متوسط و فقیر میباشند، به این دلیل که در بازار تجملگرایی و رقابت از قافلهی رفاه طلبان عقب نمانند، شرف و حیثیت خویش را حراج نموده و به خودفروشی روی میآورند. کم نیستند انسانهایی که در این بازار حقارت و رقابت مالی در دام وسوسههای شیطانی افتاده، ارزش و هویت انسانی خویش را از دست دادهاند. بروز عقدههای روانی در طبقهی محروم جامعه و سرخوردگی در شخصیت این افراد، اختلال ایجاد کرده و شخص برای حفظ شخصیت خود سعی مینماید دست به عملی بزند تا در جامعه دیده شود.
 
7- دشوار شدن زندگی
 
براساس تئوریهای پذیرفته شدهی اقتصادی، هزینه کردن بیشتر، موجب افزایش رضایت و خوشحالی فرد میشود اما میبینیم که انسان در 50 سال گذشته، با وجود آنکه بیش از کل تاریخ بشر مصرف کرده، روز به روز افسردهتر شده است.  از طرف دیگر انسان تجملگرا در جریان تغییر مد و تکاپو برای تغییر دادن وسایل زندگی، همواره در تنش و اضطراب روحی بهسر میبرد و از آن جایی که حرص و طمع دو عنصر جدایی ناپذیر از انسانند او را گرفتار اندوه و افسردگی میکنند. گسترش روحیهی چشم و هم چشمی و رفتارهای تجملاتی باعث سخت شدن زندگی میشود که در مسایلی نظیر ازدواج در حال حاضر نمایان است. این امر باعث افزایش سن متوسط ازدواج شده و نتیجهی آن مختل شدن آرامش و روی آوردن به فساد برای ارضای نیازهای جنسی است.
 
8- چالش های اقتصادی
 
از آن جایی که تجملگرایی، راه مصرف را آسان و آسانتر میکند، در نتیجه انگیزهی تولید را از جامعه میگیرد. وقتی در جامعهای اسراف و تجملگرایی زیاد شود، کم کم از قدرت تولید آن کاسته میشود؛ زیرا منابعی که باید صرف افزایش نیروی تولید شود، مصرف شده و این مسأله جلوی سرمایهگذاری جهت طرح و اجرای زیرساختهای پیشرفت را میگیرد و این مانع بزرگی در مقابل پیشرفت یک جامعه است و اضافه بر این، اندیشهای که به مصرف گرایی خو کند، قاعدتاً از فکر و عمل تولید باز میماند و با توجه به اینکه هر قدر اسراف در یک اجتماع فراگیرتر باشد، فاصلهی میان مصرف و تولید بیشتر میشود، بدیهی است در چنین کشوری، نه تنها شاهد رشد نخواهیم بود، بلکه پس رفت را مشاهده خواهیم کرد و در نتیجه نوعی وابستگی اقتصادی به وجود خواهد آمد.(*)
 
پینوشتها:
 
1. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 10، ص 8.
 
2.بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 78، ص 46، روایت 57، باب 16.
 
3.نهج‏البلاغه حکمت 45
 
4.صحیفهی امام خمینی(ره)، ج17، ص374
 
5.عَنْ أَبِی الْحَسَنِ (ع) قَالَ‏:« یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَى عِیَالِهِ کَیْلَا یَتَمَنَّوْا مَوْتَهُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً (انسان/8) ابو الحسن الرضا(علیهالسلام) گفت:
 
 «شایسته آن است که انسان بر اهل و عیال خود وسعت و گشایش دهد تا مرگ او را تمنّا نکنند.» پس در وصف مؤمنان این آیه را تلاوت کرد که مى‏گوید:
 
«غذاى خود را به مسکین و یتیم و اسیر مى‏خوراندند، با آنکه خود اشتهاى وافرى دارند.» کلینی، اصول کافی، ج‏4، باب کفایة العیال و التوسع علیهم، ص11
قَالَ أَبِی الْحَسَنِ(علیهالسلام):
 
«صَاحِبُ‏ النِّعْمَةِ یَجِبُ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَى عِیَالِه؛‏ امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: «شخص برخوردار از نعمت باید خانوادهاش را در رفاه قرار دهد.»، علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج‏75، ص: 335
 
6. سورهی تغابن، آیهی 15- سورهی انبیا، آیهی111..
 
7. سخنرانی در تاریخ 23/5/1370
 
8. سخنرانی 1/9/ 1378
 
9. نهج البلاغه، نامهی 47
 
10. سخنرانی در دیدار با مسؤولان نظام، 23/5/70
 
 11میزان الحکمه، ج 3، ص 298
 
12. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 65
 
13. نهج‏البلاغه فیض، حکمت 100
 
 14وصیتنامهی سیاسی الهی امام خمینی(ره)، ص40
 
15. میزان الحکمه، ج 2، ص 228
 
16. غرر الحکم 
منبع : پایگاه تحلیلی برهان


نام(اختیاری):
ایمیل(اختیاری):
عدد مقابل را در کادر وارد کنید:
متن:

کانال تلگرام مفیدنیوز
کلیه حقوق محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع ميباشد.