بازخواني آخرين گفت و گوي مرحوم آيت الله محمدمهدي مهندسي
تاریخ: ۲۸ تير ۱۳۹۰
به گزارش خبرنگار آيين و انديشه فارس، آيتالله «محمدمهدي مهندسي» شب گذشته و بر اثر سكته قلبي در سن 58 سالگي دار فاني را وداع گفت. وي از كارشناسان خبره صدا و سيما بود كه علاوه بر فعاليتهاي رسانهاي به عنوان استاد حوزه علميه بيش از 20 سال به تدريس حكمت، عرفان، اخلاق و تفسير قرآن اهتمام داشت.
از جمله سوابق علمي وي ميتوان به: مدير گروه اخلاق دانشگاه معارف اسلامي قم، استاد مركز تخصصي فلسفه حوزه علميه قم، استاد مؤسسه علمي پژوهشي امام خميني(ره)، استاد مؤسسه امام صادق(ع) و عضو هيئت مديره مجمع عالي حكمت اسلامي قم اشاره كرد.
از آثار صوتي و تصويري منتشر شده از اين شخصيت برجسته حوزوي ميتوان به دوره آشنايي با عرفان نظري، دوره عرفان عملي، دوره اسرار الصلاة، دوره تفسير زيارت جامعه كبيره، تفسير دعاي ندبه و مباحث خانواده اشاره كرد.
استاد مهندسي از شاگردان ويژه آيتالله شيخ يحيي انصاري شيرازي بود. آيتالله انصاري يك بار پس از نگارش نامهاي به شاگرد خود گفت: شما «آيت الله» هستيد و واقعا لقب «آيت الله» برازنده شماست و من بايد شما را «آيت الله» خطاب ميكردم اما چون ميدانستم ناراحت ميشويد با عبارت «حجتالاسلام والمسلمين» شما را خطاب كردم.
آخرين گفتوگوي اين استاد حوزه با خبرگزاري فارس كه در تاريخ نهم خردادماه سال جاري انجام شده است، در پي ميآيد:
* آيا برخي اعمال خارقالعاده كه از مرتاضها سر ميزند، واقعيت دارد؟
ـ بله، اگر كسي گرسنگي و بيخوابي بكشد يا رياضتهاي ديگري متحمل شود، نفسش قوت ميگيرد و ميتواند كارهايي انجام دهد.
هنگامي كه انسان رياضت ميكشد و دنبالهرو مرتاضهاي هندي ميشود؛ به زورمنديهايي دست پيدا ميكند لكن بايد بداند اين كارها، زورمندي است نه رسيدن به كمال و ارتقاي مقام معنوي. به عنوان مثال، وقتي كسي وزنه 300 كيلويي را به راحتي بر ميدارد معنايش اين نيست كه تكامل روحي و معنوي پيدا كرده است بلكه معنايش اين است كه با تمرين و ممارست و داشتن استعداد بدني، جسم خود را شكوفا كرده و زورمند شده و لذا قدرت بدني بيشتري يافته است.
همچنين است كسي كه رياضت ميكشد. يعني؛ نفس مرتاض به وسيله رياضتها قوت پيدا ميكند و در نتيجه دست به كارهاي عجيب و غريب ميزند، اين قوت پيدا كردن نفْس، غير از كامل شدن انسان است.
به هر حال زحمت و رياضت بينتيجه نيست، هيچ زحمتي در اين عالم بي نتيجه نيست، بيخوابي كشيدن و گرسنكي تحمل كردن بينتيجه نيست، بعضي از مرتاضها 6 ماه يا 9 ماه مثلا روي يك پا بيحركت ميايستند، به طوري كه سبزه در دستش سبز ميشود، اين كار زحمت دارد و بالاخره بينتيجه نيست. يا مثلاً برخي از مرتاضهاي هندي يك سال داخل آب ميايستند و سر را به سوي آسمان بلند كرده و به نقطهاي خيره ميشوند و حق ندارند سر را پايين بياورند!
