از سریالهای ماورایی و موهن تا مربع هنر دینی آيتالله جوادي آملي
سرویس فرهنگ و هنر مفید نیوز :: این روزها چه در ایران و چه در خارج از ایران تحلیلها درباره سریالهای دینی ماه رمضان رونق گرفته است اما به نظر میرسد مدعیان هنر دینی داراي مشکلاتي هستند که شايد با مربع هنر دینی آیتالله جوادی آملی بتوان این مشکل را حل کرد.
تاریخ: ۱۱ شهريور ۱۳۹۰
این روزها چه در ایران و چه در خارج از ایران با پایان یافتن ماه رمضان تحلیلها، نقدها و بررسی سریالهای تلویزیونی رونق دارد.
در ایران سالهاست که اهالی سینما و تلویزیون با تقلید از هالیوود و با رنگ و لعاب برخی مباحث ماورائی که بیشتر آنها مورد انتقاد علما واقع میشوند سعی میکنند شعار سینما و تلویزیون دینی را دنبال کنند.
سریالهای که پر شده از فرشته و شیطانهایی که هر کدام به اشکال مختلف ظاهر میشوند؛ شیطانی که تا دیروز قیافه جوانانه داشت و پس از آن به صورت یک روستایی و سپس به قیافه یک بسیجی ظاهر شد.
شیطانی که علیرغم همه فریادهای مخالفت علما و اهل فن از سریال «او یک فرشته بود» در سال 84 تا سریال «سقوط یک فرشته» سال 90 چون فیلمهای هالیوودی جنگیر و ... در انسان نفوذ کرده و یا به دنبال نفوذ در او هستند.
در خارج از کشور نیز در سالهای اخیز هر چند بیرونق اما تلاشهایی شده تا ولو به نام تاریخ سریالهای دینی برای ماه رمضان ساخته شود که برجستهترین آنها در میان برخی سریالهایی که حتی حیا و حرمت ماه مبارک رمضان را نگه نمیدارند سریال «الحسن و الحسین» بود.
سریالی که مملو از احادیثی از صحاح سته از زبان امام حسن(ع)، امام علی(ع)، معاویه و ابوهریره بود تا به زعم سازندگان آن نشان دهد که صحابه حضرت رسول(ص) هیچ اختلاف عقیدهای با هم نداشتند و هر آنچه شیعیان به آن اعتقاد دارند از وصی بودن امام علی(ع) تا مسئله رجعت، ساخته پرداخته یک یهودی به نام عبدالله ابن سبا است.
در این بین ایران با ادعای چندین ساله سریالسازی دینی و جریانهای اسلامی عربی با همین ادعا هر کدام از ظن خود یار اسلام میشوند، ظنی که نشان از دو امر دارد: عدم شناخت وحی و دین و عدم شناخت فن و هنر هفتم.
شاید بد نباشد همه مدعیان فعالیتهای دینی در حیطه هنر هفتم را به مربعی جلب کنیم که آیتالله جوادی آملی بزرگ فیلسوف نوصدرایی چند ماه گذشته در دیدار با مجید مجیدی به آن اشاره کردند.
ایشان در آن دیدار با بیان اینکه امروز دوره هنر است، گفتند: « قالب سینما از خیال به حس میآید؛ توجه داشته باشید که در فرهنگ قرآن به خیالباف میگویند مختال اما اختیال از باب افتعال است، تخیل از باب تفعل؛ خداوند، خیالباف و خیالساز را دوست ندارد: «لایحب کل مختال فخور» اما اگر انسان عاقل باشد و آن عقل را به خیال منتقل کند، و از خیال به حس بیاورد، این مایه علمی دارد اما اگر از خیال نشأت گرفته و به حس تبدیل شده، این میشود مختال.
در سینما، فیلمها غالباً مختالانه است. یعنی خیال است و بعد به حس تبدیل میشود. یک هنرمند سینمایی باید وحی را خوب بشناسد، آن مشهود را از دالانی صحیح به معقول تبدیل کند، بعد معقول را متخیل کند و متخیل را محسوس کند تا قابل عرضه باشد. وگرنه علمی نیست و این معنا چون نبوده کسی درکش نکرده. همین سریال حضرت علی (ع) را که ببینید چیزی بیش از یک روضهخوانی نیست.»
ایشان تاکید داشتند که «اینکه علما غالباً [با سینما] موافق نبودند، چون میدانستند که اینها وحیشناس نیستند تا بتوانند مشهودِ وحی را معقول، معقول را متخیَل و بعد، متخیَل را محسوس کنند و به مردم نشان بدهند ... گفتند آنچه را شما میخواهید نشان دهید، وحی نیست ... و علما غالباً به این دلیل مخالف بودند که دست آن هنرمندان تهی بود؛ اگر هنرمندی بخواهد وارد این حوزه شود، باید چهارضلعی باشد؛ یعنی وحیشناس، معقولشناس، متخیَلشناس و محسوسشناس باشد تا بتواند دست به کار شود.»
ایشان سپس با اشاره به مساله مرگ فرمودند که « ... حرف تازه اسلام این است که شما مرگ را میمیرانید، نه مرگ شما را. پیام قرآن این است که انسان آنقدر قوی و غنی است که مرگ را میمیراند: «کلُّ نفسٍ ذائقة الموت.» نمیگوید: «کلُ نفسٍ یذوقَهُ الموت». هرکسی مرگ را میچشد، نه اینکه مرگ هر کسی را میچشد ... مولوی شاگرد خوب قرآن بود که در دیوان شمس میگوید: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی /تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ/ من ازو عمری ستانم جاودان/ او زمن دلقی بگیرد رنگ رنگ» ما در مصاف با مرگ پیروزیم؛ این نگاه میتواند معلم فیلمهای دیگر باشد»
ایشان افزوند: «... اگر بشر بفهمد که در مرگ نمیپوسد، بلکه از پوسته به درمیآید، تحول پیدا میکند؛ دیگر کسی با سرنوشت خود بازی نمیکند؛ اینها آن امّهات فیلم است که میتواند تحول ایجاد کند؛ یعنی آنها که میگویند حتماً قیامتی هست، دود را میبینند و پی به وجود آتش میبرند، این هنر نیست، این همان علم عادی است ... هنر آن است که خود آتش را به صورت عیان ببینیم؛ اینها میتواند فیلم را فیلم کند؛ اگر این عصر، عصر هنر است، ممکن نیست خداوند برای تبدیل آن معقول به محسوس، هنرمندی خلق نکرده باشد.»
ایشان تاکید میکنند که «اگر فیلمساز وحیشناس بود که فبهالمراد، والا حداقل باید توانایی این را داشته باشد که از معقول به متخیَل بیاید و به بشریت بفهماند که شما مرگ را میمیرانید و انسان ابدی است»
این سخنان حکیمانه و بهویژه در راس آن مربع «وحی، عقل، خیال و حس» برای ایجاد هنر دینی یکی از مهمترین نظریههایی است که لازم است همه مدعیان هنر دینی از خارج کشور تا داخل، و از مسئولان رسانه ملی و سینمایی گرفته تا کارگردانان و فلاسفه هنر بیش از پیش به آن بپردازند و برای خود و دیگران چه در خارج و چه در داخل کشور تببین کنند.
تا جایی که در سالهای آتی از یک طرف شاهد سریالهایی ماورایی به نام هنر دینی نباشیم و از طرف دیگر هنرمان به نام هنر دینی وحدت مسلمانان را مورد هدف قرار نگیرد.
منبع: فارس
|