* آيا ايمان و اعتقاد به خدا و دين، در چنين اشخاصي قويتر است؟ به تعبير ديگر، آيا شخصي كه با رياضت نفس خود را قوي ساخته، مؤمنتر شده است؟
ـ خير! مؤمن و كافر و فاسق ندارد، اين چنين شخصي كه نفس خويش را تقويت و زورمند ميكند مثل كسي ميماند كه جسمش را پرورش ميدهد و با دستگاههاي بدنسازي، عضلات بدن خود را برجسته ميكند. كسي كه از ديوار مادي عبور ميكند يا با جن در ارتباط است يا از گمشدهاي خبر ميدهد يا روي آب راه ميرود؛ دليل نميشود كه مؤمن باشد يا نزد خدا محبوب باشد و آخرتش آباد شود.
* يعني انجام اين امور غريب كه توسط مرتاضها صورت ميگيرد نشانه رشد و تكامل روحي آنها نيست؟
ـ انجام اين كارها و به دست آوردن چنين زورمنديها، غير از تكامل روحي و معنوي و تقرب به خداست.
چرخيدن در اين دنيا، اشياء را جابهجا كردن، دانستن اينكه در فكر فلاني چه ميگذرد، يا در جيب فلاني چيست، از ديوار رد شدن و مانند آن كه هنر نيست. انسان خلق نشده است براي اينكه از ديوار مادي رد شود يا روي آب راه برود.
هنر اين است كاري كنيم مانند آن كه «سلمان فارسي» كرد كه اگر همه مرتاضهاي عالَم هم جمع شوند نميتوانند آن را انجام دهند. كار «سلمان فارسي» عبور از عالم ناسوت(طبيعت و دنيا) به ملكوت(برزخ و مثال) و عبور از ملكوت به جبروت(عالم عقل و تجرد) و عبور از جبروت به لاهوت(عالم اسماء و صفات خداوند) بود.
هنرِ انسان، ارتقايي است نه انحطاطي! انسان بايد ماوراجو باشد نه ماجراجو، نه اينكه در عالم گِل، رنج بيهوده ببرد و كارهاي گِلآلود انجام دهد. اين كارهاي دنيوي، فقط چند سالي كه انسان در اين دنياست به دردش ميخورد و بعد از مرگ، علاوه بر اينكه سودي برايش نخواهد داشت، وزر و وبال هم خواهد بود.
ارتقاي كمالات انسان، ماوراي اين كارهاست، انسان بايد عبوديت كند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» (جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريدهام) (ذاريات/ 56) البته توجه داشته باشيد كه هدف و غايتي كه در اين آيه بيان شده، هدف نهايي خلقت انسان و جن نيست چرا كه در آيه ديگر، عبادت را راه و صراط معرفي كرد و فرمود: «وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ » (مرا بپرستيد كه اين راه مستقيم است) (يس / 61) و در سايه اين عبوديت كه راه و صراط است (نه مقصد نهايي) به معرفت و يقين برسد. «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين»؛ و پروردگارت را عبادت كن تا يقين تو فرا رسد. (حجر/99)
يقين هم مراتبي دارد كه عبارت است از «علم اليقين»، «عين اليقين»، «حق اليقين» و «برد اليقين».
انساني كه به علماليقين رسيده باشد ـ اگر چه در اين دنيا باشد ـ عوالم برتر را با چشم دل مشاهده ميكند. قرآن كريم ميفرمايد: «كلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَترََوُنَّ الجَْحِيم» (چنان نيست كه شما خيال مىكنيد اگر يقين داشتيد قطعاً جهنّم را خواهيد ديد) (تكاثر/5و6) اين آيه مربوط به اين دنياست چرا كه در آخرت همه جهنم را خواهند ديد. و از اين بالاتر هم هست كه بايد جاي خود بحث شود.
هنر اين است كه انسان، ربوبيت كند؛ «العبودية جوهرة كنهها الربوبية» (عبوديت جوهري است كه كنه و حقيقتش ربوبيت است).
* به طور كلي آيا رياضت، مورد تاييد عرفان اسلامي است؟
ـ رياضت به مشروع و غير مشروع تقسيم ميشود.
حضرت اميرالمومنين علي (ع) فرمود: «إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى»؛ من نفس خود را با تقوا رياضت ميدهم. (نهجالبلاغه نامه 45)
رياضت واقعي و حقيقي (مشروع) اين است كه انسان متقي باشد، گناه نكند، نماز با كيفيت بخواند، نماز شب بخواند، به بندگان خدا نيكي و احسان كند و . . .
هر چه بر كيفيت اين امور بيفزايد ارتقاي بيشتري پيدا ميكند چرا كه دين اسلام تنها دين ظواهر نيست، بلكه باطنها و حقايقي دارد، هر چه اين ظاهر را با باطن، بيشتر همراه كني بهتر نتيجه مي گيري و لذا در روايت وارد شده كه دو نفر نماز دو ركعتي مي خوانند اما بين آن دو نماز، فاصله زمين تا آسمان تفاوت وجود دارد. چرا كه هر چه طهارت روح و حضور قلب و اخلاص بيشتر باشد معراج انسان بيشتر خواهد بود.
اگر انسان، رياضتهاي شرعي را انجام دهد آن وقت ميبيند چه خبر است.
از طرف خدا، پيام ميآيد كه «سلام من حي الذي لا يموت الي حي الذي لا يموت» (سلام از طرف كسي كه زنده است و نمي ميرد به كسي كه زنده شد و نمي ميرد) يعني حيات طيبه پيدا ميكند و سپس پيغام ميدهد كه «فإني أقول للشيء كُنْ فَيَكُونُ و قد جعلتك تقول للشيء كن فيكون» (همانا من به چيزي كه مي گويم «كُن»، تحقق مي يابد و تو را به گونه اي قرار مي دهم كه وقتي به چيزي «كُن» بگويي تحقق يابد).
كمال انسان اين است كه وقتي در مقامات بالا قرار گرفت؛ «كن فيكون» كند، بهشتيها در بهشت، «كن فيكون» ميكنند و عارفان حقيقي در همين دنيا «كن فيكون» ميكنند.
البته نبايد تصور كرد كه اين امور به خودي خود كمال است بلكه اينها كاشف از تكامل انسان است، اينها نشانه است و گرنه عارف، هيچ گاه دنبال اين امور هم نيست.
* لطفاً پيرامون كشف و شهود، خبر دادن از امور غيبي و ارتباط با جن توضيح بيشتري بدهيد.
ـ «كشف» در لغت به معناي برطرف شدن حجاب است و در اصطلاح عرفان اسلامي، يعني مطلع شدن بر ماوراي حجاب كه يا به صورت عين اليقين (ديدن آن حقيقت) است و يا به صورت حق اليقين (تحقق به حقيقت) است.
«كشف» تقسيمات و مراتب مختلفي دارد، علل و عواملي دارد، ميزان صدق و كذب دارد كه همه اينها در كتب فني عرفان بحث شده است، آنچه اينجا لازم است توضيح بدهم اين است كه برخي از كشفها مربوط به حوادث دنيوي است مانند اينكه كسي خبر دهد كه فلاني از سفر خواهد آمد يا بگويد فلاني به شما فلان چيز را هديه خواهد داد، از مريض بودن كسي خبر بدهد، از گمشدهاي خبر دهد، از فكر شما خبر دهد و مانند آن و بعضي وقتها بوسيله جن، از اموري خبر ميدهد يا كارهايي انجام ميدهد، اينها با رياضت به دست ميآيد اما عارفان الهي به اين نوع كارها اهميت نميدهند، حتي اين نوع كشفها را مكر و حيله و دام براي مراحل بالا ميدانند. به اين چيزها مشغول شدن انسان را از مراحل برتر باز مي دارد.
شيخنا الاستاد حضرت علامه حسنزاده آملي ميفرمايد: «آدم نبايد دزد باشد، بر سر گردنه نشسته غيبگويي ميخواهد، كشف دنيوي ميخواهد، قوت روحي ميخواهد.» يعني؛ انسان نبايد دنبال غيبگويي و كشف مسائل دنيوي باشد، اينها دزدي است، اينها رهزن سالك است.
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن / كه خواجه خود روش بنده پروري داند
كسي كه به خاطر غيب گويي يا انجام دادن امور خارقالعاده و مانند آن، دنبال رياضت يا سير و سلوك ميرود عارف نيست و بلكه در نگاه عرفان اسلامي چنين كسي مشرك است. عارف كسي است كه غير خدا را دور بيندازد و فقط و فقط به خدا توجه كند و تنها به او تقرب جويد. (هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست)
اگر هم عارف الهي، مطلبي درباره اين امور دنيوي بگويد، مثلاً از وقوع حادثهاي خبر دهد يا از فكر كسي خبر دهد، از باب ضرورت است و بايد موردي بررسي شود كه چه ضرورتي باعث اين امر شده وگرنه عارف حقيقي، هيچگاه دنبال اين حرفها نيست و خود را با اين امور مشغول نميكند.
* راه رسيدن به كمالات معنوي و حقيقي چيست؟
ـ اگر كسي بخواهد به جايي برسد راهش «ولايت» است، كسي نميتواند غير از مسير ولايت اهلبيت عليهم السلام، به توحيد و حقيقت برسد.
يعني با چنگ زدن به دامن اهل بيت عليهم السلام و بوسيله پيروي از آنان، ميتوان به مقامات برتر نائل شد و گرنه اگر كسي با جنباندن ريش و سبيل و ذكرهاي زباني يا تحمل گرسنگي و بيخوابي ـ منهاي ولايت ـ چيزي به دست آورد، مانند دزدي ميماند كه از در و ديوار بالا رفته و چيزي به چنگ آورده كه از باب «اِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ» (شياطين به دوستان خود مطالبى مخفيانه القا مىكنند) (انعام/121) خواهد بود.
انسان اگر بخواهد به جايي برسد بايد از مسير ولايت برود. مرحوم «ميرزا علي آقا قاضي» استاد علامه طباطبايي(ره) ميفرمود: هر كرامت، مقام و كشفي كه دارم و هر چه برايم حاصل شده از دو طريق بوده است: يكي؛ توجه به قرآن كريم و ديگري؛ توسل به ابا عبدالله الحسين(ع).
يعني آن مرد الهي به هر جايي رسيده بود توسط قرآن و اهلبيت رسيده بود.
اين را هم بدانيم كه به هر مقداري كه مورد فراموشي حقتعالي قرار ميگيريم عقب ميمانيم و موقعي مورد فراموشي خداوند متعال قرار ميگيريم كه او را فراموش كرده باشيم و از اين رو، به همان مقدار گم ميشويم، اما به مقداري كه ياد خدا باشيم خدا هم به ياد ماست.
در اواخر عمر با بركت علامه طباطبايي(ره) خدمت ايشان رسيدم و عرض كردم ما را موعظه و نصيحتي بفرماييد. اين فيلسوف، مفسر و عارف بزرگ با حالت تأثر و تاسفي كه بر چهره داشت، فرمود: من خودم نياز به موعظه دارم و سكوت كرد. باز هم تقاضا كردم و دوباره فرمود: عرض كردم كسي بايد مرا نصيحت كند. باز هم اصرار كردم بالاخره فرمود: بنده كه از خودم چيزي ندارم، مطلبي را كه خداوند متعال فرمود عرض ميكنم: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم»؛ پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم (بقره/152) .
گفتم اگر ممكن است اين را در دفترم بنويسيد تا هر وقت نگاه كنم، اين مجلس به يادم بيفتد. فرمود: همين كه عرض كردم و آنرا نوشتند.
بعد از رحلت ايشان متوجه شديم كه اين توصيه هميشگي ايشان بوده، چنانكه حضرت آيتالله جوادي آملي فرمود: وقتي به خدمت استادم علامه طباطبايي(ره) رسيدم و تقاضاي موعظه كردم فرمود: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم»؛ پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم (بقره/152).
پس بايد به ياد خدا باشيم و به ياد خدا بودن به معني به ياد كلمه جامعه او بودن است. از طريق كلمه بايد به متكلم رسيد. كلمه جامعه حق متعال عبارت از دو ظهور است: يكي؛ ظهور تدويني و ديگري؛ ظهور تكويني. ظهور تدويني عبارت است از قرآن كريم و ظهور تكويني، انسان كامل است. پس تنها به وسيله قرآن كريم و انسان كامل ميتوان به اوج كمال و حقيقت دست يافت.
|